از حال دل من و تو آگاه، حسین
کشتیِ نجات هر چه گمراه، حسین
ای دوست! دلت تا وسط روضه شکست...
با قصد فرج صدا بزن: آه ... حسین
ای چارهسازِ مردم عالم، حسین جان
آرامِ قلبهای پُر از غم، حسین جان
بابِ نجات مردم درمانده از گناه
شرط قبول توبهی آدم، حسین جان
خواندیم آیهآیه غمت را و سوختیم
تفسیر سرخ سورهی مریم، حسین جان
فرصت کم است! روزی چشم مرا بده
آقای گریههای دمادم، حسین جان
جانِ تمام مرثیهخوانان فدای تو
ای شور روضههای محرم، حسین جان
در پای روضههای تو جانْ نذر کوچکی است
ما را ببخش بابت این کم، حسین جان
**
افتادهای میانهی گودال روی خاک
تسبیح دانهدانهی درهم، حسین جان
بر روی نیزههای غریبی چه میکنی؟!
خورشید نسلهای مکرم، حسین جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت:
میشود شمر! که امسال سرش را نبری؟"
#شب_سوم_محرم
#مهدی_جهاندار
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم ، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر ، ماهِ خون رنگی
در هاله ای از گیسویی خاکستری باشد
دختر دلش پر می کشد ، بابا که می آید
موهای شانه کرده اش در معجری باشد
ای کاش می شد بر تنش پیراهنی زیبا
یا لااقل پیراهن سالم تری باشد
سخت است هم شیرین زبان باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنه ی آب آوری باشد
با آن همه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل می کند شانه
اما نه وقتی شانه های لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشته ی بی یاوری باشد
خواهرتر از او کیست ؟ او که ، هر که آب آورد
چشمش به دنبال علی اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضه های مادری باشد
وای از دل زینب که باید روضه اش امشب
” بابا ! مرا این بار با خود می بری ؟ ” باشد
بابا ! مرا با خود ببر ، می ترسم آن بدمست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
باید بیایم با تو ، در برگشت می ترسم
در راه خار و سنگ های بدتری باشد
باید بیایم با تو ، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد ؟
✍: #قاسم_صرافان
آسمان ابری شد آخر پا به پای صورتم
آفـتابی نیست بعـد از تو هـوای صورتم
شد سپید از داغ و برعکس مصیبت دیدهها
رخت نو پوشیده مویم در عزای صورتم
از دو چشم خود فرات و دجله آخر ساختم
تا کمی لب تر کنی در کربلای صورتم
بسکه دنبال سرت افـتان و خـیزان آمدم
مانده روی خاک صحرا رد پای صورتم
با عمو حرفی نزن از بسکه سیلی خوردهام
مانده روی دست های زجر جای صورتم
مردم از دلتنگی ات بابا مرا محکم ببوس
بوسه با اینکه ضرر دارد برای صورتم
صورت زخمی اگرکه باب میل بوسه نیست
گیسوانم را نوازش کن به جای صورتم
آه بگـذارم پـدر این بار با این وضعـیت
دست هایی که نداری را کجای صورتم
سید حجت سیادت
4_695743491741409997.mp3
4.31M
🕯🥀🍂
🥀
❇️ نوآهنگ| لای لای علی جان
🌴 آروم بخواب ای کودکِ
🍂 شش ماههٔ شیرین زبانم
🕯 آتیش به قلبِ من نزن
🍂 گریه نکن، دردت به جونم
🎙 پویا بیاتی
#امام_حسین علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#شیرخوارگان.
#کـافـهیـادگـاه
━━━━━━━━━━━
ای تکنواز نابغۀ نینوا، حسین!
وی تکسوار واقعۀ کربلا، حسین!
ای از ازل نوشته سواد سرشت خویش
با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین
هم جان فدای راه وفا کرده، هم جهان
هم جان و هم جهان به وفایت فدا، حسین
از امن و عافیت، به رضایت جدا شدی
چون گشتی از مدینۀ جدت جدا، حسین
یک کاروان ذبیح به همراه داشتی
از فطرت خجستۀ شیر خدا، حسین
یک کاروان اسیر به همراه داشتی
از عترت شکسته دل مصطفا، حسین
جانبازیات به منزل آخر رسیده بود
در کربلا که خیمه زدی و سرا، حسین
وز آستین لعنت ابلیس رسته بود
دستی که رگ گسیخت ز خون خدا، حسین
شسته است خون پاک تو، چرک جهان همه
تا خود جهان چگونه دهد خون بها، حسین
در پیش روی سبّ و ستم خیزران چه کرد
با آن سر بریده به جور از قفا، حسین
کامروز هم تلاوت قرآن رسد به گوش
زان سر که رست چون گل خون بر جِدا، حسین
چاک افق رسید به دامان آسمان
وقتی فلک گرفت به سوک عزا، حسین
حتا کویر تف زده را، اشک شسته بود
وقتی جهان گریست عزای تو را، حسین
سوک تو کرد زلزله، چندان که خواهرت
زینب فکند ولوله از «وا اخا»، حسین
من زین عزا چگونه نگریم که در غمت
برخاست ناله از جگر سنگها، حسین
*
آزاده باش، باری اگر دین نداشتی
زیباترین سفارش مولای ما، حسین
کز بعد قرنهای فراوان هنوز هم
ما راست رهشناسترین رهنما، حسین
*
تو کشتی نجات و چراغ هدایتی
دریاب مان در این شب تاریک، یا حسین
━━━━━━━━━━━
❏ #حسین_منزوی
«الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ»
«دل دفتر چشم است».
🗣🕳🗣
به سرّ جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی ،خاک ،زر توانی کرد
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور
به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
گر این نصیحت شاهانه بشنوی #حافظ
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد
حضرت عشق به من آموخت که
از کمان عقل ، گمان می پرد
و
از زبان قلب ، یقین ...
تیر تردید ، چشم عقل را کور می کند و دل را پریشان و انسان که زمین معرکه ی این عقل و آن قلب است ، پر غبار .
غبار بنشیند و آن گه ، بر مقتول عقل ، قاتلی ایستاده بینی بنام خواهش دل که زاییده ی نزدیکی قلب توست با چشم تنگ دنیادوستی .
به رسم بلاغت میگویم که
عقل بی زبان ، تاریکی را روشن می کند
اما
قلب پاهایت بدون نیروی یقین
قدم از قدم بر نمی دارد
و
تو
همچنان
خود را محور عالم هستی می بینی و به چاه نیستی سقوط میکنی و هر دستگیری و کار خوبی که می کنی محصور در
هبوط است .
هردستی بسمتت درازشد ، خیری در آن دیدی؟!
دست حسین را که بسمتت درازکرده بگیر و از چاه به در آ...
#ایستگاهحرفهایخودمانی
‼️به جای کمک کردن به هیئت پولت رو بده به فقرا
.
منبع:
http://www.gallup.com/poll/122807/religious-attendance-relates-generosity-worldwide.aspx