eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3.3هزار دنبال‌کننده
174 عکس
65 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
یحتمل پیش از من هیچ بشر شیرین‌عقلی «برادران کارامازوف» را برنداشته ببرد و توی مسجد بخواند. البته خیلی هم عجیب نیست‌. یک چیزی توی مایه‌های نماز خواندن «ابراهیم رئیسی» توی کاخ کرملین است دیگر! 🔻ادامه در پست بعد... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
مصعب یحیایی: یحتمل پیش از من هیچ بشر شیرین‌عقلی «برادران کارامازوف» را برنداشته ببرد و توی مسجد بخواند. البته خیلی هم عجیب نیست‌. یک چیزی توی مایه‌های نماز خواندن «ابراهیم رئیسی» توی کاخ کرملین است دیگر! جدی می‌گویم. اصلاً خدا اموات جناب رئیسی را بیامرزد که رفت و آن تو نماز خواند. و الا حالا یکی مثل من باید جواب روشنفکرهای وطنی را می‌داد که «خواندن برادران کارامازوف توی مسجد یعنی چه؟! غیر از این است که جمهوری اسلامی کشور را فروخته به روسیه؟!». بگذریم. حالا که اسم مسجد و نماز وسط آمد و «رمضان المبارک» هم از آنچه در آینه می‌بینیم به ما نزدیک‌تر است، بگذارید یک چیزی بگویم. الله‌وکیلی یکی صاحب شود و سر و سامانی به مدیریت مساجد بدهد. همه‌ را که نمی‌شود با یک چوب راند؛ ولی گاهی فکر می‌کنم بعضی از این بانی‌ها و اهل مسجد دست‌شان می‌رسید خود خدا را هم داخل خانه‌اش راه نمی‌دادند. مثلاً ممکن بود بهانه بیاورند و گیر بدهند به خدا که تو از آن جا که «عظیمی» و «زیادی بزرگی» جای ما را توی صف جماعت تنگ می‌کنی! القصه. گه‌گاهی بچه‌ها را با خودم می‌برم مسجد. البته از عمد زودتر می‌برم‌شان که تا اذان نشده و شلوغ نیست، توی مسجد بازی کنند و خوش باشند. حالا این وسط گاهی خودشان مشغول بازی می‌شوند و اجازه می‌دهند من کتابم را بخوانم؛ گاهی هم آویزانم می‌شوند که الّا و لابد باید با ما بازی کنی. من هم مجبورم با این هیبت و با یک مَن ریش و سیبیل، دست‌شان را بگیرم و «آلیسا آلیسا» بازی کنم. چه می‌شود کرد؟! زبان کودک است دیگر... لکن همین که کَم‌کَمک اهالی آمدند و مسجد شلوغ شد، مُنگه دادن و غر و لند کردن‌ها هم شروع می‌شود که فی‌المثل ما داریم نماز می‌خوانیم بچه‌ات از جلوی‌مان رد شده! خب برادر من، با سیم‌ تلفن به عرش کبریایی وصل نیستی که ترس داری بچه پایش گیر کند و سیم قطع شود. ارتباط با خدا خیلی قبل‌تر از تاسیس شرکت مخابرات هم «وای فای» بوده اخوی! می‌فهمم که باید مدیریت کرد و یک قاعده‌ای گذاشت برای بازی یا شیطنت بچه‌ها. لکن این «حد یقف» را به قاعده صبر و تحمل بچه‌ها باید در نظر گرفت، نه بی‌‌اعصابی و کم‌تحرکی بزرگ‌ترها. بعضی‌ها انتظار دارند بچه‌ی دو ساله هم مثل پیرمرد هفتاد ساله بنشینید یک گوشه و تسبیح بچرخاند و «سُبّوحٌ قُدّوسٌ» بگوید! سال‌ها پیش نقلی شنیدم از آیت‌الله بروجردی که در جواب تندیِ خادم مسجد به بچه‌ها گفته بود: «چکارشان دارید؟ بگذارید این‌ها هم به عبادات‌شان برسند!». یعنی ما از طرفی مواجهیم با مرجع تقلیدی که بازی بچه‌ها را توی مسجد « عبادت و مناجات با خدا» می‌بیند و از این طرف هم آدم‌هایی که حضور بچه‌ها را مساوی با دیس‌کانکت شدن ارتباط‌شان می‌دانند! کاش یک نفر که دستش می‌رسد و جایگاهی دارد امر کند ائمه جماعات بین دو نماز یک بار نظر مراجع تقلید را درباره حضور بچه‌ها توی مسجد فقط روخوانی کنند. من یکی سرم سوت کشید آنجا که دیدم حکم داده‌اند که «مستحسن و نیکوست» و برخی حتی نوشته‌اند «گاهی واجب است». حالا شما جرأت دارید این حکم را به یکی از اعضای هیات امنای مسجد بگویید! هزار جور سند و روایت از «کراهت» آوردن بچه‌ها به مسجد تحویل‌تان می‌دهند. این یک مدل کوچک از «مدیریت فرهنگی‌» ماست. مدیریت فقط «حرام است» و «کراهت دارد». می‌پرسم پس جایگاه «مستحسن است» و «واجب است» در اعمال فرهنگی شما کجاست؟! طنز تلخی‌ست. می‌گفتند چکیده توضیح‌المسائل این یک جمله است: «کلاً اگر جوری بشود که انسان خوشش بیاید حرام است!». طنز بود؛ ولی قبول کنیم یک جاهایی ما جامعه را به این باور رسانده‌ایم! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
این پست را پیش از شهادت آیت‌الله رئیسی نوشته بودم. لطفاً از مزاح متن دلگیر نشوید. بازنشر امروز هم بخاطر روز جهانی مسجد است.
اگــــــر بهــــــار ز اصــــل و نسب نمی‌افتاد از این درخت به غیر از رطب نمی‌افتاد عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 امام حسن علیه‌السلام سازماندهی عظیم شیعی را به وجود آورد ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: امام حسن(ع) بعد از حادثه‌ی متارکه‌ی جنگ، بنا کرد تشکیلات دهی و سازماندهی، آن کاری که آن زمان انجام نشده بود لزومی هم نداشت، امکان هم نداشت، یک سازماندهی عظیم شیعی را به وجود آوردند. ✏️ این همان سازماندهی است که شما در کوفه، در مدینه، در یمن، در خراسان، در مناطق دور دست حتی نشانه‌های او را میبینید زمان امام حسین و بعد از ماجرای شهادت امام حسین(ع) همان سازماندهی بود که ماجرای توابین را به وجود آورد، ماجرای مختار را به وجود آورد، ماجراهای فراوانی را در دنیای اسلام ایجاد کرد که تا آخر هم نگذاشت آب خوش از گلوی خلفای بنی‌امیه پایین بیاید. ✏️ این تشکیلات زمان امام حسین بود که امام حسین وقتی شهید میشد میدانست که دنبال خودش یک تشکیلاتی را دارد باقی میگذارد که اینها پرچم را بالا نگه خواهند داشت و نمیگذارند که قضیه لوث بشود و حقیقت مکتوم بماند. ۱۳۶۵/۳/۴ 🗓 ۲۸صفر، سالروز رحلت پیامبر(ص) و سالروز شهادت امام حسن(ع) 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از وحید یامین پور
"وفاق" اعتباری است، اصالت با "الفت" است. وفاق، مصلحت‌محور و توافقی بر "غرض مشترک" است. الفت، غیر غرض‌ورزانه و بر اساس صدق و از شعب وَلایت است. الفت که به محاق برود، ناچار و ناگزیر از وفاقیم. اما هوش‌دار که مومنین با رشته ولایت به‌هم وصل‌اند و قطع این سلسله به رانده شدن از بارگاه ولاء می‌انجامد. ➕️ @yaminpour
عهد تــو و توبـه‌ی من از عشــق می‌بینم و هر دو بی‌ثبات است 🟢@yahyaei_m
هدایت شده از حسن عباسی
دستمزد کارگر و کارمند نباید زیاد شود تا حقوق یک نفر کفاف خرج خانواده را ندهد برق و گاز خانگی باید قطع شود تا برق و گاز کارخانه‌‌ها قطع نشود مسکن باید ۲۵ متر باشد تا هیچ زنی تحمل ماندن در خانه را نداشته باشد همه‌ی اینها برای استخراج طلای پنهان(زنان) از خانه‌ها و تبدیل آنها به کارگر مفت و ارزان در کارخانه‌هاست 🖋 حسن عباسی 📎 @hassanabbasi1374
این پست را چند بار بخوانید
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دونالد ترامپ در این جلسه پرسش و پاسخ راجع به تحریم ها گفت "من از ابزار تحریم زیاد استفاده کردم ولی زود هم برشون میداشتم چون هر بار که تحریم میکنیم، دلار رو میکشیم. الان داریم روسیه و ایران رو از دست میدیم و این برتری دلار رو از بین می بره و این اتفاق ما رو جهان سومی میکنه" دقت کردید! ترامپ داره اعتراف میکنه که تحریم ایران به ضرر آمریکا و باعث شکسته شدن قدرت دلار است! البته که از نظر عده ای غربنده و خودتحقیر، ایران جایگاهی در اقتصاد دنیا ندارد :))))) ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو می‌خواهی مرا انگار گنجشک نگاهـم می‌کنی هر بـار گنجشک چه احسـاس عجیبی با تـو دارم کمـی انسـانم و بسیـار گنجشک 🟢@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرض کنید این کلمات از دهان «جلیلی» یا «شهید رییسی» خارج شده بود. چه اتفاقی می‌افتاد؟! یک ابله در مناظرات گذشته تهمت «شش کلاس سواد» را وسط انداخت و زنجیری‌های زنجیره‌ای تا هنوز هم دست از آبروی برنداشته‌اند. آن‌وقت منتخب حضرات این‌طور یک کشور را مضحکه عالم و آدم می‌کند و ما همچنان باید «وفاق» ایجاد کنیم! چه می‌شود گفت جز این‌که این «غزل‌غصه» را بخوانیم و به حال خودمان گریه کنیم: مـریــز آبــروی ســرازیــر مــا را به ما بازده نان و انجیر ما را خـدایـــا اگـــر دست‌بنــد تجمّــل نمی‌بست دست کمانگیر ما را کسی تا قیــامت نمی‌کــرد پیدا از آن گوشه کهکشان تیر ما را ولی خسته بودیم و یاران همدل به نــانـــی گرفتــند شمشـیــر ما را ولی خسته بودیم و می‌برد توفان تمـــــام شکـــــوه اســـــاطیـــــر مـــا را طلا را که مس کرد، دیگر ندانم چه خاصیتی بــود اکســــیر مـا را عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
هدایت شده از کانال مشرق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره محمدعلی کلی از مبارزه با یک بوکسور از رژیم صهیونیستی @mashreghnews_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیروز عصر به بیماری که براش شک به آلزایمر داشتم اواخر مصاحبه سه تا کلمه رو گفتم که به خاطر بسپاره و ۵ دقیقه بعد ازش بپرسم‌ ببینم یادشه یا نه. الان یادم اومد که یادم رفته ازش بپرسمشون...🤒😆 🔴@yahyaei_m
به بهانه‌ی سالگرد شروع فتنه‌ی «ز.ز.آ»
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
روسری‌ات را بردار... گیسویت را از دوش و دیشب پریشان‌تر کن. بگذار تا موهایت در باد برقصند بوی ادکلن فرانسوی‌ات را پخش کن توی شهر -حاشیه‌ی خلیج‌فارس بوی نفت می‌دهد- بزن بیرون و از همیشه بلندتر فریاد بزن: «زن، زندگی، آزادی...» تو تنها نیستی دختر! «هم‌سایه» نه... ولی انبوه «سایه‌ها» حتماً دنبال تو راه می‌افتند! «کیف» کن که لشکر «فیک‌»ها لایکت می‌کنند. تو در صدر خبرهای اینترنشنال و بی‌بی‌سی هستی. البته فعلاً! -فعلاً تیتر باید این باشد- «علی دایی» دایه‌ی مهربان‌تر از مادر توست! از مادر «اسرا» هم مهربان‌تر... نمی‌بینی؟! «آقای گل» بخاطر تو پاس گل داد به ضدانقلاب. و جادوگر مستطیل سبز چراغ سبز نشان داد به بوق‌‌چی‌های رسانه‌ای غرب! «بوق بزن» تک‌تک... ممـــتد... خیابان‌ها را شلوغ کن و هیچ فکر نکن که شاید پشت هیجان تو آمبولانس توی ترافیک مانده است. فریاد بکش بلندتر از همیشه... تو حق داری که هات‌داگت را از شعبه‌های «مک دونالد» در خیابان «ولیعصر» بخری با یک بطری پپسی اصل اسرائیلی! آروغت را که -روشنفکرانه- زدی سرت را از شیشه‌ی ماشین بیرون کن جیغ بکش بنفشِ بنفش... و بلندتر از پیش بخوان: «نون و پنیر و خاویار ظریف الکسیس رو بیار!» و بعد یک‌راست برو تا شمال شهر تااا «دربند» آن‌جا هنوز انقلاب نشده بِیبی! اصلاً برو دور دور سرِ راه -درست جلوی ویلا- از «جادوگر» هم امضا بگیر... -اگر از فرنگ برگشته باشد و صدایت را از پشت برج و بارو و نُه‌توی ویلایش بشنود- «حیا» را بی‌خیال «حیاط» ویلاهای استخردار را عشق است! حوض‌ صحن امامزاده داوود آن‌قدر عمیق نیست که بشود شیرجه زد داخلش و زیرآبی رفت شاهچراغ هم همین‌طور! اصلاً حوض سهم بچه‌ها... ارزانی کبوترها... ولی از خودت بپرس: کرکس از کبوتر چه کم دارد؟! پس چرا «در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست؟!» سهم تو از زندگی بیشتر از این‌هاست. «زن، زندگی، آزادی...» هوا رفته رو به سردی «پاییز اومده، پیِ نامردی...» چکمه‌ات را بپوش دختر و بزن بیرون تنور تجمع را داغ‌ کن از «دروازه دولت» عبور کن به «دروازه‌های آزادی» خوش آمدی! آغوش رایگان... بوسه‌های رایگان... عشق‌های رایگان... آدم‌های رایگان... مهد همه‌ی چیزهای دوزاری... «داعش -سخنگوی عمل‌گرای کاخ سفید- ورود شما را به دروازه‌‌ی تمدن غرب خوش‌آمد می‌گوید...» «اهلاً و سهلاً چطوری ایرانی...؟!» در خبرها دیدم -مشروح خبر بیست و نیم- داعشی‌ها همین دیروز «از خون جوانان وطن» از خون کودک و مرد و زن به یُمن ورودت به دهکده‌ی جهانی توی شاه‌چراغ «فرش قرمز» پهن کرده‌اند... راستی نگران تروریست‌ مسلح شیراز نباش «جناب جادوگر» به پرستارها سپرده است که اسم هیچ کسی را ثبت نکنند! -حتی درمان هم رایگان- می‌بینی؟! آغوش آمریکایی‌ها برای همه باز است. «کور» که نیستیم؛ امضای «کری» هنوز هم تضمین است! به باغ مرکبات «برجام» خوش آمدید بفرمایید انگور فرانسوی مادام! موهایت را شرابی رنگ بزن؛ به کشورت هم انگ پشت انگ... به شیشه‌‌ی خانه‌ها به پنجره‌های رو به صبح به ماشین‌ها و به من هم در خیابان سنگ بزن. بعد بچرخ و رو به دوربین‌ اجنبی‌ها (سه... دو... یک...) -لبخند یادت نرود زیبا- بگو «سیییب» -سیب اعلای باغ برجام- خنده‌ات را قشنگ‌تر می‌کند! حالا دست تکان بده. و همراه با «صدای آمریکا» تکرار کن: «زن؛ زندگی؛ آزادی...!» عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
پــُــر از حــس شهــــریورم در غروب من انگــــــار شــــرجی‌تـــــرم در غروب تویی آن‌که بی من به دریا زده‌ست؟! و یـــــا چشـــــــم نـــابــــــاورم در غروب... یک امشب مسلمانی از من مخواه گمـــان کن کمـــی‌ کافـــرم در غروب گمان کن در این قحطی شور و شعر من اصــــلاً کســــی دیگــــرم در غروب ... هــوایــــی‌تــــر از مــــــرغ دریـــــایـــــی‌ام عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
بیچاره شاعر، خسته شاعر، در به‌ در شاعر از کولیِ شب‌گــــردِ شهر آشفتــــه‌تر شاعر 🤦‍♂😄
بشارت می‌دهد هر دم، عصای پیر در دستم که مرگ این‌جاست... یا این‌جاست... یا این‌جاست... 🔴@yahyaei_m
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن دور فــلک درنـــــگ نــــدارد، شتـــاب کن 🔴@yahyaei_m
بالـــش در دست و پتــــو زیـــر بغـــل ما که رفتیم «حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَل» 😄@yahyaei_m
هدایت شده از KHAMENEI.IR
♥️ لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ 👈 مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سرمشق نیکویی بود. سوره احزاب، آیه ۲۱ ✏️ رهبر انقلاب: پیغمبر اکرم اسوه‌ی حسنه است؛ این را قرآن بصراحت دارد میگوید. اسوه است یعنی چه؟ یعنی یک الگویی است که ما باید از این الگو تبعیّت کنیم؛ در قلّه‌ای قرار گرفته، ما باید از این حضیض به سمت آن قلّه پیش برویم، حرکت کنیم. ✏️ بشر تا آنجایی که میتواند باید حرکت کند به سمت آن قلّه؛ اسوه یعنی این. ۱۴۰۱/۷/۲۲ 📥 نسخه قابل چاپ 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از جرعه هایی از نور
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود ✍🏻 موسی عصمتی