#وصیت_شهید 🍃
پروردگار اگر این موقعیت حساسی که به خاطر حوادث به دین و ملت و مملکت فرصت یافتم در کنار برادران ژاندارمری انجام وظیفه نمایم و به مصداق آیه ( إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ). از درگاه با عظمت و بزرگوارت میخواهم مرا استوار گردانی به راهم که راه توست و دور بداری از راهی که مورد خشم و غضب توست. هرگز به من یاری و توانایم ندهی که ظلمی در حق کسی روا دارم. دفاع از حق مظلوم فداکار و از خود گذشته باشم و آرزوی من این است که مرگم به صورت شهید در راه تو باشد، ای پروردگار قادر متعال.
🥀فرازی از وصیت علیاصغر ناصحیپور
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀متى سيدي متى؟
حياتي في كفيك
وعيني في عينيك
🥀 @yaade_shohadaa
✨عِندَ رَبَّهُم یُرزَقوُن...
💔بچه هایی که قرار است شهید بشوند، از چند روز قبل حرکات و رفتارشان طور دیگری می شود؛ البته طوری نیست که من بتوانم تفسیرش کنم، یعنی قابل بیان نیست! بلکه باید با اینها برخورد کرد، باید اینها را دید و عوالم شان را درک کرد.
یکی از همین افراد برادر عزیزمان "مهدی خندان" بود؛ که من از سه روز قبل تر احساس کردم این برادرمان به انتهای خط رسیده و موعد پروازش نزدیک است! حالاتش، حالات دیگری بود. چشمهایش اکثراً اشک آلود بود و بیشتر با خدای خودش راز و نیاز می کرد. وقتی داشتیم می رفتیم عملیات، من به وضوح شادابی و نشاط را در چهره مهدی می دیدم. شب حمله، شبی مهتابی بود و وقتی نور مهتاب به چهره مهدی می افتاد، نور از سیمای او ساطع می شد. من سه سال با مهدی بودم، اما هیچ وقت چهره اش را آن طور نورانی ندیده بودم. دقیقاً چهره اش توصیفی بود که استاد مطهری شهید داشت:«نشاط شهید، نشاط زنده است.» وقتی درگیری شروع شد، چیزی که اصلاً برای مهدی معنا نداشت ترس و واهمه از دشمن بود. درگیر و دار درگیری وقتی به مهدی نگاه می کردیم، پنداری تمام وقت او را با نور پوشانده بودند. وقتی هم که درگیری شروع شد، تنها چیزی که برای او اهمیت نداشت ترس بود. او با رشادت و شجاعتی عجیب رجز می خواند و بچه ها را به سمت دشمن هدایت می کرد...
✍🏻به روایت علی جزمانی (فرمانده گردان مقداد بن اسود) از شهید "مهدی خندان"
#رفیق_شهید
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️"بسم رب شهدا"
💚یه سلام از راه دور به حضرت ارباب...
🥀به نیابت از شهدا
«منصور ستاری»
#امام_حسین
#اربعین
#کربلا
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۰ شهریور ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔شهید محمد نوروزی فرزند نوروزعلی متولد ۱۳۵۸ در قزوین بود. او بیش از ۴ سال در دفاع از حرم اهل بیت(ع) داوطلبانه در جبهه مقاومت حضور داشت و با تروریستهای تکفیری جنگید.
این رزمنده مقاومت در عملیاتهای مختلفی همچون آزادسازی بوکمال، آزادسازی حلب، آزادسازی حومه ادلب و آزادسازی تدمر حضور داشت.
شهید نوروزی طی نبرد مجاهدانه خود در جبهه مقاومت، دچار مجروحیت شیمیایی شده و سالها به نام جانباز مدافع حرم شناخته میشد. ایشان به دلیل شدت عارضه شیمیایی در در سال ۱۴۰۰ در سوریه آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار محمد نوروزی «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
هدایت شده از یادِ شهدا
✨﷽✨
🥀 چله شانزدهم توسل به شهدا
تعجیل در ظهور #امام_زمان
عجل الله تعالی فرجه
و برای نجات از #فتنه ها
💚چله سوره حمد💚
برای بازگشت
آرامش به دلهایمان
حیا به بانوان سرزمینمان
غیرت به مردهای سرزمینمان
برآورده به خیر شدن حاجاتمان
به
«شهدای آزاده» 💔❤️🔥
متوسل میشویم🤲🏻
🎁هر روز هدیه به یک شهید والامقام
✅ تاریخ شروع
🖤چهاردهم شهریور: همزمان با شهادت امام رضا علیهالسلام💔❤️🔥
https://eitaa.com/joinchat/609943782Cb426596ccf
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۳۱
🌾مهمانی بزرگ
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون …
علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره … اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه …
منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه … نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره …
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش …قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده …
همه چیز تا این بخشش خوب بود …
اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن …
هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد …
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت …
زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش …دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه …
مراقب پدرم و دوست های علی باشم … یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد …
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم …
و زینب و مریم رو دعوا کردم …. و یکی محکم زدم پشت دست مریم…
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن …
قهر کردن و رفتن توی اتاق … و دیگه نیومدن بیرون …
توی همین حال و هوا … و عذاب وجدان بودم …
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد … قولش قول بود … راس ساعت زنگ خونه رو زد …
بچه ها با هم دویدن دم در … و هنوز سلام نکرده …
– بابا … بابا … مامان، مریم رو زد …
ادامه دارد..
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
#وصیت_شهید
در هر امری به سخنان حضرت امام(قدس سره) مراجعه کنید! با سکوتش سکوت کنید و با اعتراضش، اعتراض. با تأییدش، تأیید و با تکذیبش، تکذیب...
من، فقط یک آرزو دارم و آن این که اعمالی که انجام دادهام و انجام میدهم، قبول درگاه خدای تعالی باشد.
✍🏻فرازی از وصیت شهید مسعود ملاحسینی
#امام_زمان
#امام_حسین
#امام_رضا
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥مردان را دعوت به غیرت و بانوان را دعوت به رعایت حجاب میکنم...
به یاد شهید سیدسجاد خلیلی
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#کربلا
🥀 @yaade_shohadaa