پاتوق مجازی کتابـ📚
📚 #معرفی_کتاب 📖 #دا خاطرات سیده زهرا حسینی از روزهای آغازین جنگ در دو شهر بصره و خرمشهر و سالهای
☕#برشی_از_یک_کتاب
رفتم طرف شلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود. شیر را باز کردم. خدا را شکر آب می آمد.اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیرمرد مكينه خاكمال کرده بودم شستم. بعد دستم را پر آب کردم و به طرف دهان بچه بردم. صدای گریهاش آرامتر شد و دهانش را به آب نزدیکتر کرد. ولی سریع سرش را برگرداند و گریهاش را از سر گرفت. صورتش را شستم. پستانکی که با نخ به گردنش آویزان بود را در دهانش گذاشتم. جیغ میکشید وسرش را عقب می برد. وقتی دیدم با هیچ راهی نمیتوانم ساکتش کنم، دوباره بغض به گلویم چنگ انداخت. بی تابیهای بچه را که میدیدم وبه بیکسی و بیپناهیاش فکر میکردم میخواست دلم بترکد. دیگر نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. رفتم توی همان وانت که هنوز مشغول تخلیه جنازههایش بودند، نشستم.
چهره زنهای کشته شده جلوی نظرم آمد.یعنی کدامیک از آن ها مادر این طفل معصوم بودند؟
📖#دا
🖋️#سیده_اعظم_حسینی
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
▪️حضرت خدیجه (س) اولین بانوی نمازگزار
...در چنین وضع دشواری ، من بی درنگ و با شور و شوق ، دعوت رسول خدا (ص) و اطاعت از ایشان را پذیرفتم و چنان به حقانیت ایشان یقین داشتم که کمترین شک و تردیدی در قلبم راه نداشت. سه سال با رسول خدا (ص) و #حضرت_خدیجه (س) که دعوت رسول خدا را با جان و دل پذیرفته بود، همراه بودم و با هم نماز میخواندیم .
باید تاکید کنم در آن زمان غیر از ما سه نفر ، کس دیگری روی زمین نماز نمی خواند...
📖 #علی_از_زبان_علی علیه السلام
🖋 #محمد_محمدیان
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
💠ولو نیم ساعت که شده برای کتاب خواندن وقت بگذارید
افرادی که کار روزانه دارند مثلا کارمند اداری، کارگر، کاسب و یا کشاورز هستند وقتی به خانه میآیند، بخشی از زمان ولو نیم ساعت برای #کتاب خواندن بگذارند.
چقدر کتابها را در همین نیم ساعت میشود خواند!
بنده دورههای بیست جلدی و بیست و چند جلدی کتاب را در همین فاصلههای ده دقیقه، بیست دقیقه و یک ربع ساعت خواندهام. پشت این کتابها هم یادداشت میکنم که معلوم باشد. شاید صدها جلد کتاب را همینطور در همین فاصلههای کوتاه ده دقیقهای خواندهام. بسیاری از افراد را هم میشناسم که اینگونهاند.
٧٢/٢/٢١
🎙️#آیت_الله_خامنه_ای #امام_خامنه_ای
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
📚 #معرفی_کتاب
📖 #اینترنت_با_مغز_ما_چه_می_کند؟
در این کتاب با تکیه بر دامنهٔ وسیعی از مطالعات تاریخی و علمی تلاش میکند تا تاثیرات شناختی اینترنت را بر ذهن انسان بکاود و پیامدهای فکری و فرهنگی آن را برایمان روشنتر کند.
🖋#نیکلاس_کار
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
☕#برشی_از_یک_کتاب
صدایی از سلول #طیب اومد. فهمیدم دارن میبرنش برای اعدام. وقتی میرفتن طیب زد به میلهی سلول من و گفت: "محمدآقا، اگه یه روز #خمینی رو دیدی، سلام من رو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدن و خریدن؛ ما شما رو ندیده خریدیم.
📖#کوچه_نقاش_ها
🖋️#راحله_صبوری
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
📚 #معرفی_کتاب
📖 #نورالدین_پسر_ایران
کتاب خاطرات سید نورالدین عافی؛ پسری شانزده ساله از اهالی روستای خنجان در حوالی تبریز در آذربایجان شرقی که مانند دیگر رزمندههای نوجوان ایران با تلاش و زحمت فراوان رضایت والدین و مسئولین را برای اعزام به مناطق عملیاتی جلب کرد و از دی ماه ١٣۵٩ یعنی تنها سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد با متجاوزان رفت. او حضور در گردانهای خطشکن لشکر ٣١ عاشورا را به عنوان نیروی آزاد، غواص و فرمانده دسته و در جبهههای مختلف تجربه کرده و بارها مجروح شده است. نورالدین نزدیک به هشتاد ماه از دوران جنگ تحمیلی را علیرغم جراحات سنگین و شهادت برادر کوچکترش سید صادق در برابر چشمانش در جبهه ماند و در عملیاتهای متعددی حضور داشت و جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس است.
🖋#معصومه_سپهری
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
پاتوق مجازی کتابـ📚
📚 #معرفی_کتاب 📖 #نورالدین_پسر_ایران کتاب خاطرات سید نورالدین عافی؛ پسری شانزده ساله از اهالی روست
☕#برشی_از_یک_کتاب
داد زدم: نزن. و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد... هیچ چیز از آن ثانیههای عجیب به یاد ندارم... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک... بهتدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه میکردند، داد میزدند... من تلاش میکردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم، ولی نمیشد... احساس میکردم مثل یک توپ گرد شدهام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله میکردم: گردنم را بکشید بیرون... اما این کار دقایقی طول کشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشتهای تنم دارند میریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود. حتی نارنجکها و خشابهایی که به کمرم داشتم، ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچهها به سر و صورتشان میزدند و گریه میکردند. من از لحظاتی قبل شهادتین میگفتم، اما هیچ نالهای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم.
📖#نورالدین_پسر_ایران
🖋️#معصومه_سپهری
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
☕#برشی_از_یک_کتاب
آنجا معنی پاتک برایم جا افتاد. عراق با تانکهای تی۵٢ و خمپاره و توپ، شهر را زیر آتش گرفت. از ویرانهای هم نمیگذشت؛ خرابهاش را هم میخواست. داشت خاکش را توبره میکرد. آنجا دیدم که چطور یک گلوله تانک، یک آدم را تکهتکه میکند. جنگ تن و تانک را دیدم و اوستای آر پی جی شدم.
📖#کوچه_نقاش_ها
🖋️#راحله_صبوری
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
☕#برشی_از_یک_کتاب
نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم.
با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار میشدم، سحری میخوردم و روزه میگرفتم بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازه پسر عمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال پرسی گفت: آمدهام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه هایش را گرفته.
📖#دختر_شینا
🖋️#بهناز_ضرابی_زاده
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
یا امیرالمؤمنین
نهد دُرّ حسینی در میان کاسه های چشم
گر از خاک نجف از نو بریزد قالب ما را
#محمد_سهرابی
#شعر
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
📚 #معرفی_کتاب
📖#مردی_در_تبعید_ابدی
صفحات: ٢٨٠
داستان زندگی ملاصدرای شیرازی است.
در این کتاب با اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران صفویه و با علمای دیگری چون شیخ بهائی و میرداماد و میر فندرسکی هم آشنا خواهید شد. نثر این کتاب از کتاب" قلندر و قلعه"کمی پیچیده تر و محکمتر است و شامل برخی مباحث حِکمی هم می شود.
🖋️#نادر_ابراهیمی
#رمان
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9
پاتوق مجازی کتابـ📚
📚 #معرفی_کتاب 📖#مردی_در_تبعید_ابدی صفحات: ٢٨٠ داستان زندگی ملاصدرای شیرازی است. در این کتاب با اوض
☕#برشی_از_یک_کتاب
بانو، ویرانهایست این جهان. عمر، کفاف نمیدهد که آباد کنیم، غیرت رخصت نمیدهد که رهاکنیم. اینگونه ویرانه رها کردن ، نشانه دنائت است و جاهلانه مرمت کردن نشانهی رذالت...
📖#مردی_در_تبعید_ابدی
🖋️#نادر_ابراهیمی
-------
پاتوق مجازی کتابـ📚 |👇👇👇|
-------
🌀http://eitaa.com/joinchat/561381395C84bf881eb9