بین پنچ نفر از سربازها با همدیگه درگیری شدید لفظی و بحث و بی احترامی شد و هیچکدوم کوتاه نمیومدن....
جلو رفتم گفتم: برید سرکارتون؛ خجالت بکش؛ این چه طرز حرف زدنه...
یک باره شهید حاج حسین از درب حسینیه اومد بیرون تا این صحنه را دید گفت: آقایون من یه سوال دارم هرکس جواب بده تشویقی میدمش...
سربازها صداشون قطع شد تک تک سلام کردن و احترام نظامی...
گفت: آیه شریفه ولاتنابزو بالالقاب.... کدوم سوره اس و معنیش چیه!!!؟؟؟
همه ساکت بودند؛ یکیشون گفت..ببخشید جناب سرهنگ...و زد زیر گریه...یکی دیگه به لهجه مشهدی گفت آهان مو مودونم فهمیدوم
معنی آیه را گفت...بقیه شروع کردند از همدیگه عذرخواهی و اینکه اشتباه کردیم...و منم حیرون که روش امر به معروف چقدر فرق داره و من کجا و اون کجا....صدا زد دعام کنید و رفت....فرداش هم همشون را نفری دو روز مرخصی تشویقی داد..
شهید حسین رضایی🌷
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
#هادےدلھٰا 🕊
شھـادت یڪ هنـر
وَ شھیـد یكهنـرمنـدواقعےاسٺ...🌱
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
#دیدهبان
چشم لشکر بود ....
سردار دلیر سپاه اسلام
حاج حمید تقی زاده
در حال رصد مواضع دشمن
برای اجرای مرحله دوم از
عملیات کربلای پنج
۲۲ دی ماه ۱۳۶۵
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
#شهیدی_که :
حاضر شد سرش بره ، ولی عملیات(فتح المبین)را لو نده....
#شهید_عباسعلی_فتاحی❣
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
کانال شهدایی یاد یاران
#شهیدی_که : حاضر شد سرش بره ، ولی عملیات(فتح المبین)را لو نده.... #شهید_عباسعلی_فتاحی❣ 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰
#شهیدیکهحاضرشدسرشبرهولیعملیات(فتح المبین)رالونده....
تک #فرزند بود و عزیز دل خانواده ، به شش زبان دنیا کاملا مسلط بود ،۱۷ سالش که بود یه روز اومد به #مادر گفت میخوام برم #جبهه ، مادر گفت تو عصای دست منی ، نرو . #عباسعلی میگه :امام گفته .
و مادر #ولایت مدار، مطیعانه، میگه: پس برو...
توی #جبهه میخواستن یه کار بی خطر و یا پرسنلی بهش بدن ، اما خودش میگفت: #گردان_تخریب.
یه روز #شهیدخرازی گفت:چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو# منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر #عراقیها بود...پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود.قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با #عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و #درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات #لو بره... و تخریبچی ها رفتند...
یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم #منفجر نشده ، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و #اسیر شد...
زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه #عباسعلی توی #شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده ، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید...
عملیات #فتح_المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه #دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه #پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه #عباسعلی رو #شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند....
در اصل عباسعلی به نمایندگی از همه ی همرزمانش ؛ به تمامی عالم این حقیقت را که ما برای مکتب، دین، رهبر، ناموس، #مملکت سر میدهیم؛ اما شرف نمیدهیم را بیان کرده بود.
و لیکن هر کسی ما، نسل ما و کودکان ما را بخواهد بشناسد همین یک #خاطره بالا برای آنان بس است...
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran