eitaa logo
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
322 دنبال‌کننده
561 عکس
48 ویدیو
2 فایل
﷽ #وقف‌علمدارِارباب :) مَن یَخافُ‌الیلِ و أنتَ القَمَر؟! چه کسی از شب‌ میترسه وقتی که تو ماهی .. #عمیَ‌_العباس♥️ . - مطالب‌هدیه‌به‌‌محضر #حضرت‌صاحب - کپی؟ چرا که نه .
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌈• مےخواستم‌گواهینامۂ‌رانندگےبگیرم. بہ‌همین‌دلیل دریک‌آموزشگاه ثبت‌نام کردم،پس ازمدتۍمربۍام گفت:راستۍ یک‌آقایۍ هم‌فامیلۍشما اینجا هنرجواست. پرسید:باهم‌فامیل‌هستین؟! چون را ندیده‌بودم،گفتم:والا خبرندارم. بعدازمدتےهمدیگررا اتفاقےدیدیم وشناختیم.فکرمےکنم یک‌هفتہ بعداز اولین دیدارما بود کہ باخانواده‌اش صحبت‌کردبیایند . آن‌موقع تازه ازسربازےبرگشتہ‌بود وحدود ۲۰سالش‌بود. هنوزکارےهم پیدانکرده‌بود،اما اصرارداشت ازدواج‌کند. یادمہ‌درجلسۂ‌خواستگارے پدرم ازاو پرسید؛درآمدتان‌ازکجاست؟! این‌درحالےبود کہ پدرش هم بہ‌اوگفتہ‌بود:من نمےتوانم کمکۍ در مخارج‌زندگے بہت‌بکنم.اما ایستادوگفت:من روےپاےخودم هستم وازهرکجا کہ‌باشد نانم رادرخواهم‌آورد. سال۸۵کہ رفتیم عقدکنیم،یک دستخطۍ نوشت وخواست‌آنرا امضاکنم. داخل‌کاغذ نوشتہ‌بود دلم‌نمےخواهد یک تارموےشما را نامحرمےببیند.من هم امضاکردم. یک‌سال‌کہ اززندگیمان‌گذشت بہ دنیا آمد.نامش رابا باهم‌انتخاب کردیم.دوست‌داشتم وقتے بزرگ مےشود مانندنامش متین وباوقار باشد.😌 بعدازاو دخترم بہ‌دنیا آمد. وقتےفہمیدیم فرزنددوممان دختراست، خیلےخوشحال شدیم.چون پسرکہ داشتیم وهردو دختر دلمان مےخواست. نام پیشنہادمن بود.اما مخالفت کرد و مےگفت باید نام مذهبـےبرایش انتخاب‌کنیم. اما من این اسم را دوست‌داشتم بہ‌خاطر ظرافتے کہ دراین‌نام حس مےکردم.🌱 بعداز نہـال زمانےکہ فرزند سوممان متولد شد،خیلےها بہ خورده‌مےگرفتند کہ‌چرا اینقدر بچہ مےآورید؟! اوهم مےگفت:چون سلامت روح‌وجسم داریم.هرکسےخودش مےداند چندفرزند براےزندگےاش لازم است. پرچم‌حرم‌حضرت‌عباس"علیہ‌السلام"را آوردند هیئت‌.آن‌را امانت گرفت وبرد چندتا ازروستاهاےهمـدان تا مردم آنجا هم تبرکےدست بزنند و حاجت‌بگیرند. مےگفت بگذار آنہاهم خوشحال شوند. واقعا عاشق بودم وعاشقانہ دوستش دارم.براےاثبات همین عشقم همین بس کہ با علاقہ ووابستگے بہ اواجازه دادم برود ورفت.💔 شب‌هازودتربچہ‌هارا مےخواباندم و دوتایـے بیداربودیم و میوه‌مےخوردیم وباهم صحبت مےکردیم و بعد یہو وسط حرفش مےگفت:خانم!اگر شہـیدشدم بہ‌من افتخار کن. مےگفتم:وا بہ‌چے افتخارکنم؟!بہ‌اینکہ شوهرندارم؟! مےگفت:نہ بہ‌این افتخارکن کہ‌من همہ‌را دوست‌دارم وبہ‌خاطر همۂ‌مردم مےروم.اگر نروم دشمن داخل‌خاک‌ما مےآید. گاهےبراےعزادارے مےرفت غذاے نذرےاش‌را مےآوردخانہ مےگفت این‌را یکدفعہ‌نخورید.بگذار هروقت غذا درست‌کردے توےهرغذا یک‌قاشق بریز براےتبرک. براےاینکہ بتواند داخل‌حسینیہ‌شود ازصبح مےرفت.مےگفتم:خستہ‌نمےشےاین همہ‌ساعت؟! مےگفت‌:نہ. هروقت کہ‌سخنرانےآقا پخش‌مےشد مےزد توے سینہ‌اش مےگفت:آقا,پیش‌مرگ شما شوم.💚 واقعاصادقانہ مےگفت.کہ‌بہ‌آرزویش هم‌رسید. بین‌سہ‌فرزندمان بیشتربادخترمان رابطہ‌اش نزدیک‌بود. مےگفت:بابارفتہ ڪربلا اما راهش را گم کرده ومیاد.😔 روزتشییع‌وخاکسپارے هنوزدر شک بودم.موقعے کہ پیکرش را داخل‌قبرگذاشتند،حلقہ‌ام را انداختم داخل‌قبر واین‌کار را براےدل‌‌خودم کردم کہ مثلا یادم یادش‌باشہ مراشفاعت‌کنہ. درپایان این‌گفتگو بایدبگویم واقعا عزیزتر از همسروفرزند،کسےنیست.🌱 "یادشون‌باذڪر" •🌸• •| @yaraneakharozamany |•