eitaa logo
متن و سبک مداحی
4.1هزار دنبال‌کننده
123 عکس
186 ویدیو
21 فایل
مداح #رضاابوالحسنی جهت هماهنگی 09198167899 @Reza_abolhasani_1368 گروه محفل اشک https://eitaa.com/joinchat/3280995276Ce26d40a18b
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•اگر که‌ من شهید نشم... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : سید مهدی سرخان *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد...https://eitaa.com/yazahramadadi135
|⇦•پرچم سبز افتخار.... #روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی میرداماد بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " *شبِ آقازاده ي امامِ مجتبي است، شبِ پنجم و شيشم از دو تا نازدانه ي يتيم ميخونن، به يادِ اون دستي كه عبدالله در راهِ امامش فدا كرد، دوتا دستامون رو به سر بذاريم، آقامون رو صدا بزنيم: يا صاحبِ الزمان! الغوث و الامان...* پرچم سبزِ افتخارِ حسن نور در نور یادگارِ حسن روحِ بی باک ذوالفقارِ حسن مردِ رزمِ جَمَلْ شکارِ حسن چون پدر از سقیفه بی زار است یازده ساله مردِ پیکار است *امشب يكي از سخت ترين روضه هاست، چون روضه روضه ي گودالِ، آخرين شهيدِ قبل از اباعبدالله است، آخرين شهيد با چه خصوصيتي؟ دو تا شهيد تو آغوشِ حسين جان دادن، توي آغوشِ حسين بودن كه تير اصابت كرد، خيلي از شهدا رو ابي عبدالله بغل كرد و جان دادن، اما دو تا از شهدا تو بغلش بودن كه دست و پا زدن، يكيش عبدالله بن الحسن بود، يكيش هم يه شيش ماهه ي شيرخواره، امشب خيلي بايد برا عبدالله يتيم نوازي كنيم...* عزتِ مجتبی ست عبدلله روحِ قالو بلاست عبدلله سپرِ نیزه هاست عبدلله غرقِ خونِ خداست عبدلله از لبش یا حسین می بارد دست از این عشق بر نمی دارد *هر شهيدي، هر دلاوري ميزد به دلِ لشكر، بالاخره يه وسيله دفاعي داشت، يه ابزارِ جنگي داشت، اما اين آقازاده هيچي نداشت رفت ميدان، يه بدن داشت يه تن داشت، همين رو سپر كرد برا امامش، الله اكبر، از ابتدا ابي عبدالله سفارشش رو كرد، ده سال تو بغل حسين بزرگ شده بود، يه ساله بود باباش حسن رو از دست داد، يازده ساله اومد كربلا، ابي عبدالله خوب ميشناخت اون رو، خودش بزرگش كرده بود، يه عبارتي هست تو مقاتل، به خواهرش زينب فرمود:"اِحبِسیه یا اُختي" نگهش دار، توي خيمه حبسش كن، اين از خيمه بيرون بياد منو ببينه مياد سمتِ من، اين آقازاده رو توي خيمه نگه داشته بودن، با اينكه زينب از اول صبح هي ميرفت همراهِ برادر بيرون خيمه، اما حواسش به اين آقازاده بود، مبادا اين آقازاده دستش رو از دستِ عمه رها كنه، آخه اين آقازاده هم امانت حسنِ، هم امانت حسينِ، خيلي برا زينب مهم بود تا حواسش باشه، اما حواس عبدالله به ميدانِ، آخرين شهيد يعني شهادت همه رو ديده، دو سه جا خونش به جوش اومد ميخواست از خيمه بيرون بزنه اما عمه نذاشت، اولين باري كه از جا بلند شد وقتي بود كه بدن علي اكبر رو آوُردن، ديد خيمه ها ريخت بهم، عمه دستش رو گرفت، دومين جايي كه خونش به جوش اومد آسمون رو سرش خراب شد، مي دونيد كي بود؟ پرده ي خيمه رو كنار زد، ديد عموش با قد خم داره مياد، فهميد ديگه عموش عباس رفته، ديگه بي عمو شده، ديگه خيمه ها علمدار نداره، سومين جايي كه ديگه نگه داشتنش سخت شد، ديد علي اكبر رفت، قاسم رفت، عون و محمد رفتن، ديد عمو عباسش رفت، ديگه كسي نمونده، يهو متوجه شد شيرخواره هم رفت، علي اصغر هم رفت، پس من چي؟ هي توي خيمه به خودش نهيب زد: خجالت نميكِشي، عموت تنها تويِ ميدونه؟ دست تويِ دستِ عمه است، يهو ديد عمه از خيمه زد بيرون، يه دستِ عمه آزاده، عمه با يه دست، دستِ عبدالله رو گرفته، زمين كربلا داره ميلرزه، عمه رفت رويِ بلندي، ديد يه دستي كه آزاده رفت رو سَرِ عمه، خودم ديدم زبالاي بلندي، عزيزِ مصطفي را سر بريدن، ديد عموش رو دارن ميكُشن...*https://eitaa.com/yazahramadadi135
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی میرداماد• ناگهان دید کربلا لرزید عمو افتاد خیمه ها لرزید دست عمه که بی هوا لرزید تن فرزند مجتبی لرزید عمو از صدر زین غریب افتاد دست یک عده نا نجیب افتاد : حسن كردي عمه ببین عمو چه بی حال شده عمه عمو وارد گودال شده عمه ببین جلو چشِ مادرش به زیر دست و پا لگدمال شده *دستش رو كشيد، زد به دلِ لشكر، هر شهيد رَجَز داشت، هر شهيدي خودش رو معرفي مي كرد، اين يازده ساله يه رجز خونده تا دنيا دنياست باقيه، از لابلاي اسبا فرار مي كرد به طرفِ گودال، داد ميزد:" وَالله لا اُفارِقُ عَمّی" بخدا عموم رو رها نمي كنم... اومد رسيد ديد گرد و خاكِ، خوب گرد و خاك كه نشست، يهو چشمش باز شد، ديد موهاي سَرِ عمو دستِ قاتلِ، شمشير بالا رفته...*  ببین قیامتي شده دور و برش  نشسته یه حرومی روی پرش بذار سپر كنم خودم رو براش مگر نه دق ميكنه باز مادرش *شمشير بالا رفت، دست عبدالله بالا رفت، شمشير پايين اومد بازو قطع شد، دست قطع شد، اي حسين.... افتاد تو بغلِ ابي عبدالله، عينِ عبارت رو بخونم"فَضَرَبَهُ بِالسَّيفِ، فَاتَّقاهَا الغُلامُ بِيَدِه"صداي شكستن استخوان اومد" فَأَطَنَّها إلَى الجِلدِ، فَإِذا هِيَ مُعَلَّقَة" دست به پوست آويزان شد، افتاد تو بغلِ حسين، يهو يه ناله زد: "فَنَادَى يَا أُمَّاهْ"  گفت: واي مادرم!... هنوز ابي عبدالله يه ذره رمق داشت"فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ" دو دستي حسين، عبدالله رو بغل گرفت، گذاشت رويِ سينه... اينجا حرمله اومد، ديگه بچه ي يازده ساله ي دست بريده تير سه شعبه نميخواد، چرا حرمله؟ دستت بشكنه... حرمله يه بار يكي از تيرهاش رو خرج كرده بود، اونم سهمِ گلوي علي اصغر شده بود، حرمله تيري كه به علي اصغر زده از دور زده، امام حسين علي اصغر رو روي دست گرفت، بچه پيدا شد، حرمله كمين كرده بود، امام داشت حرف ميزد يهو ديد بچه داره دست و پا ميزنه، حرمله اولين تير رو از دور زد، بي هوا زد، چون هدف معلوم بود، از دور شليك كرد، تير دوم برايِ عبدالله بود، از دور نزد، اومد بالاي گودال، از نزديك، خودمونيشو بگم؟ تيرِ خلاص زد، يه جوري زد، گلو تو بغل حسين پاره شد،حسين....  افتاد تو بغل حسين، آخرين شهيد توي گودالِ، تو بغلِ حسينِ، نه حسين ميتونست برش داره، نه حسين مي تونست جداش كنه، اين بچه روي بدن حسين موند، ده نفر اسب هاشون رو آوُردن، رو بدن با اين اسبا رفتن، اين بدن با حسين يكي شد...* زينب گرفته دست به سر ميكند نگاه درهم شده حسين و حسن بينِ قتلگاه *به نيت فرج سه مرتبه بگو: ياحسين!...*https://eitaa.com/yazahramadadi135
|⇦•به اشک‌ روضه..... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری• اللهم صل علی محمد و آل محمد لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه من جمیع ظلمی و جُرمی و اسرافی علی نفسی السلام علی المهدی وعلی آبائه... از آن نخست که در گوش من اذان دادند خداوند عز وجل را به من نشان دادند کشید بر سر من پیر با خدایی دست و بعد خواند به گوشم خدا بزرگتر است در آن یافت دل بی‌قرار من ناگاه به ذکر اشهد ان لا اله الا الله زبان نداشتم او شهادتینم داد به گریه افتادم تربت حسینم داد اگر هنوز محرم سیاه می‌پوشم به جای لالایی روضه بود در گوشم به اشک روضه مرا شیر داده مادر من حسین بوده از اول پناه آخر من به شیرخوارگیم اصغر حسینم کرد از آن نخست فدای سر حسینم کرد جوان شدم گره‌ای هر کجا به کارم خورد پدر مرا به علی اکبر حسین سپرد وصیت پدرم را هنوز یادم هست چقدر بر دلمان حرف‌های ساده نشست به جز حسین مبادا مرید غیر شوی الهی ای پسرم عاقبت بخیر شوی نبند امید به هر بخشش و هر بزلی نترس از افتادن بیمه ی اباالفضلی همیشه ای پسرم خالی از تکبر باش اگر که دست تو بالای دست شد حر باش به من کرامت این خاندان که شد معلوم بریدم از همه غیر از چهارده معصوم تو هم شبیه من آنی تو هم شبیه منی نمی‌توانی از این خانواده دل بکنی به عشق گره خورده فصل فصل زندگیت جوانی اکبری و اصغر است بچگیت تو هم برای امام زمان خود یاری تو هم به روی لب اَهلا مِن العسل داری من و تو تحت لوای حسین، ما شده‌ایم زیر خیمه او با هم آشنا شده‌ایم من و تو جبهه مظلوم مقتدر هستیم من و تو هرچه که هستیم عهد نشکستیم به عشق آل کساء نور در بغل داریم برای هر مشکل پنج راه حل داریم من و تو مکتبمان همیشه عاشورا است ببین به بام فلک پرچم مقدس ماست قیام سرخ حسینی ببین و درس بگیر درخت باش خزان هم شد ایستاده بمیر هنوز خیمه آل یزید پا برجاست حسینیان عَلَم امروز روی دوش شماستhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری• *شب چهارمه، شب اصحاب، من یکی از اصحاب سیدالشهدا را براش می‌خونم امشب می‌خوام از اون دو تا آقازاده ی مسلم بخونم، امشب متوسل می‌شیم به آقا زاده های مسلم تا به دل ما نگاه بندازن، هم آقا مسلم هم آقازاده‌هاشون دست ما را بگیرند... مادرشون دختر جعفر بن ابیطالبِ... دو تا نقل در تاریخ هست مقدمه ی این دو تا آقازاده رو متفاوت نوشتند، یک نقل اینه تو کربلا بودند گریختند و تو کوفه به اسارت در اومدند، نقل دیگه اینه که به نظر من حقیر نزدیک‌تره اینه با مسلم کوفه بودن و وقتی دید مردم کوفه بی‌وفا شدن، دیگه مطمئن شد، شناختشون، دوتا آقازاده را به شریح قاضی سپرد، فرمود امانت پیش تو، وقتی مسلم به شهادت رسید شریح موند با این دوتا چه کنه سپردشون به پسرش گفت محمد و ابراهیم رو یه جوری بفرست مدینه قافله‌ای داشت می‌رفت مدینه با این‌ها بفرستشون این‌ها تا رسیدن قافله رفته بود... این پسر بی‌معرفتش هم این‌ها را رها کرد هرچی دویدن به قافله نرسیدند شب شد این بچه‌ها در بیابان ترسیده بودند، این‌ها زیر ده سن داشتن، دلت کجا رفت؟ حالا این‌ها پسرن، خدا نکنه دختری نیمه شب تو بیابون باشه... یه روایت اینه: بعد از ساعت‌ها یه کوفی این‌ها را پیدا کرد آورد به دست عبیدالله سپرد، ابن زیاد پیرمردی رو مامور کرد تا این‌ها را زندانی کنه و به این‌ها سخت بگیره، غذا درست و درمون بهشون نده یک سال تو زندان بودن، تو زندان روزها روزه می‌گرفتن، شبا یک قرص نان و یک کمی آب سهم این‌ها بود، بعد یک سال آقازاده ابراهیم که کوچکتر بود به داداشش و محمد گفت: ما یک ساله تو این زندان خودمونو معرفی نکردیم شاید زندانبان ما خودمونو معرفی کنیم دلش بسوزه... شب زندانبان آمد محمد گفت زندان بان! اجازه هست با هم حرف بزنیم گفت بفرما گفت آیا تو پیغمبر رو می‌شناسی؟ گفت: بله، گفت آیا جعفر بن ابیطالب رو می‌شناسی، گفت: بله او کسی است که خدا بهش دو تا بال در بهشت داده، گفت: علی بن ابیطالب رو می‌شناسی؟ گفت: بله، تا گفت: بچه‌ها گریه کردن گفتن به خدا ما از اهل بیت پیامبر هستیم، گفت ما پسران مسلم هستیم، پدربزرگه ما جعفر بن ابیطالبه، تا اینو گفت زندانبان در رو باز کرد گفت تو رو خدا حلالم کنید اما در زندان رو بهتون باز می‌کنم هرجا خواستید برید.... این‌ها شب تا صبح پیاده رفتن دیدن باز هم حوالی کوفه است نقل ها مختلفِ، ولی یه نقل اینه شبانه رفتن، خسته شدن، آخر شب به خونه پیرزنی رسیدن در رو زدن، در را باز کرد خواستن تا وارد خانه بشن، پیر زن گفت: چه نوری در چهره شماست، گفتن: پیرزن تا صبح ما اینجا استراحت می‌کنیم صبح مزاحم تو نمی‌شویم می‌رویم...پیر زن شروع به گریه کردن کرد، گفت افتخار می‌کنم به وجود شما، فقط خدا کند امشب داماد من خبیث است نیاید، حارث نیاید کار سخت میشه..رفتن بچه ها تو حجره انگار اصلاً به دلشون افتاده بود که امشب شب آخر هستش انقدر همدیگرو بغل کردن بغل در بغل هم خوابیدند، حارث نیمه شب خسته اومد، اول پیر زن سعی کرد حارث نیاد داخل، اما گفت خسته‌ام، گفت: علت خستگیت چیه؟ گفت دو تا پسر مسلم از زندان کوفه فرار کردن، تا الان دنبالشون بودیم ولی پیداشون نکردیم، خیلی عبیدالله عصبانیه، یهو دوتا آقازاده از خواب بیدار شدن..کوچکه گفت: داداش من یه خوابی دیدم تو بهشت پیغمبر، فاطمه ی زهرا، امیرالمومنین، حسنین، بابامون مسلم، پیغمبر رو کرد به بابامون گفت: مسلم چطور دلت اومد این‌ها را تنها بذاری؟ بابا رو کرد به پیامبر گفت این‌ها فردا مهمان ما هستند...گفت: داداش! منم همین خواب رو دیدم حارث شنید اومد تو اتاق یه نگاه کرد گفت:...*https://eitaa.com/yazahramadadi135
و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری• فهمیدم این همه گشتیم، تو خونه خودمون پیداتون کردم، گفتن حارث ما عترت پیامبریم، کارمون نداشته باش، اول مفصل کتکشون زد، بعد این دو آقازاده را از دو کتف به هم بست و انداختشون گوشه حجره، گفت صبح به حسابتون می‌رسم صبح شد به غلامش گفت برو کار این‌ها رو کنار شریعه فرات تموم کن سرشون رو بیار ،غلام اومد گفتن: ما بچه‌های مسلمیم، غلام به دست و پاشون افتاد، از راه فرات رفت، گفت من روی این‌ها تیغ نمی‌کشم. حارث پسرشو فرستاد پسر حارثم همین کارو کرد و برگشت... حارث گفت خودم باید کار این‌ها رو تموم کنم رفت کنار شریعه فرات نقل تاریخ اینه تیزی شمشیرو دیدن گریه کردن آخه سنی نداشتن دوتاشون هم بچه بودن به حارث گفتن حارث به ما رحم کن گفت خدا تو دل من رحمی بابت شما نذاشته من باید سرتون رو پیش عبیدالله ببرم تا محبوب اون بشم گفتن ما رو ببر حداقل پیش خود عبیدالله باهاش حرف بزنیم گفت نه گفتن: حداقل ما رو ببر بازار برده فروشات بفروش پولشو بگیر به زندگیت بزن باز هم قبول نکرد گفت بذار حداقل یکم نماز بخونیم گفت نماز آزادین هر چقدر دلتون می‌خواد بخونید نوشتن چهار رکعت نماز خوندن بعد دست به آسمان بردن و دعا کردن...حارث رفت سراغ محمد، ابراهیم پاشو گرفت، گفت: نه اول من، رفت سراغ ابراهیم،محمد پاشو گرفت، نوشتن تا تیغ به حلقوم محمد کشید، گفت بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، سر محمد رو جدا کرد انداخت توی توبره، همه مورخین نوشتن تا اومد سر ابراهیم رو جدا کنه رفت سراغ تن بی سر داداشش نوشتم خودشو تو خون برادرش می‌غلتوند می‌گفت:می‌خواهم با خون برادرم مقابل پیامبر خدا قرار بگیرم اينقدر این آقازاده‌ها پا به زمین کوبیده بودن زیر پاهاشون گود شده بود...بزارید از دختر مسلم حمیده هم بگم، همه بچه‌های مسلم بن عقیل فدای امام حسین شدند، تعداد بچه‌هاشو از دو سه تا بیشتر نوشتن تا چهارده تا هم نقل شده ولی میگن همه بچه‌هاش فدای امام حسین شدن تو مسیر کربلا وقتی خبر مسلم ابن عقیل رو آوردن ابی عبدالله فرمود بگین حمیده بیاد.دیدن داره دست می‌کشه رو سر حمیده، گفت: آقا یه جوری نوازشم می‌کنی انگار من یتیم شدم ابی عبدالله فرمودند: عمه زینب، مادرت، من جای پدرت..یه گریز بزنیم، وقتی ابی عبدالله داشت می‌رفت سمت میدان دیدن اسب حرکت نمی‌کنه دیدن خانومی پاهای اسبو گرفته سکینه خانم بود گفت بابا اول از اسب بیا پایین، چی شده؟ گفت: بابا! یادته خبر شهادت مسلم رو آوردن شما حمیده رو نوازش کردی، این دختر دیگه فهمیده بود یتیم شده، گفت: بابا منم می‌دونم یتیم میشم منم نوازش کن... حالا سرنوشت این حمیده رو بگم دور تا دور خیمه‌ها رو امام حسین دستور داده بودن خندق حفر کنند تعداد سپاه دشمن زیاد بود اینا نتونن بیان فقط یه راه بزارن وقتی به خیمه‌ها حمله کردن آتیش زدن امام سجاد علیه السلام فرمودند: "علیکن بالفرار" بگین فرار کنن برای حمیده نوشتن همین اسب‌ها از همین یک راه وارد محوطه خیمه شدند، اسب‌ها، اسب سوارها باید از این راه فرار می‌کردند تا گرفتار آتیش نشن، ولی حمیده زیر دست و پای اسب‌ها جان داد، خواست فرار کنه گرفتار شد، ولی بعضیا تونستن فرار کنن راوی میگه دیدم دامنش آتیش گرفته راوی میگه فرار کرد دید من پشت سرشم ترسید هی می‌دوید به زمین می‌خورد بلند می‌شد دوباره ادامه می‌داد تا بهش رسیدم دو تا دستشو بالا گرفت گفت آقا منو نزن من بابا ندارم یتیم هستم گفتم نترس اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم من رهگذرم چیزی می‌خوای؟ گفت: آقا من خیلی تشنه‌ام، آب نخوردم... ظرف آبی رو به دستش دادم هی نگاه می‌کرد هی گریه می‌کرد، نگاه به آب می‌نداخت صورتش خاکی بود اشک‌ها از میان صورت خاکیش می‌ریخت، گفت آخه بابام لباش خشکیده بودمی‌خوام ببینم به بابام آخر آب دادن ای حسین...https://eitaa.com/yazahramadadi135
برده‌ست بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان، دست جز از درِ این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن، دست در سجده و بر خاک افتادن، زبان، سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان، دست در پهنه‌ی تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان، دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در، یک پهلوان، دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان، دست جان‌ها به قربان مرام آن که از لطف در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان، دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر در این آستان، دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان، دست یک روز در جنگ اُحد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده است :: یک روز حیدر در دفاعِ از پیمبر امروز عبدالله پای کار مانده است تا گفت پیرِ کل‌ِ عالَم یَنصُرونی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان، دست راه گلو را داشت طی می‌کرد خنجر سد کرد راه حمله‌اش را ناگهان، دست مانند ابراهیم شد در آزمونش چون سربلند آمد برون از امتحان، دست آمد به مهمانیِ آغوشِ عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست زینب دو دستی بر سرش می‌زد در آنجا می‌رفت وقتی سمت چوب خیزران، دست :: هر قدْر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان، دست ✍ 📝 https://eitaa.com/yazahramadadi135
زمینه؛ مثل الامام، مثل الکعبه.mp3
1.57M
🔹مثل الامام مثل الکعبه🔹 زندگی بی اباعبدالله، نداره صفایی هر کسی که بشه عبدالله، می‌شه کربلایی با هروله به شوقِ کمال عشق اومده از خیمه سمت کعبه، با بال عشق اومده کم سن و ساله اما، دنبال عشق اومده نشون می‌ده اوج پرندگی‌شو هروله داره عشق و بندگی‌شو می‌خواد که بگذرونه پای کعبه یازدهمین بهار زندگی‌شو «مثل الامام، مثل الکعبه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زندگی بی اباعبدالله، زندگی نمی‌شه هر کسی که بشه عبدالله، حسین زندگیشه به قلب ظلمت زده با چهرۀ سپیدش به استلام اومده با دستای رشیدش رسیده پابرهنه به کعبۀ امیدش از خیمه شد شبیه چشمه جاری دویده با امید جان‌نثاری کعبه گرفتار شیاطین شده اعوذ بالله... شده وقت یاری «مثل الامام، مثل الکعبه» شاعر: رضا خورشیدی فرد https://eitaa.com/yazahramadadi135
عموی غریب من نمونده براش سپاه بذار عمه جون منم برم سمت قتلگاه عمو جون رمق نداره دیگه بی حاله توی قتلگاه چه ازدحام و جنجاله شمر بی حیا با خنجر توی گوداله میخوام برم تا فداشم من کشته کربلاشم سخته عموم تنها باشه وقتی که من زنده باشم خیلی غریبی عموجان بذار مقتلم بشه کنار عموی من شبیه طفل رباب جداشه گلوی من روی سینه ی عمو سرم جدا میشه بعد ازین حمله به سمت خیمه ها میشه تن من پامال سم مرکبا میشه وای از جفا و جسارت وای از خیمه ها و غارت از روی نیزه می بینم ناموسمو در اسارت خیلی غریبی عموجان https://eitaa.com/yazahramadadi135
روضه شام غریبان حضرت سیدالشهدا علیه السلام (شام غریبان گجه سی قارداشلار ئولوب بالالار ئولوب اورگی یارالانوب خانم دیدی سجادیم بالا بیردنه خیمه گور قوی بو بالالاریم استراحت السین ) خار ایدیب زینبی گردون زمان یاللعجب گوردی غم خیمه سینی دختر سلطان نجف قاپسین قویدی ولی نعش ابوالفضله طرف آندریبدی سوزونی بحر غم اولدوزلارینا ئوزی اما نگهباندی حسین قیزلارینا مختصر اولدی غرض شام بلادن سپری (شام غریبان گجه سی خیمه لر یانوب ، بالالار یورولوب، قارداشلار ئولوب) خیمیه ساری خانم گوردی گلور بیر نفری (گوردی بیر قرالتی گلور خیمه لر سمتینه ) اظهار ایدیبدی گلمه حسین باغری قان ئولوب من بیکسم قبیله ده پیرو جوان ئولوب قیزلاری مین دیلیه چادردا یاتدمشام گلر ایقلانوبدی گونوز باغبان ئولوب گوندوز منیم ایویم یخلوب خیمه لر یانوب گلمه اگر قوناق گلیسن میزبان ئولوب گوردی عورتدی گلن عترته یوخدور خطری آشنا مثلی حرمخانه دلداره گلور نظر خدمتی وار عترت اطهاره گلور (گوردی بیر خانم عورتدی شام غریبان گجه سی گلدی خیمه لر سمتینه) یتدی عورت خانمین محضرینه ویردی سلام بیر دولی مشک سو قویدی یره اول پاک مرام مرتضانین قیزینا ایلدی تقدیم طعام دیدی گوندوز بولورم اولدی گونوز قاره خانم بو طعامی بو سویی پایلا اوشاقلاره خانم (الینده بیرآز طعام بیرآز سوگلدی خانم، دیدی خانم بولورم بالالار یورقوندولار بو طعامی بوسویی اوشاقلارا پایلا) دیدی زینب هاردان گلیسن موقع شب منزلین هاردادی ای صاحب احسان و ادب کیم سنون گلمگیوه اولدی بو موقعده سبب نه بولوردون چوخالوب دلده غم و محنتیمیز نه بولوردون بو طعامه بو سویا وار حاجتیمیز ایندی کی سن خبرآلدین دیدی ای مام حیا اوبامیز واردی یاخندا منه منزلدی اورا گوندوز اول موقع طوفان خطرناک بلا نهریدن سو آپاروردوم ایویمه نوش الیم (دیدی خانم گونوز گونون اورتا چاقی گلمیشدیم نهریدن سوآپارام خیمه میزه بیر صحنه نی گوردوم اورگیمی یاندردی خانم، نمنه صحنه سی گوروبسن؟) بیر قوجاسیده دوشدی نظریم یوز گوزی قان بیر چوخور یرده دوشوبدور چوبالور سینه ده جان اورگیم یاندی اومظلومه دایاندیم نگران (گوردوم الله اویارالینین اله دوداقلاری دبریر یاخنلاشدیم گوردوم اله دوداقلارین ورور بیربیرینه ) ترپدنده ایکی القانه بویانمش دوداقون (یاخنلاشدیم گوردوم دیور) ئولدورور تشنیه دیوردی بو جماعت قوناقون (گلدیم بیرآز قاباقا سوال الدیم آی یارالی کیمسن؟ گوردوم یانایانا دیور) حجت حقم حسین بن علی روح بتول بی گناهم منی بو حاله سالوب قوم جهول (اله کی دیدی زهرا بالاسیام وردوم باشیما) دیدیم ایوای تاندیم ملتفت اولدوم سوزوی (گوردوم یارالی دوداقلاری وردی تپریر دیدیم آقا) سویوم حاضردی آقا نوش اله قربان گوزوه (گوردوم یارالی دوداقلاری وردی بیر بیرینه) دیدی یوخ آب فراته منیم اصلا هوسیم ایوین آباد اولا اولدون نه عجب دادرسیم (سنن بیر خواهشیم وار، حسینیم ندی خواهشین؟) بیرتمنا ایدیرم من سنه آخر نفسیم چاتا هی هات الیم بیرده آدامسیزلاریما بوسویی ساخلا گجه وقتی آپار قیزلاریما ضمن صحبتده اوعورت ایشیدیب صوت عزا دیدی کیمدور اوخانم ایلوری شدتله نوا (بولار ایکیسی دانشیر بوخانم گوردی بیر خانمن اله آغلاماق سسی گلور) دیدی زینب اومنیم قلبینی ایلوبدی کباب باوفا قارداشیمین همسریدور آدی رباب ملیور اول شبدن گوزونه گلموری خواب (اونون اوغلی ئولوب ، اونون صودامر بالاسی ئولوب اورگی یارالیدی) دیدی زینب اومنیم قلبینی ایلوبدی کباب باوفا قارداشیمین همسریدور آدی رباب ملیور اول شبدن گوزونه گلموری خواب کاش اولیدون غمینه باخبر ای پاک مرام اسرایه گجه وقتی نه سوگتیریدون نه طعام بو اوشاق الده گلیدون بورا ای خوش فرجام اوغلی ئولموش ننیه خدمت اولیدی بو گجه امدیریب دوشلرینی راحت اولیدی بوگجه (او خانم یالواردی زینبه خانم منی آپار ربابین یاننا اوغلی ئولن ننه یاننا زینب گوردی رباب دوشلرین آلوب الینه دیدی خانم کاش منه عصر عاشورا سو ویرمیدون دوشلریمه صوت گلیب منی اذیت الیر چاغردی سکینه نی دیدی قیزیم بو خانملان گیت بولارین قبیله سینه ) گرک سکینه بو گجه منه طبابت ایلیه قبیله دن بیر آج یاتان اوشاق گتور بو خیمیه دامارلانان دوشی امیب ربابی راحت ایلیه دیدی خانم خجالتم خجیل گیدن گلنمیوب خیال ایتمه کلفتون سفارشون بینمیوب گون اورتادان قبیله نین اوشاقلاری صوت امیوب نه واردی بولمورم  گویون دوتوب عزا آی اولدوزی نه وار بوگون دونوب سویون دادی غذالرین دوزی https://eitaa.com/yazahramadadi135 اوشاق  کی صحلیدور هله صوت امیوب قویون قوزی
روضه حضرت زینب(س) من زینبم اول آنادان بختوراولدوم بش سینیده قالدیم ننه سیز خون جگر اولدوم گیتدی آتا قارداش قره اوسته قره سالدیم آخرده حسین ئولدی بئله دربدر اولدوم گل گور نجه غربتده حسین خار ئولورم من (راوی دییر خانمن الری قالب اورگینین باشندا گوزی قالب کربلا یولوندا حسین باجیوام ) گل گور نجه غربتده حسین خار ئولورم من چاره م کسیلیب درده گرفتار ئولورم من یاسدان هله ده چخمامیشام من سنه خاطر اگنیمده قرا کوینک عزادار ئولورم من من زینبم الله هارا گیتدیم قره باشدا بو قاره نی آخر آپارم من هارا باشدا جانیمده چخنجا چخمیاجاخ کوفه یادمدان بازاری دولاندوخ باجی قارداش یارا باشدا زینبیوم سارالمشام سولموشام آغلاماقا بولوط کیمی دولموشان (حسین بئله آدامسیز جان ویریرم آخی منه گورن دیردی زینب بختور باشوا یدی قارداش چینینده تابوتین قبره گیدجک) عزتیله گل منی یردن گوتور عزیزیوم گور نجه خار اولموشام زینبیوم غم گونون یولداشی آدم اولوب دل ازبری سوز باشی من که سنه یامان گونده باجیدیم (حسین مگر یادنان چخب قتلگاهیده الیمی آتدیم یالین خنجره اله دیردیم باشین کسمه قارداشیمین بالالاری یولون گوزلور) من که سنه یامان گونده باجیدیم سن ده گل اول یامان گونون قارداشی زینبیوم کیمیم سینه داغلاسون (حسین نه علی اکبر وار نه قاسم وار حسین علی اکبریوه دینن عمون ئولور قاسمه دینن بیبون جان ویریر حسین هرکیمی یولورسان باشیم اوسته یولا اما) عباسی یولاما بودی قورخوم چوخ اینجیه قولاری یوخدی دوندره تا رو به قبلیه زینبیوم کیمیم سینه داغلاسون ننمه ده گلسین منه آغلاسون گلین گیتدیم گلمدی پا تختیمه https://eitaa.com/yazahramadadi135 گلسون باری گوزلریمی باغلاسون
@okhshamaنوحه باسبک (5).mp3
5.7M
روضه حضرت زینب س☝️☝️ بانوای حاج جعفرایمان نژاد اردبیلی 😭😭😭😭😭😭😭😭 التماس دعاhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
▫️روضه ی حضرت زینب س 😔 روضه حضرت زینب(س) (او زینبی که بش یاشندا ننه سی زهرانین قراسین سالدی باشنا اوزینبی که آتاسی علینین باشنین یاراسین باغلادی اوزینبی که قارداشی حسن جان ویرنده طشتی ئوزی گتیردی اوزینبی که یاریم گونون عرضینده تمام یارو انصارین الیندن ویردی او زینبی که کوفه ده شامده نه مصیبتلر چکدی اما بیله یانایانا دیور الله ) زمانه گور گتیریب هاردا جان آلور مندن کیمه دیوم غم و اندوه قلب مضطریمی (اله یانایانا دییر حسین) ده حالمی آنام اوغلی جوان ئولن ننمه (آخی قیزین یامان گونی اولاندا ننه گلر هراینه ) ده حالیمی آنام اوغلی جوان ئولن ننمه اورک چوخ ایستر او پهلو شکسته مادریمی آنام گلنده نه خوشدور ربابیده گتیره ربابین اوخشاماسی سوندورر دل آذریمی بو خسته عاشقیون خدمتی باشا یتیروب هایانداسان گل ئوز باغلا عشق دفتریمی گلنمسنده عزیزیم گلایه ایلمرم آدن دیوب یومارام انتظار گوزلریمی دیمم منه گوره یوخ رقیوه گوره گل آی قارداش من زینبم که شیشه عمروم داش آختارور جان اوسته انتظار گوزوم قارداش آختارورhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
🏴وفات شیرزن کربلا حضرت زینب(س) باآهنگ: می گذرد کاروان(دستگاه همایون) بئل بوکولوب زینبین غمدن آغارموش باشی آختاروری سون نفس گلسون حسین قارداشی سینه ده پیراهنی جان یتوشوب لبلره یاده دوشنده آخور عارضینه گوزیاشی سسلورگل قارداش الده کفن جان اوسته گوزلری باغلاسن قارداش حسین    قارداش حسین(۲) زینبیوی جان وئرور گوزلرینی باغلاگل باشینی دیزاوسته آل قارداش اوناآغلاگل قارداشیم عباسیلن ایله دمشقه سفر آغلابواحوالیمه سینوی سن داغلاگل گل سویله قاسملن اکبره تئزگلسون عونیله جعفره قارداش حسین   قارداش حسین(۲) کوچ ائلین وقتیده زلفیمی ائتدیم کفن یادایله بوزینبی سسله غریبه   ئولن سون نفسیم گل اخاگوزلریمی باغلاسن مونسیم اولموش منیم قانه باتان پیرهن گل ایله     غسلیلن سن کفن بوغربت سن تک اولدی وطن قارداش حسین   قارداش حسین(۲) آغلادی هی سیزلادی گلمدی ایمداد ائدن سسلدی قارداشلاریم اولمادی داده گلن قارداشینا اوخشادی بوریااولموش کفن یاندیروری صاحبی زینبی مظلوم ئولن گلمدی قارداش صدپاره دیhttps://eitaa.com/yazahramadadi135 سینه ده اصغر مه پاره دی قارداش حسین  قارداش حسین(۲)
نوحه شام غریبان زبانحال حضرت زینب علیها السلام قراریمی غملر آلوب قارداش باجون یامان حاله قالوب قارداش قـــــــــرا گین زینـــــــبی مقــــــــتلده سورونمگون درده سالوب قارداش ای روح و روانیم قربان سنه جانیم وجودیوین یاره دی هر یانی سوروندوقوجا سوزولور قانی خیامه ساری یوزون اوسته سورونمه سن بیل ننمین جانی قراریمی غملر آلوب قارداش باجون یامان حاله قالوب قارداش قـــــــــرا گین زینـــــــبی مقــــــــتلده سورونمگون درده سالوب قارداش ای روح و روانیم قربان سنه جانیم بلانی جانه آلارام قارداش سوزومون اوسته قالارام قارداش جفائیلن قانه باتان جسمه ئولونجه لای لای چالارام قارداش قراریمی غملر آلوب قارداش باجون یامان حاله قالوب قارداش قـــــــــرا گین زینـــــــبی مقــــــــتلده سورونمگون درده سالوب قارداش ای روح و روانیم قربان سنه جانیم ✍شعر از حاج فرهنگ خدایی #زینبیهhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در حال احتضار سبک ها :: بزم عزاده گیمیشم .. گوز یولدا قویما زینبی مهربان قارداش قبره گئدور بیکس باجون هارداسان قارداش یولوی گوزلرم/سنسیز جان وئرمرم گل قویما خوار اولسون حسین مجلس یاسیم تابوتیمی دوتسون منیم اکبر و قاسم قویسون من بی یاوری قبره عباسیم بیر کیمسه سیزدن صورا یوخ گمان قارداش عشقون منِ آواره نی ائتدی دیوانه دردون گتوردی عاقبت زینبی جانه سن شمعیدون ای سروریم منده پروانه یاندیم دولاندیم باشوه هر زمان قارداش قلبیمده عشقون جوش ائدوب دائماً جوشدی باجی ئولنده قارداشین اولماقی خوشدی زینب عزاسینده یرون حیف اولا بوشدی ایلوم اورک دردین کیمه من بیان قارداش وار خاطرونده حتماً ای شافع محشر قویجاق قدم دنیایه بو غصه لی خواهر گورجک سنی آچدی گوزون زینب مضطر عشقون ائدوبدور قلبیده آشیان قارداش گوز آچمیشام اوّل سنه اولموشام محرم ایستور یومولسون گوزلریم ای شه عالم ایندی دویونجا گل باخاخ گوزگوزه باهم گئتسمده قبره گئتمیوم ناگران قارداش گرچه خدنگ ابتلا قلبیمی دلدی عالمده هر رنج و بلا باشیمه گلدی بیکس باجون غم غصه دن ئولدی دینجلدیhttps://eitaa.com/yazahramadadi135 گتدی مزاره زینب خونفشان قارداش
‍ ❣﷽❣ 🔰 _س 🍃 🔰 گل خوش رایحه باغ رسالت زینب دختر منتخب شاه ولایــــــت زینب سینه پرورده خـــاتون قــیامت زینب بانوان حـــرم عفته عــزت تاجیدی عصمتین گنجینه گـوهر حسنینه باجیدی اول گــوندن اوزون تابع تقـدیر ایلین بوینونا رشـتـــه حبــل اللهی زنجیر ایلین هاشمــیانه حـجاب آیــه سی تفسیر ایلین فاطمه سوگلی ، عفت گلی ، زینت شـــرفه نطق برنده سی آوازه سـالان هر طرفه فخر ائدن جلوه سیماسینه ارواح جــلی سینه سی سینه سینادن آلار باج بلی عالم زرّیــده هم عهد حسین بن علی دانیشاندا دئیوسن سوزلری زهرا سوزودی یئرینده ائله بیل حضرت عــباس اوزودی گل رخسارینه تعظیم الیور باغ فدک ضحد و تقواسینه غبطه ایدور افاج ملک بسته دور گوزلرینون چرخشینه چرخ فلک نجه گون آیدان ایشیق آلماسا هر گون دایانار آلماسا نورینی زینبدن اگر گون دایانار شیره جان بتولیله دوتوب مایه سینی ایلیوب گوشینه گوشواره عفاف آیه سینی قولی باغلی تیتردوب سوزلری ستمون پایه سینی آتشین خطبه سیدور شامیده محشر یارادان آپاروب سایه شوم اموینی آرادان بیر سوزی روح ویرن مین جسد بی روحه بیر نگاهیله شفا بذل الین مجروحه دمبدم نوحه دین قانه بویانموش نوحه لوح دلده یازلان منزلت شوراسی بی کفن قارداشینون قصه عاشوراسی اورگدیب فاطمه عشقین بم و زیرین بالیا گرک عشق اهلی اولا عشق سوزون خردالیا حیطه صبریده ایوبی اوتوردوب دالیا صبریدن چخمادی صدیقه سیر واقعه ده صبر ئوزی زینبه احسن دیدی هر واقعه ده شیردن شیره نون شیر حقون شیر زنی آری مین مرده مقابل الیر شیر زنی یخدی تپراقه بیر آهی نچه شمشیر زنی عدنیده جدی پیمبر دیدی احسن زینب روح زهرای مطهر دیدی احسن زینب نه جلالیله گلوب کرب و بلایه بولوسوز (کاروان یتیشدی کربلایه رباب محملین پرده سین ویردی کناره چاغردی علی جان ، علی اکبر بورا هارادی؟ بویوردی بورا کربلادی پرده نی گیتردی یرینه باخدی آلتی آیلیق بالانین یوزونه اما ایستدیلر ناقه دن زینبی اندیره لر ابوالفضل آقا گلدی قاباقا باجی الین ویر الیمه الین ویردی ابوالفضل الینه دیدی زینب ایاقیوی قوی دیزیمه دوش یره خانم دوشدی یره قولارین آچدی ابوالفضل الله سنی زینبه چوخ گورمه سین ) نه جلالیله گلوب کرب و بلایه بولوسوز نجه جانین سپر ایلوبدی بلایه بولوسوز نه شرافت یارادوب اهل منایه بولوسوز قلم عاجزدی نگارش ایده شخصیتینی ساخلیوب دهریده پاینده حسین نهضتینی الغرض کربلا جوینی زینب بینوب نینوا دشتی نوا زمزمه سیلن بزنوب موکب آل علی عشق مناسینده انوب آلتی آی غصه لی یولاردا نفسلر یورولوب بیر چوخور یرده خانم زینبه خیمه گورولوب گونده بیر دفعه بنی هاشمین آزاده لری موقع عصریده سرشار الیور باده لری بیر یره دعوت ایدور عاشق و دلداده لری طرح ایدور زینب اوچون کنگره مشترکی زینبه عرض ارادت الیور تک به تکی (هر عصر جوانان بنی هاشم گدردیلر خانم زینبین خیمه سینون قاباقندا خانما عرض ارادت الیردیلر دانشاردلار گولردیلر ) خیمه سیندن علی اکبر چوله هر لحظه باخار عمه سون گورمسه ناراحت اولار چوخ داریخار باخماسا زینبه قاسم اورگین غصه دوتار وجده ریحانه زهرا شرف الناس گلور هامیدان چوخ باجی دیدارینه عباس گلور (زینب چخور ابوالفضلین قاباقنا قارداش سنه زینب قربان ) دیور ای زهره جنوس ایله کناره ماهدان روحیمون مایه روحیه سی منزل گاهدا کاش یانیمده اولیدی بالام عبدالله دا خیمده مونس اولیدی غمی چوخ قارداشیوا گونده مین یول دولانیدوخ ایکیمیزده باشیوا فیض یاب اولماقا ایلور هره بیر یرده شتاب آقالار گیتدی خانملار الیوب قصد ثواب ایاقا دوردولا لیلا و سریه و رباب هربیری بیر تحفه شایان گوتوروب الرینه تا که تقدیم ایده اولیا ملکه محضرینه تاپدیلار محضر زینبده وقاریله حضور ایتدیلر سینه ده کی سوزلری شوقیله ظهور عرض ایدوبلر بیزه قرآن اوخی ای سوره نور سالماسون قلبیوه زنگار غم و غصه لکه بیز کنیزوک بو بیاباندا سنه سن ملکه روحی تحویج الیور شیوه گفتارلری هیجانه گتیروب زینبی رفتارلری یوز دوتوب قیلدی مخاطب او دل افکارلری بو محبتلر ایدور فکری پراکنده منی ایتمیون بوندا اضافه داخی شرمنده منی بو چوله وارد اولانان اله قلبیم بولانور گوزلریم علقمی رویت الینده سولانور دل دوداقیم گورویوب باشیمه دنیا دولانور یر اوزونده علی اولادی چخوب سیر السون نجه بیر سیریدی الله سحرین خیر السون دیسه هر یوزده یارا آنیده گوز یاشی گلر هر بلا گلسه بو چولده باجی قارداشه گلر بیر مثلدور کی دیر عقله گلن باشه گلرhttps://eitaa.com/yazahramadadi135