#تلنگرانه🌱
استوری فاطمه #سلیمانی فرزند شهید #حاج_قاسم_سلیمانی :
کوچیک که بودم وابستگیم به بابا اونقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن
توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه
جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک،
جلسه های بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود از همون تافیها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات، ساعتها توی همون اتاق میشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش
از توی یخچال چنتا تافی میخوردم و آبمیوه و آب..
وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق
میپریدم بغلش منو مینشوند روی پاهاش، میگفت: بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم 📝
دونه به دونه بهش میگفتم :
حتی آب معدنی و شکلات، موقع رفتن دستمو که میگرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و میگفت:
بده به حسابداری، دختر من این چیزا رو استفاده کرد، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن ....💔
[اونوقت چه جوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم این کشور که بابام جونشو براشون داد میتونیم از سفره مردم برداریم...]
#بیت_المال
#سردارِ_دلم♥️
#زندگی_به_سبک_شهدا🕊
eitaa.com/yadegaranir