🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_یک🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃🍃
(۲) مؤلف گويد: حديث مزبور را «هيثمى» در 📚[مجمع ۹/ ۱۲۵] نقل كرده است و در پايان آن گويد: در روايتى چنين آمده است كه «انس» گفت: در مكانى، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم كه مرغى بريان تقديم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نمودند. در روايت ديگر آمده كه «امّ ايمن»، مرغ بريان را در ميان دو گرده نان گذاشت، در همين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: آيا غذائى براى تناول داريد؟ «ام ايمن» همان مرغ را كه در ميان دو گرده نان گذاشته بود، بحضور مبارك حضرت آورد.
(۳) «حاكم» مى گويد: اين روايت را «طبرانى» در «الاوسط» و «الكبير» بطور اختصار، آورده است و «ابو يعلى» هم، مختصرى از آنرا روايت نموده و اضافه مى كند كه نخست «ابو بكر» اجازه ورود خواست و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اجازه ورود نداد. پس از او «عمر» آمد، او هم از رسيدن بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله محروم گرديد. پس از آنها حضرت على عليه السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله او را بحضور پذيرفت.
(۱) 📚[همان كتاب ۳/ ۱۳۱] با دو سند، از «ثابت بنانى» روايت مى كند كه «انس بن مالك» بيمار شد. «محمد بن حجّاج» با گروهى از همدستانش به عيادت او آمدند. از هر طرف سخن گفتند. تا اينكه سخن به ياد على عليه السّلام منتهى شد. «محمد بن حجّاج» از حضرت على عليه السّلام نكوهش كرد. «انس» كه سخنان ناهنجار و پليد او را شنيد، پرسيد: اين كيست؟ اينك مرا بنشانيد. آنگاه خطاب به پسر «حجّاج» گفت: اى محمد بن حجاج! مى بينم كه از على عليه السّلام بد گوئى مى كنى؟ به خدائى كه محمد را به راستى برگزيد، من خادم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم و هر روز در برابر حضرتش آماده به خدمت مى ايستادم. در يكى از روزها كه نوبت خدمت من بود ولى آن روز جوانى از انصار خدمتكارى آن حضرت را به عهده گرفته بود. «امّ ايمن»- آزاد شده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله- وارد شد و پرنده بريان شده اى را در برابر حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله قرار داد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤال فرمود: اى امّ ايمن! اين پرنده چيست؟ پاسخ داد: پرنده اى است كه به دستم رسيده، آنرا بريان كرده حضور مبارك آوردم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريده نزد خودت و مرا، بسوى من بفرست، تا با من در تناول اين پرنده شركت نمايد. طولى نكشيد صداى كوبه در نواخته شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و
آله فرمود: اى انس! ببين كيست. با خود گفتم: پروردگارا! اميد آن دارم كه پشت در، يكى از انصار باشد. آمدم در را گشودم ولى ديدم على عليه السّلام پشت در ايستاده است. از آنجا كه آمدن على عليه السّلام بر خلاف ميلم بود، به او اجازه ورود نداده و گفتم كه در حال حاضر، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. بلافاصله بازگشتم و در محل خود آرام گرفتم. مدتى نگذشت، باز كوبه در را نواختند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! در را باز كن و اضافه كرد: تو تنها مردى نيستى كه قوم خودت را دوست مى دارى؛ همانا اين شخص از مردم انصار خواهد بود! ناچار به طرف در رفتم، در را گشودم و به او اجازه ورود دادم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! مرغ بريان را نزديك ايشان بگذار. بنا به فرموده آن حضرت، مرغ بريان را حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گذاشتم و هر دوى آنها تمام مرغ را تناول كردند. «محمد بن حجّاج» خطاب به «انس» گفت: مرغ بريان شده را كه على عليه السّلام با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تناول كردند، در حضور تو اتفاق افتاده است؟ در پاسخ گفتم: آرى، تمام آنچه ابراز داشتم در حضورم پيش آمده بود. «ابن حجّاج» گفت: اينك تصميم گرفتم كه هرگز از او نكوهش نكنم و هر گاه كسى از وى نكوهش نمايد، او را به جزايش برسانم و صورتش را با سيلى، سرخ گون نمايم.
(۱) [📚حلية الاولياء ابو نعيم ۶/ ۳۳۹] به سند خود، از «اسحاق بن عبد الله بن ابى طلحة» از «انس» روايت مى كند كه در يكى از روزها، «امّ سليم» مرغ بريان شده اى را با چند گرده نان جوين در اختيار من گذاشت و از من خواست تا آنها را بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم نمايم. آنها را از وى گرفتم بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! برو و يكى از اصحاب را بحضورم دعوت كن تا اين مرغ و نان را با او تناول نمايم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اين اندازه اكتفا نكرد، بلكه عرض كرد:.. #ادامه_دارد
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_دوم🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃🍃
بلكه عرض كرد: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بفرست تا در تناول اين پرنده با من شريك باشد. بنا به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از خانه بيرون رفتم و تمام همتم آن بود كه يكى از مردم خود را به خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دعوت كنم.
بر خلاف انتظار، به على بن ابيطالب عليه السّلام برخورد كردم. و دعوت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به وى اعلام نكردم! بلافاصله به خانه برگشتم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيا كسى را نديدى كه دعوتش كنى؟ عرض كردم: كسى از اصحاب را نديدم! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بار ديگر فرمود: از خانه بيرون برو شايد اين بار با يكى از آنها ملاقات نمائى. اين بار هم كه بيرون رفتم، با على عليه السّلام برخورد كردم. باز هم بنا به وسوسه نفسانى، دعوت رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله را به ايشان اعلام نكردم! و تا سه بار اين حركت نابجا از من سر زد. مرتبه سوم، از خانه بيرون رفتم در بازگشت بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، عرضه داشتم: يا رسول الله! بجز على عليه السّلام، كسى از صحابه شما را نديدم. اينك على است كه اجازه ملاقات مى خواهد. فرمود: به او اجازه ورود بده. به مجرديكه على عليه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«اللهمّ والى، اللهمّ والى»
. اين جمله را مى فرمود و با دست راست در حالى كه آنرا حركت مى داد، به على عليه السّلام اشاره مى كرد.
«ابو نعيم» گويد: اين روايت را گروه بسيارى از محدثان، از «انس» روايت كرده اند.
(۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۳/ ۱۷۱] به سند خود، از «ابو الهندى» از «انس» روايت كرده است كه گفت: در يكى از اوقات، مرغ بريان شده اى تقديم حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از خداى تعالى تمنّى كرد تا محبوبترين آفريدگانش را بفرستد تا با وى در تناول آن مرغ شريك باشد. در اين هنگام على عليه السّلام پشت در آمد كوبه در را نواخت. در را گشودم، ليكن از ورود على عليه السّلام به خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جلوگيرى نمودم. اين عمل، دو بار تكرار شد. مرتبه سوم، على عليه السّلام را اجازه دادم. هنگامى كه حضرت على عليه السّلام وارد منزل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: علت تأخير تو چه بود؟ و چه
مانعى داشتى؟ على عليه السّلام عرض كرد:
اين بار كه افتخار حضور پيدا كردم، سومين دفعه است كه مى خواستم شرفياب حضور مبارك شوم، هر دفعه، «انس» مانع مى شد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از «انس»، پرسيد: چرا از ورود على عليه السّلام به خانهام ممانعت مى كردى؟ «انس» گفت: دعاى شما را شنيدم و مى خواستم يكى از بستگانم در تناول آن مرغ با شما شركت نمايد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: طبيعى است كه مرد به قوم خود علاقه مند باشد (ليكن اين علاقه نبايد بر خلاف دستور خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشد).
مؤلف گويد: اين روايت را «خطيب» بار ديگر در [۹/ ۳۶۹] آورده است.
(۲) 📚[اسد الغابة ابن اثير ۴/ ۳۰] به سند خود، از «ابراهيم» از «انس» روايت كرده است كه گفت: مرغ بريان شده اى حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اهدا شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بحضورم بفرست تا در تناول آن شركت نمايد! طولى نكشيد على عليه السّلام وارد شد و آن مرغ را با هم تناول فرمودند.
(۱) [📚كنز العمال ۶/ ۴۰۶] از «انس» روايت مى كند كه «امّ سلمه» چند كبك بريان كرده بود، آنها را بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آورد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بفرست تا در تناول اين پرندگان مرا همراهى كند. طولى نكشيد على عليه السّلام پشت در آمد و به من فرمود: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برايم اجازه ملاقات بگير.
به او گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حال حاضر، سرگرم انجام حاجتى است! اين پاسخ بدان جهت بود كه مى خواستم مردى از انصار بيايد و با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در تناول آن شركت نمايد. على عليه السّلام حرف مرا پذيرفت و رفت. بار ديگر آمد و از من اجازه ورود خواست. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله صداى آن حضرت را شنيد، فرمود: يا على! وارد شو. همزمان با ورود حضرت على عليه السّلام، حضرت صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود:.... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_سوم🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃
حضرت صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود:
«اللّهمّ والى، اللهمّ والى، اللهمّ والى»
. «ابن عساكر» هم اين حديث را نقل كرده است.
(۲) 📚[كنز العمال ۶/ ۴۰۶] به سند خود، از «عمرو بن دينار» از «انس» روايت كرده است كه گفت: در يكى از روزها، همراه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در باغى بوديم.
پرنده بريان شده اى بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم شد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
پروردگارا! يكى از محبوبترين آفريدگانت را بفرست تا از اين مرغ تناول نمايد.
در اين هنگام، على عليه السّلام پشت در باغ آمد و كوبه در را نواخت. در را گشودم.
على عليه السّلام گفت: از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله برايم اجازه ملاقات بگير. (بهانه آوردم) گفتم:
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. و در را بستم. پس از اندك فاصله اى پشت در آمد و كوبه در را نواخت باز هم به او اجازه ورود ندادم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! در را به روى على بگشاى، كه چندين بار است، از آمدن او مانع مى شوى. در
پاسخ گفتم: از اين كارم غرضى نداشتم، جز اينكه مى خواستم، مردى از انصار بيايد و با شما در تناول اين مرغ بريان هم غذا بشود. آنگاه على عليه السّلام وارد شد و در تناول آن مرغ، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را همراهى كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: (طبيعى است كه) بشر قوم خود را دوست بدارد.
«ابن عساكر» و «ابن نجّار» اين حديث را روايت كرده اند. (۱) 📚[ذخائر العقبى محبّ طبرى ص ۶۱] «امام ابو بكر محمد بن عمر بن بكير نجّار» از «انس» روايت مى كند كه در يكى از اوقات، مرغ بريانى تقديم حضور مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لقمه اى از آن تناول كرد و فرمود: بار پروردگارا! بهترين آفريدگان در پيشگاه تو و مرا بفرست تا از اين مرغ بريان تناول نمايد. طولى نكشيد كه صداى كوبه در به گوشم رسيد. پشت در رفتم و پرسيدم: كيستى؟ در پاسخ فرمود: على هستم. گفتم: اينك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به انجام كارى سرگرم است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لقمه ديگرى تناول نمود و همان درخواست را از خداى تعالى كرد. بار ديگر كوبه در به صدا در آمد، پشت در رفتم پرسيدم: كيستى؟ گفت: على هستم. در پاسخ گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است و وقت ملاقات ندارد. بار سوّم، على عليه السّلام كوبه در را كوبيد. در حالى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله لقمه سوم را تناول مى كرد و همان درخواست را داشت، اين بار هم پرسيدم: كوبنده در كيست؟ فرمود: على است. گفتم: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است و اجازه ورود به آن حضرت را ندارم. بازگشتم در حالى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله لقمه ديگرى را تناول مى نمود، همان درخواست را به عرض الهى رسانيد. بار چهارم، على عليه السّلام كوبه در را نواخت. اين بار حضرت على عليه السّلام به حرف من اعتنائى نكرد و صدايش را بلند كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله متوجه شده، فرمود: اى انس! در را بگشا. در را گشودم. على عليه السّلام وارد شد به مجردى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را ديد، لبخندى زد و شكر خدا را بجاى آورد، فرمود: هر لقمه اى را كه تناول مى كردم، از حضرت او درخواست داشتم تا محبوبترين اشخاص در نزد خودش و مرا بفرستد تا در تناول اين مرغ با من همراهى نمايد. اكنون بر من هويدا گرديد كه بهترين آفريدگان نزد خدا و من، همانا تو هستى. على عليه السّلام گفت: به خدائى كه تو را به راستى مبعوث فرموده است، سه بار كوبه در خانه را نواختم ولى «انس» به من اجازه ورود نداد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از «انس»، پرسيد: چرا به او اجازه ورود نمى دادى؟ در پاسخ گفتم: اميد آن داشتم كه يكى از مردم انصار بيايد و با شما هم غذا شود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تبسّم كرد و فرمود: آدمى دوستدار قوم خود مى باشد و شخصى كه اينگونه ابراز علاقه مندى به خويشان خود مى نمايد، سرزنش نمى شود.
(۱) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۶۱] از «سفينة» نقل كرده است، يكى از زنان انصار، دو جفت پرنده را بريان كرده و آنها را در ميان دو گرده نان قرار داده بود، تقديم حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمود. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_چهارم🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃
پروردگارا! بهترين آفريدگان نزد خودت و مرا گسيل بدار (تا آخر حديث).
«محب طبرى» پس از ادامه خبر، معنى حديث را كه از «ذخائر» نقل كرديم از قول «نجّار» متذكر شده است و مى گويد: آخر حديث چنين است كه حضرت على عليه السّلام و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از آن مرغها خوردند تا همگى آنها تمام شد.
(۲) 📚مؤلف گويد: اين حديث را «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۲۶] با اندك اختلاف لفظى، آورده و در آخر آن گفته است: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! محبوبترين آفريدگانت را بسوى من بفرست تا در تناول اين پرنده، با من همراهى نمايد. در اين هنگام، على عليه السّلام وارد شد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللهم والى»
. اين حديث را «بزّاز» و «طبرانى» به اختصار نقل كرده اند.
(۳) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۲۶] از «انس بن مالك» روايت مى كند كه در يكى از اوقات، چند عدد مرغ بريان حضور رسول خدا صلّى الله عليه و آله اهدا شد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آنها را در ميان همسرانش پخش كرد؛ به هر يك از همسرانش سه پرنده رسيد.
(۱) پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن شب را در خانه «صفيّه»- يا يكى از همسرانش- به سر مى برد. فردا صبح آن همسر، مرغهائى را كه نصيبش شده بود، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آورد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! محبوبترين آفريدگان خويش را بسوى من بفرست تا با من در تناول اين مرغها همراهى نمايد. «انس» گويد:
هنگامى كه اين درخواست را شنيدم، با خود گفتم: پروردگارا! شخصى از انصار را مصداق تقاضاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قرار بده. طولى نكشيد كه كوبه در به صدا در آمد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من فرمود: اى انس! ببين چه كسى است. در را گشودم و ديدم على عليه السّلام است. گفتم: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است و وقتى براى ديدار ندارد. در را بستم و برگشته، كنار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نشستم. بار ديگر صداى كوبه در بلند شد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ببين چه كسى پشت در است، بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پشت در آمده و در را گشودم، باز ديدم على عليه السّلام است. همان جواب رد را به او دادم. بالاخره سه مرتبه اين عمل تكرار شد. مرتبه آخر، على عليه السّلام وارد خانه شد و من هم پشت سر آن حضرت حركت كردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به او فرمود: خدا تو را بيامرزد، مانع ورود تو به خانهام چه كسى بود؟ على عليه السّلام
عرض كرد: اى بار، سومين مرتبه اى بود كه مى خواستم بحضور برسم و هر دفعه كه «انس» در را مى گشود، مانع ورودم مى شد و مى گفت: رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به «انس» فرمود: انگيزه تو از اين ممانعت چه بود؟ عرض كردم: غرض خاصى نداشتم (! ) آنگاه كه تقاضاى شما را به درگاه خداى تعالى شنيدم، دوست داشتم كه يكى از بستگانم بحضورتان برسد و شما را در تناول مرغ بريان همراهى كند. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود: اين مرد قومش را دوست مى دارد.
«بزّاز» هم اين حديث را نقل كرده است.
(۱) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۲۶] از «ابن عباس» روايت كرده است كه در يكى از اوقات، پرنده اى بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اهدا شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
پروردگارا! بهترين آفريدگان خودت را بحضورم بفرست تا در تناول اين پرنده با من همراهى نمايد. طولى نكشيد، على عليه السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«اللهمّ والى»
. 📚«طبرانى» اين روايت را نقل نموده است. «۱» (۱) حديث طير از جمله احاديث معروفى است كه حضرت على عليه السّلام براى اثبات حقانيت خود- علاوه بر ادله ديگرى كه داشته است- استدلال كرده است. و بعضى از محدثان اهل سنت، كتاب ويژه اى بمنظور نقل اقوال مختلف درباره اين حديث تأليف نموده اند و مرحوم آية اللّه «مير حامد حسين هندى» قدّس سرّه مجلد چهارم «عبقات الانوار» را اختصاص به اين حديث داده و مطالبى را در خصوص
مدرك و سند آن بيان نمود و در اين كتاب، نام نود و يك نفر از ناقلان «حديث طير» را آورده است و در ضمن آن، به شرح حال ناقلان حديث طير و اهميت آن پرداخته است.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_نهم🔹🔸
#كسى كه #على عليه السّلام را #دوست بدارد #خدا را دوست #داشته است و كسى كه #على عليه السّلام را #دشمن بدارد #خدا را #دشمن داشته #است ▪️✨
(۲)📚 [مستدرك حاكم ۳/ ۱۲۷] به سند خود، از «ابن عبّاس» روايت مى كند كه در يكى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله توجهى به على عليه السّلام نمود، فرمود: يا على! تو سيّد و سرور دنيا و آخرت هستى؛ دوست تو دوست من است، و دوست من دوست خداست. دشمن تو دشمن من است، و دشمن من دشمن خداست؛ واى بر كسى كه پس از من، دشمنى تو را در دل داشته باشد.
«حاكم» گفته است كه اين حديث به رأى و طريقه «بخارى» و «مسلم»، صحيح است.
مؤلف گويد: 📚«خطيب بغدادى» هم اين روايت را در [تاريخ بغداد ۴/ ۴۰] به پنج طريق از «ابن عباس» روايت مى كند و «محبّ طبرى» هم در [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۶] و «على بن سلطان» در [شرح مرقات ۵/ ۵۷۳] و هر دو تن گفته اند:
«امام احمد» اين حديث را در «مناقب» آورده است. و «محب طبرى» هم بار ديگر در صفحه ۱۶۷ متذكر است و مى گويد: «حاكمى» هم آنرا روايت مى كند.
(۱) [همان كتاب ۳/ ۱۳۰] به سند خود، از «عوف بن ابى عثمان» نقل كرده است كه مردى به «سلمان» گفت: چه بسيار على عليه السّلام را دوست ميدارى؟ در پاسخ گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم، مى فرمود: كسى كه على عليه السّلام را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و كسى كه على عليه السّلام را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. «حاكم» گويد: اين حديث به رأى «بخارى» و «مسلم»، صحيح است.
(۲)📚 [همان كتاب ۳/ ۱۴۲] از «حيّان اسدى» نقل مى كند كه از على عليه السّلام شنيدم، مى فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من مى فرمود: يا على! پس از من، مردم با حيله گرى با تو رفتار مى كنند و تو به آئين من پايدار مى باشى و تو را بخاطر آنكه از آئين من تجاوز نمى كنى و بر راه و روش من رفتار مى كنى، مى كشند. اكنون كسى كه تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و كسى كه تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. سپس فرمود: طولى نمى كشد محاسنت از خون سرت رنگين مى شود! «حاكم» گفته است: اين حديث صحيح است.
مؤلف گويد: «متّقى» اين حديث را در [كنز العمال ۶/ ۱۵۷] نقل كرده است و مى گويد: «دارقطنى» در «الافراد» و «خطيب» از على عليه السّلام، روايت كرده اند.
(۳) [📚حلية الاولياء ابو نعيم ۱/ ۶۶] به سند خود، از «ابو برزه» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداى تعالى درباره على عليه السّلام از من پيمانى مى گرفت كه من پرسيدم: پروردگارا اين پيمان چيست؟ فرمود: بشنو! عرض كردم: مى شنوم. فرمود: على پرچم برافراشته هدايت، و پيشواى اولياى من، و نور كسانى است كه
از من اطاعت مى كنند. على كلمه اى است كه همواره ملازم پرهيزگاران است (كه در همه حال، از نام و ياد او، غفلت نمى كنند و «يا على» مى گويند) اكنون كسى كه على را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و كسى كه كينه او را در دل بگيرد، كينه مرا در دل گرفته است؛ آرى، اين پيام و بشارت را به على گوشزد نما.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه طولى نكشيد على عليه السّلام وارد شد و آنچه را شنيده بودم به اطلاعش رساندم. على عليه السّلام در پاسخ گفت: يا رسول الله! من بنده خدا و در قبضه قدرت اويم؛ بنا بر اين هرگاه مرا عذاب كند، بر اثر بزهكارى بوده كه مرتكب شده ام، و هرگاه آنچه را كه به من مژده داديد به كمال برساند، برخاسته از عنايت ويژه اوست. به دنبال اظهارات على عليه السّلام، گفتم: پروردگارا! درياى دل على عليه السّلام را پرخروش گردان، و بهار ايمان را در دل او سبز و خرّم بفرما. خداى تعالى فرمود: دعاى تو را به اجابت رسانيدم و بايد بگويم كه طولى نمى كشد على عليه السّلام به گرفتاريهائى مبتلا مى شود كه هيچيك از اصحابت به آن گرفتارى دچار نمى شوند.
عرض كردم: پروردگارا! او برادر و مصاحب من است. فرمود: آرى، ليكن در علم من گذشته كه او به چنان وضعى گرفتار شود و ديگران هم به سرانجام گرفتارى او مبتلا شوند.
(۱)📚 [تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۱۳/ ۳۲] به سند خود، از «عبد الله بن مسعود» روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه مرا دوست مى دارد، بر اوست كه على عليه السّلام را دوست بدارد. و كسى كه على را دشمن مى دارد، كينه مرا در دل گرفته است. و كسى كه با من دشمنى كند، با خدا دشمنى كرده است. و كسى كه با خدا دشمنى كند، به عذاب دوزخ گرفتار مى شود.
(۲) 📚[اسد الغابة ۴/ ۳۸۳] «ابو الجحاف داود بن ابى عوف» از «معاوية بن ثعلبة حمانى» روايت كرده است ....... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_دهم🔹🔸
#كسى كه #على عليه السّلام را #دوست بدارد #خدا را دوست #داشته است و كسى كه #على عليه السّلام را #دشمن بدارد #خدا را #دشمن داشته #است ▪️✨
(۲) 📚[اسد الغابة ۴/ ۳۸۳] «ابو الجحاف داود بن ابى عوف» از «معاوية بن ثعلبة حمانى» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: يا على! كسى كه تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. و كسى كه تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.
«جزرى» گفته كه اين حديث را «ابو موسى» نقل كرده است.
مؤلف گويد: «ابن حجر» هم در [اصابة ۶/ قسم ۱/ ۲۰۵] و «اسماعيلى» از
فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۲، ص: ۴۹۸
طريق «عامر بن سمط» از «ابو الجحاف» از «معاوية بن ثعلبه» نقل كرده و حديث را به طريقى كه ذكر شد، روايت نموده و مى گويد: حديث مزبور را «ابو موسى» آورده است و اشاره مى كند حديث مزبور را «بخارى» به همين سند، از «معاوية بن ثعلبه» از «ابوذر» روايت نموده و «ابو حاتم» و ديگران هم به نقل آن پرداخته اند.
(۱)📚 [كنز العمال ۶/ ۱۵۴] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: توصيه مى كنم آنها را كه به نبوت من ايمان آورده و مرا تصديق كرده اند، به تمسّك ولايت على عليه السّلام؛ كسى كه ولايت او را بپذيرد، ولايت مرا پذيرفته است. و كسى كه ولايت مرا پذيرفته باشد، ولايت خدا را پذيرفته است. و كسى كه على عليه السّلام را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. و كسى كه مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. و كسى كه كينه او را در دل بگيرد، كينه مرا در دل گرفته است. و كسى كه با من كينه توزى كند، با خداى تعالى كينه توزى كرده است.
«طبرانى» و «ابن عساكر» اين حديث را از «عمّار ياسر» نقل كرده اند.
مؤلف گويد: مختصرى از اين حديث را «متّقى» در صفحه ۱۵۵ نقل نموده است و «هيثمى» هم در [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۶] آورده است و مى گويد: «حاكمى» هم به نقل آن پرداخته است.
(۲) [همان كتاب ۶/ ۱۵۷] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرموده است:
يا على! دوست تو دوست من است و دشمن تو دشمن من.
«طبرانى» اين حديث را از «سلمان» روايت كرده است.
مؤلف گويد: «هيثمى» حديث مزبور را در [مجمع ۹/ ۱۳۲] از «سلمان» نقل كرده است و مى گويد: همان حديث را «طبرانى» و «بزّاز» روايت نموده اند و «مناوى» هم در [كنوز الحقايق ص ۱۸۸] آورده است و مى گويد: «ديلمى» هم به نقل آن پرداخته است.
(۳) 📚[همان كتاب ۶/ ۱۵۸] از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت مى كند، كسى كه
فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۲، ص: ۴۹۹
على عليه السّلام را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. و كسى كه مرا دوست داشته باشد، خدا را دوست مى دارد. و كسى كه با على عليه السّلام كينه ورزى نمايد، با خدا كينه ورزى كرده است.
«طبرانى» اين حديث را از «امّ سلمه» روايت كرده است.
مؤلف گويد: «هيثمى» هم در 📚[مجمع ۹/۱۳۲] نقل كرده و مى گويد:
«طبرانى» هم به نقل آن اشاره نموده
و مى گويد كه سند آن حسن است. و «محب طبرى» هم در [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۶۶] حديث مزبور را نقل كرده و مى نويسد: اين حديث را «مخلص» از «امّ سلمه» روايت مى كند.
(۱) [📚همان كتاب ۶/ ۱۵۸] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام، فرمود: كسى كه تو را دوست بدارد بخاطر اينكه من علاقه مند به تو هستم، من هم او را دوست خواهم داشت؛ زيرا بنده خدا از دوستدار تو باشد.
«ديلمى» اين حديث را از «ابن عباس» نقل كرده است.
(۲) 📚[همان كتاب ۶/ ۳۹۱] از «ابن عباس» نقل كرده است كه در يكى از كوچه هاى مدينه با «عمر خطّاب» همراه بودم، «عمر» گفت: به گمان من مردم براى آقاى تو (على عليه السّلام) ارجى قائل نيستند و براى همين است كه امور خود را به عهده او واگذار نكردند! در پاسخ گفتم: اگر مردم براى على عليه السّلام ارجى قائل نمى شوند، ليكن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى او ارج و احترام خاصى قائل بود و بر مردم مكه تلاوت نمايد. «عمر» كه پاسخ مرا پسنديده بود، گفت: به خدا سوگند! از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه خطاب به على عليه السّلام، فرمود: كسى كه تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. و كسى كه مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. و كسى كه خدا را دوست بدارد، خداى تعالى او را به بهشت مى برد. «ابن عساكر» اين روايت را نقل كرده است....... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#افشاگری ( #ناگفتههایی_از_عملکرد_
#ابوبکر_و_عمر_و
#عایشه_و_برخی_از_صحابه)🍃🌸🍃
(۱۷) #آیا_میدانید
#ابوبکر انسانها را #زنده در #آتش میسوزانده #است؟ 🍃🌼🌼
حتما شنیده اید چندی پیش برخی از اهل سنت حنبلی مذهب افراطی که خود را داعش نامیده اند در یک اقدامی بی رحمانه، انسانهایی را زنده در آتش سوزاندند.
اما آیا خبر دارید که آنها به پیروی از خلیفه خود ابوبکر بن ابی قحافه چنین جنایت هولناکی را مرتکب شده اند؟
آیا به شما گفته اند که ابوبکر نیز در زمان خلافتش انسانی را زنده در آتش سوزاند؟ ابن کثیر [۱] جریان را این گونه نقل کرده است:
ابوبکر شخصی به نام فجاءه را در قبرستان بقیع آتش زد. علت آن این بود که فجاءه نزد ابوبکر آمد و از او درخواست کرد او را مجهز کند تا به جنگ مرتدین برود. ابوبکر او را مجهز کرد و فجاءه به دزدی و قتل و غارت مشغول شد. وقتی که ابوبکر از این جریان با خبر شد او را دستگیر کرد و در حالی که دستهای فجاءه را از پشت به پاهایش بسته بود او را زنده در آتش انداخت.
ابوبکر با کدام مُجوّز و طبق کدام دستور دین اسلام، فُجاءه را زنده در آتش سوزاند؟ برفرض که فُجاءه بدترین جنایات را هم مرتکب شده باشد آیا قرآن به ابوبکر اجازه داد که چنین جنایت هولناکی را مرتکب شود و این گونه او را به قتل برساند، یا پیامبر؟ بر فرض محال که بپذیریم ابوبکر با مُجوز شرعی یک انسان را در آتش سوزانده، اگر چنین است چرا در آخر عمرش عذاب وجدان گرفته بود و آرزو داشت ای کاش فُجاءه را در آتش نمی سوزانده است؟
ابن عساکر [۱] این گونه نقل کرده است:
ابوبکر در مرضی که از دنیا رفت چنین میگفت: بر هیچ حسرت نمی خورم مگر سه کار، که آرزو داشتم که ای کاش این سه کار را انجام نمی دادم: ای کاش درب خانه فاطمه را به زور باز نمی کردم. ای کاش فجاءه را در آتش نمی سوزاندم بلکه یا او را آزاد میکردم یا به صورت معمولی به قتل میرساندم.
----------
📚منابع:
[۱]: البدايه والنهايه، ابن کثیر، ۴۵۶/۹ - ۴۵۷، حوادث سال ۱۱ هجری، قصه فجاءه.
[۱]: تاریخ مدینه دمشق ۴۱۹/۳۰، شرح حال ابوبکر.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#افشاگری ( #ناگفتههایی_از_عملکرد_
#ابوبکر_و_عمر_و
#عایشه_و_برخی_از_صحابه)🍃🌸🍃
(۲۴) #آیا_میدانید
#صحیح بخاری، #عمر را با #ایمان تر از #پیامبر معرفی کرده #است؟🍃🌸
کدام مسلمانی میپذیرد که رسول اکرم از جهت ایمان پایین تر از برخی از خلفا باشد؟!!
اما متاسفانه صحیح بخاری برای این که برای عُمر فضیلتی دروغین درست کند، حدیثی نقل کرده که هر خواننده به این نتیجه میرسد که ایمان و تقیّد عمر نسبت به احکام الهی بیشتر از پیامبر بوده است!!
صحیح بخاری [۱] چنین نقل کرده است:
عبدالله بن عمر میگوید: وقتی عبدالله بن أبی از دنیا رفت پسرش نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله پیراهنتان را بدهید تا پدرم را در آن کفن کنم و بر او نماز بخوانید و برای او استغفار کنید. رسول اکرم پذیرفتند. وقتی که پیامبر خواستند بر او نماز بخوانند، عمربن خطاب پیامبر را به شدت به طرفی کشید و خطاب به رسول اکرم چنین گفت: مگر خدا تو را نهی نکرده که بر جنازه منافقین نماز بخوانی؟ رسول اکرم فرمودند: من مخیّر هستم.
عمر بن خطاب که به اعتراف پسرش، این گونه جسورانه و بی ادبانه لباس پیامبر را میکشد و با نهایت بی ادبی برای رسول خدا تکلیف معین نموده و خود را فهمیده تر از آن حضرت میداند، چگونه لیاقت دارد تا سنت و دستورات همین پیامبر را از او گرفته و در دین خدا به او مراجعه نماییم؟!!
بی شک نقل این گونه احادیث در کتب حدیثی صحیح اهل تسنن، نشان گر آن است که جامعه اهل تسنن و علماء سنی مذهب، قبل از آن که با امیرالمومنین (علیه
السلام) و اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) دشمنی داشته باشند، با شخص رسول الله دشمنی دارند و از هر فرصتی استفاده کرده اند تا شخصیت نبی مکرّم اسلام را تخریب نموده و آن حضرت را شخصی کاملا معمولی و حتی در جاهایی پایین تر از اصحابش نشان دهند. [۱] هم چنان که در انتهای همین حدیث هم ادعا شد که این جسارت عمر را خداوند با نزول آیه ای بر طبق نظر عمر تایید کرده است.
----------
📚منابع:
[۱]: صحیح بخاری، ۳۳۲/۱ ح ۱۲۶۹، کتاب الجنائز، باب الکفن فی القمیص.
[۱]: انشاء اهلل به زودی در همین موضوع کتابی را منتشر خواهیم کرد با نام (نا گفتههایی از مظلومیت پیامبر) که به طور مفصل و مستند به این موضوع خواهیم پرداخت.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#افشاگری ( #ناگفتههایی_از_عملکرد_
#ابوبکر_و_عمر_و
#عایشه_و_برخی_از_صحابه)🍃🌸🍃
(۲۶) #آیا_میدانید
اشاره
#صحیح بخاری به خاطر #کثافتکاریهای #عمر بن خطاب، #پیامبر را نیز شخصی ٫کثیف و #آلوده معرفی کرده #است؟ 🍃🍂🍂
آیا تا به حال شنیده اید که صحیح بخاری پیامبر را طوری معرفی کرده که به خاطر اهمیت ندادن به نظافت شخصی، سر آن حضرت شپش افتاده و یک زن نامحرم شوهردار شپشهای سر آن حضرت را جدا میکرده است؟!
بخاری [۱] این گونه نقل کرده است:
انس میگوید: همواره پیامبر به منزل أم حرام (همسر عباده بن صامت) رفت و آمد داشت و او برای پیامبر غذا درست میکرد و شپشهای سر پیامبر را جدا مینمود.!!
مگر ممکن است پیامبری که دیگران را به نظافت سفارش میکند تا آن جا که تمیزی را صفت مومنان میشمارد، خود شخصی (نعوذ بالله) کثیف و آلوده باشد و آن قدر به نظافت شخصی خود بی توجه باشد که سرش شپش داشته باشد؟!
مگر غیر از این است که جامعه اهل تسنن با نقل چنین احادیث دروغی، سعی دارند چهره پیامبر را زشت معرفی کرده تا دیگران از ایشان منزجر شده و از چنین پیامبری پیروی نکنند؟
البته با دقت در تاریخ روشن است که چرا جامعه اهل تسنن چنین صفات زشتی را به رسول اکرم نسبت میدهند؛ زیرا خلفاء و برخی از صحابه، در زندگی شخصی خود آن قدر کثافت کاری و آلودگی و پَلَشتی داشته اند که اگر هر انسانی خبر دار شود، از آنان منزجر خواهد شد؛ لذا برای این که کثافتکاریهای آنان را کم رنگ
جلوه دهند، یک چنین صفات زشت و قبیحی را به پیامبر نیز نسبت میدهند تا افتضاح خلفاء و برخی از صحابه کم تر به چشم آید.
گرچه اگر بخواهیم مواردی که در زندگی خلفاء و صحابه وجود دارد که اثبات میکند آنها نه تنها به نظافت شخصی خود اهمیت نمی دادند بلکه کارهایی از آنها سر زده است که هیچ انسان عاقلی چنین نمی کند، خود نیاز به کتابی مستقل دارد ولی برای نمونه به چند مورد از کثافتکاریهای عمر بن الخطاب اشاره میکنیم که همگان بدانند این صفات زشتی که صحیح بخاری به پیامبر نسبت داده در واقع صفاتی است که خلفاء اهل سنت و به ویژه خلیفه دوم و حتی خود بخاری لایق آن است نه رسول اکرم.
#حدیث_اول
محمد بن سعد [۱] چنین نقل کرده است:
سائب بن یزید میگوید: من گاهی با عمر بن خطاب شام میخوردم. او نان و گوشت میخورد و بعد از غذا دستش را با کف پایش تمیز میکرد و با اشاره به پایش میگفت: این دستمال عمر و آل عمر است!
#حدیث_دوم
إبن سعد [۲] چنین نقل کرده است:
سالم بن عبد الله نقل میکند: عمر بن الخطاب همواره دستش را در مقعد شتر داخل میکرد و میگفت: میترسم مواخذه شوم که چرا با تو چنین میکنم.
#حدیث_سوم
بیهقی در السنن الكبرى [۱] چنین نقل کرده است:
يسار بن نمیر گفت: همواره عمر وقتی ادرار میکرد آلتش را با سنگ یا پارچه و یا با زمین و دیوار پاک میکرد و از آب استفاده نمی کرد.
#حدیث_چهارم
سیوطی [۲] چنین نقل کرده است:
عبد الرحمن اوزاعی میگوید: از محمد بن سیرین درباره حمام رفتن سوال کردم. ابن سیرین گفت: عمر از این کار خوشش نمی آمد.
و حتى عمر به مردم توصیه میکرد که زیاد به حمام نروند و از داروی نظافت کم تر استفاده کنند:
متقی هندی [۳] چنین نقل کرده است:
عمر گفت: از زیاد حمام رفتن و نوره کشیدن بپرهیزید.
خواننده گرامی خود قضاوت کنید! خلیفه ای که بعد از غذا خوردن، دستش را با کفشش تمیز میکند و همواره دست در مقعد شتر دارد و هنگام مستراح رفتن خود را تطهیر نمی کند و از حمام رفتن نیز بیزار است، آیا لیاقت شپش افتادن را دارد، یا پیامبری که آن قدر به نظافت شخصی خود اهمیت میداد که هر وقت از جایی میگذشت بوی خوش رسول الله تا مدتی در فضا پراکنده بود؟
آری! روشن است چرا بخاری چنین صفات زشتی را به دروغ به رسول اکرم نسبت داده است؛ زیرا وقتی بی توجهی عمر و سایر خلفا و صحابه را به بهداشت و
نظافت شخصی میبیند، برای آن که مردم بر کثافتکاریها و پِلَشتکاریهای خلیفه خورده نگیرند، چنین صفات زشتی را به رسول اکرم نیز نسبت داده است.
----------
📚منابع:
[۱]: صحیح بخاری، ۳۱۳/۲، ح ۲۷۲۲، کتاب الجهاد والسیر باب الدعاء بالجهاد والشهاده للرجال والنساء.
[۱]: الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ۳، /۲۹۶.
[۲]: الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ۲۶۷/۳.
[۱]: السنن الکبری، یبهقی ۱۱۱/۱، کتاب الطهاره، باب ما ورد فی الستنجاء بالتراب.
[۲]: جامع الحادیث، سیوطی، (الجزء الثانی) ۱۳۳/۱۴، ح ۲۴۵۶.
[۳]: کنز العمال متقی هندی. ۷۱۵/۳، ح ۸۵۴۸.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_چهل_و_دوم🔹
#رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: #من خانه #حكمتام و #على عليه السّلام #در خانه #است 🌸🔹🔹
(۲) 📚[صحيح ترمذى ۲/ ۲۹۹] به سند خود، از «سويد بن غفلة» از «صنابجى» از حضرت على عليه السّلام روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من خانه حكمتام و على عليه السّلام در آن خانه است.
«ترمذى» مى گويد: حديث مزبور در همين باب از «ابن عباس» روايت شده است.
مؤلف گويد: «ابو نعيم» اين حديث را در [حلية ۱/ ۶۴] نقل كرده و مى گويد:
«اصبغ بن نباته» و «حارث» حديث مورد نظر را از على عليه السّلام نقل كرده اند. و «مجاهد» هم از «ابن عباس» از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده است.
(۳) «مناوى» هم در «متن فيض القدير» به نقل آن پرداخته و اضافه مى كند كه «ترمذى» هم اين حديث را ذكر كرده است و در شرح آن مى گويد: در روايتى آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«انا مدينة الحكمة»
، بجاى
«انا دار الحكمة»
. و در ضمن شرح
«علىّ بابها»
مى نويسد:
يعنى على بن ابيطالب عليه السّلام همان درى است كه مردم بايد از آن در، وارد 📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۵۴
خانه حكمت شوند. آرى، از اين جمله بدست مى آيد كه موقعيت على عليه السّلام تا چه پايه اى رسيده است و اين خود منقبتى است در كمال ارجمندى و كسى كه مى پندارد مراد از
«على بابها»
، ارتفاع و از ريشه «علوّ» است، يعنى على عليه السّلام كسى است كه داراى درجه رفيعى است، تصميم داشته غرض فاسد و بى اساس خود را اعمال نمايد و سخنى ارائه داده است كه ناپسند است و چنان معناى بى اساسى نه گوينده را فربه مى سازد و نه او را از نظريه فاسدى كه دارد بى نياز مى گرداند.
(۱)📚 [تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۱۱/ ۲۰۴] به سند خود، از «مجاهد» از «ابن عباس» روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من شهر حكمتام و على عليه السّلام در آن شهر است؛ اينك كسى كه مى خواهد از حقايق حكمت برخوردار شود، بر اوست كه از در وارد شود.
(۲)📚 [كنز العمال ۶/ ۴۰۱] «ترمذى» و «ابن جرير» از «اسماعيل بن موسى» روايت كرده اند (تا آنجا كه) از على عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من خانه حكمتام و على عليه السّلام در آن خانه است.
«ابو نعيم» اين حديث را در «حلية» روايت مى كند و پس از آن اظهار مى دارد كه «ابن جرير» گفته است: سند اين حديث از نظر ما صحيح است. (تا آنجا كه گفته است) «ابن جرير» مى گويد: تنها اين حديث را على عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه
و آله نقل نكرده است، بلكه ديگران هم در نقل اين حديث از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با على عليه السّلام موافقت دارند.
در ارتباط با احاديث مذكور، دو حديث ديگر وارد شده است كه مناسب است آن دو را در اين باب بياوريم.
(۳) 📚[ابو نعيم در حلية ۱/ ۶۴] به سند خود، از «عبد الله» نقل مى كند كه در حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودم، سخن از على عليه السّلام به ميان آمد؛ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: حكمت به ده جزء تقسيم شده است، نه جزء از آن در اختيار
📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۵۵
على عليه السّلام است و يك جزء آن در اختيار مردم ديگر است.
مؤلف گويد:📚 «متّقى» اين حديث را در [كنز العمال ۶/ ۱۵۴ و ۴۰۱] نقل كرده است و در آخر آن آمده است: على عليه السّلام همان يك جزء را از ديگران بهتر مى فهمد و به حقيقت آن بهتر مى رسد. سپس مى گويد كه «ابو نعيم» حديث مزبور را در «حلية» و «ازدى» و «ابو على حسين بن على» و «بردعى» در «معجم»، و «ابن نجار» و «ابن جوزى» از «ابن مسعود»، روايت مى كنند.
(۱)📚 [محب طبرى در الرياض النضرة ۲/ ۲۰۰] از «جميل بن عبد الله بن يزيد مدنى» نقل مى كند كه يكى از قضاوتها كه به داورى حضرت على عليه السّلام برگزار شده بود، به عرض رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از حسن داورى على عليه السّلام به شگفت آمد و فرمود: از خداى تعالى سپاسگزارم كه حكمت را در ميان ما اهل بيت قرار داد، و ما را از آن برخوردار ساخت.
«محب طبرى» گويد: «امام احمد» اين حديث را در «المناقب» ذكر كرده است.
مؤلف گويد: «على بن سلطان» حديث مزبور را در [📚شرح مرقات ۵/ ۶۰۰] نقل كرده و اظهار مى دارد كه «امام احمد» حديث مزبور را در «المناقب» آورده است
.
📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۵۶
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#افشاگری ( #ناگفتههایی_از_عملکرد_
#ابوبکر_و_عمر_و
#عایشه_و_برخی_از_صحابه)🍃🌸🍃
(۳۷) #آیا_میدانید
#اولین کسی #که اعتقادات #وهابیت را #پایه گذاری کرد و #دستور به از بین #بردن آثار #نبوی داد، ٫عمر بن خطاب بوده #است؟! 🌼🍂
کسانی که اصرار دارند وهابیت را از اهل سنت جدا نمایند، آیا خبر دارند ریشه تفكرات وهابیت در اعتقادات و عملکرد ابوبکر و عمر است؟
آیا خبر دارند آن چه امروز اهل سنت حنبلی مذهب تند رو که به وهابیت معروف شده اند اعتقاد دارند و عمل میکنند بنیان گذار آن همان کسانی هستند که اهل سنت نیز به عنوان رهبر و مقتدا از آنان پیروی میکنند؟
شکی نیست یکی از کارهایی که امروز اهل سنت حنبلی افراطی (وهابیت) به آن معتقد هستند تخریب تمام آثار اسلامی و هر آن چه مربوط به پیامبر و اهل بیت (عليهم السلام) و حتی صحابه و زوجات نبی است میباشد.
بنیان گذار این اعتقاد شخص عمر بن الخطاب است. در تاریخ آمده است که برخی از صحابه بعد از جریان صلح حدیبیه برای تبرک به آثار نبوی زیر آن درختی که بیعت رضوان صورت گرفته بود نماز میخواندند که عمر دستور داد آن درخت را قطع کنند.
ابن ابی شیبه [۱] این گونه نقل کرده است:
نافع میگوید: به عمر بن خطاب خبر رسید که برخی از صحابه (جهت تبرک) نزد آن درختی که بیعت رضوان در زیر آن انجام شد رفت و آمد میکنند. عمر دستور داد آن درخت را قطع کردند.
----------
[۱]: 📚المصنف، ابن ابی شیبه ۳۷۱/۲، کتاب الصلوات، باب الصاله عند قبر النبی.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#افشاگری ( #ناگفتههایی_از_عملکرد_
#ابوبکر_و_عمر_و
#عایشه_و_برخی_از_صحابه)🍃🌸🍃
(۳۸) #آیا_میدانید
#اولین کسی که اعتقاد #وهابیت را ٫پایه گذاری کرد و از #گریه بر #میت جلوگیری نمود #عمر بن خطاب بوده #است؟ 🍂🌼
هم چنان که پیشتر اشاره کردیم آن چه امروز اهل سنت حنبلی افراطی (وهابیت) معتقد هستند در واقع همان اعتقادات ابوبکر و عمر است که مشترک بین تمام اهل تسنن هستند چه افراطی (وهابیت) و چه سایر اهل تسنن. پس معقول نیست که بین این دو گروه (سنی و وهابی) تفاوت قائل شده یکی را خوب و دیگری را بد معرفی نماییم. گرچه وهابی افراطی و خشن تر و تند رو تر است اما در نهایت، هر دو گروه پیرو یک مکتب و یک اعتقاد یک رهبر هستند.
یکی از اعتقادات باطلی که امروز اهل سنت حنبلی افراطی (وهابیت) ترویج میکنند این است که گریه بر میت جایز نیست. در حالی که اول بار این اعتقاد باطل توسط عمر بن خطاب مطرح شد حاکم نیشابوری [۱] چنین نقل کرده است:
ابوهریره نقل کرده است که: روزی رسول اکرم همراه عمر بن خطاب به تشییع جنازه ای رفتند. شنیدند که زنها بر میت گریه میکنند عمر با آنان به تندی برخورد کرد رسول اکرم به عمر فرمودند: آنان را رها کن.
همچنین متقی هندی در کنز العمال [۲] جریان دیگری را نقل کرده است که در آن جا نیز عمر خطاب از گریه بر میت جلوگیری کرده است:
سعید بن مسیب میگوید: وقتی که ابوبکر از دنیا رفت عایشه برای پدرش نوحه سرایی و گریه میکرد. خبر به عمر بن الخطاب
رسید او عایشه را از گریه و نوحه بر ابوبکر منع کرد آنان به کلام عمر اعتنایی نکردند. عمر به هشام بن ولید گفت: نزد دختر ابی قحافه برو و آنان را با شلاق بزن. وقتی که این خبر به گوش اهل خانه ابوبکر رسید همه گریه کنندگان بر ابوبکر متفرق شدند.
----------
📚منابع:
[۱]: المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ۳۸۱/۱، کتاب الجنائز، باب المیت یسمع خفق نعالهم.
[۲]: کنز العمال، متقی هندی، ۷۳۱/۱۵، ح ش ۴۲۹۰۹.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫