826 ) فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ
〽️ترجمه
پس سخنشان تو را محزون نسازد؛ قطعاً ما بدانچه که پنهان میکنند و آنچه که اظهار میدارند علم داریم.
سوره یس (36) آیه 76
1397/6/31
12 محرم 1440
@Yekaye
🔹یَحْزُنْكَ
▪️قبلا بیان شد که ماده «حزن» را در اصل به معنای خشونت و شدت در چیزی دانستهاند، چنانکه به زمین خشن و ناهموار (الحَزْن) گفته میشود و این کلمه وقتی در مورد نفس به کار میرود به معنای خشونت و ناملایم بودنی است که در اثر غم و غصه در نفس ایجاد میشود و نقطه مقابل «فرح» و «سرور» است.
بسیاری بر این باورند که این کلمه اگر در وزن «حَزِنَ يَحْزَنُ» باشد، آنگاه فعل لازم است (لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا، توبه/۴۰؛ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ، حجر/۸۸) و مصدر آن «حَزَن» میشود؛
اما اگر در وزن «حَزَنَ» «يَحْزُنُ» باشد، آنگاه فعل متعدی است (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ، انعام/۳۳؛ لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَر، انبیاء/۱۰۳) مصدر آن «حُزْن» خواهد بود؛
▪️در مقایسه خوف و حزن هم گفتهاند که خوف مربوط به چیزی است که هنوز رخ نداده و انسان احتمال رخ دادنش را میدهد؛ ولی حزن و غم مربوط به چیزی است که رخ داده است و انسان را غمگین کرده است.
🔖جلسه 734 http://yekaye.ir/al-fater-35-34/
📖اختلاف قرائت
🔹«یحزنک»
▪️در اغلب قرائات، به صورت «یَحْزُنْكَ» (ماده «حزن« در وزن ثلاثی مجرد) قرائت کردهاند؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع) در تمام قرآن (غیر از عبارت «لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ») فعل «یحزن» همواره به صورت «یُحزِن» (ماده «حزن» در باب افعال) قرائت شده است. (مجمع البيان، ج2، ص890)
اگرچه از توضیح برخی چنین برمیآید که «lزن» و «أحزن» به ترتیب به معنا ی «ناراحت شد» و «ناراحت کرد» باشد 📚(مجمع البيان، ج2، ص890) ، اما برخی تفاوت اینها را صرفاً تفاوت دو لهجه و فرهنگ دانستهاند که قریش غالبا از تعبیر «یَحزُنُ» استفاده میکند اما بنیتمیم از تعبیر «یُحزِنُ».
📚(التبيان في تفسير القرآن، ج8، ص477؛ معجم القرائات، ج7، ص521)
@Yekaye
🔹یُسِرُّونَ
اصل ماده «سرر» در معنای مخفی کردن و آن بُعد «خالصِ» از هر چیزی به کار میرود و «سرور» به معنای خوشحالی نیز از این جهت سرور گفتهاند که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۶۸)
در واقع، اغلب معتقدند که اصل معنا همان «مخفی کردن» است؛ آنگاه معنای «خالص» یا از این باب به کار رفته که «خالصِ» هر چیزی همان حقیقت باطنی و اصلی آن چیز است که از تطورات ظاهری مصون میباشد و مخفی و دور از دسترس است و «سرور» هم انبساط خاطر باطنی شخص میباشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۰۴) و یا اینکه به نحو استعارهای برای «خالص» به کار رفته چنانکه میگویند فلانی «سرّ» قوم خویش است [یعنی کاملا خالصانه خود را وقف آنها کرده چنانکه اسرارشان را با او در میان میگذارند] و به همین ترتیب، «سرور» را نیز از این جهت سرور گفتهاند که شادمانیای در درون انسان است و انسان در خود آن را میپوشاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۰۵) و «مسرور» اسم مفعول است یعنی «کسی که خوشحال شده، شادمان» (وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً ... إِنَّهُ كانَ في أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ انشقاق/9 -13)
پس «سِرّ» به معنای «راز» و مطلبی است که انسان آن را پوشیده میدارد (يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى؛ طه/7) که جمع آن «أسرار» است (آیه 26 سوره محمد که در قرائت حفص (و اغلب قرائات اهل کوفه) به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» قرائت میشود در بقیه قرائات به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَسْرارَهُمْ» قرائت شده است؛ مجمعالبیان، ج9، ص159) و «سریرة» نیز به همان معنای «سِرّ» است که جمعِ آن «سرائر» میشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق/9)
بدین ترتیب نقطه مقابل «سِرّ» ، «علانیة: امر آشکار» است (يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، بقره/77؛ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً، نوح/9) و البته چون «سرّاء» از «سرور» گرفته شده و به معنای «خوشی» به کار میرود نقطه مقابل آن «ضرّاء: سختی و وضعیت پر از ضرر» میباشد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آلعمران/134)
تفاوت «سرّ» با «خفاء» و «مخفی کردن» میتواند این باشد که «سر» فقط در اموری که از عرصه حواس مخفی است به کار میرود؛ اما «خفا» هرگونه پنهان کردنی است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۰۴) و یا اینکه مخفی کردن حتما در برابر کس خاصی مد نظر است ولو که خود شیء اقتضای مخفی بودن نداشته باشد؛ اما در «سّر» خود شیءاقتضای مخفی بودن دارد (همان، ج8، ص212)
و تفاوتش با ماده «کنن» (أَكْنَنْتُمْ في أَنْفُسِكُم، بقره/235؛ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ، نمل/69) آن است که «اکنان» سِرّ را حفظ و صیانت کردن و به هیچ عنوان افشا نکردن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص212)
از ابوعبیده نقل شده که ظاهرا وی ماده «سرر» را از موادی که بر دو معنای متضاد هم دلالت میکنند قلمداد میکرده (مانند «قسط» که هم در معنای عدل به کار میرود و هم در معنای ظلم) و میگفته است که این ماده هم بر «مخفی کردن» و هم بر «آشکار کردن» دلالت دارد و به آیه «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» (یونس/54) استشهاد مینموده است؛ اما فراء تفسیر وی از این آیه را خطا میدانسته (به نقل از معجم المقاييس اللغة، ج3، ص67) و خود فراء این آیه را بدین معنا دانسته که رهبران گمراهی هنگامی که عذاب را دیدند پشیمانی خود را از زیردستانشان مخفی کردند (معانی القرآن، ج1، ص469) در مقابل هر دوی اینها راغب اصفهانی در حالی که اصرار دارد که «سرّ» به همان معنای مخفی کردن (و نه اظهار نمودن) است، توضیح داده که اساسا وقتی ماده «سرّ» به باب افعال میرود به معنای «در میان گذاشتن سرّ با دیگری» است چنانکه این مطلب در آیه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً» (تحریم/3) کاملا واضح است [و یا در تعبیر «وَ أَسَرُّوا النَّجْوى» طه/62 و انبیاء/3] و از آنجا که سرّی را با کسی در میان نهادن، مستلزم آشکار کردن آن سرّ نزد آن شخص است، از این جهت معنای اظهار کردن در آن پیدا میشود؛ چنانکه در آیه «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» (ممتحنة/1) به معنای آن است که این منافقان اهل کتاب را از آن مودتی که مخفیانه نسبت به آنان دارند مطلع کردند و در واقع مودت مخفیانهشان نسبت به آنان را برای خود آنان اظهار نمودند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۰۴) و موید نظر ایشان - که در همین «أسرّ» نیز معنای اصلی «مخفی کردن» است - آن است که کاربردِ عبارت «أسَرَّ فی نفسه» به معنای «در درون خود مخفی کردن» میباشد (فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا في أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ، مائده/52؛ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في نَفْسِه، یوسف/77)
@Yekaye
🔹یُعْلِنُونَ
ماده «علن» در اصل دلالت بر اظهار نمودن و آشکار کردن و ظهور چیزی دارد (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص111) و نقطه مقابل «سِرّ» است و غالبا در مورد معانی، و نه اشیای عینی، به کار میرود؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید «أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً» (نوح/9) (مفردات ألفاظ القرآن، ص582)
در واقع، صحیحتر آن است که بگوییم که این ماده هم در مقابل «سِرّ» (يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، بقره/77 و هود/5 و نحل/23؛ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً، رعد/22 و فاطر/29) به کار میرود و هم در مقابل ماده «خفی» (يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ؛ نمل/25) و چون در مقابل «سرّ» است، طبیعی است که در مقابل «اکنان» (سر را با صیانت و دقت حفظ کردن) نیز قرار بگیرد (يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ، نمل/69) و در واقع «اعلان» هرگونه آشکار کردنی را شامل میشود چه آشکار کردن چیزی که به خودی خود اقتضای مخفی ماندن دارد (سِرّ) ، چه آشکار کردن چیزی که بنا دارند آن را پنهان کنند (مخفی) و چه آشکار کردن سرّی که مراقبند که آشکار نشود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص212-213) و برخی «کتمان» را هم یکی دیگر از مقابلات «اعلان» برشمردهاند (الفروق في اللغة، ص281)
پس ویژگی اصلی «اعلان» آشکار کردن امر مخفی است؛ بدین ترتیب تفاوتش با کلمات مشابه معلوم میگردد:
«اظهار» مطلقِ آشکار نمودن است، چه از عمد باشد یا غیرعامدانه، و به هر نحوی که باشد؛
«بُدُوّ» آشکار شدن غیرعمدی است؛
«جهر» آشکار کردن کاملا واضح است و غالبا در مورد اصوات به کار میرود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص212)
در قرآن کریم، این کلمه تنها یا به صورت مصدرِ ثلاثی مجرد (عَلَنَ يَعْلُنُ «عَلَانِيَة») ویا به صورت فعلِ باب افعال (أعلَنَ یُعلِنُ) و جمعاً 16 بار به کار رفته است.
@Yekaye
☀️1) از امام صادق ع روایت شده است:
اگر مومنی بر تخته سنگی در میانه دریا باشد، خداوند منافقی را به سراغش میفرستد که او را اذیت کند!
📚التمحيص، ص30
حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ ابْنَا مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ كَرَّامٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً عَلَى لَوْحٍ [فِي الْبَحْرِ] لَقَيَّضَ اللَّهُ لَهُ مُنَافِقاً يُؤْذِيه.
@Yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا خداوند مومنان را در سرای دنیا، هدفِ دشمنانشان قرار داده است.
📚التمحيص، ص32
عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَارِ الدُّنْيَا غَرَضاً لِعَدُوِّهِمْ
@Yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است: هیچ مومنی نبوده و نیست و نخواهد بود مگر اینکه همسایهای دارد که او را اذیت میکند و اگر مومنی در جزیرهای از جزایر دریا باشد خداوند کسی را برمیانگیزاند که برود و او را اذیت کند!
📚الكافي، ج2، ص251
سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَانَ وَ لَا يَكُونُ وَ لَيْسَ بِكَائِنٍ مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ لَهُ جَارٌ يُؤْذِيهِ وَ لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ لَابْتَعَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْ يُؤْذِيهِ.
@Yekaye
☀️4) از امام صادق ع روایت شده است:
بهترین جرعه، آن غیظ و غضبی است که شخص بر آن صبر میکند؛ و همانا بزرگی پاداش در گروی بزرگی بلا و مصیبت است؛ و خداوند هیچ قومی را دوست ندارد مگر اینکه آنان را مبتلا میسازد.
📚التمحيص، ص31
عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نِعْمَ الْجُرْعَةُ الْغَيْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَيْهَا وَ إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ مَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم.
@Yekaye