☀️3) ابوخالد کابلی میگوید از امام باقر ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: پس ایمان آورید به خداوند و پیامبرش و نوری که نازل کردیم» (تغابن/8).
فرمود:
اباخالد! آن نور - به خدا سوگند - امامان از آل محمد ص هستند تا روز قیامت؛
و آنان – به خدا سوگند – نور خدا هستند که نازل فرمود؛
و آنان – به خدا سوگند – نور خداوند در آسمانها و زمیناند؛
و ای ابوخالد، به خدا سوگند نور امام در دلهای مومنان تابناکتر است از نور خورشید روشناییبخش در روز؛
و آنان - به خدا سوگند – دلهای مومنان را نورانی میکنند و خداوند نور آنان را از هر که بخواهد در حجاب میبرد و دلهای آنان ظلمانی و تاریک میشود.
ای ابوخالد،
به خدا سوگند بندهای نیست که ما را دوست بدارد و به ولایت ما تن دهد مگر اینکه خداوند دلش را پاک گرداند؛
و خداوند دل بندهای را پاک نگرداند مگر اینکه تسلیم ما و سِلمِ ما [در صلح و صفا با ما] باشد، که اگر سِلمِ ما بود خداوند او را از محاسبه شدید سالم بدارد و از فزع عظیم روز قیامت ایمن گرداند.
📚الكافي، ج1، ص194
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مِرْدَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»؟
فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.
✅ @Yekaye
☀️4) روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمودند:
هنگامی که خداوند حضرت ابراهیم خلیل ع را آفرید، پرده از چشمانش برداشت و او در کنار عرش نوری دید. پرسید: خدایا: این نور کیست؟
خطاب آمد: این نور محمد، برگزیده من است.
گفت: خدایا من در کنارش نور دیگری میبینم؟!
فرمود: ابراهیم! این علی ع یاور دین من است.
گفت: خدایا کنارش نور سومی میبینم!
فرمود: ابراهیم! این فاطمه است که پا جای پای پدر و شوهرش میگذارد، و دوستداران خود را از آتش میرهاند.
گفت: خدایا دو نور دیگر در پی این سه نور میبینم.
فرمود: ابراهیم! اینان، حسن و حسین ع هستند که پا جای پای پدر و مادر و جدشان میگذارند.
گفت: خدایا نُه نور میبینم که گرد آن پنج نور حلقه زدهاند.
فرمود: ابراهیم، اینان امامان بعد از ایشاناند.
پرسید: آنان را به چه [اسمی] میشناسند؟!
فرمود: اولینشان علی بن حسین، سپس محمد بن علی، و جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و حسن بن علی، و محمد بن الحسن القائم المنتظر المهدی، علیهمالسلام هستند.
گفت: خدایا پیرامونشان نورهای فراوانی میبینم که جز تو شمارشان را نمیداند.
فرمود: ابراهیم: آنان شیعیان و دوستداران ایشاناند.
پرسید: خدایا شیعیان و دوستدارانشان به چه چیزی شناخته میشوند؟
فرمود: ابراهیم! به پنجاه و یک رکعت نماز خواندنشان* و «بسم الله الرحمن الرحیم» [در نماز] را با صدای آشکارا بیان کردن و قنوت را قبل از رکوع بجا آوردن، و [اهل] سجده شکر [بودن]، و انگشتر به دست راست کردن.
ابراهیم گفت: پروردگارا ! مرا از شیعیان و محبان آنان قرار بده!
خداوند فرمود: تو را از آنان قرار دادم و در موردش این آیه را نازل فرمود: «و همانا از شیعیان او ابراهیم ع بود، هنگامی که با دلی سالم به نزد پروردگارش آمد.» (صافات/83-84)
❇️*پینوشت:
مجموع نمازهای واجب 17 رکعت و مجموع نافلههای روزانه 34 رکعت است که جمعا 51 رکعت میشود.
📚الروضة في فضائل أمير المؤمنين (لابن شاذان القمي)، ص186-187
بِالْإِسْنَادِ- يَرْفَعُهُ- إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبي أَوْفَى، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ:
لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ، كَشَفَ لَهُ عَنْ بَصَرِهِ، فَنَظَرَ إِلَى جَنْبِ الْعَرْشِ نُوراً. فَقَالَ: إِلَهِي مَنْ هَذَا النُّورُ؟
فَقَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ صَفْوَتِي.
فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنِّي أَرَى بِجَانِبِهِ نُوراً آخَرَ؟
فَقَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ هَذَا عَلِيٌّ نَاصِرُ دِينِي.
فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ إِنِّي أَرَى بِجَانِبِهِ نُوراً آخَرَ ثَالِثاً؟
فَقَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَذِهِ فَاطِمَةُ تَلِي أَبَاهَا وَ بَعْلَهَا، فَطَمَتْ مُحِبِّيهَا عَنِ النَّارِ.
فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنِّي أَرَى نُورَيْنِ يَلِيَانِ الثَّلَاثَةَ الْأَنْوَارِ؟
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَذَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، نُورَاهُمَا يَلِيَانِ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا وَ جَدَّهُمَا.
قَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنِّي أَرَى تِسْعَةَ أَنْوَارٍ، فَقَدْ أَحْدَقُوا بِالْخَمْسَةِ الْأَنْوَارِ؟
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَذِهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِمْ،
قَالَ: يَا رَبِّ، بِمَنْ يَعْرِفُونَ؟
قَالَ: أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ، مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ.
قَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ أَرَى عِنْدَهُمْ أَنْوَاراً حَوْلَهُمْ لَا يُحْصِي عِدَّتَهُمْ إِلَّا أَنْتَ،
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَؤُلَاءِ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُمْ
قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ بِمَا يُعْرَفُ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُمْ؟
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، بِصَلَاتِهِمُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ، وَ الْجَهْرِ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*، وَ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّكُوعِ، وَ سَجْدَةِ الشُّكْرِ، وَ التَّخَتُّمِ بِالْيَمِينِ قَالَ إِبْرَاهِيمُ: رَبِّ اجْعَلْنِي مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ، قَالَ: قَدْ جَعَلْتُكَ مِنْهُمْ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ: وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ».
✅ @Yekaye
☀️5) از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
مومن در پنج نور غوطهور است:
ورودیاش نور است؛
خروجیاش نور است؛
علمش نور است؛
کلامش نور است؛
چشماندازش روز قیامت به سوی نور است.
📚الخصال، ج1، ص277
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّورِ.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
. 720) 🌺 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 20 💐 ترجمه و نه ظلمتها و نه ن
.
1️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
تاریکیها 🌑 و روشنایی 🌕یکسان نیستند.
در مورد تاریکی و روشنایی حسی این امر کاملا برایمان مشهود است؛
اما
مهمتر از تاریکی و روشنایی مادی، ظلمت و نور معنوی است؛
و اگرچه بسیاری از تاریکدلان و روشندلان را یکسان ببینیم
و حتی در زندگی ظاهری چهبسا وضع تاریکدلان را مطلوبتر از وضع روشندلان به حساب آوریم،
✨اما در پیشگاه حقیقت واقعا مزیت روشندلان بر تاریکدلان قابل انکار نیست.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
. 720) 🌺 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 20 💐 ترجمه و نه ظلمتها و نه ن
.
2️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
چرا «ظلمت» را جمع بست، اما «نور» را واحد آورد؟
🍃الف. راه حقّ يكى بيش نيست؛ ولى راههاى انحرافى و شرک زياد است.
📚(تفسير نور، ج9، ص491؛ مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص233)
🍃ب. «منیت» و خودپسندی که افراد را در مقابل هم قرار میدهد و موجب تکثر میشود، مربوط به فضای ظلمت است، کسانی که در نورند و نورانی، دوئیت و کثرتی بین خود نمیبینند.
مستان خدا گر چه هزارند یکیاند
مستان هوا جمله دوگانهست و سهگانهست
https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh332/
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
.
3️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
چرا در این آیه (و نیز آیات بعد) حرف نفی «لا» را بر سر کلمه دوم هم تکرار کرد و مانند آیه قبل نبود که تکرار نکند؟
🍃الف. این اصطلاحا «لا» زائده است که برای تاکید نفی میآید.
📚(مجمع البيان، ج8، ص633؛ الکشاف، ج3، ص608؛ المیزان، ج17، ص36)
🍃ب. این «لا»ء نافیه است؛ و هر یک از این دو «لا» مستقلا دلالت دارد بر عدم تساوی کلمه بعد از آن، با مقابلش
📚(مجمع البيان، ج8، ص633؛ و ابنعطیه، به نقل از البحر المحيط، ج9، ص26)
یعنی میخواهد بفرماید: نه ظلمتها با نور مساویاند و نه نور با ظلمتها مساوی است❗️
🍃ج. در این آیه و آیه بعد (سایه و آفتاب) تقابل بین دو وصف است؛ و بین این دو وصف، ضدیت واقعی برقرار است؛ یعنی نور ضد ظلمت است و سایه ضد آفتاب، و این دو در یکجا جمع نمی شوند؛
اما در مورد کور و بینا، تقابل بین دو شخص است، نه دو وصف؛ و آن دو شخص، به خودی خود ضد هم نیستند، بلکه به خاطر بهرهمندی از این وصف در مقابل هم قرار گرفتهاند و اتفاقا یک شخص واحد ممکن است یک زمان بینا باشد و در زمان بعد، کور باشد؛
▪️پس چون منافات بین نور و ظلمت، و نیز بین سایه و آفتاب، تامتر است، با تکرار کلمه «لا» در این دو آیه (و عدم آن در آیه 19) بر این مطلب تاکید شده است.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص233)
🍃د. اگر «لا» را در هر مورد جایگزین کلمه «لا یستوی» بگیریم، چهبسا بتوان یک معنای دیگری را هم در نظر گرفت و آن اینکه
در مورد «لا الظلمات» با توجه به جمع بودن آن، به معنای عدم تساوی خود ظلمات باشد؛ یعنی خود ظلمتها نیز با هم مساوی نیستند؛
آنگاه چهبسا این معنا هم مورد نظر باشد که «نه خود ظلمات با هم یکسانند و نه نور با ظلمات یکسان است.
🍃ه. ...
✅ @Yekaye
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺
سوره فاطر (35) آیه 21
💐 ترجمه
و نه سایه [سایبان] ، و نه داغی آفتاب [باد سوزان]؛
23 رجب 1439
1397/1/21
✅ @YekAaye
🔹الظِّلُّ
▪️ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535)
▪️در زبان عربی برای کلمه «سایه» از دو کلمه «ظِلّ» و «فیء» استفاده میشود که «فیء» فقط به سایهای که از ظهر تا مغرب پدید میآید گفته میشود ولی «ظِل» عام تر است و درباره سایهای که در کل روز تشکیل میشود و حتی درباره خود شب به کار میرود 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461). برخی این عام بودن را این طور توضیح دادهاند که [در کاربرد حقیقی این واژه] اساساً به هر جایی که نور خورشید نرسد، تعبیر «ظل» را به کار میبرند، چنانکه تعابیری مانند «ظِلُّ اللّيل: سایه شب» و «ظِلُّ الجنّة: سایه بهشت» رایج است، اما «فیء» تنها در جایی است که نور خورشید از آنجا برچیده شود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535) و به همین جهت است که فقط به سایه ظهر تا مغرب گفته می شود، چون «فیء» به معنای رجوع است و سایه از ظهر به بعد، سایه ای است که نور خورشید در حال برگشتن و برچیده شدن است 📚(الفروق في اللغة، ص304)
▪️کلمه «ظِلّ» هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار میرود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536؛ توضیح بیشتر در تدبر2) و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده میشود چنانکه برای تعابیری مانند زیر سایه کسی بودن (که به معنای تحت حمایت او بودن است) میگویند «أظَلّک فلانٌ» 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و برخی تعابیر سایه در بهشت را (مثلا: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ و عُیونٍ، مرسلات/41؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/35؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، يس/56) غالبا به همین معنای تحت عزت و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتن دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535) و البته در تمامی این آیات منافاتی ندارد که معنای سایه ظاهری هم در کار بوده باشد.
▪️این ماده وقتی به صورت فعل به کار میرود میتواند به معنای فعل تام باشد ویا فعل ناقص:
▫️در صورتی که فعل تام باشد به همان معنای «سایه افکندن» است (وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ، بقرة/57)،
▫️اما به صورت فعل ناقص (فعل کمکی) که به کار میرود (ظلَّ یفعل) به معنای انجام دادن کار در روز است (لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ؛ روم/51)، چرا که سایه داشتن امور، وضعیتی است که مختص روز است و شب خودش سایه است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و در این حالت گاه با حذف یکی از «لـ»هایش همراه است (فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ،واقعة/65؛ ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً؛ طه/97)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
▪️«ظُلَّة» چیزی است که به شکل سایبان باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و برخی گفتهاند که علاوه بر این، به ابری که هم سایه افکند «ظُلَّة» گویند که البته غالبا برای وضعیت وخیم و ناگواری به کار میرود (وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ، اعراف/171؛ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ، شعراء/189؛ وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ، لقمان/32) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
▪️«ظُلَل»، جمع «ظُلَّة» است، همانند «غُرْفَة» که جمع آن «غُرَف» است؛
اما
▪️«ظلال» هم میتواند جمع «ظِلّ» باشد (يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ، نحل/48) و هم جمعِ «ظُلَّة»، همانند «حُفْرَة» که جمع آن «حِفَار» است (أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ، بقرة/210)
▪️«ظلیل» (َ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً؛ نساء/57) صفت مشبهه است و به معنای چیزی است که در اتصافش به صفت سایه افکندن ثبات و دوام داشته باشد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص168) و برخی چنین توضیح دادهاند که سایهای است که سایه افکندنش پر و پیمان (فائض) (مفردات ألفاظ القرآن، ص536) و دائمی باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و بتواند شخص را از گرمای آزاردهنده حفظ نماید (انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ، لا ظَليلٍ وَ لا يُغْني مِنَ اللَّهَبِ؛ مرسلات/30-31) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
ماده «ظلل» و مشتقات آن جمعا 33 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
🔹الْحَرُورُ
ماده «حرر» در معانی متعددی به کار رفته است.
▪️برخی کوشیدهاند اینها را به دو معنای نهایی برگردانند:
▫️یکی حرارت و گرما در مقابل برودت و سرما؛ و
▫️دوم حُر و آزاد و بری از عیب و نقص بودن در برابر بردگی و بنده بودن.
📚(معجم مقاييس اللغة، ج2، ص6-7)
▪️اما برخی بر این باورند که معنای اصلی این ماده همان حرارت است، و معنای آزادی را هم به آن برگردانند با این توضیح که حرارت حاصل حرکت است (همان گونه که برودت و سرما با ثبات و بیتحرکی همراه است، چنانکه بَرَدَ به معنای «ثَبَت» است) و حُر به معنای کسی است که متصف به حرارت و حرکت و عمل و فعالیت میشود و این در جایی است که شخص اخیتاردار خویش و آزاد باشد.
📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص224)
هرچه باشد در قرآن کریم هر دو معنا به کار رفته است:
▪️در معنای حرارت،
▫️علاوه بر کلمه «حَرّ» (به معنای داغ) (وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا، توبه/81؛ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ، نحل/81)
▫️کلمه «حرور» به کار رفته (وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ فاطر/21) که غالبا آن را به معنای «باد داغ و سوزان» دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص224) و بسیاری تصریح کردهاند که به هر باد سوزانی که در شب یا روز بوزد «حرور» میگویند 📚(معجم مقاييس اللغة، ج2، ص7) در مقابل «سموم» که بادهای سوزانی است که در روز و وقتی خورشید در آسمان است، میوزد
🔖(توضیح بیشتر این دو کلمه در تدبر3 خواهد آمد)
▪️در معنای آزادی نیز برخی توضیح دادهاند که بر دو قسم است:
▫️یکی به معنای کسی که تحت مالکیت دیگری نیست یعنی «حُرّ» (آزاد) است (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ؛ بقره/178) و به آزاد کردن یک انسان «تحریر» گفته میشود (تَحْريرُ رَقَبَةٍ؛ نساء/92 و مائده/89 و مجادله/3)
▫️و دیگری در جایی که کسی از قید و بند گناهان و زشتیها آزاد است و بنده شهوات و هواپرستی و ... نیست و ظاهرا در آنجا که مادر حضرت مریم نذر میکند که فرزندش را «مُحَرَّر» (آزاد شده) قرار دهد (رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً؛ آلعمران/35)، به این معناست که او را از هرگونه بهرهوری دنیوی کنار بدارد و وقف عبادت و بندگی خداوند کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص224)
▪️از این ماده کلمه «حریر» (به معنای پارچهای بسیار لطیف و نازک) در قرآن کریم به کار رفته است (لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ؛ حج/23 و فاطر/33) که گفتهاند هر پارچهای که از ابریشم درست شده باشد «حریر» گویند 📚(فقه اللغة، ص45) برخی با توجه به اینکه این کلمه به عنوان لباس بهشتیان مطرح شده (و نیز: وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً؛ انسان/12) گفتهاند که وجه تسمیهاش بدین جهت است که در این ماده اشارهای است به حرکت و فعالیت مطلوب و تحولاتی که انسان بدانها مایل است؛ اما چهبسا احتمال قویتر این است که این کلمه از زبان دیگری وارد زبان عربی شده باشد و ربطی به ماده «حرر» در دو معنای فوق نداشته باشد. 📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص225)
ماده «حرر» جمعا 13 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
☀️1) معاذ بن جبل میگوید: با رسول الله ص در سفری بودیم؛ به ایشان عرض کردم که یا رسول الله! مطلبی به ما بفرما که از بهرهای ببریم.
فرمود:
اگر زندگانی خوشبختان و مرگ شهدا و نجات در روز حشر و سایه در روز سوزان و هدایت در روز گمراهی میخواهید، قرآن بیاموزید که همانا آن کلام خداوند رحمان و حرز [= دفعکننده بلا] در برابر شیطان و سنگینکننده کفه ترازو [در قیامت] است.
📚روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن (ابوالفتوح رازی)، ج1، ص21 ؛جامع الأخبار(للشعيري)، ص41
وَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي سَفَرٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ حَدِّثْنَا بِمَا لَنَا فِيهِ نَفْعٌ فَقَالَ ص:
إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاةَ يَوْمَ الْحَشْرِ [الْحَسْرَةِ] وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَی يَوْمَ الضَّلَالَةِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَان.
✅ @Yekaye
☀️2) خطبهای توحیدی از امیرالمومنین ع روایت شده که با اندک تفاوتی از امام رضا ع همان مضامین روایت شده است.
این دو به ترتیب بدین بیاناند:
🔅الف. امیرالمومنین ع:
... و به ضدیتی که بین امور انداخت، معلوم میشود که او ضدی ندارد؛
و به اینکه اشیاء را مقارن هم قرار داد معلوم میشود که قرینی ندارد.
ضدیت انداخت بین نور با ظلمت، و وضوح با ابهام، و خشکی با تَری، و داغی با سردی؛
درهمگردآورندهی بین ناسازگاریهایشان است، و نزديكسازندهی دوریهایشان ، و جداگرداننده نزديكيهایشان ..
📚نهج البلاغة، خطبه 186
وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْوُضُوحَ بِالْبُهْمَةِ وَ الْجُمُودَ بِالْبَلَلِ وَ الْحَرُورَ بِالصَّرَدِ [بِالصَّرْدِ] مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَعَادِيَاتِهَا مُقَارِنٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا مُقَرِّبٌ بَيْنَ مُتَبَاعِدَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا
🔅ب. امام رضا ع
... به شباهت برقرار کردنش بین اشیاء معلوم میشود که شبیهی ندارد؛
و به ضدیتی که بین امور انداخت، معلوم میشود که او ضدی ندارد؛
و به اینکه اشیاء را مقارن هم قرار داد معلوم میشود که قرینی ندارد.
ضدیت انداخت بین نور با ظلمت، و سایبان با باد سوزان [یا: سایه با آفتاب داغ]
درهمگردآورندهی نزديكيهایشان است، و جداگرداننده دوریهایشان، ...
📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص70
و من كلام الإمام علي بن موسی الرضا ع في التوحيد رَوَاهُ عَنْهُ مُحَمَّدُ بْنُ زَيْدٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ: كُنْتُ قَائِماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع بِخُرَاسَانَ وَ حَوْلَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرِهِمْ وَ هُوَ يَتَكَلَّمُ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَال ...
بِمُشَابَهَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُلِمَ أَنْ لَا شِبْهَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَضْدَادِ عُلِمَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الظِّلَّ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 21 💐 ترجمه و نه سایه [سایبان] ، و
.
1️⃣ «وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ»
ظل هم به معنای سایه است و هم سایبان، و حرور، هم به معنای باد سوزان است، هم شدت حرارت آفتاب، و هم هر چیز بسیار پرحرارتی. اما اینکه اینها کنایه از چیست، دیدگاههای متفاوتی بیان شده است، که البته همگی آنها میتواند مد نظر باشد.
مقصود از ظل و حرور، به ترتیب، عبارت است از:
🍃الف. بهشت و جهنم
📚(کلبی، به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634؛ سدی، به نقل از الدر المنثور، ج5، ص249)
🍃ب. برخی گفتهاند در این موارد، خود این امور، از این جهت که با هم ضدیت دارند مورد توجهاند، یعنی خداوند خواسته مثالهایی از امور متضاد بیاورد تا توجه دهد که همان طور که این امور مساوی نیستند عبودیت خداوند - که دعوت به آن، هدف اصلی این آیات است- نیز با ضد آن (مانند شرک ورزیدن و ..) برابر نیست.
📚(به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634)
🍃ج. سایه شب و تندبادهای داغ روز
📚(به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634)
🍃د. مردم و چارپایان
📚(تفسیر قمی، ج2، ص208)
🍃ه. ثواب و عقاب
📚(تفسیر الصافی، ج4، ص236)
و یا به تعبیر دیگر، تمثیلی است از حق و باطل؛ و ثواب و عقابی که بر پیروی از آنها مترتب میشود
📚(البحر المحيط، ج9، ص25)
🍃و. مومن و کافر
📚(تفسير نور، ج9، ص491)
🍃ز. ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 21 💐 ترجمه و نه سایه [سایبان] ، و
.
2️⃣ «وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ»
💠 برای تامل بیشتر
🔹کلمه «حرور» در قرآن کریم تنها همین یکبار آمده است؛
اما
🔸کلمه «ظل» به همین صورت اسمی
▫️هم با بار معنایی مثبت و مثلا در وصف بهشتیان آمده است (نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً، نساء/57؛ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ، الواقعه/30؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/32)
▪️و هم با بار معنایی منفی و مثلا در وصف جهنمیان (وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، الواقعه/43؛ انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ، مرسلات/30؛ لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ، زمر/16)
🔳و هم کاملا با بار معنایی خنثی و اشاره به سایههای متعارف (مثلا: أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً؛ فرقان/45).
از این رو،
صرفا با توجه به کاربردهای قرآنی این دو کلمه نمیتوان معلوم کرد که «ظل» در اینجا با بار معنایی منفی به کار رفته یا مثبت؛
اما چنانکه در تدبر 1 دیده شد، عموم مفسران «ظل» را با بار معنایی مثبت، و «حرور» را با بار معنایی منفی قلمداد کردهاند.
🔖https://t.me/YekAaye/10339
آما آیا احتمال ندارد که وضعیت بالعکس باشد‼️
❇️ توجه
در تمامی موارد قبل،
ابتدا کلمه دارای بار معنایی منفی آمده (اعمی، ظلمات)
و سپس کلمه دارای بار منفی (بصیر، نور)؛
اما در مورد بعدی، ابتدا کلمه دارای بار معنایی مثبت آمده (احیاء) و سپس کلمه دارای بار معنایی منفی (اموات).
شاید با توجه به اینکه اینکه توازن فوق در آیات رعایت شود و نیز اینکه غالبا «حرور» به معنای باد داغ و سوزان به کار رفته، همین برداشت اغلب مفسران موجهتر باشد،
هرچند احتمال آن معنا نیز کاملا منتفی نیست
و با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست هر دو – در دو مقام مختلف و برای افاده دو منظور متفاوت – مورد نظر بوده باشد.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 21 💐 ترجمه و نه سایه [سایبان] ، و
.
3️⃣ «وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ»
اصل کلمه «حرور»
▫️ اگر چه به لحاظ لغوی به معنای حرارت شدید است و میتواند بر داغی آفتاب هم اطلاق شود
📚(الميزان، ج17، ص376) ،
▪️اما در زبان عربی غالبا برای اشاره به «بادهای سوزان» به کار میرود، آن هم در مقابل «سموم»:
از نظر فراء و نحاس «سموم» بادهای سوزان در روز است، «حرور» برای اشاره به بادهای داغی است که خواه در شب بوزد یا در روز
📚(به نقل از الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج14، ص339)؛
و اغلب مفسران نیز همین نظر را پدیرفتهاند
📚(مثلا: التبیان، ج8، ص432؛ مجمعالبیان، ج8، ص632؛ انوار التنزیل (بیضاوی)، ج4، ص267؛ الکشاف، ج3، ص608؛ البحر المحيط، ج9، ص25)
▫️ تقابل بین سایه با داغی آفتاب کاملا واضح است؛
اما
▪️اگر «حرور» به معنای «باد سوزان» باشد، آنگاه این سوال در برابر آنان پیش میآید که واقعا آیا بین سایه (یا سایبان) و «باد داغ» تقابلی هست (چرا که وقتی باد داغ میوزد، مهم نیست که در سایه باشیم یا خیر)⁉️
🍃الف. معدودی از قدما مانند اخفش و رؤبة بن عجاج برعکس نظر فراء را در مورد «حرور» و «سموم» گفتهاند،
یعنی گفتهاند
«حرور: بادهای سوزان در روز است و با تاکید بر این خورشید در آسمان باشد [یعنی مثلا هوا ابری نباشد] ولی «سموم» بادهای سوزان در شب است.»
📚(به نقل الجامع لأحكام القرآن، ج14، ص339)
و طبری هم با اینکه به طور کلی همان نظر فراء را قبول دارد، اما بر این باور است که در این آیه، منظور از «حرور» باد سوزان در روز است که این است که در مقابل سایه قرار میگیرد
📚 (جامع البيان فی تفسير القرآن، ج22، ص85)
البته به نظر میرسد باز هم اشکال تا حدودی باقی است، بالاخره «حرور» حتی اگر باد سوزان در روز باشد، کاملا محتمل است که انسان موقع وزش این باد در سایه باشد و باز از حرارت آن اذیت شود❗️
🍃ب. شاید ناتمام بودن این تقابل، نه محل سوال، بلکه محل تاکید و مورد عنایت باشد؛ یعنی این نه برای اشاره به خود مومن و کافر، یا خود بهشت و جهنم، و ...، بلکه برای اشاره به حال و روز مومن و کافر است در دنیا:
🔹مومن در سایه رحمت الهی هست، در عین حال، آزار بادهای سوزان شیاطین در دنیا او را هم میآزارد؛
🔸اما کافر فقط در معرض این بادهای سوزان است بدون اینکه حتی در سایهای باشد.
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
722) 🌺 و ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور 🌺
سوره فاطر (35) آیه 22
💐 ترجمه
و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ البته خداوند کسی را که بخواهد میشنواند، و[لی] تو شنواننده کسانی که در قبرهایند، نیستی [= نمیتوانی سخنت را به گوشِ دلِ آنان برسانی]
24 رجب 1439
1396/1/22
✅ @Yekaye
🔹 الْأَحْياءُ
▪️ماده «حیی» (و چهبسا «حیو»،📚 كتاب العين، ج3، ص۳۱۷) در اصل، دست کم بر دو معنا دلالت دارد:
▫️یکی حیات و زندگانی، و نقطه مقابل مرگ؛ و
▫️دیگری حیا و شرم، و نقطه مقابل وقاحت و بیشرمی
📚 (معجم مقاييس اللغة، ج2، ص122)
البته برخی معنای اصلی را همان معنای اول دانسته و مدعیاند که چون بازگشت حیا و شرم به حفظ خویشتن است از ضعف و نقص و دوری از عیب و زشتی، در واقع مشتمل است بر طلب سلامت و حیات و از این جهت حیا هم به همان معنای حیات برمیگردد. 📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص395) و معنای جامع مفهوم «حیات» را هم تحقق هر چیزی که قوام و بقای شیء در گروی آن است (اعم از اجزای ظاهری و باطنی و نظم آنها و شرایط لازمه) دانستهاند 📚(همان، ج11، ص196)
▪️این ماده برای دلالت بر معنای «حیا» در زبان عرب غالبا در باب استفعال (استحیاء) به کار میرود (كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُم وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَق؛ احزاب/53) و در قرآن کریم ظاهرا در این معنا تنها در همین آیه و آیه (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ...، بقره/26) و آیه (فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي عَلَی اسْتِحْياء؛ قصص/25) به کار رفته است؛
🔸هرچند در قرآن کریم این ماده در باب استفعال به معنای «طلب زنده ماندن» هم به کار رفته است (يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ؛ بقره/49 و ابراهیم/6) که توضیح دادهاند که معنای «طلب» در این آیه ظاهرا بدین جهت است که گویی زندگیشان درست دیگران بود و آنها که پسران را میکشتند میخواستند که این زنان زنده بمانند.
📚 (التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص395)
▪️«حیاة» و «حَيَوان» هر دو مصدر (= زندگی) برای ماده «حیی» میباشند؛ 📚(معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۲۲)
و البته «حیوان» را در مورد «چیزی که از حیات برخوردار است» نیز به کار میبرند. 📚(المحیط فی اللغه، ج۳، ص۲۳۸)
برخی «حیوان» را «مقر حیات» دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۶۹)
و برخی معنای آن در آیه «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ» را از باب اینکه حیاتی است که بعدش مرگی نیست، ویا از باب مبالغه (که دلالت بر حیات کثیر میکند) معرفی کردهاند 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۶۱)
▪️مصدر میمی آن به صورت «محیا» هم در قرآن کریم به کار رفته است (سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ؛ جاثیه/21)
▪️«حیّ» (= زنده) صفت مشبهه بر وزن «فَعل» است 📚(الجدول في إعراب القرآن، ج،3، ص۲۴؛ المیزان، ج۲، ص۳۲۸)که جمع آن «أحیاء» است (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ؛ بقره/154)
▪️استعمال این ماده در باب إفعال (إحیاء) در قرآن بسیار زیاد است (مثلا: الَّذي يُحْيي وَ يُميت؛ بقره/256)،
و از آن اسم فاعل هم ساخته شده (لَمُحْيِ الْمَوْتی؛روم/50 و فصلت/39)
▪️اما مواردی که این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد در قرآن کریم به کار رفته است عبارت است از: « قالَ فيها تَحْيَوْنَ وَ فيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ» (اعراف/25) «يَحْيی مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة» (انفال/۴۲) «إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيی» (مومنون/۳۷) «ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيی» (جاثیه/۲۴) «لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيی» (طه/۷۴؛ اعلی/۱۳) و در
🔖جلسه 245 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-25/
اشاره شد که درباره کاربرد آن در وضعیت ثلاثی (مثلا «تَحْيَوْنَ») بین مترجمان اختلاف است که بهتر است آن را به «زنده میشوید» ترجمه کنیم یا «زندگی میکنید»، و این احتمال را تقویت شد که ترجمه آن به «زنده میشوید» مناسبتر باشد.
▪️درباره کلمه «تحیة» هم در
🔖جلسه 533 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-44/
بیان شد که عموما آن را از «حیات» دانسته و گفتهاند «تحیة» همان گفتن «حَيَّاكَ اللّه» (خدا برای تو زندگی قرار دهد) است [در فارسی میگوییم: انشاءالله زنده باشی؛ خدا عمرت را زیاد کند] و اصل این عبارت خبری بوده که به صورت دعا درآمده است و آن یک نوع تهنیت گفتن است؛ تا حدی که برخی گفتهاند «حَيَّاكَ اللّه» به معنای «سلام علیک» هم به کار میرود. وقتی به مسلمانان گفته میشود که بگویید «التحیات لله» یعنی توجه کنید که سلام و بقا و مُلک [حکومت و سلطنت] از آنِ خداست. کلمه «تحیّة» بر وزن «تفعله» (تحیِیَة) بوده که دو حرف یآء در هم ادغام شده است.
✅ @Yekaye
👇ادامه مطلب👇