☀️1) در جلسه قبل روایتی که شامل گفتگوی سدیر با امام صادق ع درباره خروج روح از بدن بود، گذشت. گفتگویی نیز بین ابوبصیر و امام صادق ع رخ داده که مضمونش به حدیث مذکور نزدیک است اما نکات دیگری هم در آن هست:
ابوبصیر میگوید: به امام صادق ع عرض کردم که: فدایت شوم! آیا مومن از قبض روحش ناراحت میشود؟
فرمود: به خدا قسم که چنین نیست.
گفتم: چگونه چنین چیزی ممکن است؟
فرمود: هنگامی که لحظه وفات مومن میشود، رسول خدا ص و اهل بیت ایشان یعنی امیرمومنان ع و حضرت فاطمه ع و امام حسن ع و امام حسین ع و جمیع ائمه - که سلام و صلوات خداوند بر آنان باد – نزد او حاضر میشوند (البته اسم حضرت فاطمه س را با کنایه فرمود – و نیز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل نیز حاضر میشوند.
آنگاه امیرالمومنین ع میگوید: یا رسول الله! این از کسانی است که ما را دوست داشت و ولایت ما را پذیرفته بود؛ و من هم او را دوست دارم.
رسول الله ص به جبرئیل میفرماید: این از کسانی است که حضرت علی ع و ذریه او را دوست داشت؛ پس من هم دوستش دارم. و جبرئیل هم به میکائیل و اسرافیل همین را میگویند. سپس همگی به ملک الموت میگویند: او حضرت محمد ص و آل او را دوست داشت و علی ع و ذریه او را به ولایت خود پذیرفته بود؛ پس با او مدارا کن!
ملک الموت میگوید: سوگند به کسی که شما را برگزید و کرامت بخشید و حضرت محمد ص را به نبوت برگزید و رسالتش را به او داد قطعا من با او مهربانتر از پدری مهران و صمیمیتر از برادری صمیمی هستم.
سپس ملک الموت به او رو میکند و میگوید: ای بنده خدا: آنچه مایه رهاییات است را به دست آوردهای؟ آنچه تو را آزاد میکند آوردهای؟
می گوید: بله؟
میپرسد: آن چیست؟
می گوید: محبتم نسبت به حضرت محمد ص و آل او و پذیرش ولایت حضرت علی ع و ذریه او.
میگوید: ما آنچه که از آن نگران بودی خداوند تو را از آن ایمنی بخشید؛ و اما آنچه را که بدان امید داشتی خداوند به تو عطا فرمود. پس چشمانت را باز کن و ببین آنچه که نزد توست!
پس او چشمانش را باز میکند و تک تک آنان را مینگرد و باب بهشت بر او باز میشود و بدان هم نگاه میکند.
سپس به او گفته میشود: این آن چیزی است که خداوند برایت آماده فرموده؛ و اینان هم رفیقان تو هستند: آیا دوست داری بدانان ملحق شود یا میخواهی به دنیا برگردی؟
امام صادق ع فرمود: آیا ندیده ای که چشمش خیره میشود؟! او ابرو بالا میاندازد که یعنی نه نیازی به دنیا دارم و نه رجوع به آن؛ آنگاه منادیای از باطن عرش او را ندا میدهد به طوری که او و آنان که در محضرشان بود میشنوند که: «ای نفسِ به آرامش رسیده» به سوی محمد ص و وصی او و امامان پس از او؛ «به جانب پروردگارت بازگرد، در حالی که راضی هستی» به ولایت [علی ع]؛ و به خاطر پاداش[ی که دریافت میکنی، معلوم میشود] «مورد رضایت هستی. پس درآی در بندگانم» همراه با حضرت محمد ص و اهل بیتش «و داخل شو در بهشت من» بیهیچ شائبهای.
📚تفسير فرات الكوفي، ص553-554
@Yekaye
👇متن حدیث👇
متن حدیث فوق
حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ] مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاكَ يُسْتَكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى خُرُوجِ نَفْسِهِ؟
قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ.
قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ؟
قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَهْلُ بَيْتِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ جَمِيعُ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ [التَّحِيَّةُ وَ الْإِكْرَامُ] - وَ لَكِنِ الْتَوَى [كنو أكنوا] عَنِ اسْمِ فَاطِمَةَ - وَ يَحْضُرُهُ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ عَزْرَائِيلُ ع.
قَالَ فَيَقُولُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ مِمَّنْ يُحِبُّنَا وَ يَتَوَلَّانَا فَأَحِبَّهُ.
قَالَ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّهُ كَانَ مِمَّنْ يُحِبُّ عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتَهُ فَأَحِبَّهُ.
قَالَ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ ع لِمِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ مِثْلَ ذَلِكَ.
قَالَ ثُمَّ يَقُولُونَ جَمِيعاً لِمَلَكِ الْمَوْتِ: إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ وَ يَتَوَلَّى عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتَهُ فَارْفُقْ بِهِ.
قَالَ فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: وَ الَّذِي اخْتَارَكُمْ وَ كَرَّمَكُمْ وَ اصْطَفَى مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ لَأَنَا أَرْفَقُ بِهِ مِنْ وَالِدٍ رَفِيقٍ وَ أَشْفَقُ مِنْ أَخٍ شَفِيقٍ.
ثُمَّ مَالَ إِلَيْهِ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ؟ أَخَذْتَ رِهَانَ أَمَانِكَ؟
فَيَقُولُ نَعَمْ.
فَيَقُولُ فَبِمَا ذَا؟
فَيَقُولُ بِحُبِّي مُحَمَّداً وَ آلِهِ وَ بِوَلَايَتِي عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتِهِ.
فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَحْذَرُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ مِنْهُ؛ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ أَتَاكَ اللَّهُ بِهِ. افْتَحْ عَيْنَيْكَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَكَ.
قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَيْهِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَاحِداً وَاحِداً وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا. فَيَقُولُ لَهُ هَذَا مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَ هَؤُلَاءِ رُفَقَاؤُكَ أَ فَتُحِبُّ اللِّحَاقَ بِهِمْ أَوِ الرُّجُوعَ إِلَى الدُّنْيَا؟
قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أَ مَا رَأَيْتَ شَخْصَتَهُ وَ رَفْعَ حَاجِبَيْهِ إِلَى فَوْقُ مِنْ قَوْلِهِ لَا حَاجَةَ لِي إِلَى الدُّنْيَا وَ لَا الرُّجُوعِ إِلَيْهَا وَ يُنَادِيهِ مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ يُسْمِعُهُ وَ يُسْمِعُ مَنْ بِحَضْرَتِهِ: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ وَصِيِّهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً» بِالْوَلَايَةِ [بِوَلَايَةِ عَلِيٍ] «مَرْضِيَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» مَعَ مُحَمَّدٍ [ص] وَ أَهْلِ بَيْتِهِ [ع] «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» غَيْرَ مَشُوبَةٍ.
📚تفسير فرات الكوفي، ص553-554
@Yekaye
☀️2) الف. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد، پس آن را در آغوش گیرد و با دلش دوستش بدارد و با بدنش با آن دمساز باشد و وقتش را برای آن خالی کند؛ چنین کسی دغدغهای نخواهد داشت که در دنیا چگونه شبش را به صبح برساند: در سختی یا در آسانی.
📚الكافي، ج2، ص83
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا؛ فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ.
☀️ب. و نیز از امام صادق ع (و نیز با مضمونی مشابه از خود امیرالمومنین ع در نهجالبلاغه، حکمت۲۳۷) روایت شده است:
بندگان بر سه گونه اند:
عدهای خداوند عز و جل را پرستیدند از ترس؛ پس آن پرستش بردگان است؛
و گروهی خداوند تبارک و تعالی را پرستیدند به طلب پاداش؛ پس آن عبادت مزدبگیران [تجارتپیشگان] است؛
و گروهی خداوند عز و جل را پرستیدند از باب دوست داشتنِ او؛ پس آن پرستش آزادگان است؛ و آن برترین عبادت است.
📚الكافي، ج2، ص84
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ:
قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ؛
وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ؛
وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ؛ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.
@Yekaye
☀️3) الف. از امام صادق ع روایت شده است که ایشان یکبار در توصیف امیرالمومنین برآمدند و از کارهای ایشان سخن گفتند.
سپس از شباهت شدید امام سجاد ع بدیشان در کارهای مختلف سخن گفتند و فرمودند:
یکبار امام باقر ع بر پدرش (زینالعابدین) ع - که هیچکس در عبادت به گرد او نمیرسید – وارد شد و او را دید که از شدت شبزندهداری رنگش زرد شده و از کثرت گریه چشمانش آب آورده بود. ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از بيدارخوابى زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و پيشانيش پينه بسته و پاهايش از قيام براى نماز متورم شده بود. امام باقر ع فرمود هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم و از باب شفقت بر او گریستم در حالی که او غرق در انديشه بود.
پس به من رو کرد و فرمود: بخشى از آن صحيفههائى كه عبادات على ع در آن نوشته شده بياور.
پس آنها را به وی دادم و اندکی را خواند سپس با دلتنگی آنها را پس داد و فرمود:
چه كسى ميتواند همچون على ع عبادت كند؟!
📚الإرشاد (للمفید) ج2، ص142
أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَيْمُونٍ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ زِيَادِ بْنِ رُسْتَمَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ... ثُمَّ قَالَ:
وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ.
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِي فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ «مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع».
☀️ب. عامر شعبی میگوید یکبار امیرالمومنین ع لب به سخن گشودند و بدون مقدمه نُه جمله بر زبان جاری ساختند که سرچشمههای بلاغت و جواهر حکمت بود و هیچ جنبندهای نمی تواند یکی از آنها را بیاورد. سه تا در مناجات؛ و سه تا در حکمت و سه تا در ادب؛ اما آنها که در مناجات بود این بود که فرمودند:
خدایا در عزت من همین بس که بنده تو باشم؛ و افتخار من همین بس که تو پروردگارم باشی؛ تو آن گونهای که دوست دارم؛ پس مرا هم آن گونه کن که دوست داری! ...
📚خصال صدوق، ج2، ص420
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِيِّ عَنْ سَهْلٍ أَبِي عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا وَكِيعٌ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ أَبِي زَائِدَةَ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِيِّ قَالَ: تَكَلَّمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِتِسْعِ كَلِمَاتٍ ارْتَجَلَهُنَّ ارْتِجَالًا فَقَأْنَ عُيُونَ الْبَلَاغَةِ وَ أَيْتَمْنَ جَوَاهِرَ الْحِكْمَةِ وَ قَطَعْنَ جَمِيعَ الْأَنَامِ عَنِ اللِّحَاقِ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِي الْمُنَاجَاةِ وَ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِي الْحِكْمَةِ وَ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِي الْأَدَبِ فَأَمَّا اللَّاتِي فِي الْمُنَاجَاةِ فَقَالَ
إِلَهِي كَفَى لِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب...
@Yekaye
☀️4) از امام صادق ع روایت شده است که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
ای بندگان صدیق من! با عبادتم در دنیا متنعم شوید که همانا شما در آخرت نیز از همان متنعم خواهید شد.
📚 الكافي، ج2، ص83
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:
يَا عِبَادِيَ الصِّدِّيقِينَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِي فِي الدُّنْيَا فَإِنَّكُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِهَا فِي الْآخِرَةِ.
@Yekaye
یک آیه در روز
900) 📖 فَادْخُلي في عِبادي 📖 💢ترجمه پس در [میان] بندگانم درآی؛ سوره فجر (89) آیه 29 1397/11/29 12
.
1⃣ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ... فَادْخُلي في عِبادي»
صاحب نفس مطمئنه به مقام عبودیت محض رسیده است؛
چرا که او چون به پروردگارش اطمینان دارد هر گونه ادعای استقلال و منیت را کنار میگذارد و به هرآنچه از جانب پروردگارش است، که حتما حق است، راضی میشود و جز آنچه خدا خواسته، مقدر فرموده ویا دستور داده، کاری انجام نمیدهد؛
و این ظهور عبودیت تام در عبد است؛
و این خطاب از جانب خداوند امضا کردن این مقام عبودیت برای صاحب نفس مطمئنه است.
(الميزان، ج20، ص286)
@Yekaye
یک آیه در روز
900) 📖 فَادْخُلي في عِبادي 📖 💢ترجمه پس در [میان] بندگانم درآی؛ سوره فجر (89) آیه 29 1397/11/29 12
.
2⃣ «فَادْخُلي في عِبادي»
اینکه خداوند «عباد» را به خودش منسوب کرد نهایت تشریف و اکرام آنان است. (مجمع البیان، ج10، ص742)
شاید میخواهد بفرماید:
بهشت بدون یار و همدم، بهشت نیست. (تفسیر نور، ج10، ص480)
@Yekaye
یک آیه در روز
900) 📖 فَادْخُلي في عِبادي 📖 💢ترجمه پس در [میان] بندگانم درآی؛ سوره فجر (89) آیه 29 1397/11/29 12
.
3⃣ «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة + فَـ + ادْخُلي في عِبادي»
وقتی به سوی پروردگار برگردیم، اولین چیزی که از این حرکت نتیجه میشود، این است که در زمره بندگان خدا وارد میشویم. (حرف «فـ» اصطلاحا برای «تفریع بدون فاصله» است. فرمود: «ارجعی فادخلی»)
پس
🔺اگر حرکت به سمت خدا بالاترین کاری است که میتوان انجام داد،
آنگاه
🔺«بنده خدا بودن» و «در میان بندگان خدا بودن» بالاترین مقامی است که یک انسان میتواند بدان برسد.
🔖حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/4689
💠تاملی با خویش
آیا ما این را بالاترین مقام میدانیم؟
آیا به بنده بودن خود افتخار میکنیم؟
چه اندازه دنبال انتساب به این و آن هستیم و چه اندازه به انتسابمان به خدا افتخار میکنیم؟
🔖حدیث 3 https://eitaa.com/yekaye/4690
@Yekaye
یک آیه در روز
900) 📖 فَادْخُلي في عِبادي 📖 💢ترجمه پس در [میان] بندگانم درآی؛ سوره فجر (89) آیه 29 1397/11/29 12
.
4⃣ «فَادْخُلي في عِبادي»
اگر در زمره بندگان خدا وارد شدن، نتیجهی حرکت به سوی خداست
پس دقت کنیم که «در این دنیا درصددیم با چه کسانی همنشین باشیم (کسانی که خود را بنده خدا میدانند یا کسانی که دنبال بندگی شیطاناند) »
تا بفهمیم که آیا «در مسیر حرکت به سوی خدا هستیم» یا نه؟
🔖حدیث 1 https://eitaa.com/yekaye/4684
@Yekaye
یک آیه در روز
900) 📖 فَادْخُلي في عِبادي 📖 💢ترجمه پس در [میان] بندگانم درآی؛ سوره فجر (89) آیه 29 1397/11/29 12
.
5⃣ «فَادْخُلي في عِبادي»
اگرچه اصطلاحا یک جمله لزوماً «مفهوم مخالف» ندارد؛ اما اینجا به قرینه سیاق و مقام، این جمله «مفهوم مخالف» دارد:
اینکه فرمود «در زمره «بندگان من» وارد شو»، یعنی از «خلائقی که بنده نیستند» جدا شو و به میان « خلائقی که بنده هستند» وارد شو!
🤔اما میدانیم که همه خلائق، نه فقط اولیاءالله، «بنده خدا» هستند، (چون خدا تعبیر «بندگان من» را برای انسانهایی که در معرض فریب شیطاناند (اسراء/53) یا حتی گناهکاراند (زمر/53) نیز به کار برده است)؛
اما وقتی همه خلائق، مخلوق، و لذا «بنده خدا» هستند، پس «از خلائقی که بنده نیستند، جدا شو» چه معنایی دارد⁉️
ا🤔
ا🤔
ا🤔
ا🤔
ا🤔
ظاهرا مشکل کافران و گناهکاران این است که یادشان میرود بندهاند‼️
یعنی از طرفی همه مخلوق و لذا بندهی خدایند و هیچکس را نباید به چشم تحقیر نگریست و باب رحمت الهی را برای کسی بسته دانست!
و از طرف دیگر، اگر کسی میخواهد بندگی شیطان کند، از جهت این خواستهاش باید از او فاصله گرفت و حتی اگر لازم شد با او درگیر شد (مجادله/22).
💠ثمره #اخلاقی
از انسانهایی که در مسیر خدا گام برنمیدارند، از این جهت که خود را «بنده خدا نمیدانند»، باید جدا شویم؛
اما در میان همینها هم، از این جهت که واقعا «بنده خدا هستند» (چه خودشان متوجه باشند چه نباشند)، باید وارد شویم؛
و وقتی از این جهت بر آنها وارد میشویم،
در حالی که آنها را همانند همة بندگان خدا ارزشمند میشمریم،
اما در کفر و گناه و بندگی شیطان با آنها همراهی نخواهیم کرد و خواهیم کوشید که آنها هم به دامن رحمت خدا برگردند. 🤔🤔🤔
@Yekaye
901) 📖 وَ ادْخُلي جَنَّتي 📖
💢ترجمه
و در بهشتم داخل شو!
سوره فجر (89) آیه 30
1397/11/30
13 جمادیالثانی 1440
@Yekaye
🔹جَنَّتي
قبلا بیان شد که
▪️ماده «جنن» در اصل به معنای «پوشش» (ستر) و مخفی شدن (تستّر) میباشد که مشتقات فراوانی از آن ساخته شده و در قرآن کریم به کار رفته است؛ از جمله:
«جِنّ» موجودی است که همانند انسان اختیار و تکلیف دارد؛ اما از ما انسانها پوشیده و مستور است و به همین جهت به او «جن» گفته میشود (و در زبان فارسی گاه به دیو و پری ترجمه میشود). به جماعت جنیان «جِنّة» گفته میشود: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» (ناس/۶)؛ البته «جِنّة» (سبأ/۴۶) گاه به معنای «جنون» و دیوانگی هم به کار میرود از این جهت که گویی عقل شخص مخفی شده است؛ هرچند درباره «مجنون» (دیوانه) (دخان/۱۴) این احتمال هم مطرح است که از این جهت چنین نامیده شده که گمان می کردند دیوانها کسی است که جنیان بر او تسلط پیدا کردهاند.
▪️«جنين» به بچه گویند مادام که در شکم مادر، پوشیده از دیدگان است؛ و جمع آن «أَجِنَّةٌ» (نجم/۳۲) است [توجه: برخلاف آنچه در عوام فارسیزبان رایج شده، أجنّه جمع جن نیست، بلکه جمع جنین است].
▪️«جَنَانُ الليل» و «جُنُون الليل» هر دو به معنای «پوشش شب» است؛ «جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» (انعام/۷۶) یعنی شب او را پوشاند.
▪️«جُنَّةً» مجادلة/۱۶) به «سپر» میگویند برای اینکه رزمنده را در مقابل سلاح دشمن میپوشاند و حفظ میکند.
▪️«جَنَّة» (جمع آن: «جنّات») به بوستان پردرخت میگویند از این جهت که با درختان پوشیده شده است (سبأ/۱۵-۱۶)؛ و به بهشت هم «جنت» گفته شده (آلعمران/۱۳۳)، یا به خاطر تشبیه به باغ و بوستان های زمینی؛ ویا از این جهت است که پاداشی است که فعلا از دیدگان ما پوشیده و مستور است.
📖 اختلاف قرائت
▪️عموما این آیه را به همین صورت «وَ ادْخُلي جَنَّتي» قرائت کرده اند؛
▪️اما در قرائت ابن مسعود، همانند آیه قبل حرف «فی» دارد؛ به صورت: «وَ ادْخُلي فی جَنَّتي»
▪️و در یکی از قرائات غیرمشهور (عبدالله بن سالم) به جای «و ادخلی» به صورت «وَلِجی» (از ماده ولوج، به معنای آرام آرام و نرم نرم در چیزی داخل شدن) قرائت شده است.
📚(معجم القراءات، ج10، ص434)
@Yekaye
☀️1) رسول خدا ص فرمودند:
کسی که خشنود میشود که همچون زندگی من زندگی کند و همچون مرگ من بمیرد و در بهشت من، همان بهشت «عدن»ی که خداوند خودش آن را به نحو خاص مهیا کرده، وارد شود، پس به ولایت علی ع تن دهد و برتری او و جانشینان بعدیش را به رسمیت بشناسد و از دشمنان من برائت جوید، که خداوند به آنان فهم و علم مرا داده است، آنان عترت من و از گوش و خون من هستند ...
📚كامل الزيارات، ص71
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُوسَى الْأَنْصَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُصْعَبٌ عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي وَ يَدْخُلَ جَنَّتِي جَنَّةَ عَدْنٍ غَرَسَهَا رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ يَعْرِفُ فَضْلَهُ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ يَتَبَرَّى مِنْ عَدُوِّي أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَهْمِي وَ عِلْمِي هُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي ...
@Yekaye
☀️2) امام باقر ع در ضمن حدیثی طولانی در وصف قرآن کریم فرمود:
ای سعد! قرآن را بیاموزید که روز قیامت در بهترین شکلی که خلائق میتوانند بدان نگاه کنند ظاهر میشود ...
... به نزد یکی از شیعیان ما میرود که قرآن را میشناخت و با آن در مقابل مخالفان بحث میکرد و به او میگوید: «مرا نمیشناسی؟»
آن شخص میگوید: «ای بنده خدا! من تو را نمیشناسم!»
پس قرآن به همان صورتی که در آفرینش ابتدایی ظهور میکرده درمیآید و و میگوید: «مرا نمیشناسی؟».
میگوید: «چرا، شناختم.»
پس قرآن لب به کلام میگشاید که: «من همانم که شبها را با من بیدار بودی و در زندگیات مثابل دیدگانت قرار دادی و به خاطر من اذیت شدی و مورد اهانت قرار گرفتی. بدانید که هر معاملهگری حقش کامل ادا خواهد شد و من امروز پشتوانه توام.» سپس قرآن به جانب ربالعزه تبارک و تعالی رو میکند و میگوید: «پروردگارا! پروردگارا! این بنده توست و تو به او آگاهتری که چگونه مرا با دقت نصبالعین خود قرار داده بود و به خاطر من اذیت شد و به خاطر من مورد دوستی و دشمنی قرار گرفت.»
پس خداوند عز و جل میفرماید: بندهام را در بهشتم وارد کنید و از حلههای بهشتی بر تن و تاجهای بهشتی بر سرش کنید ...
📚الكافي، ج2، ص597-598
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سُفْيَانَ الْحَرِيرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
يَا سَعْدُ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّ الْقُرْآنَ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ نَظَرَ إِلَيْهَا الْخَلْقُ
... فَيَأْتِي الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا الَّذِي كَانَ يَعْرِفُهُ وَ يُجَادِلُ بِهِ أَهْلَ الْخِلَافِ فَيَقُومُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ مَا تَعْرِفُنِي فَيَنْظُرُ إِلَيْهِ الرَّجُلُ فَيَقُولُ مَا أَعْرِفُكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَيَرْجِعُ فِي صُورَتِهِ الَّتِي كَانَتْ فِي الْخَلْقِ الْأَوَّلِ وَ يَقُولُ مَا تَعْرِفُنِي فَيَقُولُ نَعَمْ فَيَقُولُ الْقُرْآنُ أَنَا الَّذِي أَسْهَرْتُ لَيْلَكَ وَ أَنْصَبْتُ عَيْشَكَ سَمِعْتَ الْأَذَى وَ رُجِمْتَ بِالْقَوْلِ فِيَّ أَلَا وَ إِنَّ كُلَّ تَاجِرٍ قَدِ اسْتَوْفَى تِجَارَتَهُ وَ أَنَا وَرَاءَكَ الْيَوْمَ قَالَ فَيَنْطَلِقُ بِهِ إِلَى رَبِّ الْعِزَّةِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَقُولُ يَا رَبِّ يَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ قَدْ كَانَ نَصِباً فِيَّ مُوَاظِباً عَلَيَّ يُعَادَى بِسَبَبِي وَ يُحِبُّ فِيَّ وَ يُبْغِضُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخِلُوا عَبْدِي جَنَّتِي وَ اكْسُوهُ حُلَّةً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةَ وَ تَوِّجُوهُ بِتَاجٍ ...
@Yekaye
☀️3) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
مسجدها به نزد خداوند شکایت کردند از کسانی که همسایه مسجد هستند ولی در مسجد حاضر نمیشوند؛ پس خداوند بدانان پاسخ فرمود: به عزت و جلالم سوگند، یک نماز هم از آنان قبول نخواهم کرد؛ و ننمی گذارم مردم معتقد به عدالت آنان شوند؛ و رحمتم را به آنان نمیچشانم؛ و در بهشت من آنها را همجوار خود نمیسازم.
📚الأمالي (للطوسي)، ص696
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْقَزْوِينِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ زَكَرِيَّا، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ، عَنْ رُزَيْقٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، يَقُولُ:
شَكَتِ الْمَسَاجِدُ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى) الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَهَا مِنْ جِيرَانِهَا، فَأَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَيْهَا: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلَاةً وَاحِدَةً، وَ لَا أَظْهَرْتُ لَهُمْ فِي النَّاسِ عَدَالَةً، وَ لَا نَالَتْهُمْ رَحْمَتِي، وَ لَا جَاوَرُونِي فِي جَنَّتِي.
☀️ب. امام صادق ع از پدرانشان از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند که:
هیچ بندهای نیست که روزهدار باشد و مورد دشنام و توهین قرار بگیرد اما [به جای مقابله به مثل] بگوید: من چون روزهام با تو به صلح و سلامت رفتار میکنم؛ مگر اینکه پروردگار تبارک و تعالی بفرماید: بندهام از [شر] بنده دیگرم به روزهاش پناه برد؛ پس او را از آتش من پناه دهید و در بهشتم در میان بندگانم وارد کنید.
📚الأمالي( للصدوق)، ص586
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
مَا مِنْ عَبْدٍ يُصْبِحُ صَائِماً فَيُشْتَمُ فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلَامٌ عَلَيْكَ إِلَّا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْتَجَارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِنْ عَبْدِي أَجِيرُوهُ مِنْ نَارِي وَ أَدْخِلُوهُ جَنَّتِي فِي عِبَادِي.
☀️ج. عبیدالله بن ولید وصافی میگوید:
از امام باقر ع فرمود:
از زمره مطالبی خداوند به نجوا به حضرت موسی ع فرمود این بود که:
همانا مرا بندگانی است که بهشتم را بر آنان مباح کردم و آنان را در آنجا حاکمیت میبخشم.
موسی ع گفت: پروردگارا ! و آنان چه کسانیاند که بهشتت را بر آنان مباح فرمودی و حکومتشان میبخشی؟
خطاب آمد: کسی که در دل بنده مومنی سروری پدید آورد.
سپس فرمود: گاه میشود مومن در مملکت فرد جباری است که در پی اوست؛ پس او به سرزمین مشرکان میگریزد و به شخصی از مردم مشرک وارد میشود و آن مشرکان سایهساری برای او فراهم میآورد و با او مدارا میکند و از او پذیرایی مینماید. چون هنگام مرگش رسید خداوند عز و جل به او وحی میکند: به عزت و جلالم سوگند، اگر در بهشتم برای تو [از این جهت که مشرک هستی] جایی بود حتما تو را در آن جای میدادم؛ ولیکن بر هرکس که مشرک به من بمیرد آن را حرام کردهام؛ ولیکن ای آتش! او را بترسان، اما اذیتش نکن؛ و برایش در ابتدا و انتهای روز رزقی آورده میشود.
پرسیدم: از بهشت؟
فرمود: از آنجایی که خدا بخواهد.
📚الكافي، ج2، ص188-189؛ المؤمن، ص50
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ الْوَصَّافِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
إِنَّ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَبْدَهُ مُوسَى ع قَالَ إِنَّ لِي عِبَاداً أُبِيحُهُمْ جَنَّتِي وَ أُحَكِّمُهُمْ فِيهَا قَالَ يَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ تُبِيحُهُمْ جَنَّتَكَ وَ تُحَكِّمُهُمْ فِيهَا قَالَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَى مُؤْمِنٍ سُرُوراً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مُؤْمِناً كَانَ فِي مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ فَوَلَعَ بِهِ فَهَرَبَ مِنْهُ إِلَى دَارِ الشِّرْكِ فَنَزَلَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ فَأَظَلَّهُ وَ أَرْفَقَهُ وَ أَضَافَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ كَانَ لَكَ فِي جَنَّتِي مَسْكَنٌ لَأَسْكَنْتُكَ فِيهَا وَ لَكِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَى مَنْ مَاتَ بِي مُشْرِكاً وَ لَكِنْ يَا نَارُ هِيدِيهِ [هَارِبِيهِ] وَ لَا تُؤْذِيهِ وَ يُؤْتَى بِرِزْقِهِ طَرَفَيِ النَّهَارِ قُلْتُ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ مِنْ حَيْثُ شَاءَ اللَّهُ.
@Yekaye
☀️4) روایت شده است که یکبار پیامبر ص فرمود:
آیا میدانید چرا غمگینم و به چه چیزی فکر میکنم و به چه چیزی مشتاقم؟
اصحاب گفتند: نه ای رسول الله! ما نمیدانیم. خودتان بفرمایید از غم و فکر و شوقتان.
فرمود: اگر خدا بخواهد به شما خبر میدهم. سپس فرمود: آه، چقدر مشتاق برادرانم هستم که بعد از من خواهند آمد.
ابوذر گفت: یا رسول الله ص آیا ما برادرانت نیستیم؟
فرمود: خیر؛ شما اصحابم هستید؛ ولی برادرانم بعد از من خواهند آمد، که شأن آنان شأن انبیاء است ...
[سپس توضیحاتی درباره آنان فرمودند، از جمله عبودیت آنان در پیشگاه خداوند که در فرازی از آن توضیحات آمده است:]
پس خداوند میفرماید: ای فرشتگانم! همانا این ولیّ من نزدم همچون پیامبری از پیامبران است؛ و اگر این ولیام مرا بخواند و بخواهد در میان خلایق شاعت کند، شفاعت او را برای بیش از هفتاد هزار نفر میپذیرم؛ و برای بنده و ولیام در بهشتم هر آن چیزی است که آرزو کند. ای فرشتگانم؛ به عزت و جلالم سوگند، قطعا من از همه کس نسبت به ولیام رخیمترم؛ و من برایش از مال برای تاجر و کسب و کار برای کاسب بهترم؛ و در آخرت هم ولیام نه عذاب شود و نه ترسی برایش باشد...
📚التحصين في صفات العارفين (لابن فهد الحلی)، ص23-25
رَوَى الشَّيْخُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْقُمِّيُّ نَزِيلُ الرَّيِّ فِي كِتَابِهِ الْمُنْبِئِ عَنْ زُهْدِ النَّبِيِّ ص مَرْفُوعاً إِلَى النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ:
أَ تَدْرُونَ مَا غَمِّي وَ فِي أَيِّ شَيْءٍ تَفَكُّرِي وَ إِلَى أَيِّ شَيْءٍ أَشْتَاقُ قَالَ أَصْحَابُهُ لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا بِهَذِهِ مِنْ شَيْءٍ أَخْبِرْنَا بِغَمِّكَ وَ تَفَكُّرِكَ وَ تَشَوُّقِكَ قَالَ النَّبِيُّ ص أُخْبِرُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَنَفَّسَ وَ قَالَ هَاهْ شَوْقاً إِلَى إِخْوَانِي مِنْ بَعْدِي فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْنَا إِخْوَانَكَ قَالَ لَا أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي يَجِيئُونَ مِنْ بَعْدِي شَأْنُهُمْ شَأْنُ الْأَنْبِيَاءِ ...
فَيَقُولُ اللَّهُ يَا مَلَائِكَتِي إِنَّ وَلِيِّي عِنْدِي كَمِثْلِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي وَ لَوْ دَعَانِي وَلِيِّي وَ شَفَعَ فِي خَلْقِي شَفَّعْتُهُ فِي أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ لِعَبْدِي وَ وَلِيِّي فِي جَنَّتِي مَا يَتَمَنَّى يَا مَلَائِكَتِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَنَا أَرْحَمُ بِوَلِيِّي وَ أَنَا خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ لِلتَّاجِرِ وَ الْكَسْبِ لِلْكَاسِبِ وَ فِي الْآخِرَةِ لَا يُعَذَّبُ وَلِيِّي وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْه ...
@Yekaye
☀️5) از امام صادق ع روایتی در وصف نعمتهایی که خداوند در بهشت برای مومن آماده کرده، وارد شده است. در فرازی از آن می فرمایند:
همانا خداوند در مورد مومنان در هر روز جمعه اکرام ویژهای به عمل میآورد؛ هنگامی که روز جمعه شد، خداوند نزد مومنان فرشتهای را میفرستد که همراهش دو حُلّه (= جامه بهشتی) هست؛ او به درب بهشت میرسد و میگوید: برای من از فلانی اذن ورود بگیرید. به او گفته میشود فرستاده پروردگارت دم درب است. [فرستاده وارد میشود و جامههای بهشتی را تقدیم میکند و او بر تن میگوید] سپس به همسرانش میگوید: آیا تاکنون چیزی بر من نیکوتر از این دیده بودید؟
میگویند: سرور ما ! به کسی که بهشت را بر تو حلال کرد ما نیکوتر از این چیزی که خداوند برایت فرستاد بر تو ندیده بودیم. پس یکی را به تن می کند و دیگری را بر دوش میاندازد و برچیزی نمیگذرد مگر اینکه آن را نو.رانی و روشن میگرداند تا بوعدهگاه میرسد. هنگامی که همگی جمع شدند پروردگار تبارک و تعالی بر آنان تجلیای میکند؛ چون به سوی او، یعنی به رحمت او، نظر کنند همگی به سجده بیفتند. خداوند می فرماید: سر بردارید که امروز دیگر زمان سجده و عبادت نیست، که من هرگونه سختی را از شما برداشتهام.
میگویند: پروردگارا ! واقعا چه چیزی برتر این بهشتی که با عطا فرمودی؟!
خطاب میآید: برای هر یک از شما هفتاد برابر آنچه در اختیارتان دادهام نیز گوارایتان!
پس هر مومنی در هر جمعه هفتاد برابر آنچه تاکنون در اختیار داشته دریافت می کند و این همان است که فرمود «و نزد ما اضافهای است» (ق/35) و آن در روز جمعه است که همانا شبش دلربا و روزش زیباست؛ پس در آن بسیار تسبیح (= سبحان الله) و تهلیل (= لا اله الا الله) و تکبیر (= الله اکبر) و حمد و ثنای بر خداوند و صلوات بر پیامبر ص گویید.
فرمود: سپس مومن برمیگردد و باز از چیزی عبور نمیکند مگر اینکه آن را نورافشان مینماید تا به نزد همسرانش برمیگردد. آنان به او میگویند: به کسی که بهشت را بر تو حلال کرد سوگند که ما تاکنون تو را نیکوتر از این لحظه ندیده بودیم.
میگوید این بدان سبب است که من به نور پروردگارم نگریستهام.
سپس فرمود: همانا همسرانش نه هووگری میکنند، و نه دچار حیض میشوند، و نه خودستایی و فخرفروشی میکنند [یا: نه با او با خشکی برخورد مینمایند] ...
📚تفسير القمي، ج2، ص169-170
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ...
ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ كَرَامَةً فِي عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ فِي كُلِّ يَوْمِ جُمُعَةٍ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ بَعَثَ اللَّهُ إِلَى الْمُؤْمِنِينَ مَلَكاً مَعَهُ حُلَّتَانِ فَيَنْتَهِي إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَيَقُولُ: اسْتَأْذِنُوا لِي عَلَى فُلَانٍ، فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ رَبِّكَ عَلَى الْبَابِ، فَيَقُولُ لِأَزْوَاجِهِ أَيَّ شَيْءٍ تَرَيْنَ عَلَيَّ أَحْسَنَ فَيَقُلْنَ يَا سَيِّدَنَا وَ الَّذِي أَبَاحَكَ الْجَنَّةَ مَا رَأَيْنَا عَلَيْكَ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا قَدْ بَعَثَ إِلَيْكَ رَبُّكَ، فَيَتَّزِرُ بِوَاحِدَةٍ وَ يَتَعَطَّفُ بِالْأُخْرَى فَلَا يَمُرُّ بِشَيْءٍ إِلَّا أَضَاءَ لَهُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْمَوْعِدِ فَإِذَا اجْتَمَعُوا تَجَلَّى لَهُمُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَإِذَا نَظَرُوا إِلَيْهِ أَيْ إِلَى رَحْمَتِهِ خَرُّوا سُجَّداً فَيَقُولُ عِبَادِي ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ لَيْسَ هَذَا يَوْمَ سُجُودٍ وَ لَا عِبَادَةٍ قَدْ رَفَعْتُ عَنْكُمُ الْمَئُونَةَ فَيَقُولُونَ يَا رَبِّ وَ أَيُّ شَيْءٍ أَفْضَلُ مِمَّا أَعْطَيْتَنَا [أَعْطَيْتَنَاهُ] الْجَنَّةَ، فَيَقُولُ لَكُمْ مِثْلُ مَا فِي أَيْدِيكُمْ سَبْعِينَ ضِعْفاً، فَيَرَى الْمُؤْمِنُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ سَبْعِينَ ضِعْفاً مِثْلَ مَا فِي يَدِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ» وَ هُوَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ إِنَّهَا لَيْلَةٌ غَرَّاءُ وَ يَوْمٌ أَزْهَرُ فَأَكْثِرُوا فِيهَا مِنَ التَّسْبِيحِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّكْبِيرِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ، قَالَ فَيَمُرُّ الْمُؤْمِنُ فَلَا يَمُرُّ بِشَيْءٍ إِلَّا أَضَاءَ لَهُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى أَزْوَاجِهِ فَيَقُلْنَ وَ الَّذِي أَبَاحَنَا الْجَنَّةَ يَا سَيِّدَنَا مَا رَأَيْنَاكَ أَحْسَنَ مِنْكَ السَّاعَةَ فَيَقُولُ إِنِّي قَدْ نَظَرْتُ إِلَى نُورِ رَبِّي.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَزْوَاجَهُ لَا يَغِرْنَ وَ لَا يَحِضْنَ وَ لَا يَصْلَفْنَ...
@Yekaye
یک آیه در روز
901) 📖 وَ ادْخُلي جَنَّتي 📖 💢ترجمه و در بهشتم داخل شو! سوره فجر (89) آیه 30 1397/11/30 13 جمادیا
.
1⃣ «وَ ادْخُلي جَنَّتي»
اضافه کردن «حنت» به «ی» (= من) دلالت بر شرافت خاصی دارد و این تعبیر فقط در همین آیه آمده است (الميزان، ج20، ص286)
در واقع، «جنت من» غیر از «الجنة» یا «جنات تجری من تحتها الانهار» است که برای افراد مختلف آماده شده است؛ یعنی بهشتی بسیار ویژه که به خود خدا منسوب میشود.
💠تاملی با خویش
خود خدا با خطاب مستقیم به خود انسان مطمئن میگوید: «تو وارد بهشت من شو!»
از این بالاتر میشود؟!
🤔واقعا ما هدفمان را در چه افقی تعریف کردهایم؟
🤔 آخر خط را چه میبینیم؟
🤔 نهایت خواستهمان چیست؟
@Yekaye
یک آیه در روز
901) 📖 وَ ادْخُلي جَنَّتي 📖 💢ترجمه و در بهشتم داخل شو! سوره فجر (89) آیه 30 1397/11/30 13 جمادیا
.
2⃣ «وَ ادْخُلي جَنَّتي»
بهشت یکسان نیست؛ مراتب دارد؛ و بهره انسانها از آن متفاوت است:
🔹یکی در «جنات عدن»ی است که رودها از زیرش روان است و با انواع طلا و جواهرات و لباسهای باشکوه زینت میشود و بر اریکهها تکیه میزند: (کهف/31) (حج/23)
🔹 دیگری «مقربان»ی هستند در «جنات النعیم» که با هم گرم گفتگویند و خدمتکاران بهشتی با انواعی از پذیراییها در خدمت آناناند (واقعه/11-23)
🔹برخی در «جنات فردوس»ی هستند که چنان مطلوب آنان است که دلشان هیچگونه تغییری نمیخواهد (کهف/107-108)
🔹و دیگرانی نیز در فراز نهرهای بهشتی همراه با همسرانشان در حال بهرهمندی از روزیهای مختلف بهشتیاند (بقره/25)
🔹یکی بهشتش غرفههایی است که رودها از زیرش جاری است (عنکبوت/29)
🔹دیگری بهشتش تنوعی از رودهای شیر و شراب و عسل و ... و تنوعی از میوههاست (محمد/15)
🔹و آن یکی به سوی بهشتی میشتابد که گسترهاش به اندازه آسمانها و زمین است (آل عمران/133) (حدید/21)
🔹اما در میان اینها، یکی هم هست که بهشت ویژه خود خداوند برای او مهیا شده است.
در قرآن کریم، از انواع بهشتها سخن گفته شده است؛ اما تنها همین یک آیه است که در مورد آن، خداوند از تعبیر «بهشت من» استفاده کرده است.
💐خوشا به حال کسی که به این بهشت راه یابد.🌷
@Yekaye
یک آیه در روز
901) 📖 وَ ادْخُلي جَنَّتي 📖 💢ترجمه و در بهشتم داخل شو! سوره فجر (89) آیه 30 1397/11/30 13 جمادیا
.
3⃣ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»
خدا قبل از اینکه انسان را به ورود به بهشت دعوت کند،
ابتدا او را به آرامش میرساند،
راضی و مورد رضایت قرار میدهد،
او را به ورود در میان بندگان حقیقی خود (همچون امیرالمومنین که عبادتش نه عبادت تجار، بلکه عبادت احرار بود) دعوت میکند،
بعد بهشت به او میدهد:
💢دیوانه کنی هردو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
🤔چه اندازه قرآن در میان ما مهجور است که علیرغم این آیات آشکار، برخی به اسلام اشکال میگیرند که با وعده بهشت، انسانها را تاجر بار میآورد نه عاشق❗️
و برخی هم این سخنان را باور میکنند‼️
@Yekaye
یک آیه در روز
901) 📖 وَ ادْخُلي جَنَّتي 📖 💢ترجمه و در بهشتم داخل شو! سوره فجر (89) آیه 30 1397/11/30 13 جمادیا
.
4⃣ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»
«در بندگان وارد شدن» و «به بهشت وارد شدن» عطف بر همدیگرند.
و هر دو ثمره «بازگشت به رب در حالت رضایت» است؛
آن هم برای کسی که به آرامش رسیده.
🔹پس این چند کار از هم جدایی ندارند:
🔻اگر به آرامش نرسیدهایم؛
🔻اگر رضایت نداریم،
🔻اگر خلائق را بندگان خدا نمیبینیم و بودن ما در میان آنها همچون «بودن افراد متمایز» است نه «بودن جمعی که همه به یک خدا وصلند»،
🔻و اگر ...،
⛔️پس هنوز لایق آن بهشت خاص نشدهایم.
@Yekaye
یک آیه در روز
901) 📖 وَ ادْخُلي جَنَّتي 📖 💢ترجمه و در بهشتم داخل شو! سوره فجر (89) آیه 30 1397/11/30 13 جمادیا
.
5⃣ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»
💠تدبری در این چند آیه سوره فجر از امام خمینی ره
... آنی که اطمینان میآورد و نفس را از آن تزلزلی که دارد و خواهشی که دارد بیرون میآورد «ذکر الله» است.
نه ذکر الله به اینکه با لفظ، ما «لا إله إلّا الله» بگوییم. [بلکه] ذکر اللهی که در قلب واقع میشود، یاد خدا، توجه به او: ألا بذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.
و بعد در آیات دیگر میفرماید که یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادی وَادْخُلِی جَنَّتِی.
🔹اگر انسان بخواهد خصوصیات این آیات شریفه را بگوید طولانی است. من یک اشاره به آن بکنم.
و آن اینکه
🔸آن «نَفْس مطمئنّه»؛ یعنی آن نفسی که دیگر هیچ خواهشی ندارد.
اینطور نیست که حالا نخست وزیر شده میگوید این کم است، باید رئیس جمهور بشوم؛ رئیس جمهور شده است میگوید این کم است، من باید رئیس جمهور کشورهای اسلامی باشم. به اینجا رسید میگوید این کم است. به هر جا برسد کم است. تمام عالم را اگر یک لقمه کنند و به دست او بدهند، وقتی فکر میکند میبیند نقیصه دارد؛ خواهشش غیر این است.
آن وقت مطمئن میشود که به کمال مطلق برسد.
کمال مطلق آن وقتی است که او باشد؛ غیر او نباشد در کار.
توجه به ریاست، توجه به سلطنت، توجه به عالم ماده، توجه به عالمهای دیگر به غیب، به شهادت، هیچ نباشد.
یاد منحصر شده باشد به یاد خدا. آنجا نفس «مطمئن» میشود.
آن وقت است که مورد این خطاب واقع میشود که یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ! ای نفسی که به آنجا رسیدی که مطمئن شدی؛ از لغزش بیرون رفتی و توجه نداری به جای دیگر.
🔸یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إلی رَبِّکِ حالا دیگر هیچ چیز دیگر برای تو نمیشود. تو برگرد به سوی خدای «خودت»: «رَبِّکِ». ربِّ نفس مطمئنّه.
فَادْخُلی فی عِبادی، نه عبادالله، عباد صالحین نه. «عبادی». با این ریزه کاری.
🔸وقتی که واقع شدی در عباد، آن وقت وَادْخُلی جَنَّتی نه الجنَّه.
آن جنت مال دیگران است. آن جنت با همه عرض و طولش مال «عباد صالح» است، «عبادی» نیست. مالِ «عبادی» آنچه دیگر هیچ نیست جز عبادت، آن هم عبادت «هو».
🔸وقتی آنجا رسیدی، «ادخلی جنّتی». جنّتِ لقاء، جنّت ذات؛ نه جنت دیگران.
جنّت شما که ان شاء الله همه وارد بشوید در آن جنت، با این جنت فرق دارد.
آن جنتِ «عباد صالح»، «عبادالله الصالحین» است.
اما این جنتی است که انتساب به هیچ جا ندارد، الّا به «هو».
آن وقت «نفس مطمئنّه» وارد شده است در یک منبع نور و در یک کمال مطلق، و رسیده است به آن چیزی که عاشق او بود.
به هیچ چیزی عشق ندارد؟
خیال میکند!
قدرتهای بزرگ خیال میکنند که قدرت رسیدن به زمین و هرچه در اینجاست کافیشان است.
دلیل اینکه کافی نیست [این است که] میبینید که در فطرت همه هست که یک قدرتی من داشته باشم که هیچ محدود به حدی نباشد.
اگر به آن بگویند که خوب، حالا همه قدرتِ مُلْک و ملکوت را داری، لکن یک قدرت دیگری هم هست، میخواهی یا نمیخواهی، جواب مثبت است!
[اگر] بگوید همه قدرتهایی که در عالم هست، عالم مُلْک و ملکوت و جبروت، هرچه که هست، به تو دادم و تو فرمانفرمای عالم مُلْک و ملکوت شدی، لکن یک چیز دیگری هست بالاتر از این، میخواهی یا آن را دیگر نمیخواهی؟ میگوید میخواهم.
فطرت انسانی میگوید میخواهم. هیچ کس از شما نیست که وقتی عرضه به او داشتند، بگوید من نمیخواهم...
🔸شما قانعید که یک اداره دیگری را دستتان بدهند، چون حالا نمیدانید.
اما اگر هر یک از شما را به جای رئیس جمهور امریکا بگذارند، یا شوروی بگذارند، همان آشوبی که زیادتر الآن در دل آنها هست و در دل شما شعلهاش کمتر است همان آشوب در قلب شما زیادتر میشود.
و اگر همه دنیا را به شما بدهند، آشوب زیادتر خواهد شد؛ تزلزل زیاد میشود.
آنکه انسان را از تزلزل بیرون میآورد ذکر خداست.
با یاد خداست که تزلزلها ریخته میشوند؛ اطمینان پیدا میشود.
وقتی اطمینان پیدا شد و ذکر خدا و یاد خدا شد، وقتی است که مخاطب میشود به این خطاب: یا أیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ. )در روایتی است که خطاب به حضرت سیدالشهداست.(
آن وقت است که به شما میگویند که فادخلی فی عِبادی. نه فی عبادالله؛ نه فی عباد دیگر. «فی عِبادی». یک عنایت خصوصی است مال خودم. این بشر مالِ خودش است.
وقتی اینطور شد، جنّتش هم فرق دارد با جنّتهای دیگر. شما خیال نکنید که بهشت شماها و ماها مثل بهشت رسول الله است. خیر، آن وضع دیگری است، «جنّتی» است.
«الجنّه» مال همه [است] ان شاء الله؛ لکن وقتی به آنجا رسید، «جنّتی» است دیگر. دیگر دل به جای دیگر نمیرسد.
@Yekaye
👇ادامه سخنان امام خمینی 👇
👇ادامه سخنان امام خمینی 👇
🔸پس دنبال چه میگردید شماها که با قلمتان، با زبانتان، کوشش میکنید که مثلاً یک چیزی دستتان بیاید.
شما خیال میکنید که دست میشود. مطلب دستتان که آمد، دیگر مطمئن میشوید، نه! وقتی دستتان آمد، زیادتر متزلزل میشوید، نگرانیها بیشتر میشود.
برای آن درویشی که یک گوشهای نشسته و فرض کنید یک لقمه نانی پیدا میکند، تشویش خاطر کمتر است از رئیس جمهور امریکا. او تشویش خاطرش زیادتر است؛ ناآسودهتر است؛ متزلزلتر است؛ نگرانتر است.
کاری بکنید نگرانیها رفع بشود، نه زیاد کنید نگرانیها را. هرچه بروید جلو، نگرانیها زیاد میشود.
🔸کاری بکنید که این پردههایی که بین شما و بین خدای تبارک و تعالی است اینها کنار زده بشود. پرده بزرگ، خودتان هستید.
انسان خودش حجاب است. تو خود حجاب خودی.
فکر بکنید بخواهید اطمینان قلبی پیدا کنید. بخواهید آسایش داشته باشید؛ نه تزلزل و نگرانی.
انسان در همین دنیا هم این نگرانیها در جهنم انسان را نگه میدارد. این نگرانیهایی که برای انسان است یک بابی از جهنم است.
کوشش کنید این نگرانیها رفع بشود.
رفع شدن نگرانیها به این نیست که یک پُست اگر دارید دو تا داشته باشید. نه، اضافه نگرانی است.
کاری بکنید که این وحشتِ نَفْسی که در انسان هست، این نگرانی و این چیزهایی که دنبال این خودخواهیهاست، اینها رفع بشود.
خودتان را از بین بردارید.
خودتان حجابید.
اگر خودتان را از بین برداشتید، تمام نگرانیها تمام خواهد شد...
📚صحیفه امام خمینی، ج۱۴، ص206-208
🔖http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=14&tid=56
@Yekaye