eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
688 عکس
375 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤بسم رب الحسین 🖤 خلیل خواست که در راه حق جوان بدهد بنا نبود کسی جز تو امتحان بدهد نبی شبیه عبایی تورا به دوش گرفت که تارو پود کسا را به ما نشان بدهد کسی که قدر تو را چون حبیب فهمیده رواست پای غمت لحظه لحظه جان بدهد ندیده بود به چشمش زمین، ز خلق کسی که خون کودک خود را به آسمان بدهد نماز از تو بجا مانده و سزاوارست اگر به نام تو هر ماذنه اذان بدهد کجاست غیر حسینیه مکتب درسی که پای روضهء تو عشق یادمان بدهد
🤍سرم خاک کف پای حسین است 🖤دلم مجنون صحرای حسین است 🤍بود پرونده ام چون برگ گل پاک 🖤در این پرونده امضای حسین است 🤍بهشت ارزانی خوبان عالم 🖤بهشت من تماشای حسین است 🤍به وقت مرگ چشمم را نبندید 🖤که چشم من به سیمای حسین است 🤍تمام هستیم باشد دل من 🖤که لبریز از تولاّی حسین است 🖤 ایام سوگواری سرور سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین تسلیت🖤
به نام نامی سر ، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر ، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات ، سجده خواهم کرد که بنده‌ ی تو نخواهد گذاشت ، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان ، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین ! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر ! ما رأیت إلا سر سری که گفت : ” من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌ روم با سر هر آنچه رنگ تعلق ، مباد بر بدنم مباد جامه ، مبادا کفن ، مبادا سر “ همان سری که ” یحب الجمال ” محوش بود جمیل بود ، جمیلا بدن ، جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ ها را که یک به یک ، همه بودند سروران را سر زهیر گفت : حسینا ! بخواه از ما جان حبیب گفت : حبیبا ! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس ، ” أجنّنی ” گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ” أم وهب ” را ، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش ، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر ، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا ، سر در این قصیده ولی آن که حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر همان که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود ، پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت ، سرتاسر میان خاک ، کلام خدا مقطعه شد میان خاک ؛ الف ، لام ، میم ، طا ، ها ، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ ی اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر جدا شده است و سر از نیزه‌ ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیه ی کهف الرقیم می‌ آید بخوان ! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر عقیله ، غصه و درد و گلایه را به که گفت ؟ به چوب ، چوبه ی محمل ، نه با زبان ، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌ دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر ▪️شاعر: سید حمیدرضا برقعی
خانه پیرزن ته کوچه پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریاد های گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب...چه آوازی زیر و بم های گوشه ی دشتی شعرهای وصال شیرازی می نشستیم گوشه ی مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که - یک طرف جمله ی "خوش آمده اید به عزای حسین"بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد دور تا دور این اتاق انگار گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانه ی چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانه ی او را چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگا رنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبه ی آخر روضه ی میرزا گریز نداشت پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضه ی قتلگاه او را کشت تاهمیشه نمی برم از یاد روضه ی آن سپید گیسو را سالیانی است آرزو دارم کربلای نرفته ی او را
ای عاشقان لباس عزا را به تن کنید آمد شکوهِ عزت و معنای نوکری
از حال دل من و تو آگاه، حسین کشتیِ نجات هر چه گمراه، حسین ای دوست! دلت تا وسط روضه شکست... با قصد فرج صدا بزن: آه ... حسین
ای چاره‌سازِ مردم عالم، حسین جان آرامِ قلب‌های پُر از غم، حسین جان بابِ نجات مردم درمانده از گناه شرط قبول توبه‌ی آدم، حسین جان خواندیم آیه‌آیه غمت را و سوختیم تفسیر سرخ سوره‌ی مریم، حسین جان فرصت کم است! روزی چشم مرا بده آقای گریه‌های دمادم، حسین جان جانِ تمام مرثیه‌خوانان فدای تو ای شور روضه‌های محرم، حسین جان در پای روضه‌های تو جانْ نذر کوچکی است ما را ببخش بابت این کم، حسین جان ** افتاده‌ای میانه‌ی گودال روی خاک تسبیح دانه‌دانه‌ی درهم، حسین جان بر روی نیزه‌های غریبی چه می‌کنی؟! خورشید نسل‌های مکرم،‌ حسین جان
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم ، سری باشد حالا تصور کن که آن سر ، ماهِ خون رنگی در هاله‌ ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌ کشد ، بابا که می‌ آید موهای شانه کرده‌ اش در معجری باشد ای کاش می‌ شد بر تنش پیراهنی زیبا یا لااقل پیراهن سالم‌ تری باشد سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ ی آب آوری باشد با آن‌ همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌ کند شانه اما نه وقتی شانه‌ های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ ی بی‌ یاوری باشد خواهرتر از او کیست ؟ او که ، هر که آب آورد چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌ های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌ اش امشب ” بابا ! مرا این بار با خود می‌ بری ؟ ” باشد بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد باید بیایم با تو ، در برگشت می‌ ترسم در راه خار و سنگ‌ های بدتری باشد باید بیایم با تو ، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد ؟ ✍:
آسمان ابری شد آخر پا به پای صورتم            آفـتابی نیست بعـد از تو هـوای صورتم شد سپید از داغ و برعکس مصیبت دیده‌ها             رخت نو پوشیده مویم در عزای صورتم از دو چشم خود فرات و دجله آخر ساختم            تا کمی لب تر کنی در کربلای صورتم بسکه دنبال سرت افـتان و خـیزان آمدم             مانده روی خاک صحرا رد پای صورتم با عمو حرفی نزن از بسکه سیلی خورده‌ام             مانده روی دست های زجر جای صورتم مردم از دلتنگی ات بابا مرا محکم ببوس            بوسه با اینکه ضرر دارد برای صورتم صورت زخمی اگرکه باب میل بوسه نیست             گیسوانم را نوازش کن به جای صورتم آه بگـذارم پـدر این بار با این وضعـیت             دست هایی که نداری را کجای صورتم سید حجت سیادت
4_695743491741409997.mp3
4.31M
🕯🥀🍂 🥀 ❇️ نوآهنگ| لای لای علی جان 🌴 آروم بخواب ای کودکِ 🍂 شش ماههٔ شیرین زبانم 🕯 آتیش به قلبِ من نزن 🍂 گریه نکن، دردت به جونم 🎙 پویا بیاتی علیه السلام علیه‌السلام .