#سلام_بر_ابراهیم1
#قسمت_هفتاد_و_ششم
💫وقتی تصميم گرفتيم کاری در مورد آقا ابراهيم انجام دهيم، تمام تلاش خودمان را انجام داديم تا با كمک خدا بهترين کار انجام گيرد.
💫هرچند می دانيم اين مجموعه قطره ای از دريای كمالات و بزرگواری های آقا ابراهيم را نيز ترسيم نكرده.
💫اما در ابتدا از خدا تشكر كردم. چون مرا با اين بنده پاک و خالص خودش آشنا نمود.
💫همچنين خدا را شكر كردم كه برای اين كار انتخابم نمود.
💫من در اين مدت تغييرات عجيبی را در زندگی خودم حس كردم!
💫نزديك به دو سال تلاش، شصت مصاحبه، چندين سفر كاری و چندين بار تنظيم متن و... انجام شد.
💫دوست داشتم نام مناسبی كه با روحيات ابراهيم هماهنگ باشد برای کتاب پيدا کنم.
💫حاج حسين را ديدم. پرسيدم: چه نامی برای اين كتاب پيشنهاد می كنيد؟
💫ايشان گفتند: اذان.
💫چون بسياری از بچه های جنگ، ابراهيم را به اذان هايش می شناختند، به آن اذان های عجيبش!
💫يكی ديگر از بچه ها جمله شهيد ابراهيم حسامی را گفت: شهيد حسامی به ابراهيم می گفت: عارف پهلوان.
💫اما در ذهن خودم نام مجموعه را «معجزه اذان» انتخاب كردم.
💫شب بود كه به اين موضوعات فكر ميكردم.
💫قرآنی كنار ميز بود. توجهه ام به آن جلب شد. قرآن را برداشتم.
💫در دلم گفتم: خدايا، اين كار براي بنده صالح و گمنام تو بوده، ميخواهم در مورد نام اين مجموعه نظر قرآن را جويا شوم!
💫بعد به خدای خود گفتم: تا اينجای كار همه اش لطف شما بوده، من نه ابراهيم را ديده بودم، نه سن و سالم می خورد كه به جبهه بروم. اما همه گونه محبت خود را شامل ما كردي تا اين مجموعه تهيه شد. خدايا من نه استخاره بلد هستم نه می توانم مفهوم آيات را درست برداشت كنم.
💫بعد بسم الله گفتم. سوره حمد را خواندم و قرآن را باز كردم. آن را روي ميز گذاشتم. صفحهاي كه باز شده بود را با دقت نگاه كردم.
💫با ديدن آيات بالای صفحه رنگ از چهره ام پريد! سرم داغ شده بود، بی اختيار اشک در چشمانم حلقه زد.
💫در بالاي صفحه آيات 109 به بعد سوره صافات جلوه گری می كرد كه می فرمايد:
💫سلام بر ابراهيم
اينگونه نيكوكاران را جزا می دهيم
به درستی كه او از بندگان مؤمن ما بود.
#پایان
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی