🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_نهم
#بخش_صد_و_پنجاه_و_پنجم
#ارزش_کار 🌸🍃
علی پسر ابی حمزه میگوید:
امام موسی بن جعفر علیه السلام را دیدم در زمین خود کار میکرد، وجود مبارکش را عرق فرا گرفته بود. گفتم:
فدایت شوم! کارگران کجا هستند؟
امام فرمود:
ای علی! کسانی با دست کار کرده اند که از من و پدرم بهتر بودند.
پرسیدم:
آنها کیانند؟
فرمود:
رسول الله و امیر المؤمنین علیه السلام و اجداد من همه با دست کار میکردند، کار کردن روش پیامبران و فرستادگان خدا و بندگان صالح است. [۱]
#همکاری با ستمگران #ممنوع 🌼🍂
صفوان یکی از ارادتمندان اهل بیت، آدم فهمیده و پرهیزگاری بود. شتران بسیار داشت، به وسیله کرایه دادن آنها زندگانی خود را اداره میکرد.
صفوان پس از آن که با خلیفه (هارون الرشید) قرارداد بست که حمل و نقل اسباب سفر حج وی را به عهده بگیرد، محضر امام موسی بن جعفر علیه السلام رسید. امام فرمود:
صفوان! همه کارهای تو خوب است به جز یک عمل.
صفوان گفت:
فدایت شوم! آن کدام عمل است؟
امام فرمود:
شترانت را به این مرد (هارون) کرایه داده ای!
صفوان: یابن رسول الله برای کار حرامی کرایه نداده ام، هارون عازم حج است برای سفر حج کرایه داده ام. افزون بر این، خودم همراه او نخواهم رفت، بعضی از غلامان خود را همراهش میفرستم.
امام: آیا تو دوست داری هارون لااقل این قدر زنده بماند که طلب تو را بدهد؟
صفوان: چرا یابن رسول الله قهرا چنین است.
امام: هر کس به هر عنوان دوست داشته باشد که ستمگران باقی بمانند شریک ستمگران است و هر کس شریک ستمگران به شمار آید، در آتش خواهد بود.
پس از این گفتگو صفوان یکجا کاروان شترش را فروخت.
هنگامی که هارون از فروختن شترها باخبر شد، صفوان را به حضور خود خواست و به او گفت:
شنیدهام شترها را یکجا فروخته ای؟
صفوان: بلی! همین طور است.
هارون: چرا؟
صفوان: پیر شده و از کار افتادهام و غلامان نیز از عهده این کار به خوبی بر نمی آیند.
هارون: نه، من میدانم چرا فروختی! حتما موسی بن جعفر از موضوع قراردادی که برای حمل اسباب و اثاث بستی. آگاه شده و تو را از این عمل نهی کرده است. او به تو دستور داده است، شترانت را بفروشی!
صفوان: مرا با موسی بن جعفر چه کار.
هارون با لحنی خشمگین گفت:
صفوان! دروغ میگویی اگر دوستیهای سابق نبود، همین حالا سرت را از بدنت جدا میکردم. [۱]
#از همه به من #نزدیکتر🌸🍃
روزی ابوحنیفه محضر امام صادق علیه السلام رسید، عرض کرد:
من فرزندت موسی (امام کاظم) را دیدم که نماز میخواند و مردم از جلوی او عبور میکردند و آنها را مانع نمی شد، در حالی که این کار خوب نیست.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
فرزندم موسی را صدا بزنید! چون خدمت پدر آمد، حضرت به او فرمود: ابوحنیفه میگوید:
تو مشغول نماز بوده ای و مردم از جلویت رفت و آمد میکردند، آنها را نهی نکرده ای؟
در پاسخ عرض کرد: پدر جان! آن کس که من برای او نماز میخواندم از همه به من نزدیکتر بود، زیرا خداوند میفرماید:
ما به انسان از رگ گردنش نزدیکتر هستیم. [۱]
امام صادق علیه السلام او را به سینه چسبانید و فرمود:
فدایت شوم که اسرار الهی در قلب تو وجود دارد. [۲]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۱۱۵.
[۱]: بحار: ج ۷۵، ص ۳۷۶.
[۱]: نحن اقرب الیه من حبل الورید. سوره ق آیه ۱۶.
[۲]: بحار: ج ۱۰، ص ۲۰۴ و ج ۴۸، ص ۱۷۱ و ج ۸۳، ص ۲۹۷ و ۲۹۹.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫