eitaa logo
یافته ها
21 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
636 ویدیو
18 فایل
ارتباط با ادمین @khamush https://virasty.com/s_amiri کانال طلبه انقلابی @talabeyeenghelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات سوره نور.3gpp
6.1M
توضیحاتی در مورد آیات ۱۱ تا ۲۰ سوره نور از تفسیر المیزان در مورد تهمت زدن و تشییع فاحشه و عذاب دنیا و آخرت در مورد آن و سه بار عتاب مؤمنین در همین چند آیه به دلیل صرفا نقل قول تهمت و رد نکردن آن ان الّذین جاء و بالافک عصبة منکم لا تحسبوه شرا لکم بل هو خیر لکم لکل امرى منهم ما اکتسب من الاثم و الّذى تولى کبره منهم له عذاب عظیم (11) لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤ منون و المؤ منات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افک مبین (12) لو لا جاء و علیه باربعة شهداء فاذ لم یاتوا بالشهداء فاولئک عند اللّه هم الکاذبون (13) و لو لا فضل اللّه علیکم و رحمتة فى الدنیا و الاخرة لمسکم فى ما افضتم فیه عذاب عظیم (14) اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عند اللّه عظیم (15) و لو لا اذ سمعتموه قلتم ما یکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم (16) یعظکم الله ان تعودوا لمثله ابدا ان کنتم مؤ منین (17) و یبیّن الله لکم الایت و اللّه علیم حکیم (18) ان الّذین یحبّون ان تشیع الفحشة فى الّذین ءامنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الاخرة و اللّه یعلم و انتم لا تعلمون (19) و لو لا فضل الله علیکم و رحمتة و ان اللّه رءوف رحیم (20) @yaftehayeman
شرطة الخمیس شُرْطَةُ الخَمیس گروهی از یاران همیشه مسلح امام علی (ع) بودند که با آمادگی کامل در همه جا به امیرالمؤمنین (ع) در امور حکومتی یاری می‌رساندند. این گروه علاوه بر حضور در جنگ، وظایف مهمی در زمان صلح همچون اجرای حدود الهی، حفظ امنیت شهر کوفه، حفاظت از جان امام علی (ع) و جمع‌آوری نیرو برای دفاع را بر عهده داشتند. شرطه در لغت به معنی گروه، گروهان، شرط و پیمان آمده است. در اصطلاح به اولین گروه از لشکر گفته می‌شود که در جنگ حاضر شده و آماده مرگ باشند. و خمیس به معنای لشکر است و علت نامگذاری لشکر به خمیس این بوده که لشکر به پنج قسمت: مقدمه، ساق، مِیمَنه (جناح راست)، مِیسرِه(جناح چپ) و قلب تقسیم می‌شده است. در اصطلاح، شرطة الخمیس تعدادی از یاران امیرالمومنین بودند که جنگیدن تا کشته شدن را بر عهده گرفتند و امیرالمؤمنین‌(ع) ضامن بهشتشان شد. برخی مانند شیخ مفید تعداد شرطة الخمیس را ۶۰۰۰ نفر، طبری تعداد آنان را ۴۰ هزار نفر و ابن سعد شمار ایشان را پس از شهادت امام علی (ع) ۱۲هزار نفر معرفی کرده اند. در منزلت شرطة الخمیس امام علی(ع) فرموده است: «قبل از شما در میان گروهی از بنی‌اسرائیل این قرارداد (قرارداد شرطة الخمیس) بسته شد و کسی از آنان به شهادت نرسید، مگر اینکه پیامبر قوم خود یا پیامبر بلاد خود و یا پیامبر نفس خویش بود و شما به منزله همان‌ها هستید، جز اینکه شما جزء انبیا نیستید.» شرطة الخمیس دارای ویژگی‌هایی بوده‌اند، از جمله: همیشه مسلح، آماده و همراه امام علی(ع) بودند. در جنگ‌ها پیشرو سپاه بودند و پایداری داشتند، همیشه گوش به فرمان و آماده بودند و در اجرای فرمان امام(ع) تعلل نمی‌کردند. با آن‌حضرت تا پای جان بیعت کرده و از قبایل مختلف بودند. این گروه در هنگام صلح نیز آماده و همراه امام(ع) بودند و وظایف و ماموریت‌های مهمی همچون اجرای حدود، حفظ امنیت شهر کوفه، حفاظت از جان امام علی (ع) و جمع‌آوری نیرو برای دفاع بر عهده آنان بود. برخی از اعضای شرطه الخمیس عبارتند از: مقداد، عمار یاسر، ابو سنان انصاری، ابو عمرو انصاری، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، جابر بن عبدالله انصاری، حکیم بن سعید حنفی(ابویحیی)، عبدالله بن یحیی حضرمی، سلیم بن قیس هلالی، عبیده سلمانی مرادی، یحیی حضرمی، قیس بن سعد، اصبغ بن نباته و نعیم بن دجاجه. پس از حملات سپاهیان شام به عراق (در ماجرای غارات)، امام علی (ع) این گروه را برای دفع آنان فرستاد. فرماندهان شرطه الخمیس اصبغ بن نباته و قیس بن سعد بن عباده معرفی شده‌اند که به نظر می‌رسد در دو زمان متفاوت، این دو نفر فرمانده بوده‌اند. https://fa.wikishia.net/view/%D8%B4%D8%B1%D8%B7%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%85%DB%8C%D8%B3 پ ن: این گروه ناخواسته من رو یاد سپاه توی جمهوری اسلامی می ندازه... @yaftehayeman
یافته ها
شرطة الخمیس شُرْطَةُ الخَمیس گروهی از یاران همیشه مسلح امام علی (ع) بودند که با آمادگی کامل در همه
چگونگی شکل گیری شرطة الخمیس نخستین بار در جنگ جمل به دست امیر مؤمنان (ع) در عراق تشکیل شد. پس از این پیکار، گروهی از آنان پس از سخنرانی امام (ع) در مسجد جامع بصره گرد آن حضرت را گرفتند. به گزارش کشی، بشر بن عمرو همداِنی چنین روایت می کند که امیرمؤمنان (ع) در میان یاران حاضر شد و فرمود: «اکتتبوا فی هذه الشرطة»؛ در این گروه نام بنویسید. امام حضور در شرطة الخمیس را ارزش معرفی می فرمودند؛ به گونه ای که برخی از یارانشان را به حضور در آن بشارت دادند. امیرمؤمنان (ع) در روز جنگ جمل به عبدالله بن یحیی حضرمی فرمود: «أَبْشِرْ یا ابْنِ یحْیی فَأَنْتَ وَ أَبُوک مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِیسِ حَقّاً، لَقَدْ أَخْبَرَنِی رَسُولُ اللهِ (ص) بِاسْمِک وَ اسْمِ أَبِیک فِی شُرْطَةِ الْخَمِیسِ وَاللهُ سَمَّاکمْ شُرْطَةَ الْخَمِیسِ عَلَی لِسَانِ نَبِیهِ»؛ ای پسر یحیی! بشارت باد که تو و پدرت از شرطة الخمیس هستید. پیامبر خدا از عضویت تو و پدرت در شرطة الخمیس خبرم داد. خداوند شما را به زبان پیامبرش، شرطة الخمیس نامید. امیر مؤمنان پیوسته از نام و جایگاه شرطة الخمیس یاد می فرمود و حتی در گرماگرم جنگ صفین نیز فرمود: «یا شرطه الموت صبرا، لا یهولنکم دین ابن حرب، فان الحق قد ظهر»؛ ای سپاه مرگ! پایداری کنید و از دین پسر حرب نهراسید که حق قطعا پیروز است» درنگی در آمار در متون تاریخی، آمار نیروی های شرطة الخمیس یکسان ارائه نشده و در تعداد آن اختلاف وجود دارد. کشی از ۵ یا ۶ هزار نفر یاد می کند؛ شیخ مفید و برقی به ۶ هزار نفر اشاره می کند؛ مزی و ابن عساکر رقم ١٢٠٠٠ را ضبط کرده اند؛ طبری مدعی است آمار آنان ۴٠ هزار نفر بوده است. این آمار که تماما ناظر به فراوانی نیروهای شرطة الخمیس است، با تنهایی و غربت ماه های پایانی حیات امیر مؤمنان (ع) همخوانی ندارد؛ زیرا تاریخ اذعان دارد که امام پس از نبرد صفین، از بی وفایی و شانه خالی کردن سربازانش در کوفه گلایه داشت و آنان را «مرد نمایان نامرد!» و «کودک صفتان بی خرد» توصیف کرد و دردمندانه آرزو می کرد که ای کاش با آنان آشنا نمی شد چرا که با نافرمانی و ذلّت پذیری، رأی و تدبیر حضرت را تباه ساختند. اگر آمار ارائه شده از کشی و مفید را بپذیریم و به تعداد ۵ یا ۶ هزار نفر تکیه کنیم، این آمار را باید ناظر به آغاز شکل گیری آن، در مقطع زمانی پیکار جمل تحلیل کرد. بدیهی است صرف نظر از احتمال ریزش برخی از سست ایمانان از صف نیروهای ویژه، نباید این نکته را از نظر دور داشت که بسیاری از نیروهای شرطة الخمیس به دلیل پیشقراولی به شهادت رسیده، یا مجروح شدند. آمار ارائه شده از شهدای صفین مؤید این مدعاست. به گزارش ابن اعثم، در سپاه ٩٠ هزاری امام، ٨٠٠ مرد از انصار، ٩٠٠ مرد از صحابه حاضر در بیعت رضوان و ٨٠ مرد صحابه بدری حاضر بودند. پیکار صفین هفت ماه پس از پایان پیکار جمل و در آغاز صفر سال ٣٧ هجری روی داد. به گزارش مسعودی (متوفی ٣۴۵ق)، مقدسی (متوفی 507ق) و ابن جوزی (متوفی ۵٩٧ق) در این جنگ ٧٠ هزار نفر کشته شدند و در این میان، آمار شهدای سپاه امیرمؤمنان (ع) ٢۵ هزار نفر بود که ٢۵ نفر از آنان صحابه بدری بودند. ذهبی 65 نفر از شهدای صف نیروهای امام علی (ع) را از صحابه ای می داند که در بیعت رضوان حضور داشتند. از این رو طبیعی است که پس از نبرد صفین، بیشتر نیروهای شرطة الخمیس به شهادت رسیده باشند و نقل ابن سعد در طبقات درباره آمار ١٢ هزار نفری سپاه امام حسن (ع) و نامیدن آنان به عنوان شرطة الخمیس روا نیست. https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6444/8146/107269/%D8%B4%D8%B1%D8%B7%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%85%DB%8C%D8%B3-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%22%D8%B9%22 @yaftehayeman
سوره ممتحنة لَّا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻧﺠﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﭘﻴﺸﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ .(٨) إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﻬﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮﻱ ]ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(٩) @yaftehayeman
✅یکی از اساتید ما می فرمودند زن مظهر سه صفت از صفات خداست که مرد اینگونه نیست: 1⃣خالقیت به دلیل به دنیا آوردن بچه 2⃣رازقیت به دلیل غذا دادن از وجودش (شیر دادن به بچه) 3⃣ربوبیت به دلیل بزرگ کردن و تربیت بچه @yaftehayeman
💠آیت الله جوادی آملی: ◽محی الدین ابن عربی که از عرفای بزرگ و اولیاء مهم است درباره زنان می نویسد:..بدان که انسانیت حقیقتی است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان از حیث انسانیت بر زنان برتری ندارند. وی می گوید: مردان و زنان در اصل انسان بودن با هم اشتراک دارند و اختلاف و افتراقشان تنها در ذکورت و انوثت است که امر عارضی است و داخل در جوهره و اصل وجود انسان نیست. ◽قیصری در شرح فصوص نیز می نویسد:... از نظر حقیقت میان زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعیّن و تشخیص از یکدیگر ممتازند. و چون زن و مرد در حقیقت انسانیت مشترکند و انوثت و ذکورت امری عارضی هر دو می توانند مقامات عرفانی را طی کنند. ◽محی الدین می گوید:... طی مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه برای زنان نیز هست اما چون اغلب مردانند که در این مسیر قرار می گیرند اسم آنها ذکر کرده است. در غیر این صورت زنانی چون مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون و خدیجه و فاطمه(س) به این مقام نائل آمدند. ◾محی الدین در فصّ محمدی هنگامی که از سرّ محبوبیت زن برای پیامبر(ص) سخن می گوید، می نویسد:چون ذات اقدس الهی منزّه از آن است که بدون مجد و مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و صفات الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد و زن در مظهر بودن خدا کامل تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و به لحاظ مخلوق بودن، خلقت را پذیرفته است اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهی است و مظهر فعل و تأثیر الهی. چون مرد را مجذوب و محبّ خود می سازد و این تصرف و تأثیر نموداری از فاعلیت خدا است. بر این اساس است که زن از مرد کامل تر است. اگر مرد بخواهد خدا را مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا در مظهریت زن نگاه کند، شهود او به کمال و مقام می رسد.از این رو زن محبوب پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است. 🔹برای روشن شدن گفتار ابن عربی دو نکته بیان می شود. 1⃣از این فاعل بودن و منفعل بودن زن نسبت به مرد مطرح است یعنی زن منفعل از مرد و فاعل در اوست نه منفعل از او و فاعل در اوست یعنی زن از مرد تأثیر می پذیرد و در او تأثیر می گذارد بگونه ای که او را مجذوب خود قرار می دهد. البته زن در تأثیرگذاری خود در جنین مظهر خالقیت خدا است و در ساماندهی جنین در رحم نقش خالقیت دارد. 2⃣منظور از محبت در این بحث حبّ الهی است نه شهوت حیوانی چنان که خود محی الدین می گوید:... اگر کسی زنان را از جهت غریزه طبیعی دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمی داند و چون علم به هدف و آگاهی از راز به منزله روح و خود گرایش به منزله صورت و هیکل است اهل شهوت بدون محبت الهی همانند صورت بدون روح است. ◾درباره مقامات عرفانی می گوید:... هرچه از این طبقات به اسم رجال نام بردیم از باب تغلیب است و گرنه گاهی زنان نیز به این درجات و مقامات نائل می شوند. بعد می افزاید: از شخصی پرسیدند ابدال چند کسند، پاسخ داد، گاهی زنان نیز به این مقام می رسند یعنی رسیدن به مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه زن ها نیز توان دست یابی به این مقامات دارند. @yaftehayeman
امام خامنه ای، 3 بهمن 1400: به توفیق الهی، به فضل الهی بعد از انقلاب، نام مبارک فاطمه‌ی زهرا نسبت به قبل از انقلاب -که ما یادمان هست- نمیشود گفت ده برابر، شاید ده‌ها برابر، صد برابر تکرار میشود و برده میشود یعنی جامعه، جامعه‌ی فاطمی است اثر آن را هم در جامعه داریم مشاهده میکنیم همین خدمت بی‌منّت را، همین حرکت بسیجی را، همین کار بدون مزد و منّت را شما در دوران دفاع مقدّس یک جور مشاهده میکنید، در دوران حرکت علمی یک جور مشاهده میکنید کسی نام شهید فخری‌زاده‌ها، شهدای هسته‌ای، دانشمند بزرگ مرحوم کاظمی‌آشتیانی را نشنفته بود؛ خیلی‌ها هنوز هم نمی‌شناسند کاظمی کیست؛ این بزرگانی که در وادی علم وارد شدند کسانی‌ هستند که بدون مزد و منّت، میدانهای بزرگ علمی را در این کشور برای این مردم و برای اسلام و جمهوری اسلامی فتح کردند. بعد شما ملاحظه کنید در پیشامدهای طبیعی مثل سیل، مثل زلزله مردم چطور مشتاقانه می‌شتابند؛ کجا چنین چیزهایی وجود دارد؟ این همان روش فاطمی است؛ این همان حرکت در جهت انگشت اشاره‌ی سیّدة نساء العالمین است. لا نُریدُ مِنکُم جَزآءً وَ لا شُکورا؛ این اشاره‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است. و در این دو سال اخیر [در مورد] مسئله‌ی کرونا چه کارها شد، چه خدماتی انجام گرفت و بدون اینکه نام کسی مطرح باشد، کارهای بزرگی انجام گرفت. این حرکتهای جهادی، این اردوهای جهادی که در دوره‌ی سال در جریان است و جوانها بدون اینکه نامی از خودشان باقی بگذارند میروند، بی ‌مزد و منّت حرکت میکنند، باید این روش ادامه پیدا کند؛ باید فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله‌ علیها) اسوه باشد، الگو باشد در همه‌ی جهات، از جمله در حرکت بزرگ اجتماعی و انقلابی و مبارزاتی ما. @yaftehayeman
یافته ها
امام خامنه ای، 3 بهمن 1400: به توفیق الهی، به فضل الهی بعد از انقلاب، نام مبارک فاطمه‌ی زهرا نسبت ب
ماهیت هیئت هیئت یک واحد اجتماعی است، یک مجموعه‌ی اجتماعی است که بر محور مودّت اهل‌بیت شکل میگیرد؛ محور این اجتماع کوچک یا بزرگ، مودّت اهل‌بیت (علیهم السّلام) و هدایت به سمت اهداف اهل‌بیت است؛ حقیقتِ هیئت این است، ماهیّت هیئت یعنی این. ریشه‌ی این پدیده هم مال زمان خود ائمّه است؛ صحبت امروز و دیروز نیست؛ هیئت را اصحاب ائمّه تشکیل دادند و آنها شروع کردند؛ بعد از حادثه‌ی کربلا دُور هم جمع میشدند. امام صادق (علیه ‌السّلام) از راوی سؤال میکنند: تَجلِسونَ وَ تُحَدِّثون؟ می‌نشینید دُور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم؛ یعنی همین مجموعه‌ی هیئات. بعد حضرت میفرمایند: اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ‌ اُحِبُّها؛ من دوست میدارم این مجالس را. قربان آن دل! [میفرماید] مجالس شما را دوست میدارم. اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ‌ اُحِبُّها و اَحیوا اَمرَنا؛ مسئله‌ی ما را زنده نگه دارید. «اَمرَنا» در کلمات ائمّه زیاد تکرار میشود؛ یعنی مسئله‌ی ما ــ به آن موضوع اساسی و محوری‌ای که ما بر اساس آن حرکت میکنیم، میگویند امر ــ حالا ما اگر بخواهیم با تعبیرات امروزی مثلاً عرض بکنیم، اگر چه یک مقداری از آن معنای حقیقی فروکاسته میشود، مثلاً بگوییم راه ما، مکتب ما؛ «اَحیوا اَمرَنا» یعنی راه ما را زنده نگه دارید، مکتب ما را زنده نگه دارید. در یک روایت دیگر که این هم در کافی هست، میفرماید که «تَزَاوَروا وَ تَلَاقَوا وَ تَذاکَروا اَمرَنا وَ اَحیُوه‌»؛ این هم همین ‌جور است؛ احیای امر است. @yaftehayeman
یافته ها
ماهیت هیئت هیئت یک واحد اجتماعی است، یک مجموعه‌ی اجتماعی است که بر محور مودّت اهل‌بیت شکل میگیرد؛ م
سؤال ایرادی ندارد، منتها کسی که سؤال دارد بداند که این جهل او و بی‌اطّلاعی او است که سؤال را به وجود می‌آورد و ممکن است این را تبدیل کرد به دانش، به علم، به دانایی. کسی که سؤال دارد، این سؤال موجب این نشود که خیال کند همه چیز وارونه است؛ نه، سؤال باید مطرح بشود، اشکالی هم ندارد، باید پاسخ داده بشود و پاسخش باید در هیئتها باشد، در مراکز علم و معرفت باشد؛ این، مغز و معنای هیئت است. @yaftehayeman
یافته ها
سؤال ایرادی ندارد، منتها کسی که سؤال دارد بداند که این جهل او و بی‌اطّلاعی او است که سؤال را به وجود
قوام هیئت به جهاد است جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی تلاش در مقابله‌ی با دشمن؛ هر تلاشی جهاد نیست. خیلی‌ها تلاش میکنند، تلاشهای علمی زیادی میکنند، تلاشهای اقتصادی میکنند که خوب و به‌جا است، امّا جهاد نیست. جهاد یعنی تلاشی که هدف‌گیری در مقابل دشمن در آن وجود داشته باشد؛ این جهاد است. در اصطلاح اسلامی و منطق اسلامی، جهاد این [کاری] است که در مقابل دشمن انجام میگیرد. شما [اگر] کار اقتصادی بکنید برای مقابله‌ی با دشمن، میشود جهاد؛ کار علمی و تحقیقی بکنید برای مقابله‌ی با دشمن، میشود جهاد؛ حرف بزنید، تبیین کنید برای خنثی ‌کردن وسوسه‌ی دشمن، میشود جهاد؛ اینها همه جهاد است. پس مهم این است که ما عرصه‌ی جهاد را تشخیص بدهیم که در هر زمانی در چه عرصه‌ای باید جهاد کرد؛ این خیلی مهم است. اشتباه نکنیم! گاهی اوقات بعضی‌ها ــ بنده مکرّر مثال زده‌ام ــ مثل کسی که در یک سنگری قرار گرفته، بعد خوابش میبرد، بعد از مدّتی از خواب بیدار میشود، نمیداند دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، تفنگ را میگیرد طرف دوست؛ گاهی اوقات این جوری است؛ عرصه‌های جهاد را بعضی‌ها نمی‌شناسند؛ نمیدانند کجا باید حرکت کرد و اصلاً دشمن کدام طرف است، به کدام طرف بایستی نگاه کرد و کجا را آماج حمله باید قرار داد؛ مهم این است. @yaftehayeman
خانم زیگرید هونکه، پژوهشگر و شرق شناس و مورخ آلمانی در مورد وضع بیمارستان ها در دوران تمدن اسلامی در کتاب خود به نام «هدایایی برای مغرب زمین» به نامه ای اشاره می کند و می نویسد: «در اینجا به نامه‌ای می‌پردازیم که بیماری درباره وضعیت بیمارستانی که در آن بستری بود، به پدرش نوشته است: «پدر عزیز، پرسیدی که لازم است برایت پول بیاورم؟ هنگامی که از بیمارستان مرخص شوم به من لباس نو و پنج سکه طلا می‌دهند تا مجبور نشوم بلافاصله کار کنم. بنابراین لازم نیست که از گله‌ات دامی را به خاطر من بفروشی، ولی اگر می‌خواهی مرا پیدا کنی باید هرچه زودتر بیایی. من در بخش شکسته‌بندی، کنار سالن جراحی بستری هستم. اگر از درب بزرگ وارد شوی، باید از قسمت جنوبی سالن خارجی بگذری. در آنجا درمانگاهی هست که مرا بعد از پرت شدن به آنجا بردند. در آنجا بیمار در آغاز توسط دستیارها و دانشجویان معاینه می‌شود. هر کسی که نیاز به بستری شدن نداشته باشد، نسخه‌ای می‌گیرد و داروهای نسخه را هم می‌تواند از داروخانه بیمارستان تهیه نماید. نام من پس از معاینه، در دفتر، ثبت و سپس به رئیس پزشکان معرفی شدم. پرستاری مرا به بخش مردان برد و پس از استحمام، با لباس‌های تمیز بیمارستان پوشاند. در قسمت چپ ورودی، کتابخانه‌ای با سالن بزرگ برای مطالعه وجود دارد که در آنجا پزشک استاد به دانشجویان تدریس می‌کند. راهروی سمت چپ به بخش زنان ختم می‌شود. تو بایستی از سمت راست حرکت کنی و از بخش بیماری‌های داخلی و جراحی بگذری. اگر موسیقی یا آوازی را شنیدی، همانجا را نگاه کن، احتمالاً من در آن سالن هستم، در آنجا بهبود یافته‌ها جهت سرگرمی مشغول آواز خواندن و یا مطالعه کتاب‌ها هستند. امروز موقعی که رئیس بیمارستان با دستیار و پرستارش برای ملاقات آمد و مرا معاینه کردند، به پزشک بخش چیزهایی را دیکته کرد که برایم قابل فهم نبود. او به من گفت که فردا می‌توانم از جایم بلند شوم و به‌زودی بیمارستان را ترک کنم. در اینجا همه چیز روشن و تمیز است. رختخواب‌ها نرم، ملافه‌ها از اطلس سفید و رواندازها ظریف و کرک‌دار. در هر اتاق آب جاری هست و شب‌ها هر اتاق به‌طور مستقل گرم می‌شود. گوشت گوسفند و پرندگان تقریباً هر روز در غذا دیده می‌شود. غذای هر بیماری متناسب با سازگاری معده اوست. همسایه من به خاطر اینکه چند روز بیش از اندازه گوشت مرغ بخورد، خود را برای یک هفته به مریضی زد. رئیس بخش پس از آنکه متوجه شد که یک قرص نان و یک مرغ کامل را خورد به بیماری او مشکوک شد و او را از بیمارستان اخراج نمود.» حقایق این نامه برای ما... قابل ستایش است، در حقیقت این نامه از بیمارستانی صحبت می‌کند که هزار سال پیش، در سرزمین‌های اسلامی از هیمالیا تا سلسله جبال پیرنه واقعاً‌ وجود داشته‌اند.» (ص 109 ــ 110) @yaftehayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آینده مردم ایران از نگاه امام خامنه ای(۱۹ دی ۱۳۹۶):  امید و نگاه بنده نسبت به آینده‌ی این کشور خیلی روشن است. بنده میدانم که خدای متعال اراده فرموده است که این ملّت را به متعالی‌ترین درجات برساند و بدانید که ان‌شاءالله ملّت ایران به برکت اسلام، به برکت نظام اسلامی، بدون تردید به عالی‌ترین درجاتِ یک ملّت در حدّواندازه‌ی ملّت ایران خواهد رسید و بدانید که توطئه‌ی دشمن، خرابکاری دشمن، حمله‌ی دشمن، ضربه‌ی دشمن هیچ اثری نخواهد داشت و به معنای واقعیِ کلمه، دشمن هیچ غلطی نخواهد توانست بکند. @yaftehayeman
راز خون.mp3
1.44M
راز خون از مجموعه روایت فتح با صدای سید شهیدان اهل قلم؛ شهید سید مرتضی آوینی. روحانی شهید مدافع حرم؛ میرزا محمود تقی پور خیلی این صوت را دوست داشت و بارها و بارها آن را گوش می کرد تا جایی که حتی متن آن را به صورت مکتوب تهیه کرده بود و به بعضی از دوستان خود هدیه می داد. ایشان معتقد بود که شهید آوینی مطالب خیلی عمیق و والایی را در اینجا بیان می کنند. و می گفتند با هر بار گوش دادن توجه انسان به بعد جدیدی از مطالب بیان شده توسط شهید آوینی معطوف می شود. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @talabeyeenghelabi
امام خامنه ای در 17 خرداد 1396: بعضی‌ها زمزمه میکنند «نظام ناکارآمد است»؛ چرا؟ چون فلان وزارتخانه بد عمل کرده نه، اگر نظام ناکارآمد بود، تا حالا ده بار بلعیده شده و از بین رفته بود. بزرگ‌ترین دلیل کارایی این نظام، خود وجود این نظام و ماندن این نظام است. اینکه یک نظام بِایستد، حرفش را صریح بزند، هیچ ملاحظه‌ای نکند، موضع قاطع خودش را با صراحت در دنیا اعلام کند، با وجود اینکه دشمنی‌ها را هم میدانیم، نه اینکه غافل باشیم از دشمنی‌ها؛ نه، ارکان نظام و مجموعه‌ی مردمی و دولتی نظام میدانند، درعین‌حال می‌ایستند؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است، این خیلی حادثه‌ی عجیبی است! بزرگ‌ترین نشانه‌ی کارآمدی نظام این است که توانسته خودش را در همین جهت حفظ کند؛ حالا غیر از پیشرفتهای فراوانی که بعضی از برادرها اشاره کردند یکی از توصیه‌های من هم همین است. جوان مؤمنِ حزب‌اللهیِ انقلابی فراموش نکند دستاوردهای نظام را. دستاوردهای نظام یکی دو مورد نیست، هزاران است. حالا مثلاً اشاره کردند، در کشوری که فرض بفرمایید از دکتر آن‌چنانی هندی و فیلیپینی استفاده میشده، امروز برترین متخصّص‌ها، بهترین متخصّص‌ها، برجسته‌ترین متخصّص‌ها [وجود دارد]؛ حالا این یکی از گوشه‌ها است، ازاین‌قبیل موفّقیّت‌ها، ده‌ها و صدها وجود دارد که اینها جای توجّه و دقّت دارد. به‌‌هرحال، پس این انقلاب توانست به ما، هم هویّت بدهد، هم آرمان بدهد؛ این مهم است. ما، هم هویّت پیدا کردیم ما فهمیدیم چه‌کسی هستیم، فهمیدیم که ما مغلوب و هضم‌شده‌ی در هاضمه‌ی سیاست جهانی و نظام سلطه نیستیم؛ ما هستیم، ما خودمانیم؛ هویّت و آرمان؛ به ما آرمان داد، آرمانهای فراوان که حالا اشاره میکنم. @yaftehayeman
نظر رهبری در مورد استرقاق کتاب الجهاد صفحه ۱۱۰ و من الواضح أن ذلک انما یکون فیما یجوز استرقاقه و لما کانت مسألة الاسترقاق و ملکیة الانسان فی شکلها المعهود من الازمنة السابقة منتهیة بحمدلله فی هذه الازمنة، فالتصدی لها و لفروعها لغو لا طائل تحته و نسأل الله تعالی انتهاء مسألة عبودیة الانسان فی اشکالها الباقیة و المتجددة ایضا. @yaftehayeman
امام خامنه ای ۵ بهمن ۱۴۰۰: و واقعاً خدا رحمت کند مصطفیٰ عقّاد را و باید تشکّر کنیم از او که در فیلم «الرّسالة» این شخصیّت بزرگ (حمزه) را در قالب یک اثر فاخر انصافاً فاخر است؛ بخصوص بخش مربوط به حمزه‌اش که خب بازیگرش هم بازیگر فوق‌العاده معروف و مهمّی است، حقیقتاً یک جلوه‌ای دارد، توانسته تا حدودی زندگی این بزرگوار را به تصویر بکشد؛ البتّه تا حدودی. و این کار بایستی انجام بگیرد. البتّه این کار در مورد دیگر صحابه‌ی پیغمبر هم باید انجام بگیرد: در مورد عمّار همین کار باید بشود؛ در مورد جناب سلمان باید بشود؛ در مورد جناب مقداد [باید بشود]. مقداد را چه کسی می‌شناسد؟ چه کسی میداند که او چه کرد؟ حتّی درباره‌ی بعضی از اصحاب درجه‌ی یک دارد که بعد از پیغمبر «حاصَ حَیصَة»، مگر مقداد؛ فقط او بود که هیچ تکان نخورد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها را بایستی زنده کرد، احیا کرد یا جناب جعفربن‌ابی‌طالب همین جور؛ بخصوص که زندگی جناب جعفر، ظرفیّت هنری و ــ به تعبیر خودشان ــ ظرفیّت درامی‌اش خیلی زیاد است؛ آن سفر به حبشه و کیفیّت آن و رفتن و برگشتن و مانند اینها؛خیلی کار باکیفیّتی است و از لحاظ هنری میشود [روی آن] پرداخت خوبی انجام داد. @yaftehayeman
یافته ها
امام خامنه ای ۵ بهمن ۱۴۰۰: و واقعاً خدا رحمت کند مصطفیٰ عقّاد را و باید تشکّر کنیم از او که در فیلم
خود پیغمبر اکرم به نظر میرسد که از همان لحظه‌ی اوّل که ایشان شهید شد، خواستند از او الگو درست کنند اینکه پیغمبر به او لقب «سیّدالشّهدا» دادند و بعد [وقتی] وارد مدینه شدند و دیدند زنهای انصار گریه میکردند، ناله میکردند، زاری میکردند... پیغمبر یک قدری گوش کرد، بعد فرمود که حمزه گریه‌کننده ندارد. این خبر به گوش زنهای مدینه رسید و همه گفتند که قبل از اینکه برای شهید خودمان گریه کنیم بر حمزه گریه خواهیم کرد. پیغمبر وادارشان کرد دیگر؛ یعنی وادار کرد همه‌ی مدینه را [بر او گریه کنند]؛ پیغمبر غوغا درست کرد همه‌ی مدینه را برای جناب حمزه. معنای این چیست؟ این [یعنی] پیغمبر میخواهد حمزه را برجسته کند. او سیّدالشّهدا است، و کسی است که همه باید بر او گریه کنند. این الگوسازی است و برای آن روز هم فقط نیست؛ برای همیشه‌ی تاریخ است و برای همه‌ی مسلمین است. ... خب، حالا کاری که ما باید بکنیم، [این است که] عناصر تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت حمزه را باید مشخّص کنیم... آن وقت اینها الگو بشود برای ماها که هم خودمان و هم دیگران از آن استفاده کنیم. و به نظر من دو مورد از این عناصر مهمّ تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت او یکی «عزم راسخ» است و یکی «قدرت شناخت» که اینها را ما بایستی هر چه میتوانیم ترویج کنیم. عزم راسخ؛ گاهی اوقات انسان از یک چیزی مطّلع است، یک چیزی را قبول هم دارد، اعتقاد هم دارد، منتها به خاطر ضعف نفْس بر طبق آن عمل نمیکند؛ اراده‌ی قوی و عزم راسخ اینجا یک عنصر تعیین‌کننده است که این آدم با عزم راسخ [عمل کند]. ... و این تشخیص درست خیلی مهم است. یاد بدهیم خودمان را و مردممان را به اینکه روی مسائل درست فکر کنیم و درست تشخیص بدهیم. وَ قالوا لَو کُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما کُنّا فی اَصحابِ السَّعیرِ* فَاعتَرَفوا بِذَنبِهِم؛(۱۲) اینکه نشنویم، فکر نکنیم، تأمّل نکنیم، گناه است؛ قرآن این جوری با صراحت این را بیان میکند. و خب حالا این بزرگوار بنا به فرمایش امیرالمؤمنین، به نقل امام باقر (علیه ‌الصّلاة و السّلام) مصداق «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللّه» است؛ آن وقت این «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللّه» ــ یعنی صادقانه با معاهده‌ی الهی رفتار کردن ــ چه‌ جوری است؟ شکل تمام و کاملش عبارت از این است که شخص از خودش مصداقی بسازد برای معارف الهی و برای دستورات الهی و برای راهی که خدا معیّن کرده و پیش پا گذاشته؛ یعنی خودش را مصداق آن قرار بدهد؛ این را ان‌شاءاللّه یاد بگیریم. @yaftehayeman
امام خامنه ای: البتّه انقلابیگری هم فقط در بستر نظام امکان‌پذیر است؛ این طرف قضیّه را هم توجّه داشته باشید. این‌جور نباشد که بعضی نظام را نفی کنند به‌عنوان اینکه ما انقلابی هستیم؛ ارزشهای نظام، ارکان نظام، بنیانهای نظام را زیر سؤال ببرند به‌عنوان اینکه ما انقلابی هستیم. انقلابیگری به معنای ویرانگری نیست. انقلابیگری یک مشی صحیح و عاقلانه و پُرانگیزه و پُرامید و شجاعانه به سمت اهداف والا است؛ این تعریف و معنای انقلابیگری است؛ و این فقط در بستر و مسیر نظام اسلامی یعنی نظام موجود امکان‌پذیر است؛ خارج از این امکان‌پذیر نیست. انقلابیگری، ساختارشکنی نیست؛ تخریب نظامِ ناشی از انقلاب نیست. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان ۱۳۹۷/۰۳/۰۷ @yaftehayeman
ارزش اخلاقی هر کار اختیاری از هر فاعل مختاری که سر می زند، به خاطر رسیدن به نتیجه ای است که بر آن مترتب می شود... گاهی نتایجی بر کارهای انسان مترتب می شود که یا انسان نمی داند و یا توجه ندارد و یا کار را برای آن نتایج انجام نداده است... پس ارزش کار اختیاری انسان، تابع نتیجه ای است که از اول بدان توجه داشته و آن را هدف خویش قرار داده است... علاوه بر مدنظر بودن نتیجه، نیت و توجه به هدف هم در ارزش دهی به افعال انسان، دخالت مستقیم دارد. کتاب «توحید» از آیت الله مصباح یزدی @yaftehayeman
یافته ها
ارزش اخلاقی هر کار اختیاری از هر فاعل مختاری که سر می زند، به خاطر رسیدن به نتیجه ای است که بر آن م
به طور کلی حقیقت و ملاک ارزش ها از دیدگاه اسلام و نظام ارزشی این مکتب، آن کمالی است که در روح انسان پدید می آید و انسان را به طرف خداپرستی و قرب به حق تعالی رهنمون می شود. این کمال یک مفهوم قراردادی نیست و بسان نیروی بدنی، یک حقیقت و واقعیت می باشد... بنابراین از دیدگاه اسلام، فقط کمالات نفسانی اکتسابی منشا ارزش متعالی و مثبت انسانی است وگرنه کمالات بدنی و جسمانی، ارزش اصیلی ندارند، حتی قوای خدادادی روح نیز به تنهایی نمی تواند منشا ارزش باشد. کتاب «توحید» از آیت الله مصباح یزدی @yaftehayeman
امام خامنه ای، 18 اردیبهشت 1398: این خانمهای طلبه وقتی درس طلبگی میخوانند و ما این همه فاضل زن داریم، حضور اینها در بین خانواده‌ها، در اجتماعات زنان خیلی مغتنم است. یک روز یک بانوی اصفهانی بود، ملّای خوبی بود و در علوم عقلی و مانند اینها بیشتر تخصّص داشتند، خانم محترمی بود؛ مرحوم آقای طباطبائی دیدن ایشان رفته بودند، با ایشان ملاقات کرده بودند، مباحثه کرده بودند و مانند اینها؛ و خب افتخار میکردیم که یک بانوی فاضله‌ی عالمه‌ای داریم؛ حالا چند ‌ده هزار طلبه‌ی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه‌ی علوم عقلی، چه در زمینه‌ی فقه و بقیّه‌ی دانشهای رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود. @yaftehayeman
امام خامنه ای، 18 اردیبهشت 1398: شاید [در میان] کسانی که مثلاً صد سال پیش زندگی میکردند، ایمانهای قرصی در بین مردم متدیّن وجود داشت لکن جلوه‌ی عملی نداشت. شما ملاحظه کنید شیخ فضل‌الله نوری با آن عظمت را، ملّای به آن بزرگی را، اینجا وسط تهران به دار کشیدند، آن کسی هم که او را به دار کشید یک ارمنی بود -یک افسرِ ارمنیِ ایرانی؛ یعنی غیر مسلمان بود- عدّه‌ای هم گوشه ‌کنار یک اشکی ریختند، امّا هیچ حرکتی انجام نگرفت؛ با اینکه آن وقت رضاخانی هم سر کار نبود که حالا بگوییم مثلاً حکومت دیکتاتوریِ آنچنانی‌ای بود؛ یعنی تحرّک وجود نداشت. حالا این را مقایسه کنید با این شهیدِ طلبه‌ی همدانی ما؛یک طلبه‌ی همدانی، در خیابان با مظلومیّت به شهادت رسید؛ شما دیدید همدان چه غوغایی شد برای تشییع او! چه انعکاسی در ایران پیدا کرد؟ همه احساس همدردی کردند، همه احساس علاقه کردند؛ اگر آن جنازه‌ی مطهّر در تهران یا در مشهد یا در اصفهان یا در تبریز تشییع میشد، همین ‌جور اجتماع عظیمی به وجود می‌آمد؛ امروز مردم این‌ جوری‌ هستند. حالا یک عدّه‌ای تبلیغ میکنند که مردم از دین فاصله گرفته‌اند؛ نخیر، به هیچ وجه این‌ جوری نیست. ما آن زمان را هم دیده‌ایم، آن زمان هم طلبه بودیم. بعضی آقایان تبلیغ میکنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد؛ ابداً، این حرفها چیست؟ [آن دوران] روحانی را در کوچه و خیابان مسخره میکردند. بنده در ایستگاه راه‌آهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد میشدند، به طور علنی و صریح -آن وقت بنده‌ یک طلبه‌ای بودم، مدرّس رسائل و مکاسب بودم در حوزه‌ی مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هِرهِر خندیدن؛ چه‌ کار میتوانستیم بکنیم؛ با خودم گفتم که این ممکن است سواد خواندن و نوشتن درست هم نداشته باشد [امّا] من مدرّس حوزه‌ام؛ این وضعیّتِ نظم اجتماعی آن روز [بود]. امروز با این همه حمله‌ای که علیه روحانیّت دارد میشود در دستگاه‌های تبلیغاتی و مانند اینها، ببینید [استقبال] مردم را، ببینید نمازهای جماعت را، ببینید پای منبرها را؛ هیچ‌ وقت، هیچ ‌وقت در هیچ شهری، در هیچ جلسه‌ی منبری، اجتماعاتی که امروز پای این منبرها شما مشاهده میکنید وجود نداشت -نه اینکه [اصلاً] وجود نداشت؛ یک‌دهمِ این هم وجود نداشت- در مشهد، ‌اصفهان، تهران، و جاهای دیگر؛ ما خب در مجالس بودیم؛ هم خود ما منبر میرفتیم، هم منبرهای منبری‌های بزرگ را میدیدیم؛ این اجتماعاتی که امروز پای منبرها تشکیل میشود، که غالباً هم جوانند، وجود نداشت؛ نمازهای جماعت همین‌ جور، وجوهات [همین جور]؛ پول ملاک خوبی است دیگر! امروز وضع مردم هم از لحاظ مالی خوب نیست امّا می‌آیند وجوهات میدهند؛ به ما، به مراجع دیگر وجوهات میدهند؛ یعنی مردم متدیّنند، در میدان دینند؛ این حرفها چیست؟ روحانیّت محترم است، روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاه‌نمایی و حرفهای بی‌ربط هم علیه همه‌ی این حرفها گاهی زده میشود؛ بدون تحقیق میدانی، بدون ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی، یک چیزهایی گفته میشود که حرفهای غلطی است، یک عدّه هم باور میکنند؛ لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم و این، آن وقت وظیفه‌ی حوزه‌ها را سنگین میکند. @yaftehayeman
امام خامنه ای در 15 شهریور 1397: امروز جنگ ما کجا است؟ خب گفته میشود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همه‌جانبه‌ای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی میکنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی زمینه‌ساز تأثیر جنگ اقتصادی است آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانه‌ای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده. در این جنگ دوّم، در این عرصه‌ِی دّوم، شدّت فعّالیّت دشمن و تحرّک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم. خبرهای ما، اطّلاعات ما نشان میدهد که -یعنی اینها اطّلاع است، تحلیل نیست- تشکیلاتی به وجود آمده است به‌وسیله‌ی دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیست و دستگاه جاسوسی آمریکا، اینها تشکیلات درست کرده‌اند، از سوی قارون‌های منطقه هم دارند پشتیبانی مالی میشوند؛ در اطراف کشور، در بعضی از این کشورهای نزدیک به ما، اصلاً نشسته‌اند برنامه‌ریزی میکنند و به‌طور جدّی دارند کار میکنند. بعضی‌هایشان لازم است زبان یاد بگیرند، زبان یاد میگیرند؛ بعضی لازم است با شرایط کشور آشنا بشوند، پول میدهند این کار را میکنند؛ برای اینکه بتوانند فضای فکری و تبلیغاتی کشور را آلوده کنند. و این مسئله،‌ مسئله‌ی مهمّی است؛ بسیار مسئله‌ی حسّاسی است؛ اینکه فضای تبلیغاتی کشور، فضایی باشد که مردم را، یا دچار اضطراب کند، یا دچار یأس و ناامیدی کند، یا دچار بدبینی کند -نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاه‌ها- یا احساس بُن‌بست به مردم بدهد، یا حتّی مشکلات مربوط به اقتصاد را افزایش بدهد. ... آنچه مهم است این است که ما به این جَو کمک نکنیم؛ من این را میخواهم عرض بکنم آن نقطه‌ی اصلی عرض من همین است. ما به این جو کمک نکنیم؛ ما در آلوده کردن فضای عمومی ذهن مردم تأثیر نگذاریم؛ یعنی ما باید در جهت عکس عمل کنیم. گاهی اوقات توجّه نمیکنیم و این اتّفاق می‌افتد؛ گاهی اوقات در بیان برخی از مشکلات مبالغه میکنیم، گاهی اوقات در بیان آن انتقادی که نسبت به یک دستگاهی یا به یک شخصی داریم، مبالغه میکنیم. این مبالغه مضر است؛ این مبالغه در آلوده کردن و هرچه بیشتر مضطرب کردنِ افکار عمومی به کار خواهد رفت؛ این کاری است که باید به آن توجّه کرد. و ویروس بدبینی را نباید گسترش داد. ببینید! بنده خودم اهل انتقادم؛ من به همه‌ی این دولتهایی که از اوّلِ این مسئولیّتِ این حقیر تا امروز سرِ کار آمده‌اند، در موارد گوناگون اعتراض و انتقاد داشته‌ام و انتقادها گاهی هم انتقادهای تندی بوده، سختی بوده؛ انجام داده‌ایم انتقادها را. من خودم اهل مسامحه‌ی در برخورد با مشکلات دستگاه‌های مسئول نیستم لکن نوع گفتن، نوع اقدام کردن،‌ نوع برخورد کردن باید جوری نباشد که موجب بشود که مردم اسیر و دچار بیماری بدبینی بشوند این بدبینی را دیگر نمیشود درست کرد. جوری نباشد که مردم به وضعی دربیایند که هرچه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، قابل باور نباشد برای مردم، [امّا] یک کلمه‌ی دروغ از طرف دشمن تا گفته میشود، قابل باور باشد برای مردم؛ این چیز خیلی خطرناکی است؛ نباید اجازه داد که این‌جوری بشود ما میتوانیم در این زمینه تأثیر بگذاریم. این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به قوّه‌ی قضائیّه، بدبینی به نهادهای انقلابی و بنیادهای انقلابی، بدبینی به اینها. ... امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنونده‌ی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، این‌جوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه میکنیم در کیفیّت انتقاد کردن و این‌جوری کار میکنیم. این دستگاه‌هایی هم که مورد انتقاد قرار میگیرند، خب کارهای خوب هم دارند، آن کارهای خوب را هم باید گفت. @talabeyeenghelabi
امام خامنه ای در 15 شهریور 1397: بله، انتقاد اشکالی ندارد، بلکه لازم است؛ انتقاد برای اصلاح لازم است انتقاد یک عمل دوستانه است، عمل خصمانه نیست؛ وقتی شما انتقاد میکنید یک عمل دوستانه است؛ همین«اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن» [یعنی] آنچه را در طرف مقابل وجود دارد که عیب در او است و مورد انتقاد شما است، شما آن را درمی‌آورید، به او میگویید، این بسیار کار خوبی است انتقاد باید انجام بگیرد. گاهی اوقات انتقاد بایستی عمومی هم باشد؛ ما همیشه معتقد نیستیم که انتقاد بایستی درِگوشی باشد؛ نه، گاهی هم باید عمومی باشد امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنونده‌ی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، این‌جوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه میکنیم در کیفیّت انتقاد کردن و این‌جوری کار میکنیم. این دستگاه‌هایی هم که مورد انتقاد قرار میگیرند، خب کارهای خوب هم دارند، آن کارهای خوب را هم باید گفت. ... خَلَطوا عَمَلًا صالِحًا وَ ءاخَرَ سَیِّـئًا عَسَی اللهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم، این خَلط عمل صالح و سیّئه، یک چیزی است که در همه وجود دارد، در همه‌جا وجود دارد. ما اگر عمل سیّئه را ذکر میکنیم، عمل صالح را هم ذکر کنیم؛ این موجب میشود که مردم، هم متوجّه بشوند که اینجا اشکال دارد، هم این موجب نشود که بکلّی مأیوس بشوند و بگویند «آقا! همه چیز از دست رفت»؛ این[طور] نباید باشد. کارهای خوب هست، کارهای بد هم هست؛ همه را باید انسان ببیند و بگوید. آن آیه‌ی شریفه [میگوید]: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِتَّقُوا اللهَ وَ قولوا قَولًا سَدیدًا * یُصلِح لَکُم اَعمالَکُم وَ یَغفِرلَکُم ذُنوبَکُم اگر چنانچه بخواهیم قول سدید داشته باشیم -قول سدید یعنی قول با پشتوانه- باید این‌جوری حرکت بکنیم، این‌جوری باید عمل بکنیم. لَولا یَنهاهُمُ الرَّبانِیّونَ وَ الاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ وَ اَکلِهِمُ السُّحت این دو نکته‌ی مهم [در این آیه] این است که قرآن نهیب میزند که چرا احبار و رهبّانیّون، اینها را از این دو چیز منع نکردند [که از] این دو چیز یکی‌شان «قَولِهِمُ الاِثم» است، [یعنی] حرف دروغ، حرف غلط، حرف نسنجیده، قولِ بغیرعلم؛ یکی هم «اَکلِهِمُ السُّحت» -که همین مسائل اقتصادی است، روابط اقتصادی ناسالم، همین فسادها و مفسدین و امثال اینها- هر دوی اینها را بایستی بکلّی علاج کرد. @talabeyeenghelabi
شاخص فساد اقتصادی در دنیا در کتاب گام تمدن ساز @yaftehayeman
تقوی کلمه ی تقوی از ماده «وقایة» به معنای نگه داری است و در جایی به کار می رود که بخواهند کسی یا چیزی را که در معرض خطر و فساد است نگه داری کنند. در تقوا... اول این که مورد خطر، روح انسان است نه بدن و جسم و دوم این که خطر تهدیدکننده ی روح، رفتار خود انسان است نه رفتار دیگران و یا حوادث طبیعی. لذذا جای این دارد که انسان به خاطر این که نفسش آلوده نشود ... کاری انجام دهد که محفوظ بماند. در چنین مواردی طبعا انسان، ترس از آلودگی یا خطر هم خواهد داشت، چرا که اگر ترس نداشته باشد، در صدد حفظ خودش برنمی آید، این است که در مفهوم تقوی، مفهوم خوف هم تضمین شده است. ... یکی از موارد استعمال تقوی، خصوص ترک گناه است و استعمال دیگرش عبارتست از آن حالت روانی که منشا انجام وظایف و ترک منهیات می شود. گاهی نیز تقوی به همان حالت خوفی که مبدا این عمل می شود اطلاق می گردد و بالاخره مورد اطلاق دیگر تقوی، ملکه ای نفسانی است که در نفس انسان تحقق پیدا می کند. نقطه ی مقابل تقوی ... فسق و فجور است و فاسق و فاجر کسی است که از هیچ خطری باک ندارد (نه خطرهای ظاهری و مادی و نه خطرهایی که به انسانیت او لطمه می زند) ...بی بند و بار و افسار گسیخته به هر طرفی که دلش می خواهد، حرکت می کند. و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها؛ ام نجعل المتقین کالفجار یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ... و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسانهم انفسهم اولئک هم الفاسقون فجور در اصل لغت به معنای دریدگی و افسارگسیختگی است و فسق هم آن طور که اهل لغت معنا کرده اند، این است که چیزی از پوسته طبیعی اش خارج شود مثلا اگر یک دانه ی خرما از آن پوسته ی طبیعی خودش دربیاید می گویند: فسق التمر. کتاب «توحید» از آیت الله مصباح یزدی صفحه 87 @yaftehayeman
نامه 71 از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به منذر ابن جارود عبدىّ (از قبيله عبد القيس) كه او را بر بعضى از شهرها (فارس) حكمرانى داده و او با آن بزرگوار در بعضى از كارهايى كه او را بر آن گماشته بود خيانت كرد (چهار هزار درهم از مال خراج ربود، امام عليه السّلام او را در اين نامه نكوهش نموده و نزد خود طلبيده، و پدرش جارود را «كه با قبيله خود عبد القيس خدمت پيغمبر اكرم آمده و اسلام آورد» ستوده، خلاصه رجال نويسان منذر را ضعيف دانسته و به رواياتش اطمينان ندارند) پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم نيكى پدرت مرا فريب داد و گمان كردم از روش او پيروى ميكنى و براه او مى روى پس ناگاه بمن خبر رسيد كه خيانت كرده اى، و براى هواى نفس خود فرمانبرى را رها نمى كنى، و براى آخرتت توشه اى نمى گذارى، دنياى خويش را با ويرانى آخرتت آباد مى سازى، و با بريدن از دينت به خويشانت مى پيوندى (شايد اين جمله خبر از آينده باشد، مرحوم علّامه مجلسىّ در مجلّد دهم كتاب بحار الأنوار از سيّد ابن طاوس «عليه الرّحمة» نقل ميكند كه امام حسين- عليه السّلام- نامه اى نوشته و با غلام خود كه نامش سليمان و كنيه اش ابا زرين بود بسوى گروهى از بزرگان بصره فرستاد و ايشان را بكمك و پيروى خواست كه از آنها يزيد ابن مسعود نهشلىّ و منذر ابن جارود عبدىّ بودند تا آنكه مى فرمايد: و امّا منذر ابن جارود نامه و پيغام آور را نزد عبيد اللّه ابن زياد آورد، زيرا ترسيد كه نامه خدعه و مكرى از عبيد اللّه باشد، و بحريّه دختر منذر ابن جارود همسر عبيد اللّه ابن زياد بود، پس عبيد اللّه پيغام آور را بدار كشيد و بعد از آن بمنبر رفت و خطبه خواند و مردم بصره را تهديد نمود كه راه مخالفت نه پيمايند) و اگر آنچه (خيانت) كه از تو بمن خبر رسيده راست باشد (جمل أهلك و شسع نعلك خير منك يعنى) شتر اهل تو و دوال كفشت (جائيكه انگشت بزرگ پا در كفشهاى عربىّ قرار مى گيرد) از تو بهتر است (اين جمله مثلى است اشاره باينكه سود حيوان و جماد از تو بيشتر است) و كسي كه مانند تو باشد شايسته نيست بوسيله او رخنه اى بسته شود، يا امرى انجام گيرد، يا مقام او را بالا برند، يا در امانت شريكش كنند، يا براى جلوگيرى از خيانت و نادرستى بگمارندش (سزاوار نيست حفظ مرز يا حكومت شهر يا رياست كارى را بتو گزارند) پس هنگامي كه اين نامه ام به تو مى رسد نزد من بيا اگر خدا خواست (چون آمد امام عليه السّلام او را زندانى نمود، و صعصعة ابن صوحان كه از نيكان اصحاب امير المؤمنين و از بزرگان قبيله عبد القيس بود در باره او شفاعت كرده رهائيش داد.) (سيّد رضىّ فرمايد:) و اين منذر كسى است كه امير المؤمنين عليه السّلام در باره او فرمود: او بدو جانب خود بسيار مى نگرد، و در دو برد (جامه يمنى پربهاى) خويش مى خرامد، و بسيار گرد و خاك از روى كفشهايش پاك مي كند (مرد متكبّر و گردنكشى است كه بخود و لباسش مى نازد و به آرايش مى پردازد)./ ترجمه فیض الاسلام @yaftehayeman