🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃🍃
(۲) [📚صحيح ترمذى ۲/ ۲۹۹] به سند خود، از «سدى» از «انس بن مالك» روايت مى كند كه در نزد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرنده اى پخته شده بود، گفت:
پروردگارا! محبوبترين آفريدگان خودت را بفرست تا اين پرنده را با هم تناول نمائيم. در اين حال، على عليه السّلام وارد شد و با هم آن پرنده را تناول فرمودند.
«ترمذى» گويد: اين حديث به طرق ديگر هم، از «انس» روايت شده است.
(۳) مؤلف گويد: «نسائى» هم در [خصائص ص ۵] روايت مزبور را نقل كرده است و در آن آمده: پس از اين دعا، «ابو بكر» آمد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله او را اذن ورود نداد. «عمر» آمد، او را هم رد كرد. على عليه السّلام آمد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدم او را گرامى داشت و اذن ورود داد.
(۴)📚 «ابن اثير» اين روايت را در [اسد الغابة ۴/ ۳۰] آورده و در آن حديث نقل است كه «ابو بكر» آمد، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اذن ورود نداد «عثمان» آمد، به او هم اجازه
ورود نداد. پس از آنها على عليه السّلام آمد و حضرت به او اذن ورود داد. «محبّ طبرى» هم در 📚[الرياض النضرة ص ۶۱] به نقل آن پرداخته و مى گويد: حديث مزبور را «ترمذى» و «بغوى» در «مصابيح» ذكر كرده و آنرا از احاديث حسان بشمار آورده اند و «حربى» هم آنرا ذكر كرده است.
(۱) در 📚[الرياض النضرة ۲/ ۱۶۰] به نقل آن پرداخته و مى گويد: «انس» گفت: على عليه السّلام آمد، او را بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه ندادم. بار ديگر آمد، باز هم به او اجازه ورود ندادم. براى بار سوم يا چهارم، على عليه السّلام وارد منزل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از وى پرسيد: علّت تأخير شما چه بود؟
عرض كرد: بار اول خواستم كه حضورتان شرفياب شوم، «انس» مانع شد. دوم بار هم مانع شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه چنان توقعى نداشت از «انس» پرسيد: چرا مانع على عليه السّلام شده اى و اجازه ملاقات به ايشان نداده اى؟ «انس» گفت: علت آن بود كه مى خواستم يكى از انصار بيايد و با شما در تناول اين پرنده شركت نمايد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ او، فرمود: آيا در ميان انصار، شخصى بهتر و بافضيلت تر از على عليه السّلام وجود دارد؟! «عمرو بن شاهين» اين حديث را روايت كرده است.
(۲) 📚[مستدرك حاكم ۳/ ۱۳۰] به سند خود، از «يحيى بن سعيد» از «انس بن مالك» روايت مى كند كه من خادم رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم. در يكى از روزها، مرغ بريان شده اى بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بار پروردگارا! بهترين آفريده ات را بفرست تا با هم اين غذا را تناول كنيم. من هم به دنبال اين دعا گفتم: پروردگارا! يكى از انصار را براى تناول اين مرغ برسان.
«انس» گويد: طولى نكشيد كه على عليه السّلام آمد و در زد. - من از اين كه دعا به اجابت نرسيد ناراحت شدم- گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سرگرم انجام كارى است (به اين بهانه از ورود على عليه السّلام به خانه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله ممانعت كردم) پس از اندك فاصله اى على عليه السّلام دوباره آمد. باز هم اجازه ورود ندادم و گفتم: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. بار سوّم آمد، خواستم اين بار هم مانع شوم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: در را باز كن! بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در را گشودم. على عليه السّلام وارد شد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا على! علت تأخيرت چه بود؟ به عرض رسانيد: يا رسول الله! اين سومين بار بود كه اجازه ورود خواستم، «انس» مانع مى شد و مى گفت كه شما سرگرم كارى هستيد و به همين علت در خانه را به روى من باز نمى كرد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به «انس»، فرمود: چرا در را به روى على عليه السّلام نگشودى؟
عرض كردم:
دعاى شما را شنيدم و دوست مى داشتم كه مردى از قوم من بيايد و با شما در تناول اين مرغ شركت نمايد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: البته طبيعى است كه انسان قوم خويش را دوست بدارد.
(۱) «حاكم» گفته است كه اين حديث بنا به رأى «بخارى» و «مسلم»، حديث صحيح است. سپس اظهار داشته است: اين حديث را گروهى از اصحاب كه متجاوز از سى تن مى باشند، نقل كرده اند و روايت صحيحش همان روايتى است كه على عليه السّلام، «ابو سعيد خدرى» و «سفينة» روايت كرده اند...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_یک🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃🍃
(۲) مؤلف گويد: حديث مزبور را «هيثمى» در 📚[مجمع ۹/ ۱۲۵] نقل كرده است و در پايان آن گويد: در روايتى چنين آمده است كه «انس» گفت: در مكانى، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم كه مرغى بريان تقديم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نمودند. در روايت ديگر آمده كه «امّ ايمن»، مرغ بريان را در ميان دو گرده نان گذاشت، در همين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: آيا غذائى براى تناول داريد؟ «ام ايمن» همان مرغ را كه در ميان دو گرده نان گذاشته بود، بحضور مبارك حضرت آورد.
(۳) «حاكم» مى گويد: اين روايت را «طبرانى» در «الاوسط» و «الكبير» بطور اختصار، آورده است و «ابو يعلى» هم، مختصرى از آنرا روايت نموده و اضافه مى كند كه نخست «ابو بكر» اجازه ورود خواست و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اجازه ورود نداد. پس از او «عمر» آمد، او هم از رسيدن بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله محروم گرديد. پس از آنها حضرت على عليه السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله او را بحضور پذيرفت.
(۱) 📚[همان كتاب ۳/ ۱۳۱] با دو سند، از «ثابت بنانى» روايت مى كند كه «انس بن مالك» بيمار شد. «محمد بن حجّاج» با گروهى از همدستانش به عيادت او آمدند. از هر طرف سخن گفتند. تا اينكه سخن به ياد على عليه السّلام منتهى شد. «محمد بن حجّاج» از حضرت على عليه السّلام نكوهش كرد. «انس» كه سخنان ناهنجار و پليد او را شنيد، پرسيد: اين كيست؟ اينك مرا بنشانيد. آنگاه خطاب به پسر «حجّاج» گفت: اى محمد بن حجاج! مى بينم كه از على عليه السّلام بد گوئى مى كنى؟ به خدائى كه محمد را به راستى برگزيد، من خادم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم و هر روز در برابر حضرتش آماده به خدمت مى ايستادم. در يكى از روزها كه نوبت خدمت من بود ولى آن روز جوانى از انصار خدمتكارى آن حضرت را به عهده گرفته بود. «امّ ايمن»- آزاد شده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله- وارد شد و پرنده بريان شده اى را در برابر حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله قرار داد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤال فرمود: اى امّ ايمن! اين پرنده چيست؟ پاسخ داد: پرنده اى است كه به دستم رسيده، آنرا بريان كرده حضور مبارك آوردم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريده نزد خودت و مرا، بسوى من بفرست، تا با من در تناول اين پرنده شركت نمايد. طولى نكشيد صداى كوبه در نواخته شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و
آله فرمود: اى انس! ببين كيست. با خود گفتم: پروردگارا! اميد آن دارم كه پشت در، يكى از انصار باشد. آمدم در را گشودم ولى ديدم على عليه السّلام پشت در ايستاده است. از آنجا كه آمدن على عليه السّلام بر خلاف ميلم بود، به او اجازه ورود نداده و گفتم كه در حال حاضر، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. بلافاصله بازگشتم و در محل خود آرام گرفتم. مدتى نگذشت، باز كوبه در را نواختند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! در را باز كن و اضافه كرد: تو تنها مردى نيستى كه قوم خودت را دوست مى دارى؛ همانا اين شخص از مردم انصار خواهد بود! ناچار به طرف در رفتم، در را گشودم و به او اجازه ورود دادم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! مرغ بريان را نزديك ايشان بگذار. بنا به فرموده آن حضرت، مرغ بريان را حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گذاشتم و هر دوى آنها تمام مرغ را تناول كردند. «محمد بن حجّاج» خطاب به «انس» گفت: مرغ بريان شده را كه على عليه السّلام با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تناول كردند، در حضور تو اتفاق افتاده است؟ در پاسخ گفتم: آرى، تمام آنچه ابراز داشتم در حضورم پيش آمده بود. «ابن حجّاج» گفت: اينك تصميم گرفتم كه هرگز از او نكوهش نكنم و هر گاه كسى از وى نكوهش نمايد، او را به جزايش برسانم و صورتش را با سيلى، سرخ گون نمايم.
(۱) [📚حلية الاولياء ابو نعيم ۶/ ۳۳۹] به سند خود، از «اسحاق بن عبد الله بن ابى طلحة» از «انس» روايت مى كند كه در يكى از روزها، «امّ سليم» مرغ بريان شده اى را با چند گرده نان جوين در اختيار من گذاشت و از من خواست تا آنها را بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم نمايم. آنها را از وى گرفتم بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! برو و يكى از اصحاب را بحضورم دعوت كن تا اين مرغ و نان را با او تناول نمايم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اين اندازه اكتفا نكرد، بلكه عرض كرد:.. #ادامه_دارد
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_دوم🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃🍃
بلكه عرض كرد: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بفرست تا در تناول اين پرنده با من شريك باشد. بنا به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از خانه بيرون رفتم و تمام همتم آن بود كه يكى از مردم خود را به خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دعوت كنم.
بر خلاف انتظار، به على بن ابيطالب عليه السّلام برخورد كردم. و دعوت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به وى اعلام نكردم! بلافاصله به خانه برگشتم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيا كسى را نديدى كه دعوتش كنى؟ عرض كردم: كسى از اصحاب را نديدم! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بار ديگر فرمود: از خانه بيرون برو شايد اين بار با يكى از آنها ملاقات نمائى. اين بار هم كه بيرون رفتم، با على عليه السّلام برخورد كردم. باز هم بنا به وسوسه نفسانى، دعوت رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله را به ايشان اعلام نكردم! و تا سه بار اين حركت نابجا از من سر زد. مرتبه سوم، از خانه بيرون رفتم در بازگشت بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، عرضه داشتم: يا رسول الله! بجز على عليه السّلام، كسى از صحابه شما را نديدم. اينك على است كه اجازه ملاقات مى خواهد. فرمود: به او اجازه ورود بده. به مجرديكه على عليه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«اللهمّ والى، اللهمّ والى»
. اين جمله را مى فرمود و با دست راست در حالى كه آنرا حركت مى داد، به على عليه السّلام اشاره مى كرد.
«ابو نعيم» گويد: اين روايت را گروه بسيارى از محدثان، از «انس» روايت كرده اند.
(۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۳/ ۱۷۱] به سند خود، از «ابو الهندى» از «انس» روايت كرده است كه گفت: در يكى از اوقات، مرغ بريان شده اى تقديم حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از خداى تعالى تمنّى كرد تا محبوبترين آفريدگانش را بفرستد تا با وى در تناول آن مرغ شريك باشد. در اين هنگام على عليه السّلام پشت در آمد كوبه در را نواخت. در را گشودم، ليكن از ورود على عليه السّلام به خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جلوگيرى نمودم. اين عمل، دو بار تكرار شد. مرتبه سوم، على عليه السّلام را اجازه دادم. هنگامى كه حضرت على عليه السّلام وارد منزل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: علت تأخير تو چه بود؟ و چه
مانعى داشتى؟ على عليه السّلام عرض كرد:
اين بار كه افتخار حضور پيدا كردم، سومين دفعه است كه مى خواستم شرفياب حضور مبارك شوم، هر دفعه، «انس» مانع مى شد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از «انس»، پرسيد: چرا از ورود على عليه السّلام به خانهام ممانعت مى كردى؟ «انس» گفت: دعاى شما را شنيدم و مى خواستم يكى از بستگانم در تناول آن مرغ با شما شركت نمايد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: طبيعى است كه مرد به قوم خود علاقه مند باشد (ليكن اين علاقه نبايد بر خلاف دستور خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشد).
مؤلف گويد: اين روايت را «خطيب» بار ديگر در [۹/ ۳۶۹] آورده است.
(۲) 📚[اسد الغابة ابن اثير ۴/ ۳۰] به سند خود، از «ابراهيم» از «انس» روايت كرده است كه گفت: مرغ بريان شده اى حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اهدا شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بحضورم بفرست تا در تناول آن شركت نمايد! طولى نكشيد على عليه السّلام وارد شد و آن مرغ را با هم تناول فرمودند.
(۱) [📚كنز العمال ۶/ ۴۰۶] از «انس» روايت مى كند كه «امّ سلمه» چند كبك بريان كرده بود، آنها را بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آورد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بفرست تا در تناول اين پرندگان مرا همراهى كند. طولى نكشيد على عليه السّلام پشت در آمد و به من فرمود: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برايم اجازه ملاقات بگير.
به او گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حال حاضر، سرگرم انجام حاجتى است! اين پاسخ بدان جهت بود كه مى خواستم مردى از انصار بيايد و با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در تناول آن شركت نمايد. على عليه السّلام حرف مرا پذيرفت و رفت. بار ديگر آمد و از من اجازه ورود خواست. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله صداى آن حضرت را شنيد، فرمود: يا على! وارد شو. همزمان با ورود حضرت على عليه السّلام، حضرت صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود:.... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_سوم🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃
حضرت صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود:
«اللّهمّ والى، اللهمّ والى، اللهمّ والى»
. «ابن عساكر» هم اين حديث را نقل كرده است.
(۲) 📚[كنز العمال ۶/ ۴۰۶] به سند خود، از «عمرو بن دينار» از «انس» روايت كرده است كه گفت: در يكى از روزها، همراه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در باغى بوديم.
پرنده بريان شده اى بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم شد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
پروردگارا! يكى از محبوبترين آفريدگانت را بفرست تا از اين مرغ تناول نمايد.
در اين هنگام، على عليه السّلام پشت در باغ آمد و كوبه در را نواخت. در را گشودم.
على عليه السّلام گفت: از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله برايم اجازه ملاقات بگير. (بهانه آوردم) گفتم:
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. و در را بستم. پس از اندك فاصله اى پشت در آمد و كوبه در را نواخت باز هم به او اجازه ورود ندادم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! در را به روى على بگشاى، كه چندين بار است، از آمدن او مانع مى شوى. در
پاسخ گفتم: از اين كارم غرضى نداشتم، جز اينكه مى خواستم، مردى از انصار بيايد و با شما در تناول اين مرغ بريان هم غذا بشود. آنگاه على عليه السّلام وارد شد و در تناول آن مرغ، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را همراهى كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: (طبيعى است كه) بشر قوم خود را دوست بدارد.
«ابن عساكر» و «ابن نجّار» اين حديث را روايت كرده اند. (۱) 📚[ذخائر العقبى محبّ طبرى ص ۶۱] «امام ابو بكر محمد بن عمر بن بكير نجّار» از «انس» روايت مى كند كه در يكى از اوقات، مرغ بريانى تقديم حضور مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لقمه اى از آن تناول كرد و فرمود: بار پروردگارا! بهترين آفريدگان در پيشگاه تو و مرا بفرست تا از اين مرغ بريان تناول نمايد. طولى نكشيد كه صداى كوبه در به گوشم رسيد. پشت در رفتم و پرسيدم: كيستى؟ در پاسخ فرمود: على هستم. گفتم: اينك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به انجام كارى سرگرم است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لقمه ديگرى تناول نمود و همان درخواست را از خداى تعالى كرد. بار ديگر كوبه در به صدا در آمد، پشت در رفتم پرسيدم: كيستى؟ گفت: على هستم. در پاسخ گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است و وقت ملاقات ندارد. بار سوّم، على عليه السّلام كوبه در را كوبيد. در حالى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله لقمه سوم را تناول مى كرد و همان درخواست را داشت، اين بار هم پرسيدم: كوبنده در كيست؟ فرمود: على است. گفتم: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است و اجازه ورود به آن حضرت را ندارم. بازگشتم در حالى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله لقمه ديگرى را تناول مى نمود، همان درخواست را به عرض الهى رسانيد. بار چهارم، على عليه السّلام كوبه در را نواخت. اين بار حضرت على عليه السّلام به حرف من اعتنائى نكرد و صدايش را بلند كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله متوجه شده، فرمود: اى انس! در را بگشا. در را گشودم. على عليه السّلام وارد شد به مجردى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را ديد، لبخندى زد و شكر خدا را بجاى آورد، فرمود: هر لقمه اى را كه تناول مى كردم، از حضرت او درخواست داشتم تا محبوبترين اشخاص در نزد خودش و مرا بفرستد تا در تناول اين مرغ با من همراهى نمايد. اكنون بر من هويدا گرديد كه بهترين آفريدگان نزد خدا و من، همانا تو هستى. على عليه السّلام گفت: به خدائى كه تو را به راستى مبعوث فرموده است، سه بار كوبه در خانه را نواختم ولى «انس» به من اجازه ورود نداد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از «انس»، پرسيد: چرا به او اجازه ورود نمى دادى؟ در پاسخ گفتم: اميد آن داشتم كه يكى از مردم انصار بيايد و با شما هم غذا شود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تبسّم كرد و فرمود: آدمى دوستدار قوم خود مى باشد و شخصى كه اينگونه ابراز علاقه مندى به خويشان خود مى نمايد، سرزنش نمى شود.
(۱) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۶۱] از «سفينة» نقل كرده است، يكى از زنان انصار، دو جفت پرنده را بريان كرده و آنها را در ميان دو گرده نان قرار داده بود، تقديم حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمود. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_دویست_و_چهارم🔹🔸
حضرت #على عليه السّلام #محبوبترين افراد
در پيشگاه #خدا و #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #است 🌺🍃
پروردگارا! بهترين آفريدگان نزد خودت و مرا گسيل بدار (تا آخر حديث).
«محب طبرى» پس از ادامه خبر، معنى حديث را كه از «ذخائر» نقل كرديم از قول «نجّار» متذكر شده است و مى گويد: آخر حديث چنين است كه حضرت على عليه السّلام و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از آن مرغها خوردند تا همگى آنها تمام شد.
(۲) 📚مؤلف گويد: اين حديث را «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۲۶] با اندك اختلاف لفظى، آورده و در آخر آن گفته است: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! محبوبترين آفريدگانت را بسوى من بفرست تا در تناول اين پرنده، با من همراهى نمايد. در اين هنگام، على عليه السّلام وارد شد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللهم والى»
. اين حديث را «بزّاز» و «طبرانى» به اختصار نقل كرده اند.
(۳) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۲۶] از «انس بن مالك» روايت مى كند كه در يكى از اوقات، چند عدد مرغ بريان حضور رسول خدا صلّى الله عليه و آله اهدا شد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آنها را در ميان همسرانش پخش كرد؛ به هر يك از همسرانش سه پرنده رسيد.
(۱) پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن شب را در خانه «صفيّه»- يا يكى از همسرانش- به سر مى برد. فردا صبح آن همسر، مرغهائى را كه نصيبش شده بود، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آورد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! محبوبترين آفريدگان خويش را بسوى من بفرست تا با من در تناول اين مرغها همراهى نمايد. «انس» گويد:
هنگامى كه اين درخواست را شنيدم، با خود گفتم: پروردگارا! شخصى از انصار را مصداق تقاضاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قرار بده. طولى نكشيد كه كوبه در به صدا در آمد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من فرمود: اى انس! ببين چه كسى است. در را گشودم و ديدم على عليه السّلام است. گفتم: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است و وقتى براى ديدار ندارد. در را بستم و برگشته، كنار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نشستم. بار ديگر صداى كوبه در بلند شد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ببين چه كسى پشت در است، بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پشت در آمده و در را گشودم، باز ديدم على عليه السّلام است. همان جواب رد را به او دادم. بالاخره سه مرتبه اين عمل تكرار شد. مرتبه آخر، على عليه السّلام وارد خانه شد و من هم پشت سر آن حضرت حركت كردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به او فرمود: خدا تو را بيامرزد، مانع ورود تو به خانهام چه كسى بود؟ على عليه السّلام
عرض كرد: اى بار، سومين مرتبه اى بود كه مى خواستم بحضور برسم و هر دفعه كه «انس» در را مى گشود، مانع ورودم مى شد و مى گفت: رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به «انس» فرمود: انگيزه تو از اين ممانعت چه بود؟ عرض كردم: غرض خاصى نداشتم (! ) آنگاه كه تقاضاى شما را به درگاه خداى تعالى شنيدم، دوست داشتم كه يكى از بستگانم بحضورتان برسد و شما را در تناول مرغ بريان همراهى كند. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود: اين مرد قومش را دوست مى دارد.
«بزّاز» هم اين حديث را نقل كرده است.
(۱) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۲۶] از «ابن عباس» روايت كرده است كه در يكى از اوقات، پرنده اى بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اهدا شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
پروردگارا! بهترين آفريدگان خودت را بحضورم بفرست تا در تناول اين پرنده با من همراهى نمايد. طولى نكشيد، على عليه السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«اللهمّ والى»
. 📚«طبرانى» اين روايت را نقل نموده است. «۱» (۱) حديث طير از جمله احاديث معروفى است كه حضرت على عليه السّلام براى اثبات حقانيت خود- علاوه بر ادله ديگرى كه داشته است- استدلال كرده است. و بعضى از محدثان اهل سنت، كتاب ويژه اى بمنظور نقل اقوال مختلف درباره اين حديث تأليف نموده اند و مرحوم آية اللّه «مير حامد حسين هندى» قدّس سرّه مجلد چهارم «عبقات الانوار» را اختصاص به اين حديث داده و مطالبى را در خصوص
مدرك و سند آن بيان نمود و در اين كتاب، نام نود و يك نفر از ناقلان «حديث طير» را آورده است و در ضمن آن، به شرح حال ناقلان حديث طير و اهميت آن پرداخته است.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫