eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
435 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع): 🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 بر 🌸🌺 اشاره ۶۳. ما را می‌کنیم؟ ✨🔹 جواب ۱. «و ما جَعَلنا الرُّؤیَا الَّتی اَرَیناکَ اِلاّ فِتنۀً لِلنّاسِ و الشَّجرَةَ المَلعونةَ فِی القُرآنِ وَ نُخَوِّفُهُم فَما یَزیدُهم اِلاّ طُغیاناً کَبیراً»؛ [۱] و (یاد کن) هنگامی را که به تو گفتیم: به راستی پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤیایی را که به تو نمایاندیم، (و نیز) آن درخت لعنت شده در قرآن را (درخت نژاد بنی امیه) جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم و ما آنان را بیم می‌دهیم ولی جز بر طغیان بیشتر آنها نمی افزاید. رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالم رؤیا دیدند که بنی امیه مانند بوزینه‌ها از منبر بالا و پایین می‌روند. در همان وقت جبرئیل این آیه را نازل کرد. [۲] پس خداوند در قرآن بنی امیه را که سرکرده آنها ابوسفیان و معاویه بودند، به عنوان شجره ملعونه مورد لعن قرار داده است. ۲. «فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الارضِ و تُقَطِّعوا اَرحامَکُم اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَاَصَمَّهُم و اَعمی اَبصارَهُم» [۳] البته از شما منافقان برمی آید که وقتی منصب حکومتی را دریابید، در زمین فساد می‌کنید و قطع ارحام می‌نمایید. آن گروه منافق مفسد یاغی کسانی هستند که خدا آنها را لعنت کرده و گوش و چشمهایشان را کر و کور گردانیده است. مضمون این آیه به معاویه برمی گردد. زیرا او قاطع ارحام بود و در دوره خلافتش باعث برانگیختن فساد شد. ۳. «اِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللهَ و رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنیا و الآخِرة و اَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهیناً»؛ [۱] آنان که خدا و رسول را آزار و اذیت می‌کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت کرده و بر آنها عذابی با ذلّت و خواری مهیا ساخته است. همانطور که در احادیث می‌خوانیم، آزار و اذیت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و صحابه خاص آن حضرت مانند: عمار یاسر و...، آزار و اذیت پیغمبر صلی الله علیه و آله است و چنین شخصی در دنیا و آخرت ملعون است و در اینجا هم معاویه مشمول این آیه قرار می‌گیرد. ۴. «یَومَ لا یَنفَعُ الظّالِمینَ مَعذِرَتُهُم و لَهُمُ اللَّعنةُ و لَهُم سوءُ الدّارِ»؛ [۲] در آن روز ستمکاران را پشیمانی و عذرخواهی سودی نمی بخشد و بر آنها خشم و لعن و منزلگاه بد (جهنم) مهیا است. ۵. «اَلا لَعنةُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ»؛ [۳] بدانید که لعنت خدا بر ستمکاران است. ۶. «فَاَذَّنَ مُؤذِّنٌ بَینَهُم اَن لَعنةُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ»؛ [۴] منادی در میان آنها ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد! می دانیم که معاویه ظلم فراوانی بر مردم وارد نموده است. در این صورت او مورد لعنت خداوند متعال می‌باشد. ۷. «وَ مَن یَقتُل مُؤمِناً مَتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِ و لَعَنَهُ وَ اَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً»؛ [۵] هر کس مؤمنی را عمداً بکشد، مجازات او آتش جهنم است که در آن همیشه معذّب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید مهیا سازد. از دیگر اعمال قبیح او کشتن امام حسن علیه السلام و کشتن حجر بن عدی و هفت نفر از یارانش بود که عمداً و به صورت زجر و صبر آنها را به قتل رسانید. عبدالرحمن بن حسّان الغفزی را زنده به گور کرد و فرمان کشتن عمار یاسر در جنگ صفین، به دستور او بود. همچنین به دستور او مالک اشتر و محمد بن ابی بکر را به شهادت رساندند. همچنین کشتار هزاران مؤمن دوستدار علی علیه السلام در مدینه، صنعاء، یمن، طائف و نجران که توسط بُسر بن ارطاة صورت گرفت، به دستور او بود. «غیر از آنچه که با آتش سوزانیدند، سی هزار نفر کشته شدند. » [۱] «حتی از کشتن زنان و کودکان نیز صرف نظر نکردند. » از رسوائی‌های دیگر او، امر به دشنام امیرالمؤمنین علیه السلام و جعل اخبار در مذمّت ایشان بود. حتی او دستور داد در قنوت نمازها و خطبه نماز جمعه آن حضرت را لعن کنند و هر کس که این کار را نمی کرد، او را به قتل می‌رساندند. قطعاً کسی که علی علیه السلام را لعن نماید ملعون و کافر است. چون رسول اکرم۹ می‌فرمایند: «هر کس به علی دشنام دهد، مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد، خدا را دشنام داده است. » [۲] «کسی که علی را اذیت کند، پس به تحقیق مرا اذیت کرده و کسی که مرا اذیت کند، لعنت خدا بر او باد! » [۳] «کسی که اهل بیت مرا سب و شتم نماید، پس جز این نیست که از دین خدا و اسلام مرتد گردیده و کسی که مرا در عترتم اذیت کند، پس لعنت خدا بر او باد! » [۴] «کسی که علی را اذیت کند، روز قیامت یهودی یا نصرانی محشور می‌شود. » [۱] «ای علی! کسی که تو را دشنام دهد، پس همانا مرا دشنام داده و کسی که مرا دشنام دهد، پس به تحقیق خدا را دشنام داده و کسی که خدا را دشنام دهد، خدای تعالی
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 ، کاتب نبود 🌺🌸 اشاره ۶۴ معاویه وحی بود؟ ✨🌸 جواب خیر، او نویسنده نامه بود. چون او سال دهم هجرت اسلام آورد و در آن هنگام از دوران وحی چیزی باقی نمانده بود. به علت آزار و اذیت‌هایی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کرده بود، (بعد از اینکه پدرش ابوسفیان در فتح مکه مسلمان شد، نامه به پدر نوشت و او را به علت اسلام آوردنش توبیخ کرد و خودش هم در اثر گسترش اسلام در شبه جزیره عرب، مجبور شد که مسلمان شود. ) در بین مسلمانان کاملاً بی اعتبار و بی ارزش بود. به همین دلیل عباس عموی آن حضرت از ایشان خواست که یک امتیاز و سمتی به معاویه بدهد تا از این خجالت بیرون بیاید. آن حضرت هم به احترام عمویشان، کار نوشتن نامه‌ها را به عهده او گذاشتند. «زید بن ثابت نویسنده وحی و معاویه نویسنده بین آن حضرت و عرب بود. » [۱] ، خال نیست 🌺🌸 اشاره ۶۵. آیا خال (دائی مؤمنین) ؟ ✨🌺 جواب خیر؛ اگر به این علت که خواهر معاویه،‌ام حبیبه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده او را خال المؤمنین بنامیم، پس در این صورت محمد بن ابی بکر را هم باید خال المؤمنین بنامیم. چون او برادر عایشه و فرزند ابوبکر است، در حالی که نه تنها او را خال المؤمنین نخواندند، حتی عمرو بن عاص و لشکرش بعد از فتح مصر آب را بر روی جناب محمد بستند و ایشان را از شدت تشنگی کشتند. سپس ایشان را به جرم اینکه از دوستان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود در شکم خَر مرده گذاشته و آتش زدند. 🌸🌺 اشاره ۶۶. العمل در مقابل این اهل چیست؟ ✨🌸 «لا یَبغَضَنَّ اَبابَکر و عُمَر مُؤمِنٌ و یُحِبُها مُنافِق»؛ هرگز هیچ مؤمنی بغض ابوبکر و عمر را ندارد و هرگز منافقی آنها را دوست ندارد. جواب این حدیث از عبدالرحمن بن مالک مغول نقل شده و او هم به سند خود از جابر نقل کرده است که البته مردود است. چون این حدیث یک طرفه است و راوی آن شخص کذّاب و دروغگویی است. در کتب اهل سنت نوشته شده: همانا عبدالرحمن دروغگو و تهمت زننده و وضع و جعل کننده حدیث است و هیچ کس شکی در آن ندارد. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: _ مسلم: صحیح، مدائنی. [۱]: _ ذهبی: میزان الاعتدال ۲/۱۷۴، خطیب بغدادی: تاریخ ۱۰/۲۳۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️ 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸🌸 گرفتن به همدیگر در آن : 🔹🍂 در این وقت ابن عباس بلند شده و روی به مردم کرده و گفت: این پسر پیغمبر شما و وصی امامتان است دست بیعت به دست مبارکش بگذارید، مردم در حالی که به همدیگر سبقت می‌گرفتند به شرط این که امام با هر کس جنگ کند جنگ و با هر که صلح کند صلح کنند، روز بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری بر آن حضرت بیعت کردند و اول کسی که این افتخار نصیبش شد قیس بن سعد بن عباده آن مرد رشید و خدا پرست بود. [۱] چون همه مردم بیعت کردند امام دوباره به منبر تشریف برده و مردم را به تبعیت فرمان خویش موعظه کرد، سپس از منبر پایین آمده و به نظم مملکت پرداخت، در کوفه بدین وسیله و در سایر شهرها و ممالک به وسیله نماینده‌های آن حضرت مردم از روی رضا و رغبت بیعت کردند و مخالفی غیر از معاویه و اتباعش سراغ نداریم... معاویه به کوفه و بصره جاسوس می‌فرستد امام پس از بیعت مردم مشغول نظم مملکت بوده و مثل پدر بزرگوارش دوست نمی داشت تا از طرف دشمن اقدامی نشده به جنگ بپردازد و می‌خواست که بلکه دشمن (معاویه) با رضا و رغبت خویش مثل دیگران به بیعت گردن نهد ناگاه خبری رسید که معاویه بعد از شهادت علی (علیه السلام) دو نفر را از دو قبیله به عنوان جاسوسی یکی از قبیله حمیر به کوفه و دیگری را از قبیله بنی القیس به بصره فرستاده تا او را از اقداماتی که در این دو شهر بزرگ می‌شود آگاه سازند، امام دستور داد تا جاسوس حمیری را از کوفه پیدا کرده در حالی که دست به گردن بسته بود، در محضرش گردن زدند و پیغامی به ابن عباس داد که مرد بنی القیسی را در بصره پیدا کرده و سر از تن جدا کنند. ابن عباس پس از گردن زدن بنی القیسی خدمت آن حضرت نوشت که مسلمانان دوست می‌دارند که امامشان با دشمن خدا و با کسی که از ترس جان خود ادعای اسلام کرده است (معاویه) بجنگد. چه باعث شد که با به نبرد 🔸🍃 موضوع جاسوس فرستادن معاویه از یک طرف و کاغذ ابن عباس که در واقع عرض حال مردم بصره بوده از طرف دیگر امام را واداشت که با دشمن خدا در صورت عدم بیعت و اصرار بر مخالفت، به مقام جنگ بیاید، لذا یادداشتی به معاویه فرستاده و او را از این قبیل اقدامات بر حذر داشت و نوشت که از این که جاسوس به کشور من فرستاده ای معلوم می‌شود که آرزوی ستیزه و جنگ داری و به زودی به آرزوی خویش نایل می‌شوی. معاویه جواب به نامۀ امام داده و در آن خویشتن را از جاسوس فرستادن تبرئه کرد و از آن طرف عبدالله بن عباس پس از کشتن جاسوس بصره شرحی به معاویه فرستاده و در آن نوشت که ای معاویه از قبیله بنی القیس جاسوس پوشیده به بصره روانه می‌سازی تا از کارهای پنهانی قریش آگاه شوی؛ مثل تو مثل گاوی می‌ماند که پای خود را به زمین بکشد و در نتیجه کاردی بیرون بیاید که با آن سرش را ببرند. [۱] معاویه در جواب ابن عباس نوشت: که مثل کاغذ تو را حسن (علیه السلام) به من نوشته بود ولی هر دوتایتان در حق من سوءظن کردیده اید و من از جاسوس فرستادن خبری ندارم!... ---------- 📚منابع: [۱]: . خواننده عزیز بزودی خواهید دید که چطور قیس به شرط خود وفا نموده و اکثر مردم بر خلاف شرط خویش رفتار کردند. [۱]: . از کاغذی که عبدالله بن عباس از بصره به امام حسن (علیه السلام) و معاویه نوشته معلوم می‌شود که آن روز در بصره بوده است کما این که از فعالیت او در بیعت امام روشن می‌شود که در روز شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کوفه بوده پس از همه این حرف‌ها استفاده می‌شود که نسبتی که به او داده اند: که او با امیرالمؤمنین مخالفت کرده و بیت المال بصره را برداشته و به مکه رفته است خالی از حقیقت است: اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸🌸 دیگر به 🌺🌸 امام مجتبی ولو این که می‌دانست که معاویه حاضر نیست که ربقه بیعت آن حضرت را به گردن نهد کما این که پیش از این دست بیعت به دست امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نداد، ولکن باز از نوشتن نامه و دعوت کردن او به حق مضایقه نکرده و یادداشتی را به وسیله دو نفر به او فرستاده و در آن مرقوم فرمود: [۲] بعد از رحلت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در امر خلافت عرب با قریش محاجه نموده و قریش به عنوان این که پیغمبر از طایفه آن‌ها است و آنان به پیغمبر از دیگران نزدیکترند بر علیه عرب استدلال کردند و عرب این احتجاج را از قریش قبول نموده و انصاف دادند ولکن ما بنی هاشم در عین این که از دیگر تیره‌های قریش به پیغمبر نزدیکتریم با همان برهانی که قریش برعلیه عرب اقامه کرده بودند، استدلال کردیم متأسفانه قریش به ما انصاف نداده و حاضر نشدند که حرف ما را بپذیرند، و ما از ترس این که مبادا مردم تازه مسلمان دوباره به کفر اصلی خویش برگردند، از گرفتن حق خود صرف نظر کردیم، باز کسانی که در اول امر به ما ظلم کردند افرادی بودند که ادعای سبقت در اسلام وحواری بر رسول (علیه السلام) بودن را می‌کردند، شگفتا که امروز کسی مثل تو بر ما ظلم می‌کند که سابقه اش بر کسی مخفی نیست [۱] حالا که مسلمانان بعد از پدرم با من بیعت کرده اند خوب است تو هم دست بیعت به دست من بگذاری، اگر به نصیحت من عمل کردی رضایت خدا و رسول را تحصیل نموده وخون مسلمانان را از ریخته شدن محفوظ داشته ای وگرنه با لشکر بیکران به سوی تو کوچ خواهم کرد تا خدا بین من و تو داوری کند! ---------- [۲]: . از این که امام در این نامه معاویه را تهدید می‌کند احتمال می‌رود که این کاغذ را آن حضرت پس از نامه‌های زیادی نوشته باشد ولو این که بعضی از مورخین نامه اول حساب کرده اند. [۱]: . زیرا که او مثل پدر وسایر خویشهایش تا روز فتح مکه ایمان نیاورده و در آن روز از ترس جان خود ادعای اسلام نموده وبه حکم قانون جنگ وفتح او وسایر اهل مکه همه شان بندگان پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بودند لکن آن حضرت آزادشان کرد. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸🌸 جواب به نامه (علیه السلام) 🌺🍂🔸 معاویه در جواب نامه آن حضرت نوشت: این که نوشته بودی که بعد از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حق پدرت علی (علیه السلام) را غصب کردند با این بیان تعریضی بر ابوبکر و عمر و سایر حواریین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کرده ای و من دوست ندارم که توهین بر اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) « بکنی! روزی که در امر خلافت اختلاف افتاد فضیلت پدر تو و این که او نزدیکترین افراد به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) « بوده و اول کسی بود که به حضرتش ایمان آورده بود بر کسی مخفی نبود، ولی بزرگان مدینه (برای مخالفت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) یا به عبارت دیگر خلافاً لله و لرسوله و لائمّه المؤمنین، و قربهً الی الشیطان و طلباً لمرضاة ابلیس) جمع شده و ابوبکر را بر خلافت اختیار کرده و در این امر صلاح اسلام را در نظر گرفتند، [۲] و اما این که مرا به بیعت خود خواندی اگر بدانم که تو بهتر از من امور را اداره خواهی کرد، دست بیعت به دست تو می‌گذارم ولکن می‌دانم که تو نمی توانی مثل من کارها را راه بیندازی زیرا که من سابقه حکم فرمایی داشته ام. [۱] و علاوه سن من زیادتر است [۲] پس بر تو لازم است که با من بیعت کنی، اگر بیعت کردی حکومت را بعد از خود به تو واگذار می‌کنم و فعلاً بیت المال عراق را هر چقدر هست، در اختیار تو گذاشته وخراج هر شهری از شهرهای عراق را خواستی برای همیشگی به تو واگذار می‌کنم که امین تو برایت اخذ کند، و شرط می‌کنم که در هرکاری که رضایت خدا را طالب باشی مخالفت تو نکنم. [۳] چون کاغذ معاویه به امام رسید آن حضرت نامه دیگری نوشته و در آن معاویه را موعظه کرده و نوشت که راضی نشو که خون مسلمانان ریخته شود و دو نفری که حامل نامه امام بودند او را نصیحت کرده ولکن حرفشان در دل سیاه او اثری نگذاشت. معاویه جواب نامه را به وسیله حارث و جندب (نمایندگان امام) ارسال داشته و در آن نوشت که چون پدر تو عثمان را مظلومانه کشت [۴] لذا خداوند متعال خونخواه او گردید! (ابن ملجم را قاتل پدرت قرار داد) و به فرستادگان امام گفت: از قول من به حسن علیه السّلام بگوئید که میان من و تو غیر از شمشیرهای برنده چیز دیگر داور نخواهد شد! نمایندگان امام خدمت او رسیده وگفته معاویه را ابلاغ کردند، جندب عرض کرد پدرم و مادرم فدای تو باد ای پسر دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، می‌ترسم که معاویه ناگهان به سوی شما تاختن کند، خوب است که شما شتاب کنید بیش از این که او با شما در زمین عراق جنگ کند شما با او در زمین شام به نبرد برخیزید. معاویه در عین این که امام را تهدید کرد از جنگ کردن هم بیمناک بود، و می‌خواست کاری کند بلکه امام خلافت را بدون زحمت به او تفویض کند، از این است که دوباره در نامه دیگر خدمت آن سرور نوشت: اگر با من مخالفت نکنی و دست بیعت به دست من بگذاری، به وعده ای که به تو داده ام، وفا خواهم کرد و پس از من خلافت از آن تو باشد، زیرا که سزاوارترین مردم بر خلافت در صورت نبودن من تو می‌باشی. امام در جواب نوشت: ای معاویه تابع حق باش و می‌دانی که حق با من است و من در این ادعا دروغگو نیستم زیرا که گناهکارم اگر حرفی به دروغ بزنم..... ---------- 📚منابع: [۲]: . یاللعجب آیا خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) صلاح دین را به اندازه ابوبکرها و عمرها و ابوعبیده‌ها و امثال آنان هم ملاحظه نمی کردند؟ آیا عقل کدام صاحب شعوری هست که حکم کند بر این که خداوندی که امامی بر اعضا و جوارح انسانی به اسم عقل خلق کرده و آن‌ها را بدون امام و رییس نگذاشته برای امت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و بندگان خود بعد از رحلت رسولش (صلی الله علیه و آله) امامی تعیین نکند مگر موضوع غدیر خم از مسلمات تاریخ نیست؟ [۱]: . بلی او سوای بیست سال خلافت ظالمانه خود بیست سال واندی هم حکومت کرده آن هم حکومت مطلق العنانی که هر چه دلش می‌خواست می‌کرد حتی خلیفه ثانی با آن همه سخت گیری‌هایی که با عمال خود داشت او را به حال خود گذاشته بود و بسا وقت می‌گفت من با تو نهی و امری ندارم حتی روزی برایش گفتند که معاویه ثروت اندوخته ولباس‌های حریر و دیباج می‌پوشد گفت: اشکال ندارد او کسری عرب است در زمان حکومت کذایی خود بیت المال شام را جمع کرده بعدها توانست که به وسیله پول دنیا پرستان را گول زده و آن همه فتنه‌ها راه بیندازد. [۲]: . معاویه این درس (استدلال بکبرس) را روز سقیفه خوانده بود که مثل علی (علیه السلام) را به جرم این که سنش کمترازیک عده معلوم الحال است کنار زدند، می‌گویم ای معاویه حیله گر اگر زیادتی سن میزان کمالات است چرا پس وقتی که می‌خواستی ازحسین بن علی (علیه السلام) وعبدالله بن عباس برای فرزند فاسق خود یزید بیعت بگیری فراموش کردی وگفتی شما سنتان ولو اینکه زیادتر است الا
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸🌸 فرمان برای جمع آوری 🌺🔹 معاویه پس از مطالعه نامه آن حضرت فهمید که نمی تواند امام را گول بزند، لذا برای تحصیل خلافت ظالمانه، چاره ای غیر از جنگ ندیده و برای تهیه مقدمات آن، فرمانی بدین مضمون به جمیع سران لشکر شام صادرکرد: این دستور است از طرف بنده خدا معاویه امیرالمؤمنین! به فلان پسر فلان! اما بعد حمد بر خدایی که کفایت کرد دشمن شما وکشندگان خلیفه شما را ; همانا خدا به کرم خویش! مردی را برانگیخت که از در حیله علی بن ابی طالب (علیه السلام) را بکشت واصحاب او را خدا پراکنده کرد، اینک اصحاب او به من نامه‌هایی نوشته و درخواست امان بر نفس و قبیله خویش کرده اند هر موقعی که نامه من به شما رسید، بدون تأخیر با لشکر خود به سوی من حرکت کنید، منت خدایی را که خون خلیفه عثمان را گرفته وشما را بر مرکب آرزو سوار کرد! [۱] همین که فرمان آن پلید به سران لشکر رسید، بدون معطلی تجهیز لشکر نموده و در درگاه او حاضر شدند ضحاک بن قیس فهری را که از جمله افرادی بود که خودشان را دربست به معاویه فروخته بودند، در شام جانشین قرارداده و خود در حالی که فرماندهی کل سپاه را به عهده گرفته بود، به طرف عراق حرکت کرده و در بیرون پایتخت لشکر را پس از سان دادن، برشصت هزار بالغ دیدند. قوا از طرف (علیه السلام) 🌸🔸 چون امام از موضوع لشگرکشی معاویه آگاه شد، دستور داد مردم درمسجد حاضر شوند; پس از اجتماع مردم; آن حضرت به منبر تشریف برده و فرمود! ای مردم هرگز به آرزو نخواهید رسید، مگر این که به آنچه که مکروه می‌دارید صبر کنید [۱] همانا به من خبر رسیدکه معاویه لشگر خویش را در کنار جسر منبج جمع کرده ومی خواهد به سوی ما بیاید، شما هم از شهر بیرون رفته ودر نخیله اجتماع کنید تا در این موضوع فکری بکنیم، امام خطبه را به پایان رسانید، ولی گویا در آنجا صاحب روحی نبود که صدایی بلند کند عدی بن حاتم طائی این رکورد را شکسته وگفت سبحان الله این چه کردار بدی است که از شما مشاهده می‌کنم، چرا به ندای امامتان لبیک نمی گوئید؟ کجا هستند خطبای قبیله مضر که زبانهای گویا داشته و در روزهای سخت چون شیر زخم دیده و غضبان بودند؟ آیا از غضب و دشمنی خدا نمی ترسید؟ سپس خطاب به امام کرده و گفت خداوند شما را کامروا کرده وبلیات را ازوجود مبارکتان دور کند، امر شما را از ته دل اطاعت می‌کنم، پس از مسجد بیرون رفته و در لشگرگاه حاضر شد...... بعد از حرکت او جماعتی مثل او سخن گفته و راه نخیله پیش گرفتند; وامام از منبر پایین آمده پس از معرفی مغیرة بن نوفل به جانشینی خود روی به لشگرگاه کرده و مردم پشت سر آن حضرت در نخیله اجتماع کردند، پس از اندکی توقف در نخیله به طرف دیر عبدالرحمن رهسپار شد و سه روز در آنجا اقامت نمودند تا بقیه لشکر از کوفه حرکت کند، و پس از سه روز آمارگیری کرده و عدد لشگر را به چهل هزار بالغ دیدند [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: . ملاحظه کنید: که چقدر مردم شام احمق بوده و معاویه از حماقت آن‌ها استفاده می‌کرد، که کسی پیدا نشد بگوید حالا که اصحاب علی (علیه السلام) به تو نامه نوشته وخط امان خواسته اند این همه لشکر کشی برای چیست؟ برای وضوح بیشتر به توضیح شماره دو رجوع شود. (ص۱۶۲) [۱]: . ازطرزصحبت کردن امام در می‌آید که آن حضرت ازتثاقل مردم هراسان بود وحق هم داشت که بترسد زیراکه با چشم مبارک خود دیده بود که پدر عزیزش چندین مرتبه این مردم را به جنگ معاویه دعوت کرد وآنان تثاقل ورزیدند تا جایی که مولای متقیان آرزوی مرگ کردنه تنها اهل شهر کوفه سستی به خرج ندادند بلکه بنا به نوشته شیخ مفید وقتی که خبر وصول معاویه به جسرمنبج به امام رسید حجربن عدی را مأمور کرد که به عمال آن حضرت که در اطراف بودند پیغام بدهد که حرکت کنند حجر مأموریت خویش را انجام داده لکن آنان تثاقل کرده وحاضر نشدند. [۱]: . ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا – معاویه با یک فرمانی شصت هزار نفر جمع نموده ولی امام با هزاران زحمت چهل هزار نفر جمع کرد، مستفاد از بعضی از اهل تاریخ این است که این چهل هزار نفر همان لشکری بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌خواست آنها را به جنگ معاویه بفرستد لکن اجل مهلتش نداد، در عدد لشکر امام حرف زیاد است و مشهور چهل هزار نفر نوشته اند الا این که آنچه از بعضی از فرمایشات خود امام ظاهر می‌شود بیست هزار واندی بوده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 بن عباس به انتخاب می‌شود. 🍂🔸 در این وقت امام عبیدالله بن عباس را پیش خوانده وفرمود ای پسر عموی عزیزم، تو را با دوازده هزار سرباز در مقدمه لشگر می‌فرستم، که به طرف شام حرکت کنید [۲] در هر جایی که با سپاه معاویه روبرو شدید مثل سد آهنین باشید و نگذارید که به طرف عراق قدمی بردارند و از رزم دادن تا وقتی که من به شما نرسیده‌ام در حذر باشید مگر این که لشگر دشمن ابتدا به جنگ کند، آن وقت شما هم آماده جنگ شوید و قیس بن سعدبن عباده وسعیدبن قیس (رئیس یمنی‌های مقیم کوفه) با تو کوچ خواهند کرد هر کاری را که خواستی انجام دهی بدون مشاوره با این دو نفر نکن و اگر حادثه ای بر تو رخ داد، امارت لشگر با قیس و پس از آن با سعید باشد و بر تو لازم است، که با سربازان خوشرفتار بوده و با آنان مهربان باشی، زیرا که اینها بقایای لشگر امیرالمؤمنین هستند وهر روز ما را از چگونگی اوضاع مطلع سازید....... پس از پایان یافتن فرمایشات امام عبیدالله با لشگر خویش خیمه بیرون زده و در زمین مسکن با سپاه معاویه روبرو شدند. نیرنگ در جلب امام (علیه السلام) 🍃🔹 پس از حرکت کردن قشون عبیدالله، امام مردی را از قبیله کنده که حکم نام داشت با چهار هزار سرباز به انبار [۱] فرستاد ودستور داد که در آنجا متوقف باشند تا فرمان ثانوی امام بر ایشان برسد. چون خبر وصول مرد کندی به انبار، گوشزد معاویه شد، یادداشتی به این مضمون به او فرستاد. اگر به سوی ما بیایی حکومت یک شهر از شهرهای شام وجزیره برای تو آماده است، ونیم میلیون درهم برای تو فعلاً فرستادم اخذ کرده و به سوی ما حرکت کن، آن سرلشگر خائن پس از دریافت آن مبلغ با دویست نفر از خواص خود پیش معاویه رفت...... خبر فرار کردن حکم به امام رسید، آن حضرت خیلی متأثر شده وفرمود: مرد کندی بر من و شما خیانت کرد وبارها گفته‌ام که شماها بی وفا بوده وبندگان دنیایید، اکنون یک نفر دیگر جای او می‌فرستم ولکن از خیانت او هم هراسانم سپس یک نفر از قبیله بنی مراد پیش خوانده و در مقابل مردم از او قول گرفت که خیانت نکند، او پس از یاد کردن سوگندهای غلیظ که خیانت نکند، راه انبار پیش گرفته وبه دامی که اولی افتاده بود افتاد، این بود اجمالی از خدمات وفعالیتهای! سرلشگران سپاه انبار واکنون خوب است سری هم به مسکن بزنیم تا نتیجه خدمات واز خودگذشتگی های! سرلشگر آنجا را هم از نزدیک دیدن کنیم...... هزار درهم گرفت و را به فروخت 🍂🔸 عبیدالله با لشگر خویش از یک طرف ومعاویه با سپاه خویش از از طرف دیگر به اراضی مسکن وارد شدند، فردای آن روز موقع طلوع آفتاب، طبل حاضر باش سپاه معاویه به صدا در آمد، عبیدالله چون دید که معاویه دستور حمله بر لشگر خویش داد، ناچار در مقابل آنان صف آرایی کرده و آتش جنگ شعله ور گردید جمعی از هر دو طرف مجروح و عده ای کشته شدند; پس از فعالیت‌های زیادی آخر لشگر عبیدالله سپاه شام را تا لشگرگاه شان براندند، معاویه دانست که با چنین لشگری که عبیدالله دارد از راه معمولی نمی تواند غالب آید، لذا پس از غلبه کردن سپاه شب به روز از فرصت ظلمت استفاده کرده و نامه ای بدین مضمون به عبیدالله نوشت: همانا حسن (علیه السلام) در موضوع تسلیم خلافت و مصالحه نامه ای به من نوشته است اگر پیش از آن که دیگران فرمانبردارشوند تو پیش ما بیایی در پیشگاه ما مقام رفیعی را دارا خواهی شد و اگر الان مطیع نشوی، به طور حتم روزی مجبور خواهی شد که قلاده مرا گردن نهی ولکن دیگر آن روز در پیش ما منزلتی را نخواهی داشت و در صورت اطاعت برای تو یک میلیون درهم آماده کرده‌ام نصف آن را به مجرد ملاقات دریافت کرده و نصف دیگر را وقتی که به عنوان امیرالمؤمنینی وارد کوفه شدم خواهی گرفت. عبیدالله نامه را مطالعه کرده و از شوقی که به پول داشت دین و ایمان وآزادی و انصاف را زیر پا گذاشته و شبانه به طرف معاویه شتافته و نیم میلیون درهم (بهای دین خود) را اخذ کرد. [۲]: . علت این که امام عبیدالله را بر دیگران مقدم داشت شاید یکی از سه چیز باشد: اول- خویش وقوم آدمی هر جور باشد دلسوزتر است. دوم- مردم نمی گویند اگر یکی از خویشان خود را سرلشگر قرار می‌داد بیش از دیگران بر ناملایمات تن می‌داد. سوم- وقتی که او از طرف علی (علیه السلام) در یمن حاکم بوده نماینده معاویه (بسربن ارطاة) پس از فرار کردن او دو نفر از بچه هایش را در دامن مادرشان سر بریده بود لذا عداوت او با معاویه بیش از دیگران بوده لکن دنیای معاویه جوری در نظر او جلوه کرد که این جنایت بزرگ را نادیده گرفته ومهمترین خیانت نه تنها به امام حسن (علیه السلام) بلکه به عالم اسلام نموده که در جای خود خواهد آمد. [۱]: . شهری بود در مغرب بغداد که در زمان سلاطین ایران در آنجا گندم و جو انبار می‌کردند. @ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 آیا به این شرط ( ) عمل ؟ 🌸🍃🍃 در جواب این سؤال بدون تردید باید گفت نه، زیرا که با هزاران حیله و تزویر از بعضی ها، و به ضرب چماق و سرنیزه از بعض دیگر، برای فرزند فاسق و فاجر خود (یزید) بیعت گرفت، مثلاً وقتی که می‌خواست از مردم مکه و از کسانی که اهل جاهای دیگر بوده و در آن جا حاضر بودند بیعت بگیرد، دستور داد « حسین بن علی (علیه السلام) » و « عبدالله بن زبیر » و« عبدالرحمن ابی بکر » و « عبدالله بن عمر » را که در مکه بودند در مجلس حاضر کرده و بالای سر هر یک از این‌ها دو نفر شمشیردار بایستد، تا اگر دم زند، فوری سرشان را از بدن جدا کنند، آن وقت به منبر رفته وگفت: ای مردم این‌ها برگزیدگان مردمند و به یزید بیعت کرده اند، شما هم با اسم خدا بیعت کنید، مردم همین که دیدند آن چهار نفر حرفی نزدند بیعت کردند چون بنا به اختصار است به این مقدار اکتفا می‌شود، و در کتابهای تاریخ چگونگی داستان مفصلاً نوشته شده هر کس طالب باشد رجوع کند. چنانچه در اصل نهاویل الربیع آورده‌ام امام حسین (علیه السلام) وقتی شنید که معاویه یزید را در آن مجلس، بی خود تعریف می‌کند از ابهت مجلس نترسیده و فرمود معاویه بی خود یزید را تعریف نکن او را با آنچه او خویشتن را معرفی کرده است تعریف کن که او خود را با عرق خوری و قماربازی و سگ و میمون بازی و..... معرفی کرده است لکن معاویه بی حیاتر از این بود که به حرف حق گوش بدهد مؤلف سوم- مسلمانان در هر جای عالم باشند خواه درشام خواه در عراق ویمن و حجاز باید از اذیت معاویه در امان باشد. چهارم- این که شیعیان علی (علیه السلام) بر نفس و مال و جان و زن و فرزندشان باید در امان باشد و بر معاویه لازم است که بر خلاف این شرط رفتار نکند. گویا امام با چشم حق بین خود، می‌دید که معاویه به شیعیان علی (علیه السلام) چه ظلم‌ها وجنایت‌هایی که روی تاریخ را سیاه کرده است روا می‌دارد، لذا این اندازه تأکید می‌کند و کافی است در مخالفت معاویه با این شرط و در عظمت جنایتی که بر شیعه می‌شد قول « ابن ابی الحدید » بنا به نقل حیات الحسن که می‌گوید: « بعد از سال صلح کسی از مؤمنین باقی نمانده بود مگر این که بر نفس خود می‌ترسید یا این که در بیابان‌ها آواره بوده و جای امنی می‌خواست پیدا کند ولی پیدا نمی شد » پنجم- معاویه حق ندارد ناگواری بر حسن وحسین (علیه السلام) فراهم کرده و کسی از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در هر کجای عالم باشد، بتر ساند! این‌ها شرایطی بود که آن حضرت در کاغذ نوشته و خدا را شاهد گرفت و بزرگان قوم هم شاهد شدند. و اما آن پنج شرطی که در نامه ننوشته و به وسیله نماینده خود از معاویه التزام گرفت عبارتند از: اول- پیروان معاویه باید در قنوت سب کردن علی (علیه السلام) را ترک گفته و عوض آن درود بر آن حضرت فرستاده و او را به خیر یاد کنند. معاویه به اندازه ای این شرط را نقض کرد که بنا به گفته «سیوطی» بنی امیه روی بیش از هفتاد هزار منبر علی (علیه السلام) را لعن می‌کردند حتی بعضی از پیشنمازها! یادش رفته بود که در خطبه نماز جمعه بر آن حضرت لعنت کند، در مسافرت یادش آمده قضا نموده و در آن جا مسجدی بنا کرده و اسم آن را مسجدالذکر! گذاشتند (مسجدی که در آن جا لعن فراموش شده یاد آمده است) وقتی که خلافت به « عمربن عبدالعزیز » رسید; لعن کردن را قدغن نموده و عوض آن دستور داد که آیه: ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا با لایمان را بخوانند، چون طبق دستور « عمربن عبدالعزیز » وقتی یکی از خطبا ترک لعن کرد، صدای ویحک السنه السنه از مردم بلندشد، یعنی وای بر تو سنت را ترک کردی، فقط جایی که در آن جا به غیر از یک دفعه لعنت نکردند سجستان بوده است، و چیزی که « عمربن عبدالعزیز » را واداشت که لعن را ممنوع کند حرف استادش بوده که در بچه گی برایش گفته بود وقصه اش معروف است. [۱]....... ---------- [۱]: . توضیح شماره ۵ رجوع شود (ص۱۷۱). ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 آیا به این شرط ( ) عمل ؟ 🌸🍃🍃 دوم- امام حسن (علیه السلام) معاویه را به اسم خواهد خواند و به او امیرالمؤمنین نخواهد گفت زیرا که او امیرالمؤمنین واقعی نیست بلکه او امیر فاسقین است، و امام با او صلح کرده است نه بیعت. سوم- معاویه باید به اولاد هر یک از کسانی که در جنگ جمل وصفین در رکاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودند و معاویه باعث شده است که آن‌ها شهید بشوند; مبلغ یک میلیون درهم بپردازد. چهارم- من که حسن بن علی باشم برای ادای شهادت در پیش معاویه حاضر نخواهم شد (البته معلوم است که شهادت در محضر قاضی جور; جایز نیست). پنجم- معاویه باید هر سالی پنجاه هزار درهم به امام بفرستد و پنج هزار درهم موجودی بیت المال کوفه را از او نگیرد، و علاوه خراج دارا بجرد [۱] به امام موکول کند تا به اولاد هر یک از مقتولین جمل وصفین مبلغ یک میلیون درهم بدهد، و بعضی‌ها اضافه کرده اند که آن حضرت شرط کرد که معاویه هر سالی صد هزار به خود آن حضرت و صد هزار دیگری به برادرش حسین (علیه السلام) بدهد..... ولی به عقیده نگارنده غیر از اشتراط این که خراج دارا بجرد در اختیار امام باشد سایر شرایطی که در ماده دهم گذشت; درست نیست اما اشتراط این که پنج هزار درهم موجودی بیت المال کوفه را از او نگیرد به دلیل این که اوّلاً ائمه (علیه السلام) بیت المال را ذخیره نمی کردند و هر چه دستشان می‌آید به اهلش می‌رسانیدند و ثانیاً بیت المال در اختیار امام بوده و اگر می‌خواست پیش از مصالحه به مصرف می‌رسانید، و اما صحیح نبودن موضوع پول‌هایی که امام برای خود و یا برای برادر عزیزش می‌خواست به این دلیل است که هر کس از وضع زندگانی و بذل و بخشش‌های ائمه معصومین مخصوصاً حضرت امام حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) مطلع شود می‌فهمد که آن بزرگوار به این پول‌ها احتیاج نداشته، مگر این که امام برای ضعیف کردن حاکم جور (معاویه) و برای رساندن بیت المال به دست اهلش (فقرا) این شرایط را شرط کند، واحتمال می‌دهم ما بین آنچه معاویه در کاغذ‌هایی که برای درخواست صلح از امام بر علیه خود شرط می‌کرد، و بین آنچه امام بر علیه او در موضوع صلح شرط نمود، خلطی شده باشد. [۱] مخفی نماند که معاویه اهل بصره را تحریک کرد که بگویند خراج! بجرد فیئی ماست و ما آن را به کسی نمی دهیم، و با این حیله با این شرط نیز مخالفت کرد، خلاصه کلام: معاویه کما این که خودش تصریح کرده و انشاءالله در جای خود خواهد آمد. پس از بستن پیمان سخت و شاهد گرفتن عده ای را بر این که ملزم است به آنچه امام شرط کرده است عمل کند، موافقت نکرده و آشکارا آن‌ها را نقض کرد. ---------- 📚منابع: [۱]: . شاید مقصود از دارا بجرد همان داراب استان فارس باشد. [۱]: . شرایطی که معاویه بر علیه خود شرط کرده است در صفحه ۱۳۰ از این کتاب گذشته است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 خودداری (علیه السلام) و بن سعد از بیعت :🌸🍃🍃 بالاخره معاویه در اول ربیع الثانی سال چهل و یک به تخت سلطنت نشسته، همه اهل کوفه با او بیعت کردند مگر امام حسن و حسین (علیه السلام) و قیس بن سعد، معاویه از امام حسن (علیه السلام) تقاضا کرد که دستور بیعت به امام حسین (علیه السلام) بدهد آن حضرت در جواب فرمود این خیال باطل را نکن زیرا که حسین (علیه السلام) بیعت نمی کند تا کشته شود و او کشته نمی شود مگر این که اهل بیت او کشته شوند و اهل بیت او وقتی کشته می‌شوند که اهل شام کشته شوند. معاویه پس از استماع این جواب متعرض امام حسین (علیه السلام) نشد.... و قیس بن سعد آن قهرمان رشید و آن جرثومه تقوی و فضیلت [۱] هم با چهار هزار نفر شمشیر زن از بیعت معاویه خودداری نمودند؛ عمروبن عاص پیشنهاد جنگ کرده ولکن معاویه گفت تا از راه دیگر ممکن شود که آنان را وادار به بیعت کرد معنی ندارد که جنگ کنیم، زیرا که به عدد آنان اگر از لشگر شام کشته نشود آن‌ها کشته نمی شوند سپس کاغذ سفیدی را برداشته و زیر آن را مهر کرده و به وسیله نماینده خود به خدمت قیس فرستاد، و به او پیغام داد که این همه دشمنی تو با ما از برای حسن (علیه السلام) بوده حالا که او مصالحه کرد، خوبست تو هم بیعت کنی و هر خواهش و تمنایی داشته باشی در این کاغذ مهر خورده بنویس اجراء شود، ولکن قیس به غیر از سفارش شیعیان علی (علیه السلام) چیز دیگری ننوشت، معاویه دوباره کسی را خدمت او فرستاده قیس در جواب گفت قسم خورده‌ام که معاویه را بدون بودن نیزه و شمشیر بین ما ملاقات نکنم (اگر خواستم با او روبرو شوم باید ملاقات در میدان جنگ باشد) معاویه دستور داد تختی را آماده کرده و نیزه وشمشیر روی آن بگذارند و امام حسن (علیه السلام) را دعوت کرده خودش با امام روی تخت نشسته سپس به حکم امام قیس وارد مجلس شد، معاویه روی خود را به قیس کرده و گفت: کجا می‌توانی بروی در حالی که قادرم امر تو را کفایت کنم قیس جواب داد هر چه از تو ساخته است. مضایقه نکن باز معاویه او را دعوت به بیعت کرده قیس روی به امام کرده و گفت آیا از بیعت شما در آزادی هستم؟ امام چون دید که جان قیس در خطر است فرمود بلی! این وقت قیس دست خود را بر ران معاویه گذاشته وحاضر نشد که دست به دست او بگذارد معاویه بلند شده و دست خود بر دست قیس مسح کرده و بدین وسیله در نظر خود، از قیس نیز بیعت گرفت! [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: . خواننده عزیز قیس بن سعد کسی است که خدمات زیادی به امیرالمؤمنین و امام حسن علیهماالسلام کرده و از جمله دوازده نفری است که آشکارا به خلافت ابی بکر اعتراض کردند اگر بنا بر اختصار نبود شمه ای از خدمات این رادمرد را بیان می‌کردم و فعلاً چیزی که قابل تذکر است این است که بگویم اوست راوی روایتی که از وجود مقدس پیغمبر گرامی در حق ایرانی رسیده است که می‌فرماید: اگر علم در ستاره ثریا باشد جماعتی از اهل فارس دست به آن می‌یابند. هموطنان عزیز! جوانان ایرانی! حالا که این اندازه ایرانی ذکاوت دارد که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) او را تعریف می‌کند چرا پس ماها تلاش نمی کنیم، و همیشه دست گدایی به سوی این و آن دراز می‌کنیم، بیایید ما هم برای خدا و برای ترقی مملکت خود بیدار شویم، خواب تا کی، و غفلت تا چه وقت.؟! [۱]: . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴ قدیم، ص ۲۴ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 دوم: استفاده از مردم 🍃🌺 خوبست این موضوع را با بیان جند حکایت از کتاب مروج الذهب روشن کنیم حکایت اول: روزی یک نفر از اهل کوفه در حالی که به شتر خود سوار بوده وارد شام می‌شود یک فردی از رندان شام! در شتر آن مرد غریب طمع کرده و می‌گوید: این ناقه (شتر ماده) از آن من است که تو در جنگ صفین به غارت برده ای؛ برای حل اختلاف به پیش معاویه می‌روند، چون مرد شامی پنجاه نفر شاهد می‌آورد معاویه حکم می‌کند که شتر مال اوست، مرد غریب خطاب به معاویه کرده و می‌گوید این‌ها همه شهادت دادند که این ناقه مال اوست در حالی که این شتر من جمل (شتر نر) است نه ناقه (این ادعای من بدون دلیل نیست زیرا که دو تا شاهد زنده ای زیر شکم شتر من قرارگرفته! از آن‌ها سؤال کنید) معاویه گفت: حکم کردم تمام شد بدون معطلی ناقه را تسلیم کن بالاخره شتر نر را به اسم شتر ماده از او گرفتند پس از خاتمه یافتن این جریان روزی معاویه آن مرد غریب را به محضر خویش خوانده با پرداخت دو مقابل قیمت شترش او را راضی کرده و گفت: از من به علی (علیه السلام) بگو که می‌توانم با صد هزار نفر از این افرادی که بین شتر نر و ماده فرق نمی گذارند به جنگ تو بیایم. حکایت دوم: روزی که معاویه آهنگ جنگ صفین کرد روز چهارشنبه بود مردم را برای خواندن نماز جمعه جمع کرده و در روز چهارشنبه یک نماز جمعه ای با آب و تاب خواند، کسی نگفت که در روز چهارشنبه نماز جمعه خواندن چه مفهومی دارد. حکایت سوم: عمر وعاص و چند نفر دیگر از یاران معاویه از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرده بودند که عمار به دست فئه باغیه (قوم جنایتکار و ظالم) کشته می‌شود واین حدیث در میان مردم شام معروف شده بود، بنابراین در جنگ صفین وقتی که عمار به دست سپاه شام کشته شد، به یاد آن حدیث به پیچ و پیچ افتاده و گفتند نکند که ما همان فئه باغیه باشیم که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خبر داده است، معاویه و عمر و عاص برای خواباندن سر و صدا و برای جلوگیری از وزیدن نسیم فهم وشعور گفتند: قاتل عمار علی (علیه السلام) است زیرا که اگر علی او را به جنگ نیاورده بود او کشته نمی شد، و با این حیله تخم سکوت بین آن‌ها کاشته شد و صاحب شعوری پیدا نشد که بگوید بنابراین می‌بایست که قاتل حمزه (عموی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ) خود پیغمبر باشد..... حکایت چهارم: روزی یک نفر از مردم شام از رفیق خویش سؤال کرد که این ابوتراب (لقبی است از القاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) کیست که امیرالمؤمنین (معاویه) او را لعنت می‌کند رفیقش جواب داد که خیال می‌کنم که او دزدی است. [۱] حکایت پنجم: پاورقی نویس جلد ۱۷وسائل (مرحوم شعرانی قدس سره) در توضیح روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در صفحه ۱۶۰ آن، از ابن شهر آشوب نقل می‌کند که معاویه علیه اللعنه و الهاویه به فکر استقلال طلبی و مخالفت با خلیفه بحقّ علی بن ابیطالب (علیه السلام) افتاد، با نخست وزیر بی دین تر از خودش در این باره مشورت کرد، او گفت امتحانش مجانی است در اجتماع مردم بگو کدو هم مثل حیوان است برای حلال بودن خوردن آن لازم است سرش را ببرید، به احتمال قوی مقصودش کدوی پاییزی که گردن لاغر دارد و در این جهت شبیه حیوان است منظور باشد، وقتی این حرف را گفت از همان روز مردم شروع به سربریدن کدو کردند، فهمید مردم شام بیش از این جاهلند، و آمادگی هر گونه استحمار را دارند، با این کار بدعتی به بدعت‌های بنی امیه اضافه کرده و به خر مراد سوار شد. ---------- [۱]: .📚 این چهار حکایت از صفحه ۴۱-۴۳ جلد سوم مروج الذهب اخذ شده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 اشک امام علیه السلام ◾️🍃 امام حسن علیه السلام در زمان خویش عابدترین، زاهدترین و برترین مردم به شمار می‌رفت. وقتی حج به جای می‌آورد بسیاری از اوقات پای برهنه می‌رفت. هر وقت به یاد مرگ می‌افتاد، می‌گریست و اگر در حضورش از قبر سخن به میان می‌آمد گریان می‌شد و چون به یاد قیامت و برانگیخته شدن در محشر می‌افتاد اشک می‌ریخت و هر وقت به یاد عبور از صراط می‌افتاد گریه می‌کرد و هرگاه به یاد حضور مردم برای حساب در پیشگاه خداوند می‌افتاد ناگهان فریاد می‌کشید و از شدت بیم و هراس از هوش می‌رفت و غش می‌کرد، هرگاه برای نماز آماده می‌شد اعضایش از خوف خدا می‌لرزید، هر وقت از بهشت و دوزخ سخن می‌گفت چون شخص مار گزیده مضطرب می‌شد آنگاه از خدا خواستار بهشت می‌شد و از آتش جهنم به او پناه می‌برد و چون آیه یا ایها الذین امنوا را تلاوت می‌کرد، می‌فرمود: لبیک! اللهم لبیک!... [۱] هنگامی که مشغول وضو می‌شد اعضایش می‌لرزید و چهره مبارکش زرد می‌گشت وقتی که می‌پرسیدند: چرا چنین حالی پیدا می‌کنی؟ می فرمود: سزاوار است کسی که در مقابل پروردگار عرش می‌ایستد، رنگش زرد و اعضای او دچار رعشه گردد. هر وقت به در مسجد می‌رسید روی به آسمان می‌نمود، عرض می‌کرد: بار خدایا! مهمان تو بر در خانه ات ایستاده است، ای خدای بخشنده! شخصی گناهکار پیش تو آمده، ای خدای مهربان! از گناهان من به خاطر بزرگواریت درگذر! [۱] در مکتب ◾️🍂 امام حسن علیه السلام در هفت سالگی در مجلس رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت می‌کرد، آیات قرآنی را می‌شنید و حفظ می‌کرد. وقتی محضر مادرش می‌آمد آنچه را که حفظ کرده بود بیان می‌نمود. امیر المؤمنین علیه السلام به منزل که می‌آمد، فاطمه علیه السلام آیه تازه ای از قرآن را برای علی علیه السلام می‌خواند. امیر المؤمنین می‌فرمود: فاطمه جان! این آیه را از کجا یاد گرفته ای تو که در مجلس پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبودی؟ می فرمود: پسرت حسن در مجلس بابایش یاد می‌گیرد و برایم می‌گوید: روزی علی علیه السلام در گوشه منزل پنهان شد امام حسن علیه السلام مانند روزهای گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را که از آیات قرآنی شنیده بیان کند. زبانش به لکنت افتاد، نتوانست سخن بگوید، فاطمه علیه السلام از این پیشامد تعجب کرد! امام حسن علیه السلام عرض کرد: مادر جان! تعجب نکن! حتما شخص بزرگواری سخنانم را می‌شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است. ناگاه علی علیه السلام بیرون آمد و فرزند عزیزش حسن را بغل گرفت و بوسید. [۱] امام علیه السلام به ◾️🍃 روزی معاویه به امام حسن علیه السلام گفت: من از تو بهتر هستم! امام علیه السلام در پاسخ گفت: چگونه از من بهتری، ای پسر هند!؟ معاویه گفت: برای این که مردم در اطراف من جمع شده اند ولی اطراف تو خالی است. امام حسن فرمود: چقدر دور رفتی ای پسر هند جگرخوار! این، بدترین مقامی است که تو داری. زیرا آنان که در اطراف تو گرد آمده اند دو گروهند: گروهی مطیع و گروهی مجبور. آنان که مطیع تو هستند، معصیت کارند و اما افرادی که به طور اجبار از تو فرمانبردارند طبق بیان قرآن عذر موجه دارند. ولی من هرگز نمی گویم از تو بهترم چون اصلا در وجود تو خیری نیست تا خود را با فردی مثل تو مقایسه نمایم، بلکه می‌گویم: خدای مهربان مرا از صفات پست پاک نموده، همان طور که تو را از صفات نیکو و پسندیده محروم ساخته است. آری شخصیت انسان در پاکی و اخلاق پاک اوست، نه در مزایای مادی. ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۳، ص ۳۳۱. [۱]: بحار: ج ۴۳، ص ۳۳۹. [۱]: بحار: ج ۴۳، ص ۳۳۸. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 و اما 🍂🔹 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مکرر فرمودند: لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه ۵۲ فرمایش یکی از نوه‌های امام حسن مجتبی (علیه السلام): اتموت البتول و نرضی ما هکذا يصنع البنون الکرام ۵۰ دست افتاد و کرد 🍃🔸 پس از شهادت محمد بن ابی بکر، و مالک اشتر، نامه هايی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به محمد نوشته بود، و هکذا عهد نامه مالک اشتر، به دست معاویه افتاد، در سیاست خود از آن‌ها استفاده کرد، علی (علیه السلام) از افتادن عهد نامه به دست دشمن خیلی ناراحت شد، وخلفای بنی امیه آن‌ها را در خزائن خود نگاه می‌داشتند، عمر بن عبدالعزیز در زمان خود حقیقت را آشکار کرد، معاویه از خواندن نامه امام به محمد بن ابی بکر، خیلی تعجب می‌کرد، ولیدبن عقبه گفت دستور بده این نامه‌ها را پاره کنند، زیرا که اگر مردم بدانند این‌ها دستورات علی (علیه السلام) است، و تو از آن‌ها استفاده می‌کنی، کسر شأن به تو می‌شود، گفت وای به تو می‌گوئی من مثل این علم را از بین ببرم، نه نمی کنم اگر کسی دید نامه‌ها را، می‌گویم ابوبکر به فرزندش محمد نوشته است ۷۲ و ۷۳. جدید در استحمار مردم 🍂🔹 معاویه کسی را برای زهر خوراندن به مالک اشتر معیّن کرد، پس از فراهم کردن مقدمات، و یقین به حصول مطلب، به مردم نافهم شام گفت: بیايید بر مالک نفرین کنیم که، او بمیرد زیرا که خیلی طرفداری از علی (علیه السلام) می‌کند، وقتی آن جرثومه تقوی، و عاقل مرد زمان، به درجه شهادت رسید، به مردم گفت نفرین شما اثر گذاشت و مالک مرد ۷۶. فراوان در شهادت بن ابی بکر 🍂🔹 معاویه با شنیدن خبر قتل محمد پسر ابوبکر، از فرط شادی در بالای منبر اذان گفت، و مردم شام بیش از حدّ خوشحالی کردند، وقتی در خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کردند: تا حال من این اندازه خوشحالی ندیده بودم که، در شهادت محمد در شام دیدم، امام فرمود چند مقابل خوشحالی آنان در شهادت محمّد، ما غمناک هستیم ۹۱. را هم کرد 🍃🔸 وقتی آن مردک چاپلوس، برای خوش آیند معاویه، در مقابل سؤال او از کجا می‌آيی، گفت جئتک من عند اعیی الناس، یعنی از پیش کسی دارم می‌آیم که، حرف زدن بلد نیست، مقصودش آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، معاویه گفت ای فرزند زن بد بو، درباره علی (علیه السلام) این حرف را می‌زنی که، در قریش استاد فصاحت غیر او کسی دیگری هم هست؟ ۲۷۹ و امّا جلد هفتم جان من از هستم نه این که از من 🍂🔹 شارح گوید: این خطبه (۹۰) را نضربن کنانه (جدّ سیزدهم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ) که معروف به فصاحت بود، اگر بشنود گوید علی عزیزم، من از تو هستم، نه این که تو از من باشی [۱] و ابراهیم خلیل الرحمن با شنیدن آن، چشمش روشن شده، و گوید معالم توحید را که من محکم کرده بودم، از بین نرفت، و فرزندم در جاهلیّت عرب، مطالبی از توحید را ابداع کرد که، من در جاهلیّت نبط نکرده بودم، و اگر ارسطو بشنود قلبش خاشع شده، و موهایش سیخ شده، و فکرش مضطرب می‌شود، و به نفهم گری خویش اقرار می‌کند، و از عقیده غلط خویش، (خداوند جزئیات را نمی داند) بر می‌گردد، خلاصه من شارح کلامی را نمی شناسم که، شبیه این بیان علی (علیه السلام) باشد، جز کلام خالق، گویا علی (علیه السلام) با این خطبه اش، آیه و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الّا هو را تفسیر می‌کند. هر وقت امیرالمؤمنین (علیه السلام) غضب می‌کرد می‌فرمود انا ابوالحسن دیگران از شنیدن این کلمه حساب می‌بردند ۴۰. ---------- [۱]: .📚 چطوری که طبق نقل مرحوم شیخ جعفر شوشتری، روایت معروفه (حسین منّی و انا من حسین)، به عبارت انا من حسین، و حسین منی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیان فرموده است. خصایص حسیني (علیه السلام)، ص ۹۲. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 نقیب را کرد🌺🔹 روزی شارح از نقیب سؤال می‌کند، اینکه مردم این همه عشق به علی (علیه السلام) می‌ورزند برای چیست، تمنّا دارم بدون چنگ زدن به شجاعت و علم و فصاحت آن حضرت جواب بدهید، زیرا که این را می‌دانم که، خداوند این بنده اش به خیلی از کمالات مخصوص کرده است، نقیب خندید پس از بیان مقدمه ای گفت: انسان به طبعه طرفدار مظلوم است، لذا آدم غرق شده را نجات می‌دهد، بدون در نظر گرفتن عقیده و مذهب و سایر خصوصیات آن، سعی می‌کند آن غریق ناشناخته را نجات بدهد، چطوری که اگر خودش غرق می‌شد، با تمام سعی اش به فکر نجات خویش بود شخصیّتی مثل علی (علیه السلام) با داشتن آن همه کمالات، فزون از حدّ در دست افراد پست فطرت، و رذل که، او را محتاج خود کردند، و فامیلش را در زندان‌ها انداختند، اهل و عیالش را به اسارت بردند، و خودش را در محراب کشتند، در حالی که او و خانواده اش از هر جهت اشرف ناس بودند، با داشتن این همه کمالات، آن همه محرومیت‌ها دیدند، آیا انسان‌های صحیح الفطر به چینین شخصیّت، و شخصیت ها، عشق نورزند؟ پس چه کنند، پس شارح از نقیب درباره شیوخ ثلاثه می‌پرسد جواب می‌شنود، و از معاویه سؤال می‌کند، درباره او بدون ترس اظهار می‌کند که، از اهل جهنّم است نه تنها به مخالفتش با علی (علیه السلام) بلکه برای کفر باطنیش در آخر بحث نقیب عصبانی شده می‌گوید: من تابع نصّ هستم و شما نصّ را قبول ندارید، و اگر بنا باشد هر چیزی را تأویل کنید، لا اله الا الله و محمّد رسول الله هم قابل تأویل می‌شود ۲۲۳- ۲۲۷ از جمله علل غضب مردم بر عثمان، یکی هم ابقاي معاویه به حکومت شام بود، پس سخت در اشتباه اند کسانی که، می‌گویند چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای مدّتی با معاویه کنار نیامد ۲۳۲. شخصیّت‌های را می‌کند 🌺🔹 معاویه پس از رسیدن نامه مروان راجع به قتل عثمان، به صنادید بنی امیه، و به طلحه و زبیر نامه نوشت، و همه را به قیام بر علیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به بهانه گرفتن خون عثمان تحریک کرد، و در نامه زبیر هندوانه زیر بغل او گذاشت، و گفت تو شخصیّتی هستی که تو را عمر، از هیئت شش نفری شورا قرار داد ۲۳۵- ۲۴۷ به قول مرحوم مجلسی، این تعیین عمر آنان را به مخالفت بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) واداشت، و فکر کردند که واقعاً لنگه امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، امان از شرالوسواس الخناس. و امّا جلد یازدهم 🌸🔸 عمر نگذاشت کسی از بزرگان مهاجر و انصار از مدینه بیرون برود، و اجازه نداد کسی با هیچکدام از آنان انس بگیرد، این سیاست سبب بقاي حکومت او شد که، نکند آنان با تماس با مردم، روزی در اطرافشان وقتی کسانی را دیدند، به فکر ریاست بیفتند، در نتیجه قدرت حکومت او کم شود، اما پس از زخمی شدن به وسیله ابولؤلؤ، وقتی قدرت بعدی را بین ۶ نفر قرار داد، هرکدام از آنها خودشان را یلی فکر کردند، صفحه ۱۱. نگارنده گويد: سیره تقسیم بیت المال با سوابق را که، جلوتر عمر و ابوبکر تأسیس کرده بودند، وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) سیره پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در تقسیم بالسّویه را راه انداخت، امثال طلحه و زبیر که خودشان را شخصی حساب کردند (به جهت بودنشان در شورای شش نفری، ) منشاء اختلافات بعدی شد، تا جايی که حتی معاویه‌های کافر به فکر خلیفه المسلمین بودن افتادند، در نتيجه نوبه به خلفای اموی، و عباسی، رسید که، داریم می‌بینیم اسلام ناب محمّدی چه تغییراتی به خود ندید، و تا حضرت بقیّه الله ظهور نکند کش خواهد داشت، و از اینکه عمر مانع شد مردم با بزرگان مهاجر و انصار تماس بگیرند، سبب مشهور شدن او به زهد و عدالت شد، و الّا زهد، و عدالت، با کارهايی که او در زمان حکومت خود، و زمان حکومت ابوبکر انجام داد، قابل توجیه نیست، خدا همه ما را از زهد و عدالت واقعی بهره مند کند انشاءالله. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 در حزب بود ◾️🔸 معاویه در حزب عمر بود، و کشتن او محمد ابوبکر، و قطعه قطعه کردن عایشه، و زنده به گور کردن عبدالرحمن بن ابی بکر، و شرکت او در قتل اعوان حکومتی ابوبکر، از بهترین شواهد است، با دست راست اینها را می‌کشت، و با دست چپ برای بقای حکومت، و طولانی شدن دولت، دستور جعل فضايل ابی بکر، و عایشه را می‌داد، [۳] نگارنده گوید: قطعه قطعه کردن معاویه عایشه را، در جايی ندیدم، ولی وعده کردن او به عایشه، و کشیدن او را به دمشق، و به چاه انداختن او و غلامش، و خر مصریش را، مؤلف کتاب کامل بهائی آورده است که، از موضوع مخفیانه کشته شدن عایشه در چاه، به وسیله معاویه، کسی اطلاع نیافت، فقط امام حسین (علیه السلام) متوجه شد، و ترکه عایشه را بین وارث او تقسیم کرد. [۱] لیله المبیت ناله (علیها السلام) باعث ، ولی در نشد ◾️🔹 در لیله المبیت مهاجمین شبانه خواستند که، از دیوار خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پایین بیایند، چون ناله زنان بلند شد به صبح موکول کردند، از جمله مهاجمین ابولهب، عمر وعاص، معاویه، خالد بن ولید بودند، از ترس سرزنش عرب، از شنیدن ناله فاطمه (علیها السلام)، از شبانه ریختن خودداری کردند، در مکه فاطمه (علیها السلام) مانع هجوم قومی به ریاست ابی جهل، و در مدینه مانع هجوم قوم دیگر، به ریاست عمر، در اوّلی نجات یافت، و در دوّمی شهیده گشت [۲] خطیب گوید: خوابیدن علی (علیه السلام) در جای پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، دلیل خلافت اوست. [۳] مقابل عید عیدی به نام ابی بکر ساختند نگرفت◾️🔸 در مقابل عید غدیر، عیدی به نام عید مهاجرة ابی بکر مع النبی (صلی الله علیه و آله)، جعل کردند، مدتی هم بود، چون باعث آبروریزی شد، جمع کردند، غدیر چون حقیقت داشت، الحمدلله هنوز هم می‌درخشد. [۴] شد چرا خدا (صلی الله علیه و آله) مادر (علیه السلام) را مثل دفن کرد ◾️🔹 برقی‌ام هانی دختر ابی طالب (علیه السلام) را، از زن‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رقم کرده است [۱] نگارنده گوید: پس معلوم شد که، چرا در دفن مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را مثل محرم‌ها دفن می‌کرد. ---------- 📚منابع: [۳]: . صاحب الغار ابوبکر‌ام رجل آخر، ص ۴۴. [۱]: . کامل بهائی، ۶۱۳. [۲]: . صاحب الغار ابوبکر‌ام رجل آخر، ص ۵۲. [۳]: . صاحب الغار ابوبکر‌ام رجل آخر، ص ۵۶. [۴]: . صاحب الغار ابوبکر‌ام رجل آخر، ص ۱۱. [۱]: . معجم، ج ۲۳، ص ۱۸۱. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 شد چرا خدا (صلی الله علیه و آله) مادر (علیه السلام) را مثل دفن کرد ◾️🍃 برقی‌ام هانی دختر ابی طالب (علیه السلام) را، از زن‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رقم کرده است [۱] نگارنده گوید: پس معلوم شد که، چرا در دفن مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را مثل محرم‌ها دفن می‌کرد. حضرت مثل (علیه السلام) در لشگر بود ◾️🍂 حضرت مسلم مثل امام حسن (علیه السلام)، و امام حسین (علیه السلام)، در جنگ صفین در میمنه لشكر بود،. [۲] فرستاده هستم ◾️🍃 مهمان دیروزی امام صادق (علیه السلام)، دیشب به منزل امام (علیه السلام) نیامد، به دلیل اینکه فرستاده شما، دیشب به سراغ من نیامد، امام (علیه السلام) فرمود من فرستاده خودم هستم، تا در این شهر اقامت داری. [۳] دايی با (علیه السلام) بود ◾️🍂 محمد بن ابی حذیفه پسر دايی معاویه، از خواص امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در زندان معاویه از دنیا رفت، رضوان الله علیه، معاویه اصرار می‌کرد که از عقیده خود برگردد، او پس از اقرار گرفتن از معاویه که، از نزدیک ترین افراد است بر او، فرمود قاتل عثمان و طلحه، و زبیر، و عایشه، تو بودی. [۱] لعن خودش است◾️🍃 امام جواد (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت می‌کند: هر کس از لعن کردن کسانی که، خدا آنها را لعن کرده، کوتاهی کند، ملعون خداست [۲] ابان بن تغلب تفسیر کرد، العجب کل العجب بین جمادی و رجب را، به لقاء الاحیاء بالاموات. تکوینی از پیدا شد ◾️🍂 آقای شیخ محمّدجواد خراسانی رحمةالله علیه، در کتاب خود (الامامة عند الشیعة، ) می‌نویسد: آنچه بر من ظاهر می‌شود این است که، عنوان ولایت تکوینی و تشریعی، از ساخته‌های صوفیه است، زیرا که آنان هستند که، به والی پس از وصل شدن به حق، مقام ولایت جزئیه، و به قطب الاقطاب که، لقب دیگرش غوث است، ولایت کلیه می‌دهند، به یافعی که شیخ، و استاد، و قطب، نعمه الله است، و هکذا به عبدالقادر جیلانی، ولایت کلیه معتقدند، و می‌گویند: فتنه مغول از نفرین نجم الدین کری، صاحب ولایت کلیّه بعد از عبدالقادر، سرچشمه گرفت. [۳] (صلی الله علیه و آله) به مشورت ◾️🍃 پیغمبر (صلی الله علیه و آله) احتیاج به مشورت نداشت، و آیه شاورهم، از باب استماله قلوب است، و لذا فرمود فاذا عزمت فتوکل علی الله، و نفرمود فاذا استوصبت رایأً، فتوکل علی الله. [۱] ◾️🍂 استدلال مرحوم علامه مجلسی و امینی: به حق بودن حضرت فاطمه (علیها السلام) و امیرالمؤمنین (علیه السلام)، و کفر مخالفینشان، به حدیث متواتر پیش شیعه و سنّی: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة، [۲] سؤال امام زمان: علي و فاطمه كه بوده است؟ تیر دو ◾️🍃 پس از نقل اخبار داله بر تولد حضرت زهرا به سال پنجم بعثت، می‌فرماید: شاید کسانی که از عامه، قائل به تولد بی بی پنج سال پیش از بعثت بوده، مرام شومی دارند که، می‌خواهند فضیلت تولد آن حضرت را از میوه درخت بهشتی سلب کنند، [۳] نگارنده گوید: شاید فضیلت دیگری را هم می‌خواهند بگیرند، (تولد آن حضرت در سنّ شصت سالگی مادر، ). [۴] ---------- 📚منابع: [۱]: . معجم، ج ۲۳، ص ۱۸۱. [۲]: . معجم، ج ۱۸، ص ۱۵۰. [۳]: . معجم، ج ۱۶، ص ۹۸. [۱]: . معجم، ج ۱۴، ص ۲۳۵. [۲]: . معجم، ج ۴، ص ۱۳۵. [۳]: . الامامه عندالشیعه، ص ۴۰. [۱]: . الامامه عندالشیعه، ص ۸۵. [۲]: . فاطمة الزهراء بهجة المصطفی (صلی الله علیه و آله)، ص ۵۰ و ۵۱. [۳]: . فاطمة الزهراء بهجة المصطفی (صلی الله علیه و آله)، ص ۱۴۳. [۴]: . فاطمة الزهراء بهجة المصطفی (صلی الله علیه و آله)، ص ۱۴۳. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 را ايستاده كردند 🍃🌸 درباره عدالت عمر آنقدر دروغ ساخته اند، حتی گفته شده که او را ایستاده دفن کرده اند که، با خوابیدن او عدالت نخوابد [۱] در علم او گفته اند که، اعلم اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است، و نظرات او را وحی تصدیق کرده است، در شجاعت او گفته اند وقتی که او اسلام را قبول کرد قریش به وحشت افتادند، در تقوای او گفته اند اگر قاطری در عراق پایش، می‌لغزید او ناراحت می‌شد که چرا جاده را صاف نکرده که، این ظلم به قاطر شود. [۲] متعصّب 🍂🌼 اكثر بزرگان اهل سنت ایرانی هستند: ابوحنیفه، نسائی، ترمذی، بخاری، مسلم، ابن ماجه، رازی، غزّالی، ابن سینا، اگر ایرانی متعصب و ناسویالیست بود، می‌بایست سلمان را برای خود امام قرار بدهند، نه ائمه دوازده گانه علیهم السلام را که، همه عرب هستند [۳] بارالها از اینکه در گذشته در اثر جهالت، تبعیت از اهل سنت کردم مرا ببخش، همانا رسولت (صلی الله علیه و آله) فرمود جاهل در جهالتش بهانه ای ندارد، خداوندا بزرگان ما را بیراهه بردند، و اصحاب مرتدّ، و دگرگونِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را، برای ما فرشته وانمودند، که این خواست امویان و عباسیان بود. [۱] از كجا وحي مي‌تواند 🍃🌸 معاویه که پس از فتح مکه تظاهر به سلام کرد، و محلّ سکونتش مکّه بوده، و کسی او را ساکن مدینه ننوشته، و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم پس از فتح مکه در مکه نمانده، چطور علمای اهل سنت او را کاتب وحی معرّفی می‌کنند [۲] مگر ابوبکر نگفت که پیغمبران ارث نمی گذارند، پس چطور همه خانه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را، به عنوان ارث به عایشه دادند. [۳] ---------- 📚منابع: [۱]: . آنگاه هدایت شدم، ص ۱۵۳. [۲]: . آنگاه هدایت شدم، ص ۱۵۴. [۳]: . آنگاه هدایت شدم، ص ۲۱۶. [۱]: . آنگاه هدایت شدم، ص ۲۶۶. [۲]: . آنگاه هدایت شدم، ص ۲۸۷. [۳]: . آنگاه هدایت شدم، ص ۲۳۰. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 و نشیب پیامبر (ص) شتری به نام غضبا داشت، بسیار تندرو بود و همواره از همه شترها جلوتر می‌رفت و هیچ شتری به آن نمی رسید. روزی عربی صحرا نشین در بین راه شترش بر شتر پیامبر (ص) پیشی گرفت. این قضیه بر مسلمانان گران آمد که چرا شتر یک بادیه نشین بر شتر پیامبر (ص) پیشی گرفته است. خیلی ناراحت شدند. رسول خدا (ص) فرمود: به راستی بر خدا سزاوار است مقام هرکه را در دنیا بالا برد او را پایین بیاورد. [۱] بدین گونه سخنان حضرت مسلمانان را آرام کرد و درسی هم آموخت که نباید کسی را کوچک شمرد و نباید به چیزی مغرور دستور او حضرت حمزه را کشت جگرش را برایش آورد، هند جگر را به دندان کشید ولی جگر مانند سنگ سفت شد و او نتوانست بخورد، دور افکند! با آن همه جنایات و با آن همه آلودگی حالا آمده در محضر پیامبر قله دم از حیا و عفت می‌زند! شد زیرا که همیشه روزگار بر انسان یکسان نیست بلکه پیوسته در حال دگرگونی است که علی علیه السلام می‌فرماید: الدنیا یومان؛ یوم لک و یوم علیک: دنیا دو روز است؛ روزی بر نفع تو و روز دیگر بر ضرر تو خواهد بود. [۱] در کاخ از سخن 🌸 ضرار بن ضمره که یکی از یاران مخلص امیر مؤمنان (ع) بود. پس از شهادت آن حضرت به شام رفت و با معاویه ملاقات نمود. معاویه به او گفت: ای ضرار! علی را برای من تعریف کن و از ویژگی‌های او برایم بگو! ضرار گفت: مرا از این کار معاف بدار! معاویه: حتما باید علی را تعریف کنی؟ ضرار: اکنون که چاره ای نیست ناگزیرم برخی از صفات علی (ع) را بیان کنم. *علی مردی دوراندیش و نیرومند بود. *گفتارش قطعی و قضاوتش عادلانه بود. * از اطراف وجودش چشمه‌های علم و دانش تراوش می‌کرد. * سخنان حکمت آمیز از زبانش سرازیر بود. * از زرق و برق دنیا گریزان بود. * به تاریکی شب انس داشت. * بسیار می‌گریست، و زیاد فکر می‌کرد و نفسش را ملامت می نمود. * با پروردگارش پیوسته در مناجات بود. و لباس زبر و غذای خشن را دوست می‌داشت، زندگی ساده ای داشت. *در میان ما، مانند یکی از ما بود، هنگامی که از او پرسشی می‌کردیم جواب می‌داد و دعوتش می‌کردیم اجابت می‌کرد. (انسان متکبری نبود). با این که نهایت صمیمیت را با او داشتیم، از هیبتش یارای سخن گفتن با او را نداشتیم. *دینداران را احترام می‌کرد، معیار ارزش در نزد علی، دین و ایمان بود. *بینوایان را دوست می‌داشت. * نیرومندان و قلدران، نمی توانستند نفوذی در آن حضرت بکنند. *ضعیفان را از عدالت خویش ناامید نمیکرد، حق آنها را از غارتگران می‌گرفت. سوز و گداز علی در محراب عبادت آنگاه ضرار اضافه کرد و گفت: خدا را شاهد می‌گیرم آن زمان که شب پرده تاریکش را بر جهان گسترده بود و ستارگان آسمان پنهان گشته بودند، او را دیدم در محراب عبادت ایستاده، و محاسن مبارکش را به دست گرفته بود، و همانند انسان مارگزیده به خود می‌پیچید، و مانند شخص غمناک می‌گریست، گو این که اکنون صدای او را می‌شنوم که می‌فرمود: ای دنیا! از من دور شو! آیا خود را به رخ من میکشی و مرا مشتاق خود می‌سازی؟ دور است این آرزو که تو داری، هرگز آن زمان که تو مرا فریب دهی وجود ندارد، برو دیگری را فریب بده، من نیازی به تو ندارم، تو را سه طلاقه کرده‌ام که قابل رجوع و برگشت در آن نیست، عمر تو کوتاه و آرزوی تو پست و ناچیز است. و می‌گفت: آه! من قلة الزاد و غیر القیر و بعد السفر و وحشه الطریق وعظیم المورد... آه! از کمی توشه و دوری سفر (آخرت) و وحشت راه و عظمت مقصد... سخن ضرار که به اینجا رسید، معاویه گریست، قطرات اشک از محاسنش فرو ریخت، و همه حاضران گریستند. سپس اشک چشمانش را با آستین پاک کرد و گفت: رحم الله أبا الحسن کان و الله کذالک: خدا رحمت کند ابوالحسن (علی) را، به خدا او همان طور بود که گفتی. اینک بگو بینم او را چقدر دوست داری؟ ضرار گفت: آن طور که مادر موسی، موسی را دوست می‌داشت، و البته می‌دانم حق آن حضرت بیش از اینها بود. آن وقت معاویه به ضرار گفت: کیف حزنک علیه؟ ای ضرار! بگو! اندوه تو در فراق او چگونه است؟ ضرار: مانند مادری که تنها فرزندش را در آغوشش سر بریده باشند، چنین مادری هرگز اشک چشمش خشک نخواهد شد و قلبش آرام نخواهد گرفت. سپس ضرار از جا برخاست و در حالی که میگریست خارج شد. آنگاه معاویه به اطرافیانش گفت: اگر شما مرا از دست بدهید یک نفر هم در میانتان پیدا نمی شود که مرا اینگونه تعریف کند. یکی از حاضران گفت: مقام هر کسی به اندازه همراه و همنشین اوست. اگر ضرار چنین تعریف می‌کند، همنشین کسی چون علی (ع) بود. [۱] 📚منابع: [۱]: انه لحق علی الله أن لا یرفع شیا وضعه: [۱]: ب: ج۶۳، ص ۱۴. [۱]: ب: ج ۳۳، ص ۲۷۵ و ج ۴۰، ص ۳۴۵ و ۳۲۹ و ج ۴۱، ص ۱۲۱ و ج ۷۳، ص ۱۲۸ و ج ۷۸، ص ۲۳ و ۱۵۶ با اختلاف در متن‌ها و سندها.
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ( )🍃🌸🍃 (۱۳) اعتراف کرده که و ، حق (علیه السلام) را کردند؟ 🍃◾️◾️ محمد بن ابی بکر در نامه ای که به معاویه نوشت برخی از فضایل اميرالمومنين (عليه السلام) را یاد آور شد. معاویه در جواب نامه به مطالب بسیار مهمی اعتراف کرد که افرادی هم چون نصر بن مزاحم منقری در کتاب وقعه صفین و بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و دیگران به متن این نامه مهم اشاره کرده اند. ما با در نظر گرفتن تغییرات اندکی که در این منابع موجود است، ترجمه این نامه را از بلاذری [۱] این چنین نقل می‌کنیم: معاویه در جواب نامه محمد بن ابی بکر چنین نوشت: ما و پدرت (ابوبکر) در عصر زندگانی پیامبر باهم بودیم و دیدیم حق پسر ابوطالب بر ما لازم و برتری او بر ما آشکار است. پس چون خداوند آن چه را می‌بایست برای پیامبرش برگزید و آن چه را به او وعده کرده بود به تمامی رساند و دعوتش را آشکار کرد و حجتش را روشن و غالب ساخت، جان وی را به جوار خویش برد. آن گاه پدر تو (ابوبکر) و فاروق او (عمر) نخستین کسانی بودند که حق علی (علیه السلام) را گرفتند و با او به مخالفت پرداختند و هر دو بر این امر متفق شدند سپس او را به پذیرفتن حکومت خود خواندند و او در بیعت با آن دو نفر تعلّل کرد و بر ضد ایشان به این سو و آن سوی روی آورد تا این که آن دو نفر در کار او اندیشیدند و تصمیم گرفتند او را به اندوهی بزرگ مبتلا کنند و ضربه ای سخت به او بزنند. سپس در ادامه نامه می‌نویسد: پدرت (ابوبکر) شالوده این دولت را نهاده و حکومت خود را پایه گذاشته است. بنابراین اگر آن چه ما انجام می‌دهیم درست است، پدرت (ابوبکر) آن را شروع کرده و اگر جور و ستم است باز هم پدر تو (ابوبکر) آن را پایه گذاشته است. ما شُرکای او هستیم و از کار او پیروی می‌کنیم. اگر پدرت (ابوبکر) قبل از ما به این راه نمی رفت ما با پسر ابوطالب مخالفتی نمی کردیم و به او تسلیم می‌شدیم. ولی دیدیم پدرت (ابوبکر) چنان کرد ما نیز گام جای گام او گذاشتیم و رفتار او را سرمشق خود ساختیم. پس سزاوار است ابتدا پدرت (ابوبکر) را سرزنش کنی. معاویه از سوی ابوبکر و عمر والی شام، بزرگ ترین ولایت‌های خلافت شد و مورد اطمینان آن‌ها بود؛ ولی با این همه اعتراف می‌کند که ابوبکر و عمر با توافق هماهنگی میان خویش، نخستین کسانی بودند که حق مسلّمِ خلافت را از اميرالمومنين (عليه السلام) ربوده و غصب کردند. از این جاست که اعتراف معاویه، دلیلی است که هم گریبان گیر خود او می‌شود و هم کسانی که او را بر أمارت شام نصب کردند و هم پیروان آن ها. آیا بعد از این اعتراف مهم از طرف بزرگ ترین دشمن امیرالمومنين (عليه السلام)، نکته مبهمی نیز باقی می‌ماند؟ آیا باز هم می‌توان گفت پیامبر اکرم نسبت به رهبری بعد از خود بی تفاوت بوده و خلیفه بعد از خود را معیین نکرده است؟ آیا باز هم می‌توان مردم را فریب داد که دستگاه خلافت با اهل بیت پیامبر (عليهم السلام) ألفت و محبت و حسن روابط داشته اند؟ ---------- [۱]:📚 انساب الاشراف، بلاذری، ۱۶۶/۳ - ۱۶۷، امر مصر في خلافه على. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫