eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
400 دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 . 🏠رفقا دیروز توفیق شد به خانه ای بهشتی سر بزنیم.خانه ای که از دل آن فرمانده تخریب لشکر ویژه۲۵ کربلا پرورش یافت.واقعا نمی‌شود آن همه زیبایی را در چند خط وصف کرد .زیبای و صفای مادر کمیل را ، سادگی و گرمای خانه‌ را ؛ طمع چای دستانی که روزگاری شهید پروراند ...چند فریم از آن همه عشق را برای آیندگان ثبت کردم و تقدیم نگاه پرمهرتان میکنم. . 📆 ۱۹ ۲۲ ساله ی ۲۵ که بیش از ۷ سال در ها بود و شش مرحله مجروح گشت.بیاد ویژه ۲۵ سردار کمیل ایمانی.
💢 . ▪️سلام رفقا ... مصطفی افضلی هستم. متولد ۱۳۴۶ شهرستان . تو یه کار می‌کردم.بعد که رفتم رسته م بود و شدم .سال ۱۳۶۷ تو منطقه نهر عنبر به نیروهای بعثی عراق در اومدم و بعد تحمل شکنجه های فراوان میهمان سفره ی آقام شدم و همچون مادرش زهرا و بی مزار و دیگر به آمل و به خانه برنگشتم.🌷 شادی روح این در مصطفی افضلی ...🦋
🦋فدای ام لیلاهای وطنم که علی اکبرهای رشیدشان را راهی جبهه های نبرد کردند و در کربلای ایران شلمچه در خون خود غلطیدند و هم نشین اباعبدلله الحسین شدند... . 📸 : #اعزام نیرو ۱۳۶۵ قائمشهر_ در کنار علی اکبر خود آخرین را ‌می‌گیرد و را راهی ها می‌کند و 9 سال بعد استخوان هایش را می‌گیرد.( شهید علی اکبر احمدیان وسطی کلایی) . 🔖 # رفقا و باز کنید و رو شهید احمدیان ، زوم کنید لطفا... السلام و علیک یا ضامن آهو🕊
🚩 سلام بر آن سید و فرزند امام حسینی که بر رمل های سوزان فکه افتاد و به کاروان عاشورا پیوست. 🎥 در می ماند اگر نبود، ها در ها می ماند اگر نبود...
23.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 . 📩 ⬅️ آخرین نامه ای که از فرستاده بود ، چند بیت برای نوشت....بعد سی و هشت سال هنوز اون چند بیت و بیاد داره و برامون خوند.!!! ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد . خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز# شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک  صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم.
🔖ما هنر شهادت‌ را هم که نداشته‌ باشیم ; هنرِ عمل‌ به وصیت‌نامه شهدا را باید داشته باشیم ...خَلاص! . 📸عکس : سردار شهید سید صادق شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو... . 💡قسمتی از وصیت نامه شهید : ( حضورم در های نبرد حق علیه بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از دور برایم دردناک است . را دوست داشته باشید و پیشه کنید و در خدمت باشید و پست و مقام وسیله است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در باید باشید .
💠 چهارده سالگی رفت ... تو گردان مسلم لشکر ویژه ۲۵ بود. شش سال تو جبهه ها بود و بیش از ده عملیات حضور داشت و خط شکن بود. هفت بار مجروح شد...بهش میگفتن ابراهیم تو چرا همش مجروح میشی نمیشی .....؟ میگفت دعای مادر نمیزاره شم... تو اعزام آخر مادر برایش دعای شهادت کرد و ابراهیم تو جزیره مجنون شد و پیکرش هفت سال بعد برگشت... .
: یوسف : تک تیرانداز : ۱۳۴۵/۰۶/۲۸ : ۱۳۶۴/۱۱/۲۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷حسین علاقۀ زیادی به داشت اما پدر به رفتن او رضایت نمی‌داد. بارها اثر انگشت پدر را در خواب زیر رضایت‌‌نامه زده و از دیوار و پشت‌‌بام به سوی محل اعزام فرار کرده بود. سال هزاروسیصدوشصت‌وچهار در ارومیه مجروح شد و برای خارج‌‌کردن ترکش از آرنجش او را به بیمارستان فیروزآبادی تهران بردند. بعد از سه ماه بهبود حاصل شد و به دامغان برگشت. شب‌‌ها می‌کرد و روزها به آموزش شنا می‌رفت. و را در چشمه‌علی یاد گرفت. بعد از مدتی به مادر گفت: «دلم برای لباس‌‌های جنگ تنگ شده؛ اجازه می‌‌دی برای یک بار هم شده لباس بپوشم و جلوی آینه خودم رو ببینم.» مادر که از مجروحیت حسین رنج می‌برد، دلش نمی‌‌خواست چیزی از آن ایام را به خاطر بیاورد. ولی اصرارهای حسین کار خودش را کرد و مادر اجازه داد یک بار دیگر بپوشد. حسین با اشتیاق لباس جبهه را آورد و به تن کرد و جلوی آینه ایستاد. در نگاهش حسرت موج می‌زد. پوشیدن لباس همان و هوایی شدن دوبارۀ حسین همان. دیگر کسی جلودارش نبود. او راهی جبهه‌ها شد در کنار دیگر رزمندگان به پرداخت.🌷 ✍ :خواهر شهید
💢 جبهه مقاومت نمونه‌ای از امت اسلامی ⬅️قرآن کریم امت اسلامی را بهترین امت دانسته و به معرفی شاخصه‌های آن پرداخته است. جبهه مقاومت را می‌توان نمونه روشنی از امت اسلامی در مقیاس کوچک دانست. قرآن شاخصه‌های امت اسلامی را امربه‌معروف، نهی‌ازمنکر و ایمان به خداوند را برمی‌شمارد كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ یکی از مهم‌ترین مصداق این واجب اجتماعی در شرایط کنونی جهان اسلام، امربه‌معروفی همانند حمایت از فلسطین و نهی‌از‌منکری همچون تبادلات اقتصادی و ارتباط دیپلماتیک با اسرائیل است. 👌جبهه مقاومت با مرکزیت ایران، از یک‌سو در جهت حمایت از مردم مظلوم غزه، جبهه‌ی جدیدی علیه اسرائیل در شمال سرزمین اشغالی توسط حزب‌الله لبنان گشود واز سوی دیگر برای بازداشتن اسرائیل از جنایت، شریان‌های اقتصادی بر اسرائیل را توسط انصار الله یمن بست. 🖇ادامه مطلب در:https://btid.org/fa/news/329616 📎 -اسلامی 📎 -مقاومت 📎
📩 ملک ابراهیم زمانی ( ) و گروه و از واحد اطلاعات و ویژه ۲۵ #شهادت : ۱۳۶۶_ : . 🔖 خدایا، اعتراف می کنم با اینکه می دانم موقعیت من فقط در ذکر الله و تفکر در نظام آفرینش است لذا نمی دانم چرا این فرصت را به عقلم نمی دهم چرا؟ چرا در مورد زندگی فکر نمی کنم، نمی دانم. آیا می توانم معنای زندگی را درک کنم؟ به نظر من زندگی یعنی ، زندگی یعنی ، یعنی ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، زندگی یعنی ، ، برای ، تکه تکه شدن برای ، زندگی یعنی بقا، زندگی یعنی یاد حق، نظاره کردن به آیات حق، زندگی یعنی دادن در راه حضرت دوست.  .
💢 سیدعباس طلاپور. بچه ی بهشهر مازندران بود. پونزده سالگی رفت جبهه.۶ ماه بعنوان تک تیرانداز تو ها حضور داشت. ۶ بهمن ۱۳۶۵ تو ترکش خورد و بشهادت رسید.۹ سال پیکرش تو ماند و سال ۷۴ استخوان هاش برگشت...شادی روحش صلوات🇮🇷 .