🍃🍎🍃
مادرم شاعر بود
با دو چشمش غزلِ مهر
برایم میخواند
هر زمان میخندید
من رباعیها را
از کنار لب او میچیدم...
دست او باغچهای بود
که هر روز
به هنگام سحر
پای سجادهٔ نور
رفته تا عرش خدا
گل و ریحان میداد!
من سحرها گاهی
از پس پردهٔ خواب
وقت جوشیدن خورشید
لبم تر میشد...
با ترنمهایی که پر از
عطر دعا و
تپش بال ملائک بودند
من صدای قدم نرم خدا را
که لب پنجره میآمد و
از چشمهٔ عشق
نور در دامن مادر میریخت
میشنیدم انگار!
مادرم شاعر بود
تا تنور دل من گرم شود
یک سبد نان و صفا
دو سه تا شعر سپید
و دو فنجان پر از قافیه را
وسط سفرهٔ صبحانه
برایم میچید
تا صدایم میکرد
در دلم شوق شکوفا میشد
خواب با مزهٔ شیرین
و تن مخملیاش
میپرید از سر چشمم ناگاه...
مادرم آنجا بود
روشنی میبارید
بوی دلچسبترین لحظه
به جانم میریخت
مادرم میخندید!
#م_شیرانی_طلوع
در سینه ی ما حرارت فاطمه است
دل آینهی ولایت فاطمه است
بر روی پلِ صراط هر شیعه فقط
در آرزویِ شفاعت فاطمه است
#نوروزرمضانی
قربان دعای چارهسازت مادر
دستان گرهگشای نازت مادر
گلهای بهشت اقتباسی بوده
از چادر گلدار نمازت مادر!
#امیرحسین_پورعزیز
🍃#مادر🍃
گله ها كرده بودى از پسرت
كه برايت ، ترانه اى نسرود
شاعـرِ هر كه بود و هر چه ، ولى
در خـورت مادرانه اى نسرود
□
آه مـادر ! مپرس ، شـكوه مكن
كه چرا شعـر من ، براى تو نيست
راست اين است و راستى مادر !
شعـر من در خور صفاى تو نيست
شعـر من در برابر تو خسى است
كه نسيمش به باغبان سپرد
يا نه ! رودى كه تكّه چوبى را
سوى دريا به ارمغان ببـرد
من چه گویم که تحفه ی تـو کنم
ای تو شعر مجسّم ! ای مادر !
ای صدایت هـنوز ها و هـنوز
خوش نشینِ وجـودم ، ای مادر !
ای صدای همیشه ! ای مادر !
ای که شعـرم رهین منّت توست ،
تا مرا شاید و تـو را زیبد ،
شعـر من در خـور عنایت توست ،
اوّلین لای لاییِ تـو هنوز
زیر این سقف کهنه پیچیده است
مثل عطـری که در سرم آن را
دست های همیشه پوشیده است
اوّلین لای لاییت ، آری
آن صدای «لای لای دی ییم، یاتاسان»*
وان گل سرخ خواب دیدن من
با سرودِ «قئزیل گوله باتاسان»
شعـر اگر دارم از تـو دارم ، تـو
ای تـو جوهر به ذهن من داده
ای تـو با قصّه های شیرینت
درسم از دوست داشتن داده
آه ! شب های چلّه و کرسی
قصّه و ذهن زود باور من
با صدای تـو ، شعر من گل می کرد
در ضمیر خیال پرورِ من
قصّه ی شاهزاده ی عاشق
قصّه ی دختر ترنج طلا
قصّه ی دیو و قلعه ی جادو
چارمیخ غم و طلسم بلا
این زمان کودکی که قصّه ی تـو
تا به اوج ستاره اش می بُرد
شادی قصّه ، شادی اش می داد
با غم قصّه های تـو می مُرد،
خود پر از قصّه است و هر قصّه
ماجرای غمی است ، مـادر جـان !
پسرت قصّه های پر دردش
هر یکی ، عالمی است ، مـادر جـان!
عالم قصّه های من
پیش تـو داستان کوتاهی است
مـادر ! ای قصّه ات بزرگ ترین !
که زمان نیز با تـو همتـا نیست
اینک ، اینک ، منم همـان کودک
باز در گـوش او ، تـو قصّه بگـو
با همـان شوق و با همـان خواهـش
من خمـوشم، بگـو ، تـو قصّه بگـو !
#حسین_منزوی
🌹👈
به مادرم...
بیا و شانه بزن گیسوان پیچکیام را
که روی سر بگذارم تل عروسکی ام را
بیا و شعر برایم بخوان شبیه گذشته
به یاد خانه بیاور تمامِ کودکی ام را
چقدر ماهی قرمز به تُنگ چشم نشاندی
برای اینکه بدوزی لباس پولکی ام را
چقدر در پس هر قهر و آشتی زمانه
گرفت دامن تو دست های کوچکی ام را
قسم به شعر که تنها تو بوده ای و تو هستی
همان که دیده همیشه غم یواشکی ام را
#عاطفه_جعفری
Shahnameh and faithless.jpg
727.9K
🟣 شاهنامه: با بیخدا، معاشرت نکنید
▪️ حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: کسی که خدانَشناس باشد، بیخِرَد و دلش تاریک است. با او همنشین و هم سفره نشوید. چون چنین کسی اصلاً آدم نیست:
نَشایَد خور و خواب با آن نشست
که خَستو * نباشد به یزدان که هست
دِلَش کور باشد، سَرَش بیخِرَد
خردمَندَش از مردمان نَشمُرَد
▪️ پی نوشت:
🔸 خستو یعنی مُعتَرِف، آن مصرع، یعنی کسی که به خداییِ خداوند، اقرار نداشته باشد...
🔹 دینداری، از خصلتهای ایرانیان است که از دوران کهن، متدیّن بودند و این ویژگی، بر روابط فردی و اجتماعی مؤثر بوده و هست. در منابع اسلامی هم مشابه این سخن را داریم که با انسانِ بی نماز، معاشرت نکنید و حتی با او هم سفره نشوید چون تاریکی وجود آنها، برکت را از جان شما دور میکند.
به بهانهی شهدای کرمان
شهادت بهترین راه است آری بهترین پایان
چه فرقی میکند بغداد باشد یا همین کرمان
چه بر من آمده امشب که خواب از خاطرم رفته
تورق میکنم تاریخ را در دفتر انسان
همیشه ظلم بوده،شمر بوده، کربلا بوده
همیشه بوده در تاریخ رد پای خونخواران
پی راه نجات از آسمان افتادهام امشب
تورق میکنم تورات و انجیل و سپس قرآن
نجاتی هست آری انتقامی هست ای آدم
به دست صالحان در عاقبت میافتد این فرمان
بیا حق را بگو و حنجرت را نذر راهش کن
بیا تا حق بگیرد باز در اندیشهات جریان
خیابان را اگر دیدی که سرخ از خون یاران است
شبیه کوه باش و باش مردی در دل میدان
مقاوم باش در راه و بسوزان ناامیدی را
خدا را یاد کن در لحظههای سختی و هجران
شهادت هست یعنی آسمان بر ما نظر دارد
شهادت هست یعنی باز برکت باز هم باران
شهادت هست پس ما زندهتر خواهیم شد آری
شهادت هست تا غمهای این دنیا شود جبران
پی حق باش تا وقتی که جان در پیکرت داری
شهادت میدهد آن وقت بر تو بار دیگر جان
شهادت راه خود را تا تو پیدا میکند آخر
چه فرقی میکند بغداد باشی یا همین کرمان
سعیده کرمانی
🕊🕊
#یازهرا
#شهدای_کرمان
از چه بر خاک اینچنین هر گوشه گوهر ریخته
آسمان شد جاده هر سو بسکه اختر ریخته
آسمان افتاده بر خاک اینچنین سنگین مگر
ناگهان با انفجاری سقف سنگر ریخته
چیست این مستی در این بزم غریب ناگهان
کاینچنین بر خاک هر سو جام و ساغر ریخته
بسکه چادر های خاکی بر زمین افتادهاند
از مصیبت قلب فرزندان حیدر ریخته
روز مادر شب شد از این غم که بابا برنگشت
خون طفلان بین که بر سیمای مادر ریخته
روز مادر وامصیبت، رد خون سرخ کیست
لالهها کاینگونه پرپر پشت هر در ریخته
هر طرف بال و پری در خاک و خون غلتیده است
از پی پرواز سیمرغ اینهمه پر ریخته
#علیمحمد_مودب
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهمان شوید به شنیدن روضهی مداح شهید حاج عادل رضایی از شهدای دیروز گلزار کرمان .
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم | شعر بانوی طلبه یزدی در محکومیت حادثه تروریستی کرمان
حوزه/"فاطمه فرهیخته" شاعر طلبه یزدی در مدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها شهر یزد در محکومیت حادثه تروریستی کرمان قطعه شعری را سرود.
🔰 شعر جدید «افشین علاء» پیرامون حادثه تروریستی کرمان و حواشی آن
🔹️غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟
🔹️زبان الکن این لات، ازچه لال نشد؟
میان دست پلیدش قلم چرا نشکست؟
🔹️دهنکجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟
🔹️کسی که نان سگان میخورد چه میفهمد؟
غذا و شربت نذری نشانهی شرف است
🔹️حرامخوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست
🔹️به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دلخون کجا و جاهل مست؟
🔹️دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفلهپرست
🔹️دلم پر است از آنان که اسوه میسازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست
🔹️ز صاحبان مناصب که از خصومتشان
هر آنکه ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست
🔹️هر آنکه گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آنکه شوت بلد بود و گل، به صدر نشست
🔹️گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست
🔹️برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخنشناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست
🔹️ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟
ز نطقهای شعاری چه آورند به دست؟
🔹️خطای شیوهی تبلیغ و حکمرانی ماست
گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست...
آقا بیا.....
📌 آقا بیا ڪه فاجعہ از حد گذشته است!
انسان ز مرزِ هر چه نباید گذشته است!
آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما!
بر امتِ مسیح و محمد «ص» گذشته است!
تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ!
بر دوستان خوبِ خدا بد گذشته است!
هر روز بی قراریِمان می شود فزون!
فرصت برای حوصله شاید گذشته است!
هر روز ترس و توطئه،هر روز مرگ و خون!
آقا بیا که فاجعہ از حد گذشته است!
#شعر
#ایران_تسلیت
#کرمان_تسلیت
#ایمان_به_غیب