قسمت اول_روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی

از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ...
نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ...
هی نگاه میکنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند
راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه ...
عمه .. بیزیم نَه خِیمه میز ، نه خَرگاهی میزوار
*عمه نه خیمه برامون مونده نه پناهگاهی*
دیدی قیزیم بیز اَسیریخ باش اُوسته الله ایمیزوار
*گفت دخترم ما اسیریم بالاسرمون خدا رو داریم*
دیدی بیور گورم عمه عَموم هایاندا قالیب
*گفت بگو ببینم عمه ، عموم کجا مونده؟*
دیدی قیزیم بوقوشون قولارین سو اُوسته سالیب
*گفت دخترم این لشگر به خاطر آب دست هاشو جدا کردن*
قیزیم ... یات دا ... عمه بیردَنه سوالیم وار ...
*بخواب دخترم ... بخواب ... عمع، یه سواله دیگه هم دارم*
عمه بیور بابام هاچان گَلَجاخ ...
*عمه بگو ببینم بابام کی میاد ؟..*
دیدی قیزیم بیزَ خرابه دَ قُناخ گَلَجَخ
*گفت دخترم برایِ خرابۀ ما مهمون میاد ...*
ادامه ...⬇️🔻🔻
قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی
با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو،به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟..
راهب اون سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط میدونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟..
بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره ..
الهی فدایِ اون لبای خونیت
آره این شده جوابِ مهربونیت ..
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..
أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش ..
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان .
https://eitaa.com/yazahramadadi135
.. قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ...
بابا ... بابا ...
از رو نیز نگام میکردی یادته
من تو رو نگاه می کردم یادته
پای نیزه تن سیلی خوردم یادته
من همش زمین میخوردم یادته ....
حسین ......
روضه اسارت
دیر و راهب
مهدی رسولی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
aghigh.ir4_6044092942044366305.mp3
زمان:
حجم:
4.25M
روضه اسارت
دیر و راهب
مهدی رسولی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
هدایت شده از متن و سبک مداحی
روضه شب علی اصغر.mp3
زمان:
حجم:
43.36M
روضه حضرت علی اصغر
#یارباب
کربلایی #رضاابوالحسنی
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
کربلایی رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
سربه سر باشدان گوتورموش انبیا عمامه سین
تک به تک تنن چخاردوبلار مصرت جامه سین
حضرت خاتم ائدور اجرا عزا برنامه سین
جعبنون آغزون آچوبدورسسلنور جان جان حسین
دینیمین قربانیسن جدین سنه قربان حسین
قیلدی معراج انبیا نازل اولوبدوربانوان
قاره چادر شبلری باشلاردا عفتدن نشان
دور ائدوب صندوقی اولدی هربیری بیر نوحه خوان
مریمو سارا وحوا آسیه ایوای دیور
قانلی باشه گوزتیکوب زهرا بالام لای لای دیور
بیری دییر لبلریوه چشمه زمزم قربان
بیری دییر قاش گوزوه غم زده مریم قربان
بیری دییر قانه باتان باشیوه عالم قربان
(اما دییر گوردوم بیر خانم عورت یانا یانا دییر)
حسین:اویارالی سینوه سینه زهراقربان
ویردولار سینه خانملارناله وداد ایئدیلر
اوپدولر قانلی باشی بیربیرمرامه یتدیلر
دیریدن گوزیاشلاری گوزده کناره گیتدیلر
رعشه دوتدی سسلنوبدور راهب پاکیزه خو
من ایاقم ای خدا یاعالم رویادی بو
حال وحشتلن یاخنلاشدی حسینون باشینه
ایلدی دقت اوباشین کول دوتان گوز قاشینه
پرتو سیماسینه هم حنجر خونپاشینه
قانه باتمیش خطینه لعل لب خونبارینه
سجده گاهینن سمایه قوزانان انوارینه
سالدی بیر سینیه زرینه اول سبز حریر
وسط سینیه قویدی اوباشی راهب پیر
توکدی بیرظرف بلورینده سوا مشک وعطیر
توکدی آهسته سو قانین یودی زلفون دارادی
کولری ردایلدی گوردی دوداقلار یارادی
عرض ائدیب ویرم قسم درک ایتدیگیم آیتلره
دیریده باشین آچان نورانی شخصیتلره
بیربه بیر قانلی دوداقینن اوپن عورتلره
کیمسن آی باش بوقدر موی کنانین وار سنون
عالم معناده چوخلی نوحه خوانون وار سنون
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
#دیر_راهب
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_ترکی حسین جان دلم هواتو کرده 😭😭😭
#تنور_خولی
به تاخت میرود و از خزان خبر دارد
به تاخت میرود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسهی خود تکههای زر دارد
مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ
تنور خانهی او روضهاش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بردارد
✍ #سیدمحمد_حسینی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#امام_حسین_ع_شهادت
#تنور_خولی
شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش
خاکم به سر! که خاک سیه گشت، بسترش
حلقی که بوسهگاه نبی بود شد ز کین
سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش
از پهلویی به پهلوی دیگر چو مینشست
میگشت کارگر به جگر، نوک خنجرش
او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم
نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش
کارش ز دست رفت، چو در روی دست او
تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش
قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار
پشتش شکست از غم مرگ برادرش
بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت
چشمی به سوی خواهر و چشمی به دخترش
::
خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور
آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش
✍ #جودی_خراسانی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#سیدالشهدا_علیهالسلام_ورودبه_کوفه
من که جز با تو هوای سفرم هیچ نبود
سـفـرم بود، ولی هـمـسـفـرم هیچ نبود
رفت سامان من از بیسر و سامان شدنت
با سرت جز قـدم در به درم هیچ نبود
نکـنـد فکـر کـنی خـستـهام از راه امّـا
کاش در کوفه مسیرِ گـذرم هیچ نبود!
شهر تعطیل و همه منتظرِ خـواهر تو
سـر دروازه رسیدن نظـرم هـیچ نـبود
زینب و رد شدن از بین شلوغی؟اینجا؟
اصـلا انگـار زمـانـی پـدرم هیچ نبود
سـرِ در نـیـزۀ عـبـاس شـده درد سـرم
به زبانِ همه غـیر از خـبرم هیچ نبود
راه باز است ولی، باز شده هر چشمی
راه تا راه به جـایـی بـبـرم هـیچ نـبود
جگـر شـیـر خـدا، داده خـداوند به من
با تمـاشای تو دیگر، جگـرم هیچ نبود
یا که ماه روی تو نیمه هلالی شده ست
یا که نه، سوی دوتا چشم ترم هیچ نبود
لطف کن از سرِ نی، با دل این دخترکت
جز صدای "ابتا" دور و برم هیچ نبود
نان و خرما صدقه میدهد این کوفه به ما
غیرِ دلشوره روی بال و پرم هیچ نبود
حبیب نیازی
https://eitaa.com/yazahramadadi135