🔹فَأَصْحابُ = فـ+ أصحاب
حرف «فـ» را فاء برخی فاء استیناف (الجدول في إعراب القرآن، ج27، ص111) و برخی فاء عطف که برای تفریع به کار میرود (إعراب القرآن و بيانه، ج9، ص426) و برخی فاء تقسیم (که بیان اقسامی است که در آیه قبل به تعداد آنها اشاره شد) (مفاتيح الغيب، ج29، ص387) دانستهاند.
@yekaye
🔹 أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ
به لحاظ تحلیل نحوی، این عبارت را عموما یک جمله مرکب دانستهاند،
اولین «اصحاب المیمنة» مبتداست؛ و سپس خبر آن عبارتِ «ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» است که خود این عبارت، یک جمله اسمیه کامل است: «ما» که ادات استفهام است، مبتدا؛ و «اصحاب المیمنة»، خبر آن است.
🤔اما چنین تعبیری واقعا چه معنایی دارد؟
اساساً چگونه جمله استفهامی قرار است خبر بدهد از مبتدا، که به لحاظ نحوی آن را خبر بشماریم؟
▪️یک پاسخ ساده این است که در واقع، کل این مطلب را یک جمله استفهامیه بدانیم؛ یعنی گویی گفته شده «اصحاب المیمنه ما هُم؟» که به جای ضمیر، اسم ظاهر آمده برای تعظیم امر
📚(مفاتيح الغيب، ج29، ص388).
▪️اما تحلیل دیگری که اکثر مفسران این را اختیار کردهاند، و دلالت بر یک بلاغت و زیبایی در کلام دارد این است که که درست است که «ما» اصطلاحاً ماء استفهامیه است، اما در اینجا دلالت بر تعجب دارد؛ و این جمله، جمله تعجب است؛ و تعجب میتواند در مقام خبر واقع شود
📚(جامع البيان (طبری)، ج27، ص98-99 )
در واقع، این نوع بیان، استفاده از یک صنعت بلاغی است؛ بدین صورت که متکلم شروع به بیان مطلبی میکند، مبتدا را میگوید اما هنوز خبر را نداده، ساکت میشود و به جای گفتن خبر [= بیان اطلاعات درباره مبتدا] اشاره میکند که مطلب به گونهای است که شنونده توان شنیدنش را ندارد؛ مانند اینکه کسی بگوید «میخواهم از آنچه بر من گذشته به تو خبر دهم» و بلافاصله حدیث نفس کند: «اما نه، نمیخواهم نگرانت کنم». به تعبیر دیگر، در اینجا متکلم سخن گفتن درباره موضوعی را شروع کرده، اما پس از اشاره به موضوع، مطلبی درباره آن نگفته، و از مخاطب پرسیده، «آخر، تو در این باره چه میدانی»، که این سوالش دلالت دارد که گویی هیچ چیزی در این باره نمیدانی؛ یعنی همان طور که گاه از شدت وضوح، خبر برای مبتدا ذکر نمیشود (مثلا وقتی سوال میشود: «مَن جاء؟» صرفا میگوییم: «زید»؛ و نمیگوییم: «زیدٌ جاء») گاهی هم برای نشان دادن شدت خفا و غریب بودن مطلب، خبر گفته نمیشود.
📚(مفاتيح الغيب، ج29، ص388-389 )
@yekaye
☀️1) سلمان فارسی روایت کرده است:
در مریضیای که پیامبر ص جان به جانآفرین تسلیم کرد، بر ایشان وارد شدم و در مقابلشان نشستم. حضرت فاطمه س هم وارد شد؛ و هنگامی که حال و روز ایشان را دید، بغض گلویش را گرفت و اشک از دیدگانش جاری شد.
چون نگاه پیامبر ص به او افتاد، فرمود: دخترکم! چرا گریه میکنی؟
گفت: و چگونه نَگِریَم در حالی شما را در این حال و روز میبینم. یا رسول الله! بعد از تو چه کسی را خواهیم داشت؟
فرمود: خدا را دارید؛ بر او توکل کنید و صبر پیشه سازید همان گونه که پدرانت که پیامبر بودند، و مادرانت که همسران آنها بودند، صبر پیشه میکردند. فاطمه جان! آیا نمیدانستی که خداوند تبارک و تعالی پدرت را انتخاب کرد و او را نبی قرار داد و به رسالت فرستاد؛ سپس علی ع را به همسری تو درآورد و او را وصی قرار داد به طوری که او بعد از پدرت بیشترین حق را بر مسلمانان دارد و پیش از همه اسلام آورد و بیش از همه خطر کرد و اخلاقش از همه نیکوتر بود و برای خدا و برای من شدیدتر از همه غضبناک شد و قلبش از همه شجاعتر بود و ثابتقدمتر و سینهفراختر و گشادهدستترینِ اشخاص بود؟
حضرت فاطمه س بسیار خوشحال شد؛ رسول خدا ص فرمود: دخترکم! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله یا رسول الله! شادم کردی و غمگینم کردی.
فرمود: دنیا این گونه است که شادیاش با غم آمیخته است. آیا دلت میخواهد که درباره همسرت باز هم از خوبیهایش بگویم؟
گفت: بله یا رسول الله!
فرمود: همانا علی ع اولین کسی است که به خدا [و من] ایمان آورد و او پسرعموی رسول خداست و برادر رسول و وصی رسول و همسر دختر رسول الله ص است و دو فرزندش نوههای دوست داشتنی رسول الله ص است و عمویش [حمزه] سیدالشهدا، عموی رسول الله ص است؛ و برادرش جعفر است که در بهشت پرواز میکند و پسر عموی رسول الله ص است؛ و مهدیای که پشت سرش حضرت عیسی ع نماز میگذارد، از تو و اوست؛ اینها ویژگیهایی است که پیش و پس از وی به هیچکس داده نشده، ای دخترکم! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله یا رسول الله!
فرمود: آیا دلت میخواهد که درباره همسرت باز هم از خوبیهایش بگویم؟
گفت: بله!
فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی خلایق را دو دسته کرد و من و همسرت را در آن دسته بهتر قرار داد؛ و این سخن خداوند عز و جل است که: «اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست» (واقعه/۸)؛ سپس این دوتا را سهتا کرد و من و شوهرت را در بهترینِ این سهتا قرار داد و این همان سخن خداوند است که میفرماید: «وسبقتگیرندگان سبقتگیرندگان، آناناند که مقرباناند در بهشتهای نعمت» (واقعه/۱۰-۱۲)
📚تفسير فرات الكوفي، ص۴۶۴-۴۶۵
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث1
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ يَقُولُ لَمَّا أَنْ مَرِضَ النَّبِيُّ ص الْمَرْضَةَ الَّتِي قَبَضَهُ اللَّهُ فِيهَا دَخَلْتُ فَجَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ [الزَّهْرَاءُ] ع فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِهِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى فَاضَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدَّيْهَا.
فَلَمَّا أَنْ رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ: مَا يُبْكِيكِ يَا بُنَيَّةِ؟
قَالَتْ: وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا أَرَى مَا بِكَ مِنَ الضَّعْفِ؛ فَمَنْ لَنَا بَعْدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟!
قَالَ لَهَا: لَكُمُ اللَّهُ؛ فَتَوَكَّلِي عَلَيْهِ وَ اصْبِرِي كَمَا صَبَرَ آبَاؤُكِ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُمَّهَاتِكِ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ.
يَا فَاطِمَةُ! أَ وَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ أَبَاكِ فَجَعَلَهُ نَبِيّاً وَ بَعَثَهُ رَسُولًا ثُمَّ عَلِيّاً فَزَوَّجَكِ إِيَّاهُ وَ جَعَلَهُ وَصِيّاً فَهُوَ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ أَبِيكِ وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعَزُّهُمْ خَطَراً وَ أَجْمَلُهُمْ خَلْقاً وَ أَشَدُّهُمْ فِي اللَّهِ وَ فِيَّ غَضَباً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَثَبْتَهُمْ وَ أَرْبَطُهُمْ جَأْشاً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً؟!
فَفَرِحَتْ بِذَلِكَ فَاطِمَةُ [الزَّهْرَاءُ] ع فَرَحاً شَدِيداً؛ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص: هَلْ سَرَرْتُكِ يَا بُنَيَّةِ؟
قَالَتْ: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ! لَقَدْ سَرَرْتَنِي وَ أَحْزَنْتَنِي.
قَالَ: كَذَلِكَ أُمُورُ الدُّنْيَا يَشُوبُ سُرُورُهَا بِحُزْنِهَا. قَالَ: أَ فَلَا أَزِيدُكِ فِي زَوْجِكِ مِنْ مَزِيدِ الْخَيْرِ كُلِّهِ؟
قَالَتْ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ زَوْجُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنَاهُ سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ وَ عَمُّهُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخُوهُ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى خَلْفَهُ مِنْكِ وَ مِنْهُ فَهَذِهِ خِصَالٌ لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا أَحَدٌ بَعْدَهُ. يَا بُنَيَّةِ! هَلْ سَرَرْتُكِ؟
قَالَتْ: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَ: أَ وَ لَا أَزِيدُكِ [فِي زَوْجِكِ] مَزِيدَ الْخَيْرِ كُلِّهِ؟
قَالَتْ: بَلَى.
قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَجَعَلَنِي وَ زَوْجَكِ فِي أَخْيَرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكِ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ثُمَّ جَعَلَ الِاثْنَيْنِ ثَلَاثاً فَجَعَلَنِي وَ زَوْجَكِ فِي أَخْيَرِهِمَا ثُلُثاً وَ ذَلِكِ قَوْلُهُ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ».
📚تفسير فرات الكوفي، ص۴۶۴-۴۶۵
@yekaye
☀️2) در جلسه قبل، در حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام میدهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج میشود؟
امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث، فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دستهای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است. امام ع در ادامه آن ابتدا بحث «السابقون» را مطرح میکنند که ان شاء الله در جلسه977 خواهد آمد.
سپس سراغ اصحاب المیمنه میروند و میفرمایند:
اما اینکه سخن از «اصحاب یمن و برکت» [اصحاب المیمنة] به میان آمد. پس آنان کسانیاند که عیناً مومن حقیقیاند؛ خداوند در آنها چهار روح قرار داده است: روح الإیمان و روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ پس عبد همواره این روحهای چهارگانه را تکمیل میکند تا اینکه حالاتی برایش پیش آید.
وی پرسید:یا امیرالمومنین! آن حالات چیست؟
فرمود: اما اولین آنها همان است که خداوند عز و جل فرمود: «و برخى از شما به پستترين مرحله عمر باز برده مىشود تا پس از علم و دانش، چيزى را نداند» (نحل/70) و این نقصی است که در همه روحها حاصل میشود و چیزی نیست که شخص را از دین خدا خارج کند؛ زیرا خداوند است که انجام دهندهی این امر است و او را به پستترین مرحله عمرش کشانده است؛ تا حدی که او دیگر وقت نماز را نمیشناسد و توان قیام شبانه برای عبادت و روزه گرفتن در روز و ایستادن همراه با مردم [= شرکت در نماز جماعت] را ندارد؛ و این نقصانی از روح الایمان است که البته ان شاء الله ضرری به وی نمیزند.
و برخی هستند که روح القوّة از آنان کم میشود پس دیگر توان شرکت در جهاد با دشمنان و یا توان دنبال کسب و کار رفتن و تامین معیشت را ندارد؛
و برخی هستند که روح الشهوه از آنان کم میشود به طوری که اگر از زیباروترین فرزندان آدم از مقابلش بگذرند اندک تمایلی بدانها پیدا نمی کند
و البته روح البدن در او باقی میماند که با آن نکان میخورد و حرکت میکند تا زمانی که ملک الموت برسد؛ که این حال برای او خوب است، زیرا خداوند این را برایش واقع کرده است؛
و گاه میشود که حالاتی در زمان قوت و جوانیاش برایش پیش میآید که گناهی را قصد میکند و روح القوة وی را بر این کار تشجیع میکند [= به وی القا میکند که از اقدام کردن بر گناه نترسد] و روح شهوت آن را برایش زینت می دهد و روح البدن وی را به سوی آن کار میراند تا اینکه در آن گناه می افتد؛ پس چون بدان گناه رسید از ایمانش کم میشود و ایمان هم از فرار میکند و دیگر به او برنمیگردد مگر اینکه توبه کند؛ پس اگر توبه کرد و ولایت را قبول کرد، خداوند توبهاش را میپذیرد؛ و اگر توبه نکرد و تارک ولایت شد خداوند او را در آتش جهنم وارد کند.
📚الكافي، ج2، ص282-283؛
📚بصائر الدرجات، ج1، ص450؛
📚تحف العقول، ص189-190
✅ادامه این حدیث، در بحثهای حدیثی آیات بعد خواهد آمد.
📚لازم به ذکر است شبیه همین گفتگو با سندی دیگر بین جابر و امام باقر ع رد و بدل میشود که قبلا در جلسه 347 حدیث2 http://yekaye.ir/al-balad-90-18/ گذشت.
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث2
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال:
... ثُمَّ ذَكَرَ «أَصْحَابَ الْمَيْمَنَةِ» وَ هُمُ [وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ فَهُمُ] الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا بِأَعْيَانِهِمْ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَلَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَسْتَكْمِلُ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ الْأَرْبَعَةَ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيْهِ حَالاتٌ.
فَقَالَ الرَّجُلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذِهِ الْحَالاتُ؟
فَقَالَ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَهُوَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً» فَهَذَا يَنْتَقِصُ [يَنْقُصُ] مِنْهُ جَمِيعُ الْأَرْوَاحِ وَ لَيْسَ بِالَّذِي [مِنَ الَّذِي] يَخْرُجُ مِنْ دِينِ اللَّهِ لِأَنَّ الْفَاعِلَ بِهِ ردَّهُ إِلَى أَرْذَلِ عُمُرِهِ فَهُوَ لَا يَعْرِفُ لِلصَّلَاةِ وَقْتاً وَ لَا يَسْتَطِيعُ التَّهَجُّدَ بِاللَّيْلِ وَ لَا [الصِّيَامَ] بِالنَّهَارِ وَ لَا الْقِيَامَ فِي الصَّفِّ مَعَ [مِنَ] النَّاسِ فَهَذَا نُقْصَانٌ مِنْ رُوحِ الْإِيمَانِ وَ لَيْسَ يَضُرُّهُ شَيْئاً [إِنْ شَاءَ اللَّهُ] وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ [وَ يَنْقُصُ] مِنْهُ رُوحُ الْقُوَّةِ فَلَا يَسْتَطِيعُ جِهَادَ عَدُوِّهِ وَ لَا يَسْتَطِيعُ طَلَبَ الْمَعِيشَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ [وَ يَنْقُصُ] {و تَنْقُصُ} مِنْهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ فَلَوْ مَرَّتْ بِهِ أَصْبَحُ بَنَاتِ آدَمَ لَمْ يَحِنَّ إِلَيْهَا وَ لَمْ يَقُمْ وَ تَبْقَى رُوحُ الْبَدَنِ فِيهِ فَهُوَ يَدِبُّ {بِهَا} وَ يَدْرُجُ حَتَّى يَأْتِيَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَهَذَا الْحَالُ خَيْرٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الْفَاعِلُ بِهِ وَ قَدْ تَأْتِي عَلَيْهِ حَالاتٌ فِي قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ فَيَهُمُّ بِالْخَطِيئَةِ فَيُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ يُزَيِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ يَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوْقِعَهُ فِي الْخَطِيئَةِ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ {تَفَصَّى} مِنَ الْإِيمَانِ وَ تَفَصَّى {الْإِيمَانُ} مِنْهُ فَلَيْسَ يَعُودُ فِيهِ حَتَّى يَتُوبَ فَإِذَا تَابَ [وَ عَرَفَ الْوَلَايَةَ] تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ عَادَ [وَ هُوَ تَارِكُ الْوَلَايَةِ] أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ.
📚الكافي، ج2، ص282-283؛
📚بصائر الدرجات، ج1، ص450؛
📚تحف العقول، ص189-190
@yekaye
☀️3) یکی از واقعیاتی که قرآن کریم دربارهاش سخن گفته است وجود جنیان است؛ و به نص آیات قرآن، پیامبران، به سوی جنیان هم گسیل میشدهاند (انعام/130) وبویژه پیامبر اسلام ص (احقاف/29 و سوره جن). و طبق روایات فراوان، جانشینی ائمه اطهار، جانشینی پیامبر ص برای همه جن و انس بوده است. به همین مناسبت روایات متعددی داریم که جنیان خدمت پیامبر ص و ائمه ع میرسیدند و درباره معارف قرآن و سایر مسائل سوالاتی میکردند.
یکی از این روایات که به تفصیل در کتاب إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج)، ج1، ص104-109 آمده است، حکایت یکی از جنیان است به نام «بیهس»، که سراغ امیرالمومنین ع میآید و درباره سوره قدر و برخی آیات دیگر، سوالاتی میپرسد.
حضرت به مناسبت، به برخی از فجایعی که بعد از شهادت ایشان بر سر امامان پس از ایشان وارد میشود اشاره میکنند. ادامه حدیث چنین است:
وی میپرسد: ای پسرعموی محمد ص! چگونه آنان چنین میکنند و به دشمنی با شما اقدام می کنند؟ مگر آنان از امت حضرت محمد ص نیستند؟
امیرالمومنین ع میفرماید:
بله؛ ولیکن آنان بشدت بغض و دشمنی ما را در دل دارند؛ زیرا آنان محبت ما را واجب نمیدانند و محبت غیرما را واجب میشمرند! در حالی که خداوند متعال محبت ما را بر هرکسی که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده واجب کرده است؛ و خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله فرمود: «و اصحاب یُمن و برکت؛ [اما] اححاب یُمن و برکت چیست؟» (واقعه/8) و ما همان کسانی هستیم که ما را در کتابهای پیامبران پیشین هم معرفی کرد و معرفی ما در تورات و انجیل و فرقان آمده است.
از تو میپرسم ای بیهس! آیا جنیان ما و اسامی ما و حق ما را نمیشناسند؟
گفت:بله، یا امیرالمومنین! من سراغت نیامدم جز به خاطر معرفتی که به تو داشتم؛ پس خوشا به حال تو، خوشا به حال تو، و خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد؛ و خوشا به حال کسی که دوستداران تو را دوست بدارد؛ همانا مرا از علم گذشتگان آگاه کردی، و نیز از تفسیر قرآن آن گونه که بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده بود؛ و همانا من اکنون نزد قوم خویش برمیگردم و دیگر احدی مرا نخواهد دید تا امر خدا فرارسد در حالی که آنان خوش نمی دارند» ... .
📚إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج)، ج1، ص109
... قال: و كيف يفعلون ذلك يا ابن عمّ محمّد و يعاندوكم أ ليس هم من أمّة محمّد؟
قال علي عليه السّلام: بلى و لكنّهم أشدّ خلق اللّه لنا بغضا لأنّهم لا يرون حبّنا و يرون حبّ غيرنا فريضة، و إنّ اللّه تعالى فرض حبّنا على كلّ مؤمن باللّه و نبيّه، قال اللّه عزّ و جلّ لنبيّه صلّى اللّه عليه و آله: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» فنحن الذين عرّفنا في الكتب السالفة و معرفتنا في التوراة و الإنجيل و الفرقان، قد سألتك يا بيهس: أ ليس تعلم أن الجنّ تعرفنا و تعرف أسامينا و حقّنا؟
قال: بلى يا أمير المؤمنين ما جئت إليك إلّا لمعرفتي بك، فطوبى لك فطوبى لك ثمّ طوبى لمن أحبّك و طوبى لمن أحبّ محبّك، فلقد أخبرتني بعلم الأوّلين و أخبرتني بتفسير القرآن كما انزل على محمّد صلّى اللّه عليه و آله، و إنّي راجع إلى قومي لا يراني أحد بعدك حتّى يأتي اللّه بأمره و هم كارهون...
@yekaye
یک آیه در روز
975) 📖 فأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ 📖 ترجمه 💢پس اهل یُمن و برکت؛ [اما] اهل ی
.
1️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ...»
بعد از اینکه فرمود شما زوجهایی سه گانهاید،
ابتدا شروع میکند این سه را نام بردن؛ و
سپس درباره هریک توضیحاتی میدهد.
جالب اینجاست که در مقام برشمردن، اول از همه، از گروهی که عملا وسط قرار میگیرند، شروع کرد؛ سپس گروه پایینتر و سپس گروه بالاتر را ذکر کرد؛
اما در مقام توصیف احوالات ایشان، بحث را از همان گروه برتر ادامه داد، سپس دوباره سراغ این گروه میانه، و آن گروه پایینتر رفت.
🤔چرا؟
🍃الف. شاید وجهش این باشد که در واقع، ما در اصل با یک تقسیم دوگانهای مواجهیم: بهشتیان و جهنمیان؛ و این سوره هم نظمش را بر همین اساس گذاشته است؛ و اتفاقا در سوره بلد هم با همین تعبیر «اصحاب میمنت و اصحاب مشئمت» (بلد/۱۹-۲۰) فقط به همین دو قسم اشاره کرد؛ و در ادامه سوره هم میخواهد اوضاع و احوال را به همین ترتیب،(یعنی اول بهشتیان و بعد جهنمیان) بیان کند. اما - چنانکه در تدبر 2 جلسه قبل اشاره شد- تفاوتی که در بین خود این دو گروه بهشتی (اصحاب الیمین و سابقون) هست بقدری زیاد است؛ که مناسب بوده که وقتی قرار است از بهشتیان بحث شود، آنان در دو گروه مطرح شوند؛ و ابتدا آنان که در اوجاند توضیح داده شوند و سپس بقیه بهشتیان. با این اوصاف، گویی آیه ابتدا دو دسته بهشتیان و جهنمیان را مطرح میکند، سپس به توصیف بهشتیان و بعد به توصیف جهنمیان اقدام میکند، و البته وقتی میخواهد توصیف بهشتیان را آغاز کند، ابتدا گریزی میزند به افرادی که چنان مراتب بالایی در بهشت دارد که گویی قسم سومی به حساب میآیند.
(شاید تنها چیزی که این توجیه را ضعیف کند آن است که از ابتدا به سه گروه بودن تصریح شد؛ ولی چهبسا بتوان با احادیثی همانند حدیث 3 جلسه قبل، و حدیث1 همین جلسه، چنین پاسخ گفت که این عدد سه، تابع همان تقسیم دوگانه بوده است)
🍃ب. این سوره در مقام بیان قیامت است و وضعیت هولناک آن که مایه خوف و رجای کسانی شود که اهل ترس از عقاب و امید به ثواب هستند؛ اما «سابقون» در مرحله برتریاند [عبادتشان عبادت احرار است، نه خوف عقاب یا شوق ثواب]؛ و در میان این دو هم ابتدا اصحاب یمین را ذکر کرد که کسانیاند که اهل شنیدن هشدار الهیاند؛ سپس در مقام توصیف، ابتدا سابقون را توضیح داد تا اصحاب یمین، با شنیدن چنین درجاتی، انگیزهشان بیشتر شود، و بعد به همان ترتیب قبل (اصحاب یمین و سپس اصحاب شمال)برگشت.
📚(مفاتيح الغيب، ج29، ص388 )
🍃ج. در تقسيم بندى سه گروه، نام سابقون متأخّر آمده، شايد به دليل آنكه تعدادشان كمتر است، ولى در تجليل، ابتدا از آنان تجليل شده است، سپس از اصحاب يمين و ديگران، چون مقامشان والاتر از ديگران است.
📚(تفسير نور، ج9، ص420)
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
975) 📖 فأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ 📖 ترجمه 💢پس اهل یُمن و برکت؛ [اما] اهل ی
.
2️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ...»
💠مروری بر کاربردهای قرآن #اصحاب_المیمنه و #اصحاب_الیمین
تعبیر اصحاب المیمنه (و نیز اصحاب المشئمه) یکبار در اینجا آمده و یکبار در سوره بلد (آیات 18-19) که بحث این دو آیه اخیر قبلا در جلسات 347-348 گذشت.
اما در همین سوره در تمام موارد بعد به جای «اصحاب المیمنه»، «اصحاب الیمین» (آیات 27 و 38 و 90 و 91) آمده است.
البته به جای «اصحاب المشئمه»، در این سوره فقط یکبار «اصحاب الشمال» (آیه41) آمده که در موارد دیگر از این گروه با عبارت «گمراهان تکذیبکننده» یا «تکذیبکنندگان گمراه» یاد شده است («الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» در آیه51، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين» در آیه92).
در غیر این سوره، تعبیر «اصحاب الیمین» تنها یکبار آمده (سوره مدثر، آیه39) و تعبیر اصحاب الشمال در جای دیگری نیامده است.
البته تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» در سه جای دیگر قرآن (اسراء/71؛ حاقه/19؛ انشقاق/7) هم آمده هرچند تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» نیز فقط در سوره حاقه (آیه25) آمده است؛ و در مقابل آیه 71 سوره اسراء تعبیر «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً» (اسراء/72) و در مقابل آیه 7 سوره انشقاق تعبیر «مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه» (انشقاق/10) آمده است.
اینها نشان می دهد که اصحاب میمنه بودن، اصحاب یمین بودن، و کتاب را با یمین خود گرفتن کاملا برهم منطبقاند؛
و همه اینها نقطه مقابل، اصحاب مشئمه می باشند، که اصحاب المشئمه با اصحاب شِمال بودن، کتاب را با شِمالِ خود گرفتن، و بلکه کتاب را از پشت سر گرفتن، و در دنیا و آخرت کور و گمراه بودن کاملا برهم منطبقاند.
@yekaye