eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
929) 📖 وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَك
. 9️⃣ «فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» 📜حکایت📜 حافظ برسی روایتی را از ابن عباس نقل می کند که رسول الله ص روزی آبی طلب کرد و امیرالمومنین ع و حضرت فاطمه س و امام حسن ع و امام حسین ع نزدش بودند و پیامبر مقداری نوشید. سپس امام حسن ع آن را گرفت و نوشید و پیامبر ص فرمود: گوارا و نوش جانت ای ابامحمد! سپس امام حسین ع آن را گرفت و نوشید و پیامبر ص فرمود: گوارا و نوش جانت ای اباعبدالله! سپس حضرت فاطمه س آن را گرفت و نوشید و پیامبر ص فرمود: گوارا و نوش جانت ای مادر نیکان پاک و طاهر. سپس امیرالمومنین ع آن را گرفت؛ وقتی نوشید، پیامبر ص به سجده افتاد. چون سر برداشت یکی از همسرانش که آنجا بود گفت: یا رسول الله! چرا وقتی حسن ع، حسین ع، و فاطمه س نوشیدند گفتی گوارا و نوش جان؛ اما وقتی علی ع نوشید سجده کردی؟ فرمود: وقتی خودم نوشیدم جبرئیل و فرشتگان همراهش به من گفتند: گوارا و نوش جانت ای رسول الله! و وقتی حسن ع نوشید همین طور؛ و وقتی حسین ع و فاطمه س نوشید باز جبرئیل و فرشتگان گفتند گوارا و نوش جان! و من نیز آنچه آنان گفتند را گفتم؛ اما وقتی امیرالمومنین ع نوشید خداوند فرمود: گوارا و نوش جانت ای ولیّ من و ای حجت من بر مخلوقاتم؛ پس به خاطر این نعمتی که خداوند در خصصو اهل بیتم بر من روا داشت سجده شکر بجا آوردم. 🤔حافظ برسی می‌گوید: وقتی یکی از افراد کم‌ظرفیت این مطلب به گوشش خورد و عقلش ظرفیت فهم آن را نداشت، اعتراض کرد که: آیا خداوند به علی می‌گوید «گوارا و نوش جان»؟! آیا نشنیده این کلام صریح خداوند رحمان را که «پس اگر چیزی از آن را با طیب خاطر کامل برای شما واگذاشتند، پس آن را بخورید گوارا و نوش جان!» چگونه بر آنها سخت می‌آید که همان خداوندی که به عامه مردم می‌گوید گوارا و نوش جان، به ولی و علی‌اش هم گوارا و نوش جان بگوید؟! 📚مشارق أنوار اليقين في أسرار أميرالمؤمنين عليه‌السلام، ص273 @yekaye
🏴🏴 شهادت مولی الموحدین امیرمومنان حضرت علی بن ابی طالب علیه آلاف التحیة و الثناء بر همه شیعیان و دوستداران ایشان و عدالت‌جویان و حق‌پرستان تسلیت باد 🏴🏴 دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان @yekaye
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً 📖 💢ترجمه به سفیهان اموال خود را که خداوند مایه قوام شما [یا: در اختیار شما] قرار داده، ندهید؛ و [صرفاً] در آن روزی‌شان را تامین کنید و لباسشان بپوشانید و با آنان به نحوی شایسته سخن بگویید. سوره نساء (4) آیه 5 1398/3/6 21 رمضان 1440 @yekaye
دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹السُّفَهاءُ ▪️ماده «سفه» در اصل بر «خِفّت» (سبکسری) و «سخافت» (سخیف و مبتذل بودن) دلالت می‌کند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص79) ▫️برخی اصل آن را در مورد «خفت» و سبکی در بدن دانسته‌اند که بعدا در مورد خفت نفسانی (سبکسری) که از مقوله کم‌خِرَدی است به کار رفته (مفردات ألفاظ القرآن، ص414) و موید این معنا هم تعبیر «تَسَفَّهَتِ الرِّياحُ الشيءَ» است که وقتی چیزی بسیار سبک باشد که باد بتواند آن بتواند جابجا کند، گفته می‌شود (لسان العرب، ج13، ص499). ▫️برخی هم اصل معنای آن را هرگونه اختلال، و در مقابل حلم و عقل دانسته‌اند که خفت و سخافت و ... از آثار آن است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص146-147) ▪️به مناسبتِ همین معنای «خفت»، گاه در معنای «جهل و نادانی» هم به کار می‌رود (لسان العرب، ج13، ص498). بسیاری آن را نقطه مقابل «حلم» (بردباری ناشی از دوراندیشی) معرفی کرده‌اند (كتاب العين، ج4، ص9؛ معجم المقاييس اللغة، ج3، ص79؛ المحيط في اللغة، ج3، ص416 ؛ التحقيق، ج5، ص147) و در حدیث جنود عقل و جهل هم این دو (حلم و سفه) در مقابل هم دانسته شده (الکافی، ج1، ص21) که در این صورت معادل فارسی مناسب برای آن شاید «نابخردی» و «کوته‌بینی» باشد. ▪️مصدر فعل «سَفِهَ يَسْفَهُ» هم به صورت «سَفَاهَة» است: «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ» (اعراف/66) هم به صورت «سَفَه»: «قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْم» (انعام/140) ▫️و ظاهرا فعل لازم است؛ اما با توجه به آیه «إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» (بقره/130) ▫️برخی گفته‌اند که کاربرد این فعل به صورت متعدی هم متداول است؛ ▫️برخی احتمال داده‌اند که برای متعدی شدن باید به باب تفعیل برود (سَفَّهَ)، و از این رو، در این آیه «نفسه» را نه مفعول، بلکه چه‌بسا تمییز باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ▫️ص147) و ▫️برخی هم آن را در اصل «سَفِهَت نَفْسُهُ» دانسته‌اند که دچار صرف در فعل شده، شبیه «بَطِرَتْ مَعِيشَتَها» (قصص/58) (مفردات ألفاظ القرآن، ص414) و ▫️یک احتمال دیگر هم آن است که «نفسه» منصوب به نزع خافض، و در اصل «فی نفسه» بوده است. ▪️«سفیه» را اگرچه در مورد کسی که مرتکب سفاهت شود به کار می‌برند، اما به نظر می‌رسد صفت مشبهه از ماده «سفه» باشد و دلالت بر ثبات این صفت در شخص کند، زیرا به کسی که یکبار رفتار سفیهانه‌ای از او سر بزند، «سفیه» گفته نمی‌شود: «فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلّ» (بقره/282) «وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً» (جن/4). این کلمه به صورت «السُّفَهاءُ» جمع بسته شده؛ و این تعبیر در قرآن کریم، هم در مورد کم‌خردی نسبت به امور و معاملات دنیایی مطرح شده «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُم» [که در ادبیات فقهی نیز «سفیه» به همین معنا رایج است] و هم در مورد کم‌خردی در امور دینی و اخروی: «قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» (بقره/13) « سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِم» (بقره/142) «أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» (اعراف/155) (مفردات ألفاظ القرآن، ص414). 📿ماده «سفه» و مشتقات آن جمعاً 11 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
📖 اختلاف قراءات 🔹الَّتي ▪️در اغلب قرائات به صورت «التی» قرائت شده است؛ اما ▪️در برخی قراءات اربعه عشر (حسن) و غیرمشهور (قرائت نخعی، و روایت هارون از قرائت ابوعمرو) به صورت جمع «اللاتی» ▪️و در برخی قراءات شاذ به صورت «اللواتی» قرائت شده است. 🔸قرائت آن به صورت «اللاتی» یا «اللواتی» از از باب این است که «اموال» جمع است؛ 🔸و قرائت «التی» از باب این است که «اموال» جمع غیرذوی‌العقول است که غالبا ضمیر برای آن مفرد می‌آید. 📚البحر المحيط، ج3، ص516 ؛ معجم القراءات ج۲، ص16 @yekaye
🔹قِياماً قبلا بیان شد که ▪️ماده «قوم» در زبان عربی در دو معنای اصلی به کار رفته است: ▫️ یکی به معنای «جماعتی از مردم» [قوم و قبیله] و ▫️دیگری به معنای برخاستن (انتصاب) و عزم و تصمیم. هرچند برخی اصل این ماده را در معنای نقطه مقابل نسشتن (قعود)، یعنی برخاستن و به کاری اقدام کردن (فعلیة العمل)، دانسته و بر این باورند که معنای اول آن از زبان سریانی وارد عربی شده است. ▪️«قیام» مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است که انحای مختلفی دارد: یا «قیام به چیزی» است یا «قیام بر چیزی» و یا قیام به معنای «عزم به کاری» ویا به معنای اسم برای «چیزی که امور دیگر بدان تکیه می‌زنند»: ▫️قیام به چیزی [همان معنای «ایستادن» می‌دهد] مانند «مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ» (هود/۱۰۰) ، «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها» (حشر/۵) «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً» (آل عمران/۱۹۱) ▫️قیام بر چیزی، به معنای مراعات کردن و حفظ و مراقبت از آن چیز است، که در این صورت غالبا با حرف «علی» می‌آید؛ مثلا: «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَت» (رعد/۳۳) یا تعبیر «إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً» (آل عمران/۷۵) که این دومی به معنای در طلب آن مطلب ثابت قدم ماندن است. ▫️قیام به معنای تصمیم و عزم به انجام کاری، مانند «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ» (مائده/۶) ویا «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» (مائده/۵۵) یعنی دائما آن را انجام می‌دهند و بر آن محافظت دارند؛ (بیتن تعبیر قیام به نماز و اقامه نماز تفاوتی هست که در ادامه توضیح داده می‌شود) ▪️«قیام» و «قِوام» به معنای اسم برای چیزی که بدان تکیه زده می‌شود و موجب ایستاده ماندن چیز دیگری می‌شود و قوام‌بخش آن است؛ مانند: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» (نساء/۵) ویا «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/۹۷) ▪️«قیّم» و «قیّوم» هم هر دو از قیام گرفته شده؛ «قَیّم» صفت است، به معنای کسی که دیگری به او تکیه داده و پابرجا گردیده و قوام کارش به اوست؛ مانند «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» (يوسف/۴۰) یا «فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» (بينة/۳) و «قیّوم» صیغه مبالغه در همین معنا می‌باشد (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم؛ بقره/۲۱۴). 🔖جلسه 366 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-1/ 📖 اختلاف قراءات ▪️در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو) و مکه (ابن کثیر) به صورت «قِياماً» قرائت شده؛ اما ▪️در قرائت اهل مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) بدون الف و به صورت «قِيَماً»؛ ▪️و در قرائتی از قرائات اربعه عشر (حسن) و برخی قرائات غیرمشهور (عیسی بن عمر) به صورت قَواماً ▪️و در قرائات غیرمشهور به صورت «قِواماً» (قرائت عبدالله بن عمر) و حتی «قِوَماً» نیز روایت شده است. 🔸«قیام» و «قِیَم» و «قوام» را اغلب سه گویش دانسته‌اند که تفاوت معنایی چندانی ندارد، و برخی گمان کرده‌اند که «قِیَم» جمع «قیمة» است همانند «دِیَم» که جمع «دیمة» است؛ اما دیگران این را مردود دانسته‌اند، شاهدش هم این آیه است که فرمود «دِيناً قِيَماً» (انعام/161). برخی هم «قوام» را مصدر «قاوم» و یا اسم مصدر ویا اسم به معنای «ما یقام به» و حتی به معنای «قامة» نیز دانسته‌اند. 📚مجمع البيان، ج3، ص13 ؛ البحر المحيط، ج3، ص517 ؛ معجم القراءات ج۲، ص17-18 @yekaye
🔹ارْزُقُوهُمْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رزق» به معنای عطای جاری (بخششی که در جریان است)، و نصیب و بهره‌ای که به شخص می‌رسد، و نیز غذایی که می‌خورد به کار می‌رود و ظاهرا کلمه «روزی» در فارسی همان بار معنایی را دارد. ▪️گفته‌اند اصل رزق در مورد عطاء و بخششی بوده که در زمان معین انجام می‌شده و بعد کم‌کم در بخشش‌های بدون وقت معین هم به کار رفته است. 🔖جلسه ۲۵۸ http://yekaye.ir/al-hegr-15-20/ @yekaye
🔹اكْسُوهُمْ ▪️ماده «کسو» در اصل برای پوشیدن لباس به کار می‌رود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص61) و «کساء» و «کسوه» (که به دو صورت «كِسْوَة» و «كُسْوَة» تلفظ می‌شود) به معنای «لباس» است: «عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف» (بقره/233) «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ» (مائده/89) (كتاب العين، ج5، ص391؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص711) و برای خاص لباس استفاده می‌شود، نه هرگونه ساتر و پوششی (التحقيق، ج10، ص61) ▪️این فعل در حالت ثلاثی مجرد، متعدی است (به معنای «لباس پوشاندن» است: كَسَوْتُهُ: ألبسته) که گاه با یک مفعول می‌آید: «وَ اكْسُوهُمْ» (نساء/5) و گاه با دو مفعول «ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً» (بقره/259) «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» (مومنون/14)؛ و وقتی به باب افتعال می‌رود به معنای «لباس پوشیدن» می‌باشد (اكْتَسَى: لبس الكسوة) (كتاب العين، ج5، ص391) 📿ماده «کسو» همین 5 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مَعْرُوفاً ▪️درباره ماده «عرف» قبلا اشاره شد که ▫️برخی اصل این ریشه را دال بر «سکون و طمأنینه» می‌دانند که معرفت هم از همین باب بوده و «معروف» را هم از این جهت معروف گفته‌اند که انسان با رسیدن به آن به سکون و آرامش می‌رسد، زیرا کسی که چیزی را نشناسد نسبت به آن نگران است و می‌ترسد. ▫️برخی هم اصل معنا را همان «معرفت» و شاختی که با تامل حاصل شود دانسته‌اند، و وجه تسمیه «معروف» را این دانسته‌اند که کاری است که عقل و شرع آن را به عنوان کار خوب می‌شناسد. 🔖جلسه 82 http://yekaye.ir/ale-imran-3-104/ ▪️همچنین اشاره شد که نقطه مقابل ماده «عرف»، ماده «نکر» است: «عرف» وضعیتی است که انسان می‌شناسد و دلش با آن آرام می‌گیرد؛ و «نکر» آن است که عقل بدان اعتراف نمی‌کند بلکه به بدی و انکار آن حکم می کند؛ «نَکِرَ» به معنای آن است که نشناخت و چیزی را ناشناخته قلمداد کرد (فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُم؛ هود/۷۰) 🔖جلسه ۷۲۶ http://yekaye.ir/al-fater-35-26/ @yekaye