eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: ✍🏻گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این یک دعوت از طرف شهداست؛ #شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن...♥️ ♥️#شهدا مدیون هیچکس نمی‌مونن! ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️‍🔥یک لقمه شهادت 💔فاصله بین شوش تا فکه یک ساعت و نیم است. در صندلی‌های عقب ماشین بین حسن باقری و مجید بقایی نشسته بودم. مجید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می‌کرد. توی این فاصله داشت سوره فجر را حفظ می‌کرد. قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می‌خوانم؟ من داشتم حفظ‌هایش را کنترل می‌کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى‏» به فکه رسیدیم. مجید به حسن گفت: نمی‌دانم چرا آیات آخر این سوره را نمی‌تونم حفظ کنم، گیر دارد. نمی‌دانم گیرش چیست؟ حسن با خنده گفت: می‌دانی گیرش چیست؟ گیرش یک ترکش است. گیرش یک لقمه شهادت است. بابا! یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست. راست می‌گفت حسن! گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی‌های خدا، یک لقمه شهادتی بود که چند لحظه بعد در فکه با هم نوش جان کردند. 🥀خاطره‌ای به یاد سردار شهید معزز مجید بقایی، فرمانده گمنام قرارگاه کربلا و فرمانده شهید معزز سردار حسن باقری 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 🤲🏻 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ♥️نادِ عَلیّاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب لی اِلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتُ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَ یُضِلِلِ اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ اللهُ اَکبَرُ اَنَا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَرِیءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَ عَلَیکَ مُعتَمِدی بِحَقِّ إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیْثِ اَغِثْنی یا اَبَاالحَسَنَیْنِ اَدْرِکنی یاسَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا بابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّةَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرْتَ بِالقَهرِ وَ القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا والِیَ الوَلِیِّ یا مَظْهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیٌّ رَمَیْتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ الْقاتِلِ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصَیرٌ بِالْعِبادِ وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم اَدرِکنی یا غیاثَ المُستَغیثینَ یا دَلیلَ المُتَحَیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعینَ وَ الحَمدُ للِهِ رَبِّ العالَمینَ. 🌹 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۱‌ اسفند ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 مادر شهید: خداوند 3 فرزند به ما داد. و وحید سال سوم دبستان بود که پدرشان از دنیا رفت.کنیزی بچه ها را کردم فقط بخاطر خدا که سرباز آقا بشوند و هدفم در زندگی این بود و وقتی وحید شهید شدگفتم خدا دعای من را مستجاب کرده است. نیتم این بود که خدمت به اسلام و این نظام می کند. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار وحید شیبانی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
🍃🌺🍃🌼🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد و آلش شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ‏ كه درخت نبوتند و محل رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حكمت و خاندان و حى ‏اند اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا كه آنان كشتى درياى معرفتند و روان در اعماق آن دريا هر كس بر آن كشتى در آيد از غرق ايمن است و هر كس در نيايد، به درياى هلاكت غرق خواهد شد الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ‏ هر كس بر آنها تقدم جويد از دين خارج شود و هر كس از آنان عقب ماند نابود گردد و هر كس همراه آنان باشد ملحق به آنها خوهد شد اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد و آلش الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ‏ كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و درماندگان و پناه گريختگان‏ و نگهبان عصمت طلبان‏ اند اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش صَلاَةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ‏ درود بسيار كه آن درود موجب خشنودى آنها باشد و اداى حق آنها بر ما شود به حول و قوه تو اى خداى عالميان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَيَتَهُمْ‏ كه پاكان و نيكان و برگزيدگان عالمند كه بر ما واجب كردى حقوقشان را و طاعت و محبتشان را فرض نمودى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد و آلش وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لاَ تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ‏ و قلب مرا به طاعتت پر نور و معمور ساز و مرا به عصيان خود رسوا و خوار مگردان وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ‏ و روزيم كن كه مواسات كنم با فقيران كه رزقشان تنگ نمودى به وسعتى كه از فضل و كرمت به من عطا كردى وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيَيْتَنِي تَحْتَ ظِلِّكَ‏ تا عدالت تو را منتشر گردانم و مرا زنده بدار در سايه عنايتت وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ‏ و اين است شعبان ماه رسولت سيد پيغمبران كه اين ماه را به رحمت و رضا و خوشنوديت در پوشيده ‏اى الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ‏ و رسولت صلى الله عليه و آله و سلم جهد و كوشش بسيار به نماز و روزه فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ‏ در شبها و روزهاى اين ماه داشت و براى فروتنى به درگاه تو اين ماه را تا به آخر محترم و گرامى مى ‏داشت اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ‏ اى خدا پس تو ما را هم يارى فرما بر پيروى سنتش و به شفاعتش نايل گردان اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً خدايا و حضرتش را براى من شفيع مقبول الشفاعه قرار ده و طريق مستقيم هموار بسوى خود گردان وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً و مرا پيرو آن بزرگوار ساز تا روزى كه تو را ملاقات مى ‏كنم كه روز قيامت است در آن روز از من خوشنود باشى و از گناهانم چشم پوشى قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ در حالى كه لطف و رحمتت را بر من حتم فرموده و مرا در منزل هميشگى بهشت ابد كه محل خوبان است منزل دهى. 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! 🥀شهیده "زینب شفیعی" 💔خاله زینب، با آه و حسرت از خواهرزاده ۲۵ ساله اش زینب شفیع زاده صحبت می‌کند: دیگر نفسی برای ادامه دادن ندارم، حسرت ما تمامی ندارد، آخه زینب قبل از روز مادر به دیدنم آمد، برایم لباس خریده بود و امروز همان لباسی که از زینب هدیه گرفته ام را در عزایش پوشیده ام. ای کاش او را محکم‌تر در آغوش می‌کشیدم، کاش دستش را به گرمی بیشتر فشرده بودم، ای کاش چهره زیبایش را بیشتر می‌بوسیدم. زینب هر هفته همه خانواده را دور هم جمع می‌کرد و می‌گفت دورهمی ها را ساده برگزار کنیم اما همیشه حتی یک شب هم که شده دور هم باشیم… می‌دانم اکنون زینب ما با شهدای کرمان دور هم جمع شده اند... زینب خواهرزاده‌ام عروس برادرم بود، یک فرزند مبتلا به بیماری ام پی اس داشت، چه روزها و شب‌هایی را از این کودک پرستاری کرد تا اینکه ۶ ماه پیش او را از دست داد. شش ماه پیش تشییع جنازه باشکوهی برای فرزند زینب در روستای سهرنگی از توابع بخش کوهساران برگزار کردیم. زینب بعد از تشییع جنازه فرزندش یک روز به خانه ام آمد و گفت: خاله جان خواب دیدم که مرده ام اما خودم در آمبولانس همه چیز را می بی نم، جمعیت زیادی برای تشییع جنازه ام آمده بودند، خیلی باشکوه بود. خاله این شهیده می‌گوید؛ زینب ۲۵ ساله ما دل بسیار رئوفی داشت و بعد از فوت مریم سادات دختر خودم، همیشه می‌گفت خاله جان فکر نکن دیگر بچه نداری، غصه نخوری، من به جای دخترت. ♦️تلاوت سوره ی «حمد» هدیه شهیده "زینب شفیعی" سی‌وهفتم 🥀 @yaade_shohadaa
🕌 ♦️ 💠 با خبر شهادت ، فاتحه ابوالفضل و دمشق و داریا را یکجا خواندم که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد. نگاهش خیره به موبایلش مانده بود، انگار خبر دیگری خانه‌خرابش کرده و این دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد :«بچه‌ها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!» 💠 برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش می‌خواست بشنود، گفتم :«شما برید ، هیچ اتفاقی برا من نمیفته!» و دل مادرش هم برای حرم می‌لرزید که تلاش می‌کرد خیال پسرش را راحت کند و راحت نمی‌شد که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت. 💠 سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم و فقط خدا را صدا می‌زدیم تا به فریاد مردم مظلوم برسد. صدای تیراندازی هرازگاهی شنیده می‌شد، مصطفی چندبار در روز به خانه سر می‌زد و خبر می‌داد تاخت و تاز در داریا به چند خیابان محدود شده و هنوز خبری از و زینبیه نبود که غصه ابوالفضل قاتل جانم شده بود. 💠 تلوزیون سوریه تنها از پاکسازی حلب می‌گفت و در شبکه العربیه جشن کشته شدن بر پا بود، دمشق به دست ارتش آزاد افتاده و جانشینی هم برای تعیین شده بود. در همین وحشت بی‌خبری، روز اول رسید و ساعتی به افطار مانده بود که کسی به در خانه زد. مصطفی کلید همراهش بود و مادرش هرلحظه منتظر آمدنش که خیالبافی کرد :«شاید کلیدش رو جا گذاشته!» 💠 رمقی به زانوان بیمارش نمانده و دلش نیامد من را پشت در بفرستد که خودش تا حیاط لنگید و صدا رساند :«کیه؟» که طنین لحن گرم ابوالفضل تنم را لرزاند :«مزاحم همیشگی! در رو باز کنید مادر!» تا او برسد قفل در را باز کند، پابرهنه تا حیاط دویدم و در همان پاشنه در، برادرم را مثل جانم در آغوش کشیدم. وحشت اینهمه تنهایی را بین دستانش گریه می‌کردم و دلواپس بودم که بی‌صبرانه پرسیدم :«حرم سالمه؟» 💠 تروریست‌های را به چشم خودش در زینبیه دیده و هول جسارت به حرم به دلش مانده بود که قد علم کرد :«مگه ما مرده بودیم که دستشون به حرم برسه؟» لباسش هنوز خاکی و از چشمان زیبایش خستگی می‌بارید و با همین نگاه خسته دنبال مصطفی می‌گشت که فرق سرم را بوسید و زیر گوشم شیطنت کرد :«مگه من تو رو دست این پسره نسپرده بودم؟ کجا گذاشته رفته؟» 💠 مادر مصطفی همچنان قربان قد و بالای ابوالفضل می‌رفت که سالم برگشته و ابوالفضل پشت این شوخی، حقیقتاً نگران مصطفی شده بود و می‌دانست ردّش را کجا بزند که زیر لب پرسید :«رفته ؟» پرده اشک شوقی که چشمم را پوشانده بود با سرانگشتم کنار کشیدم و شیدایی این جوان را به چشم دیده بودم که شهادت دادم :«می‌خواست بره، ولی وقتی دید درگیری شده، همینجا موند تا مراقب من باشه!» 💠 بی‌صدا خندید و انگار نه انگار از یک هفته شهری برگشته که دوباره سر به سرم گذاشت :«خوبه بهش سفارش کرده بودم، وگرنه الان تا حلب رفته بود!» مادر مصطفی مدام تعارف می‌کرد ابوالفضل داخل شود و عذر غیبت پسرش را با مهربانی خواست :«رفته حرم سیده سکینه!» و دیگر در برابر او نمی‌توانست شیطنت کند که با لهجه شیرین پاسخ داد :«خدا حفظش کنه، شما که تو داریا هستید، ما خیالمون از حرم (علیهاالسلام) راحته!» 💠 با متانت داخل خانه شد و نمی‌فهمیدم با وجود شهادت و آشوبی که به جان دمشق افتاده، چطور می‌تواند اینهمه آرام باشد و جرأت نمی‌کردم حرفی بزنم مبادا حالش را به هم بریزم. مادر مصطفی تماس گرفت تا پسرش برگردد و به چند دقیقه نرسید که مصطفی برگشت. از دیدن ابوالفضل چشمان روشنش مثل ستاره می‌درخشید و او هم نگران حرم بود که سراغ زینبیه را گرفت و ابوالفضل از تمام تلخی این چند روز، تنها چند جمله گفت :«درگیری‌ها خونه به خونه بود، سختی کارم همین بود که هنوز مردم تو خونه‌ها بودن، ولی الان پاکسازی شده. دمشق هم ارتش تقریباً کنترل کرده، فقط رو بعضی ساختمون‌ها هنوز تک تیراندازشون هستن.» 💠 و سوالی که من روی پرسیدنش را نداشتم مصطفی بی‌مقدمه پرسید :«راسته تو انفجار دمشق شهید شده؟» که گلوی ابوالفضل از گرفت و خنده‌ای عصبی لب‌هایش را گشود :«غلط زیادی کردن!» و در همین مدت را دیده بود که به سربازی‌اش سینه سپر کرد :«نفس این تکفیری‌ها رو گرفته، تو جلسه با ژنرال‌های سوری یجوری صحبت کرد که روحیه ارتش زیر و رو شد و بازی باخته رو بُرد! الان آموزش کل نیروهای امنیتی سوریه با ایران و و به خواست خدا ریشه‌شون رو خشک می‌کنیم!»... ادامه دارد... 🌺نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🥀 @yaade_shohadaa
😍 ✍🏻 شفاعت خیلی شوخ و با روحیه بود. وقتی مثل بقیه دوستان به او التماس دعا می‌گفتیم یا از او تقاضای «شفاعت» می‌کردیم می‌گفت: مسئله‌ای نیست دو قطعه عکس سه در چهار و یک برگ فتوکپی شناسنامه بیاور ببینم برایت چکار می‌توانم بکنم. در ادامه هم توضیح می‌داد که حتماً گوشهایت پیدا باشد، عینک هم نزده باشی شناسنامه هم باید عکس‌دار باشد!😂 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولودی همخوانی ای جانم علی اکبر حسین.mp3
12.53M
💕خوش آمدی علی‌اکبر حسین... 💕ای جانم علی‌اکبر حسین... 🌸میلاد با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک باد. 🎙️همخوانی جمعی از مداحان 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔حکایتی جالب از گره گشایی شهدا ... 🥀به یاد شهید معزز رجبعلی ناطقی 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥فرمانده شهید گروهان علی‌اکبر (علیه‌السلام) فاطمیون 💔 همه او را به یک دلبستگی خاص می‌شناختند؛ آن هم حُبّ ِ حضرت علی اکبر(ع) بود. هرجا که به نام علی اکبر(ع) مزین بود مهدی صابری هم یک گوشه‌ آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلی‌شان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیت‌اش را بعد از بسم‌الله با «یا علی اکبرِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. «مهدی صابری» یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علی اکبر(ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که بعدها تبدیل به لشکر شد. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید. شهید صابری در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: روضه بدن ارباً ارباً؛ روضه وداع؛ روضه گودال؛ روضه در؛ روضه پهلو؛ روضه سر بریده. همیشه آرزو داشتم این روضه‌ها به سرم بیایند، خدا کند، یعنی می‌شود؟ رسیدن به سن ۳۰ سال، بعد از آقا علی اکبر(ع) برایم ننگ است. 🥀خاطره‌ای به یاد شهید معزز مهدی صابری 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 🤲🏻 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀«۲ اسفند ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 آرمان اکبری سرباز خرمدره ای 19 ساله، از نیروهای هنگ مرزی ارومیه همزمان با انجام ماموریت در منطقه مرزی سرو در حادثه سقوط بهمن به شهادت رسید و در زادگاهش در زنجان به خاک سپرده شد. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار آرمان اکبری «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
🍃🌺🍃🌼🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد و آلش شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ‏ كه درخت نبوتند و محل رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حكمت و خاندان و حى ‏اند اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا كه آنان كشتى درياى معرفتند و روان در اعماق آن دريا هر كس بر آن كشتى در آيد از غرق ايمن است و هر كس در نيايد، به درياى هلاكت غرق خواهد شد الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ‏ هر كس بر آنها تقدم جويد از دين خارج شود و هر كس از آنان عقب ماند نابود گردد و هر كس همراه آنان باشد ملحق به آنها خوهد شد اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد و آلش الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ‏ كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و درماندگان و پناه گريختگان‏ و نگهبان عصمت طلبان‏ اند اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش صَلاَةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ‏ درود بسيار كه آن درود موجب خشنودى آنها باشد و اداى حق آنها بر ما شود به حول و قوه تو اى خداى عالميان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آلش الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَيَتَهُمْ‏ كه پاكان و نيكان و برگزيدگان عالمند كه بر ما واجب كردى حقوقشان را و طاعت و محبتشان را فرض نمودى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدايا درود فرست بر محمد و آلش وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لاَ تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ‏ و قلب مرا به طاعتت پر نور و معمور ساز و مرا به عصيان خود رسوا و خوار مگردان وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ‏ و روزيم كن كه مواسات كنم با فقيران كه رزقشان تنگ نمودى به وسعتى كه از فضل و كرمت به من عطا كردى وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيَيْتَنِي تَحْتَ ظِلِّكَ‏ تا عدالت تو را منتشر گردانم و مرا زنده بدار در سايه عنايتت وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ‏ و اين است شعبان ماه رسولت سيد پيغمبران كه اين ماه را به رحمت و رضا و خوشنوديت در پوشيده ‏اى الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ‏ و رسولت صلى الله عليه و آله و سلم جهد و كوشش بسيار به نماز و روزه فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ‏ در شبها و روزهاى اين ماه داشت و براى فروتنى به درگاه تو اين ماه را تا به آخر محترم و گرامى مى ‏داشت اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ‏ اى خدا پس تو ما را هم يارى فرما بر پيروى سنتش و به شفاعتش نايل گردان اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً خدايا و حضرتش را براى من شفيع مقبول الشفاعه قرار ده و طريق مستقيم هموار بسوى خود گردان وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً و مرا پيرو آن بزرگوار ساز تا روزى كه تو را ملاقات مى ‏كنم كه روز قيامت است در آن روز از من خوشنود باشى و از گناهانم چشم پوشى قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ در حالى كه لطف و رحمتت را بر من حتم فرموده و مرا در منزل هميشگى بهشت ابد كه محل خوبان است منزل دهى. 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! 🥀شهیده "فاطمه سهرنگی" 💔خواهر همسرِ فاطمه سهرنگی، از همسر برادرش که ۵۶ سال سن داشته و مادر همسر شهیده زینب شفیعی بود، صحبت می‌کند: همسر برادرم فاطمه سهرنگی بانویی فهیمده و بسیار مخلص بود، او و برادرم چهار پسر دارند که به بهترین شکل آنها را تربیت کرده اند. همسر برادرم برای امام حسین (علیه‌السلام) آشپزی می‌کرد، او در ماه‌های محرم و صفر همیشه در آشپزخانه مساجد و تکایا مشغول آشپزی و خدمت به عزاداران بود. فاطمه اخیراً برای من داروی روماتیسم آورده بود، در خانه ام بحث چگونه مردن بود، او گفت من دوست ندارم روی تخت زخم بستر بگیرم و بمیرم، دوست دارم بهترین مرگ نصیبم شود. او یک روز از برادرم طلب حلالیت کرده و گفته بود من دوست دارم به شهادت برسم و برادرم با لبخند گفته بود مگر جنگ است که می‌خواهی شهید شوی؟ این بانوی مهربان به همراه عروسش و ده‌ها انسان بی گناه دیگر، در حادثه تروریستی ۱۳ دی ماه کرمان به شهادت رسیدند. ♦️تلاوت سوره ی «حمد» هدیه شهیده "فاطمه سهرنگی" سی‌وهشتم 🥀 @yaade_shohadaa