32.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متاسفانه باگذشت زمان حساسیت و توجهی که درابتدای جنگ غزه بود ازبین رفته است. واین خیلی ناشایسته است وخواسته صهیونیستهاهمین است.
لذا خواهران وبرادران ایمانی نسبت به انتشاراین کلیپ اهتمام داشته باشند. 🌴🌴🌴🌴
https://eitaa.com/joinchat/220856983C16fa657493
یاسید الشهدا علیه السلام 💔🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام دلخوشی زندگی من اینست
که وقت مرگ میآیی و مرگ شیرین است
بنظرم خود امیرالمؤمنین به این قطه نظر داشته که حاج منصور اینطوری خونده
کفن کنید مرا رو به قبلهی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است🌴🌴🌴🌴🌴🏴💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا(ع) کمکم کن..
روایت تجربه گر از لحظه نجات خود توسط امام رضا علیه السلام
#زندگی_پس_از_زندگی
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر جالب زنده یاد بیتالله عباسپور، تنها قهرمان ایرانی مسترالمپیا درباره روزه گرفتن
#ماه_رمضان
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مراسم نماز و افطاری در مسجد بلال هامبورگ بدجوری براندازهای الدنگ رو سوزونده :))
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بلاء و ابتلاء - ابتلائات پنجگانه در قرآن
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 اسکات ریتر تحلیلگر آمریکایی: ما تروریست شده ایم. امیدوارم مردم این را بفهمند...ما یک ملت تروریست هستیم. 🔥👌 طوفان الهی هست راه باز کرد برای مردان حق 🌴https://eitaa.com/joinchat/220856983C16fa657493
کشورهای طرف ظلم راحت گرفتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥🔥🔥🔥🔥 اسحاق بریک، ژنرال اسرائیلی: ما نه تنها حماس بلکه حتی قدرت نظامی حماس را هم نمیتوانیم نابود کنیم. توانایی خود را هم در برابر ایران هستهای نیز از دست دادهایم!🔥🔥🔥❓
پنهان کاری تبلیغاتی شیطان فهم
انسانهای اذاده کار دست شان داد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نابودی سلامت کشورباتبلیغات دروغ صهیونیستها 🌴🌴 لطفاً تاپایان ببینید
31.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غرق در نعمت ولایتیم
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🏴💔🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو طبیب دل غمدیده مایی🌴 🏴
https://eitaa.com/joinchat/220856983C16fa657493
یاسید الشهدا علیه السلام صلوات 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولای دلشکسته🌴💔🏴
حامد کاشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلا امشب سفر دارم...
صلوات هدیه کنید به روح مطهر شهدای مدافع حرم و حاج قاسم عزیز
🌴🏴💔🌹
#منتظرانظهورامامزمانعج🇮🇷♥️
شب قدر زیاد دعاکنیم برای ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات سلامتی قلب آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌴🌴
15- امام صادق عليه السلام:
طَلَبتُ نُورَ القَلبِ فوَجَدتُهُ في التَّفَكُّرِ و البُكاءِ ، و طَلَبتُ الجَوازَ علَى الصِّراطِ فوَجَدتُهُ في الصَّدَقَةِ ، و طَلَبتُ نُورَ الوَجهِ فوَجَدتُهُ في صَلاةِ اللَّيلِ؛
روشنايى دل را جوييدم و آن را در انديشيدن و گريستن يافتم و گذر از صراط را جوييدم و آن را در صدقه دادن يافتم و نورانيّت چهره را جوييدم و آن را در نماز شب يافتم .
(مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173، ص 13810 - منتخب ميزان الحكمة، ص 572)
علی در شبی که فردای آن به شهادت رسید، تا صبح نخوابید، و تمام شب را مشغول عبادت با خدای خود بود. او هر شب برای این که کسی متوجه نشود که نماز شب می خواند، نزدیک در چادر می خوابید و با غلت زدن از ان خارح می شد، تا کسی متوجه بیدار شدن او برای نماز شب نشود.
شهید علی (بیام)شریفی
منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:94
نصفه شب بیدار می شد، یک تکه کاغذ از زیر پتو برمی داشت می گذاشت جلویش، از رویش نماز می خواند. نوشته بود نماز شب چند رکعت است و چه طور باید خواند.
یادگاران، جلد 20 کتاب شهید محمد جهان آرا، ص 18
آخر شب بود. دلم برایش تنگ شده بود. به خودم گفتم: تو چه طورخواهری هستی ؟ برادرت توی بیمارستانه، برو یه سر بهش بزن.
می دانستم ناراحت می شود که شب برویم بیرون. گفتم: علَی الله. می روم، هر چه باداباد. رفتم. پشت در اتاقش مراقب ایستاده بود و برق اتاقش خاموش بود. گفتم: لای در را باز کنید، من این را برایش بگذارم تو و یک نظر ببینمش و بروم. یادم نیست چی برایش برده بودم، ولی یک چیزی برده بودم. بیش تر بهانه بود. در را که باز کردند، دیدم صدایش می آید. مناجات می کرد. خواستم بیایم بیرون که من را دید. گفت: این جا چه کار می کنی ؟
گفتم: دلم برات تنگ شده بود، آمدم ببینمت.
گفت: من راضی نیستم این ساعت شب بیایی این جا.
گفتم: زود می روم.
گفت: برو.
یادگاران، جلد 6 کتاب شهید محمود کاوه، ص 22
تمام شب را توی راه بودیم. خسته و فرسوده رسیدیم. هوا سرد بود. دست بردار نبود. همین طور حرف می زد؛ فردا چه کار کنید، چه کارنکنید، چند نفر بفرستید آن جا، این جا چند تا توپ بکارید. این دسته برگردد عقب، آن گروهان برود جلو.
دقیق یادم نیست. یازده ـ دوازده شب بود که چرتمان گرفت. زیلوی گوشه ی سنگر را برداشتم و پهن کردم و دراز کشیدیم. چیزی نداشتیم رویمان بیندازیم. پشت به پشت هم دادیم و خوابیدیم، که مثلا گرممان شود. دو ساعت که گذشت، بلند شد. با آب قمقمه اش وضو گرفت وایستاد به نماز. حس نداشتم تکان بخورم، چه رسد به بلند شدن و وضوگرفتن. فقط نگاهش می کردم.
یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 75
بچه ها را برای نماز صبح بلند می کرد. می خواند
ای لاله ی خوابیده چو نرگس نگران خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز.
می گفت: اگه آیه ی آخر سوره کهف رو بخونین، هر ساعتی که بخواین بیدار می شین.
آمد بالای سرم، گفت: مگه آیه رو نخوندی ؟
گفتم: چرا؟
گفت: پس چرا دیر بلند شدی ؟
درست موقع اذان بود. گفتم: نیت کرده بودم سر اذان بیدار بشم که شدم.
خندید. گفت: مرد مؤمن، این رو گفتم برای نماز شب بلند شین.
گفتم: حاجی ما خوابمون سنگینه. اگر بخواهیم برای نماز شب بلندبشیم، باید کل سوره ی کهف رو بخونیم، نه آیه ی آخرش رو.
یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 48
« برادر ها بلند شید ؛ نماز شب. » هوا سرد بود. کسی حال بلند شدن نداشت. پتو ها را کشیده بودند تا روی سرشان و خوابیده بودند. دست بردار نبود. هی داد می زد « بلند شید؛ نماز شب!» یکی سرش را از زیر پتو در آورد. همین طور که چشم هایش بسته بود گفت« از همین زیر پتو العفو. » چند تا پتو دور خودش پیچید و رفت. زیر نور فانوس دعا می خواند، نماز می خواند، گریه می کرد.
یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 45
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت:«می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 11
نماز شب مختصر نماز شب از نمازهاي مستحب مي باشد. اين نماز از يازده ركعت تشكيل شده است كه به ترتيب زير به سه بخش تقسيم شده و خوانده مي شود:
1. هشت ركعت نماز كه به صورت چهار نماز دو ركعتي - مانند نماز صبح - مي باشد و نافله شب خوانده مي شود. و به دلخواه مي تواند به جاي «قل هواللّه » يكي از سوره هاي كوتاه را خواند كه ثوابش بيشتر است.
2. بعد، دو ركعتِ آن به نيت نماز شفع خوانده مي شود. به اين صورت كه در ركعت اول بعد از «حَمد» به جاي قل هو اللّه ، سوره قل اَعوذ برب الناس و در ركعت دوم بعد از حمد سوره قل اعوذ برب الفلق خوانده شود و بعد قنوت، ركوع، دو سجده و در پايان سلام و نماز تمام مي شود.
3. نماز يك ركعتي كه نامش نافله وتر است. مي توان بعد از سوره حَمد، يك مرتبه سوره توحيد خوانده و يا اين كه سه مرتبه سوره توحيد و يك مرتبه سوره ناس و يك مرتبه سوره فلق خوانده شود.
هرچه قدر قنوت نافله وتر طولاني تر خوانده شود، بهتر است. به هنگام قنوت، ابتدا هفت مرتبه خوانده شود: «هذا مقامُ العائِذِ بِك مِنَ النّار». و بعد، هفتاد مرتبه گفته شود: «استغفر اللّه ربي و اتوبُ اليه» و توصيه شده كه براي چهل نفر از مؤمنين دعا و استغفار شود. نحوه دعا به اين شكل است: «اللهم اغْفِر لِفلان...» به جاي «فلان» نام مؤمن مورد نظر برده شود و يا به صورت فارسي گفته شود. مثلاً بگويد: «خداوندا بيامُرز پدرم را...» و سپس سيصد مرتبه بگويد: «العفو».
مستحب است براي شمارش تعداد ذكرها از دست راست استفاده شود. و دست چپ خود را به حالت قنوت بالا ببرد.
در پايان قنوت بگويد: «رَبِّ اغْفِر لي و ارْحَمني و تُب عَلَي اِنَّك اَنْتَ التَّواب الغفور الرَّحيم» و سپس به ركوع رفته و دو سجده و بعد سلام دهد و نماز را تمام كند. در پايان نماز نيز تسبيحات اربعه خوانده شود.
نام بلند مهدی زین الدین در سال 1338 در انبوه نام زمینیان درخشید و هستی آسمانی اش در خاک تجلی یافت. او در خانواده ای مذهبی، متدین در تهران متولد شد. با ورود به دبستان و آغاز زندگی تازه، مهدی اوقات فراغتش را در کتاب فروشی پدر می گذراند. مهدی در دوران تحصیلات متوسطه اش به لحاظ زمینه هایی که داشت با مسائل مذهبی و سیاسی آشنا شد. او در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی به دلیل نپذیرفتن شرکت اجباری در حزب رستاخیز از دبیرستان اخراج شده بود، با تغییر رشته و علیرغم تنگنا و فشار سیاسی تحصیل را ادامه داد و رتبه چهارم را درمیان پذیرفته شدگان دانشگاه شیراز به دست آورد. اما با تبعید پدر به سقز از ادامه تحصیل منصرف شد و به شکل جدی تری فعالیت مبارزاتی را پی گرفت. پدر پس از زمانی کوتاه به اقلید فارس تبعید شد و دور از خانواده مدتی را در آنجا گذراند. با شروع مبارزات مردمی در سال 1356 پدر مخفیانه به قم رفت و خانواده را نیز منتقل کرد. از آن پس مهدی به همراه پدر و جمعی دیگر در ساماندهی و پیشبردن انقلاب در شهر قم تلاش های بسیاری کردند. با به ثمر رسیدن تلاش های جمعی و پیروزی انقلاب، مهدی ابتدا به جهاد سازندگی و سپس با تشکیل سپاه پاسداران به این نهاد پیوست و پس از مدتی به عنوان مسؤول اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران قم فعالیت های خود را ادامه داد. این مسؤلیت مقارن با توطئه های پیچیده و پی در پی ضد انقلاب بود که او با توانایی، خلاقیت و مدیریت بالایی که داشت به بهترین شکل ممکن آنها را از سر گذراند و این مرحله بحرانی فعالیت سیاسی را طی کرد. هنوز نخستین شعله های جنگ تحمیلی بر افروخته نشده بود که آقا مهدی با طی دوره آموزش کوتاه مدت نظامی همراه با یک گروه صد نفره عازم جبهه های نبرد شد و نخستین تجربه رویارویی مستقیم با دشمن را پشت سر گذاشت. او در طول دوران حضورش مسئوولیت شناسایی یگان های رزمی، مسئوولیت اطلاعات و عملیات قرارگاه نصر، فرماندهی تیپ علی بن ابیطالب(ع)، فرماندهی لشگر خط شکن علی بن ابیطالب(ع) و فرماندهی لشگر 17 علی بن ابیطالب(ع) را بر عهده گرفت.
سردار سرلشگر مهدی زین الدین در آبان ماه سال 1363 در حالی که به همراه برادرش مجید(مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشگر علی بن ابیطالب) برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت در حال حرکت بود، پس از سال های طولانی انتظار، کلید باغ شهادت را یافت و مشتاقانه به سرزمین های ملکوتی آسمان هفتم بال گشود. زين الدين در 25 سالگي بر اثر اصابت گلوله به سينه و ران پا در تپه ساروين در حومه شهر سردشت به شهادت رسيد. از او يک دختر به يادگار باقي ماند. پيکر پاک و مطهرش را در گلزار شهداي قم به خاک سپردند. برادرش مجيد نيز در راه رسيدن به معشوق جانش را در طبق اخلاص نهاد.
منبع سایت صبح
در سی امین روز از فروردین ماه سال 1333 خداوند مهدی را به خانواده معتقد و با ایمان باکری در شهرستان «میاندوآب» عطا فرمود. مهدی خردسال بود که از نعمت دستان نوازشگر مادر محروم شد. او تحصیلات خود را در ارومیه آغاز کرد و از سال آخر دبیرستان همزمان با شهادت برادرش «علی» به دست مامورین ساواک به فعالیت های سیاسی علیه رژیم پرداخت. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسی مکانیک کسب علم نمود.
او همزمان با تحصیل، مبارزات سیاسی خود را علیه رژیم ظلم و استبداد در تبریز گسترش داد و پس از مدتی برادرش حمید را به منظور ارتباط با سایر مبارزان و تهیه اسلحه و مهمات به خارج از کشور فرستاد. پس از اتمام تحصیلات مهدی به سربازی اعزام شد اما فرمان امام را مبنی بر ترک پادگان ها، لبیک گفت و از آن پس زندگی مخفیانه خود را آغاز کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه در آمد و در سازماندهی این ارگان نقش مؤثری را ایفا نمود.
مدتی نیز در دادستانی دادگاه انقلاب خدمت کرد. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئوولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده گرفت. با شروع جنگ تحمیلی زندگی مشترک خود را آغاز کرد و بلافاصله پس از ازدواج(روز بعد از ازدواجش) عازم جبهه ها شد. باکری در پاکسازی منطقه از مزدوران شرق و غرب شبانه روز تلاش می کرد و خدمات ارزنده ای را ارائه داد. او در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه به عنوان معاونت تیپ نجف اشرف به مقابله با دشمن پرداخت و از ناحیه چشم مجروح شد و پس از آن در عملیات هایی چون بیت المقدس، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر یک تا چهار و... در سمت های مختلف شرکت کرد و عاشقانه ازمیهن اسلامی دفاع نمود.
او مدتی قبل از عملیات بدر به خدمت رهبر و محبوبش امام خمینی (ره) رسید و اشک ریزان از ایشان خواست تا برایش دعا کنند که شهد شیرین شهادت را بنوشد. چند روز بعد دعای پیر جماران در حق مهدی مستجاب شد. بیست و پنجم بهمن سال 1363 در عملیات بدر در شرق دجله فرماندهی لشگر عاشورا را به عهده داشت که بر اثر اصابت گلوله به دیدار محبوبش شتافت.
پیکر پاک این فرمانده 30 ساله چون مرواریدی در صدف پنهان ماند.
منبع سایت صبح