کـافـهیــادگــاه
حیاطشان حیات دارد ...
👌
فزاینده ی رشد گیاه های حیاط ، صدای گام های کسیست که مایه حیات را در رگ برگ ها ی ریز و درشت ، جاری می کند .
این موسیقی باکلام گام های باغبان و موسیقی جریان آبست که ، درختان را رشد می دهد و حیاط را حیات می بخشد.
این عطر دست های باغبانست که به گل ها حیات می دهد و گل ها هم عطر خود را می پراکنند و به زبان عطرآگین ، از باغبان قدردانی می کنند ...
باغبانی که حیات به حیاط خانه می بخشد از حیاط حیات دار خانه ، باارزش تر است .
سر باغبان سلامت👌🍃
#محمدحسنابراهیمی
14.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدِقربان است اے یاران گلافشانۍڪنید
در مناے دل وقوف از حج روحانۍڪنید
تا نیفتاده است جان در پنجہے گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانۍ ڪنید..
عیدتان مبارک🌹
احرام درش گیرد لافرمان کن
واندر عرفات نیستی جولان کن
خواهی که ترا کعبه کند استقبال
مائی و منی را به منا قربان کن
#مولوی
#عید_قربان مبارک
در عصری که تکنولوژی هنوز فراگیر نشده بود، ابزار ارتباط جمعی اهالی خانه با جامعه گاهی از طریق این سکو های جلوی درب خانه صورت می گرفت...
<<پیرنِشین>> یکی از هزاران عناصر زیبای معماری ایران اسلامی
#کاشتباورهایخداباورانه
#عید_قربان
#مثنوی
🔹کعبۀ دل🔹
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَه برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
«أنا الحق» میزنند اینجا در و بام
ستایش میکنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیحخواناند
سخنگویان معنی، بیزباناند...
در اینجا رخصت تیغآختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نامآوریهاست
به گردون بلندم برتریهاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بیگاه
تو را گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
تو را گر مروهای هست و صفایی
مرا هم هست تدبیری و رایی
در اینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
تو را گر دوست دارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
تو را گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
در این عزلتگه شوق، آشناهاست
در این گمگشته کشتی، ناخداهاست...
چه محرابیست از دل با صفاتر
چه قندیلیست از جان روشناتر...
خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی...
📝 #پروین_اعتصامی
عید قربان
بنظرم عاشقانه ترین روزها ست
فکر می کنم روز عشق است
این را به لاف زنان و مدعیان بگویید ...
برای عشق باید از خود گذشت نه از عشق !
مذهب ما به ما یاد می دهد که
گرفتار تعلقات و خودخواه ها ، حرف از عشق و انسانیت که می زنند حال آدم به هم می خورد
چون عشق یعنی توخواهی ...
خودخواهی ها هوس اسمشونه.
دل بستن به عشق فناپذیر ، هم ، کار خودخواه هاست
ما یادگرفته ایم که
خدا یکی
عشق یکی ...
شما ها خدا هیچی!
یار هم هیچی !
اما
خود خدایی می کنید!
عشق هم یکی یکی دوتا دوتا هرکس به نسبت توان مالی اش!
#کشتن گوسفند ، #نماد گذشتن از تعلقات است که باعث #کاشتن بذر عشق پاک و ناب و سالم در افکار و گفتار و رفتار ما می شود .
شما سگ را از قطب می کشانید وسط اقلیمی که آن سگ را روزی هزار بار کشتن ، بدتر است
انسان و انسانیت را هم می کشید .
شما خدا را می کشید در خودتان و خودتان خدا میشوید
ما گوسفند می کشیم تا بگوییم جز عشق از همه گذشتن را آموخته ایم.
#کاشتباورهایخداباورانه
🚩 قربانی
قدسیان باید پر جبریل قربانی کنند!
آل ابراهیم، اسماعیل قربانی کنند
او که میآید، ابابیل اندکی از خیل اوست
مکّیان باید سپاه فیل قربانی کنند
سیصد و چندی سوار از بازگشت از کوه طور
سامری را در کنار نیل قربانی کنند
سامری سهل است، باید در کنار رود نیل
پیش پای قدس، اسرائیل قربانی کنند
آل ابراهیم، مدیون حسینبنعلی است
چون که لازم نیست اسماعیل قربانی کنند
#مهدی_جهاندار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخند 😁
قربونتون مبارک 😂😂😁
از دلم با یک تلنگر، گاه بیرون میزند
سینهام را میتکانم، آه بیرون میزند
هرچه میگویم صراط المستقیم این است، دل
با نگاهی ناگهان از راه بیرون میزند
میزنم سنگ تو را بر سینه در رمی جمر
سنگی از مشتم اگر ناگاه بیرون میزند
نیست در قلبم صفایی، سعی باطل را ببین
جای زمزم، گریهی جانکاه بیرون میزند
گوش میچسبانم، انگار از شکاف کعبه هم
نغمهی حیدر ولی الله بیرون میزند
هرچه خنجر رو کنی ای عشق، اسماعیل من
زنده از تقدیر قربانگاه بیرون میزند..
#سیده_تکتم_حسینی
خواستم قربان راهش جان کنم،خندید و گفت
صبر کن یک روز دیگر،عید قربان میرسد...
دنیا خوب، بد، زشت، زیبا فراوان دارد. تو خوب باش، تو زیبا بمان و بگذار با دیدنت هررهگذر ناامیدی لبخند بزند، رو به آسمان نگاه کند و زیر لب بگوید: هنوز هم عشق پیدا میشود.
📕 یک عاشقانه ی آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
#کتاب #کافهیادگاه
سیاه چشم به چشم کرم ببخش مرا
ترا به چشم سیاهت قسم، ببخش مرا
مرا به خبط و خطای زبان و دست مگیر
به مروه و به صفای دلم ببخش مرا
اگر به زیب و فر شادیام نمیبخشی
به شأن و شوکت اندوه و غم ببخش مرا
به ماه _ پولک سیمین شاهماهی شب_
به آفتاب _ گل صبحدم _ ببخش مرا
به خاطر غم بسیار اگر نمیبخشی
برای شادی بسیار کم، ببخش مرا
به رمز پروری خاتم سلیمانی
به رازگُستری جامجم ببخش مرا
مرا که مُردهام از لطف خویش احیا کن
دوباره هستیِ بعد از عدم ببخش مرا
هزار مرتبه بخشیدهای مرا، باری
بدین هزار و یکم باز هم ببخش مرا
#حسین_منزوی
پنجشنبه که از عصرش گذشت
به کل دنیا پشت کن و از نداشتن ها و نخواستن ها بنویس
از عصر پنجشنبه است که انسان دلش میگیرد
غروب جمعه بهانه است..!
#کافهیادگاه
دلي شكسته تر از ناي ني لبك دارم
يواش...
دست نزن...
شيشه ام...
تَرَک دارم
#کافهیادگاه
چقدر وسوسه در چشم ِ انتظار ِ من است
به بي نظيری ِ آيينه نيز شک دارم
رفيق!
بار غريبي به دوش من مانده است
كه احتياج به يك دوست ، يك كمك دارم
صدا زدم كه به من در قبال ِ سكهء زخم...
چه مي دهيد!؟ يكي گفت من نمك دارم
من وتو هردو غريبيم وآشنای ِ سكوت
خوشم به اينكه غمي با تو مشترك دارم
#عليرضا_دهرويه
.
.
به خيالم كه تو از خويـشتنم خويـش ترى
حيف...
از خواهش ِ بى جاى دلم بيـشترى
.
هرچه رفتم كه به پايت برسم هيـچ نشد
چه كنم ؟
يك قدم از پاى دلم پيــشترى !
#کافهیادگاه
كلِّ اين شهــر نميخــواست ، بميرم در تو
كلِّ اين شهــر بميرند...
تو همكيــش ترى
.
فاتحِ دردْ شدن از صف ِ چشمت ، كم نيست...
كه تو از نيش ترين نيـش ِ جهان ، نيش ترى!!
.
باد ِ كوبندهء سرمست ، تو بر شمع بخند
كه ز ِ پروانگى ام عـاقبت انديــش ترى...
چه باید کرد با چشمت که در تکرار ِ این لذت...
جدایی میشود افسوس و ماندن میشود عادت
بیا عهدی کنیم امروز ، روز ِ اول دیدار...
اگر رفتیم بی برگشت ، اگر ماندیم بی منّت
تو باید سهم من باشی اگر معیار ((دل)) باشد
ولی دق داد تا دادت به من تقدیر ِ بی دقّت
جوانی رفت و در آغوش ِ تو من تازه فهمیدم...
چه میگویند وقتی میکنند از زندگی صحبت
خودت شاید نمیدانی چه کردی با دلم ، اما...
دل ِ یک آدم ِ سرسخت را بردی ، خداقوّت