eitaa logo
یادِ شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یادِ شهدا
✨﷽✨ 🥀 چله شانزدهم توسل به شهدا تعجیل در ظهور عجل الله تعالی فرجه و برای نجات از ها 💚چله سوره حمد💚 برای بازگشت آرامش به دل‌هایمان حیا به بانوان سرزمینمان غیرت به مردهای سرزمینمان برآورده به خیر شدن حاجاتمان به «شهدای آزاده» 💔❤️‍🔥 متوسل می‌شویم🤲🏻 🎁هر روز هدیه به یک شهید والامقام ✅ تاریخ شروع 🖤چهاردهم شهریور: همزمان با شهادت امام رضا علیه‌السلام💔❤️‍🔥 https://eitaa.com/joinchat/609943782Cb426596ccf
🌾 رمان (بدون تو هرگز) 🌾قسمت: ۳۲ 🌾 تنبیه عمومی! علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد …  اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم … به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود … خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد … تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن …اون هم جلوی مهمون ها … و از همه بدتر، پدرم … علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت … نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت … – جدی؟ … واقعا مامان، مریم رو زد؟ … بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن … و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن … و علی بدون توجه به مهمون ها … و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه… غرق داستان جنایی بچه ها شده بود … داستان شون که تموم شد …  با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت … – خوب بگید ببینم … مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد … و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن … و با ذوق تمام گفتن …  _با دست چپ … علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من … خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید … و لبخند ملیحی زد… – خسته نباشی خانم … من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام … و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها …  هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود… بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن … منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین … از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود …  چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد … اون روز علی … با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد …  این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد … و اولین و آخرین بار من… ادامه دارد... ✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی ⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است. 🥀 @yaade_shohadaa
آنقدر به جبهه مى روم و مى جنگم تا شهيد شوم. اى جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين (ع) ، در ميدان نبرد شهيد شد و مبادا در غفلت بميريد ، كه على (ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بى تفاوتى بميريد ، كه على اكبر حسين (ع) در راه حسين (ع) و با هدف شهيد شد. ✍🏻فرازی‌ از‌ وصیتنامه شهید مهدی شوشتری 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️‍🔥با رفــــتنت مصیبت زهـــرا(سلام علیها) شروع شد؛ داغ پــــسر به ســــینه‌ی مــــادر گــــذاشتند... 🖤شــــهادت پــــیامبر گرامی اســــلام حــــضرت مــــحمد(صلی الله علیه و آله) و شهادت امــــام حــــسن مجتبی(علیه السلام) تــــسلیت باد... (صلوات الله علیه) (علیه‌السلام) 🥀 @yaade_shohadaa
💔شهیدی که شهد شیرین شهادت را ۲۸ صفر نوشید... شهید عباس معصومی فرزند غلام‌عباس سال ۱۳۴۱ در روستای چهل خانه شهرستان فریدن و در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. از همان کودکی ضریب هوشی بالایی داشت و در نوجوانی همراه پسرعمویش در تظاهرات علیه شاه حضور مستمری داشت. بعد از پیروزی انقلاب عضو سپاه پاسداران شد و برای مبارزه با ضدانقلاب و منافقین به کردستان رفت. با آغاز جنگ تحمیلی در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا کرد و در نهایت در تاریخ ۵۹/۱۰/۵ مصادف با ۲۸ صفر به آرزوی دیرینه خود رسید و شهید شد. شهید بسیار خوش‌خلق و بسیار مقید به انجام فرایض دینی بود و هرگاه با این جمله که «می شود به جبهه نروی!» روبرو می شد، جواب می‌داد:«بخدا سوگند راه امام بهترین راه اسلام و پیامبر می‌باشد و اگر کسی جزء این بگوید به خدا دروغ گفته است و سوگند که جنگ ایران و عراق، جنگ اسلام با کفر است؛ پس جان من ارزشی در راه به ثمر رسیدن اسلام ندارد.» 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa