.
3️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
چرا در این آیه (و نیز آیات بعد) حرف نفی «لا» را بر سر کلمه دوم هم تکرار کرد و مانند آیه قبل نبود که تکرار نکند؟
🍃الف. این اصطلاحا «لا» زائده است که برای تاکید نفی میآید.
📚(مجمع البيان، ج8، ص633؛ الکشاف، ج3، ص608؛ المیزان، ج17، ص36)
🍃ب. این «لا»ء نافیه است؛ و هر یک از این دو «لا» مستقلا دلالت دارد بر عدم تساوی کلمه بعد از آن، با مقابلش
📚(مجمع البيان، ج8، ص633؛ و ابنعطیه، به نقل از البحر المحيط، ج9، ص26)
یعنی میخواهد بفرماید: نه ظلمتها با نور مساویاند و نه نور با ظلمتها مساوی است❗️
🍃ج. در این آیه و آیه بعد (سایه و آفتاب) تقابل بین دو وصف است؛ و بین این دو وصف، ضدیت واقعی برقرار است؛ یعنی نور ضد ظلمت است و سایه ضد آفتاب، و این دو در یکجا جمع نمی شوند؛
اما در مورد کور و بینا، تقابل بین دو شخص است، نه دو وصف؛ و آن دو شخص، به خودی خود ضد هم نیستند، بلکه به خاطر بهرهمندی از این وصف در مقابل هم قرار گرفتهاند و اتفاقا یک شخص واحد ممکن است یک زمان بینا باشد و در زمان بعد، کور باشد؛
▪️پس چون منافات بین نور و ظلمت، و نیز بین سایه و آفتاب، تامتر است، با تکرار کلمه «لا» در این دو آیه (و عدم آن در آیه 19) بر این مطلب تاکید شده است.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص233)
🍃د. اگر «لا» را در هر مورد جایگزین کلمه «لا یستوی» بگیریم، چهبسا بتوان یک معنای دیگری را هم در نظر گرفت و آن اینکه
در مورد «لا الظلمات» با توجه به جمع بودن آن، به معنای عدم تساوی خود ظلمات باشد؛ یعنی خود ظلمتها نیز با هم مساوی نیستند؛
آنگاه چهبسا این معنا هم مورد نظر باشد که «نه خود ظلمات با هم یکسانند و نه نور با ظلمات یکسان است.
🍃ه. ...
✅ @Yekaye
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺
سوره فاطر (35) آیه 21
💐 ترجمه
و نه سایه [سایبان] ، و نه داغی آفتاب [باد سوزان]؛
23 رجب 1439
1397/1/21
✅ @YekAaye
🔹الظِّلُّ
▪️ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535)
▪️در زبان عربی برای کلمه «سایه» از دو کلمه «ظِلّ» و «فیء» استفاده میشود که «فیء» فقط به سایهای که از ظهر تا مغرب پدید میآید گفته میشود ولی «ظِل» عام تر است و درباره سایهای که در کل روز تشکیل میشود و حتی درباره خود شب به کار میرود 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461). برخی این عام بودن را این طور توضیح دادهاند که [در کاربرد حقیقی این واژه] اساساً به هر جایی که نور خورشید نرسد، تعبیر «ظل» را به کار میبرند، چنانکه تعابیری مانند «ظِلُّ اللّيل: سایه شب» و «ظِلُّ الجنّة: سایه بهشت» رایج است، اما «فیء» تنها در جایی است که نور خورشید از آنجا برچیده شود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535) و به همین جهت است که فقط به سایه ظهر تا مغرب گفته می شود، چون «فیء» به معنای رجوع است و سایه از ظهر به بعد، سایه ای است که نور خورشید در حال برگشتن و برچیده شدن است 📚(الفروق في اللغة، ص304)
▪️کلمه «ظِلّ» هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار میرود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536؛ توضیح بیشتر در تدبر2) و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده میشود چنانکه برای تعابیری مانند زیر سایه کسی بودن (که به معنای تحت حمایت او بودن است) میگویند «أظَلّک فلانٌ» 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و برخی تعابیر سایه در بهشت را (مثلا: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ و عُیونٍ، مرسلات/41؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/35؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، يس/56) غالبا به همین معنای تحت عزت و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتن دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535) و البته در تمامی این آیات منافاتی ندارد که معنای سایه ظاهری هم در کار بوده باشد.
▪️این ماده وقتی به صورت فعل به کار میرود میتواند به معنای فعل تام باشد ویا فعل ناقص:
▫️در صورتی که فعل تام باشد به همان معنای «سایه افکندن» است (وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ، بقرة/57)،
▫️اما به صورت فعل ناقص (فعل کمکی) که به کار میرود (ظلَّ یفعل) به معنای انجام دادن کار در روز است (لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ؛ روم/51)، چرا که سایه داشتن امور، وضعیتی است که مختص روز است و شب خودش سایه است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و در این حالت گاه با حذف یکی از «لـ»هایش همراه است (فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ،واقعة/65؛ ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً؛ طه/97)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
▪️«ظُلَّة» چیزی است که به شکل سایبان باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و برخی گفتهاند که علاوه بر این، به ابری که هم سایه افکند «ظُلَّة» گویند که البته غالبا برای وضعیت وخیم و ناگواری به کار میرود (وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ، اعراف/171؛ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ، شعراء/189؛ وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ، لقمان/32) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
▪️«ظُلَل»، جمع «ظُلَّة» است، همانند «غُرْفَة» که جمع آن «غُرَف» است؛
اما
▪️«ظلال» هم میتواند جمع «ظِلّ» باشد (يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ، نحل/48) و هم جمعِ «ظُلَّة»، همانند «حُفْرَة» که جمع آن «حِفَار» است (أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ، بقرة/210)
▪️«ظلیل» (َ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً؛ نساء/57) صفت مشبهه است و به معنای چیزی است که در اتصافش به صفت سایه افکندن ثبات و دوام داشته باشد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص168) و برخی چنین توضیح دادهاند که سایهای است که سایه افکندنش پر و پیمان (فائض) (مفردات ألفاظ القرآن، ص536) و دائمی باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و بتواند شخص را از گرمای آزاردهنده حفظ نماید (انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ، لا ظَليلٍ وَ لا يُغْني مِنَ اللَّهَبِ؛ مرسلات/30-31) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
ماده «ظلل» و مشتقات آن جمعا 33 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
🔹الْحَرُورُ
ماده «حرر» در معانی متعددی به کار رفته است.
▪️برخی کوشیدهاند اینها را به دو معنای نهایی برگردانند:
▫️یکی حرارت و گرما در مقابل برودت و سرما؛ و
▫️دوم حُر و آزاد و بری از عیب و نقص بودن در برابر بردگی و بنده بودن.
📚(معجم مقاييس اللغة، ج2، ص6-7)
▪️اما برخی بر این باورند که معنای اصلی این ماده همان حرارت است، و معنای آزادی را هم به آن برگردانند با این توضیح که حرارت حاصل حرکت است (همان گونه که برودت و سرما با ثبات و بیتحرکی همراه است، چنانکه بَرَدَ به معنای «ثَبَت» است) و حُر به معنای کسی است که متصف به حرارت و حرکت و عمل و فعالیت میشود و این در جایی است که شخص اخیتاردار خویش و آزاد باشد.
📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص224)
هرچه باشد در قرآن کریم هر دو معنا به کار رفته است:
▪️در معنای حرارت،
▫️علاوه بر کلمه «حَرّ» (به معنای داغ) (وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا، توبه/81؛ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ، نحل/81)
▫️کلمه «حرور» به کار رفته (وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ فاطر/21) که غالبا آن را به معنای «باد داغ و سوزان» دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص224) و بسیاری تصریح کردهاند که به هر باد سوزانی که در شب یا روز بوزد «حرور» میگویند 📚(معجم مقاييس اللغة، ج2، ص7) در مقابل «سموم» که بادهای سوزانی است که در روز و وقتی خورشید در آسمان است، میوزد
🔖(توضیح بیشتر این دو کلمه در تدبر3 خواهد آمد)
▪️در معنای آزادی نیز برخی توضیح دادهاند که بر دو قسم است:
▫️یکی به معنای کسی که تحت مالکیت دیگری نیست یعنی «حُرّ» (آزاد) است (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ؛ بقره/178) و به آزاد کردن یک انسان «تحریر» گفته میشود (تَحْريرُ رَقَبَةٍ؛ نساء/92 و مائده/89 و مجادله/3)
▫️و دیگری در جایی که کسی از قید و بند گناهان و زشتیها آزاد است و بنده شهوات و هواپرستی و ... نیست و ظاهرا در آنجا که مادر حضرت مریم نذر میکند که فرزندش را «مُحَرَّر» (آزاد شده) قرار دهد (رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً؛ آلعمران/35)، به این معناست که او را از هرگونه بهرهوری دنیوی کنار بدارد و وقف عبادت و بندگی خداوند کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص224)
▪️از این ماده کلمه «حریر» (به معنای پارچهای بسیار لطیف و نازک) در قرآن کریم به کار رفته است (لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ؛ حج/23 و فاطر/33) که گفتهاند هر پارچهای که از ابریشم درست شده باشد «حریر» گویند 📚(فقه اللغة، ص45) برخی با توجه به اینکه این کلمه به عنوان لباس بهشتیان مطرح شده (و نیز: وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً؛ انسان/12) گفتهاند که وجه تسمیهاش بدین جهت است که در این ماده اشارهای است به حرکت و فعالیت مطلوب و تحولاتی که انسان بدانها مایل است؛ اما چهبسا احتمال قویتر این است که این کلمه از زبان دیگری وارد زبان عربی شده باشد و ربطی به ماده «حرر» در دو معنای فوق نداشته باشد. 📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص225)
ماده «حرر» جمعا 13 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
☀️1) معاذ بن جبل میگوید: با رسول الله ص در سفری بودیم؛ به ایشان عرض کردم که یا رسول الله! مطلبی به ما بفرما که از بهرهای ببریم.
فرمود:
اگر زندگانی خوشبختان و مرگ شهدا و نجات در روز حشر و سایه در روز سوزان و هدایت در روز گمراهی میخواهید، قرآن بیاموزید که همانا آن کلام خداوند رحمان و حرز [= دفعکننده بلا] در برابر شیطان و سنگینکننده کفه ترازو [در قیامت] است.
📚روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن (ابوالفتوح رازی)، ج1، ص21 ؛جامع الأخبار(للشعيري)، ص41
وَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي سَفَرٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ حَدِّثْنَا بِمَا لَنَا فِيهِ نَفْعٌ فَقَالَ ص:
إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاةَ يَوْمَ الْحَشْرِ [الْحَسْرَةِ] وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَی يَوْمَ الضَّلَالَةِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَان.
✅ @Yekaye
☀️2) خطبهای توحیدی از امیرالمومنین ع روایت شده که با اندک تفاوتی از امام رضا ع همان مضامین روایت شده است.
این دو به ترتیب بدین بیاناند:
🔅الف. امیرالمومنین ع:
... و به ضدیتی که بین امور انداخت، معلوم میشود که او ضدی ندارد؛
و به اینکه اشیاء را مقارن هم قرار داد معلوم میشود که قرینی ندارد.
ضدیت انداخت بین نور با ظلمت، و وضوح با ابهام، و خشکی با تَری، و داغی با سردی؛
درهمگردآورندهی بین ناسازگاریهایشان است، و نزديكسازندهی دوریهایشان ، و جداگرداننده نزديكيهایشان ..
📚نهج البلاغة، خطبه 186
وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْوُضُوحَ بِالْبُهْمَةِ وَ الْجُمُودَ بِالْبَلَلِ وَ الْحَرُورَ بِالصَّرَدِ [بِالصَّرْدِ] مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَعَادِيَاتِهَا مُقَارِنٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا مُقَرِّبٌ بَيْنَ مُتَبَاعِدَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا
🔅ب. امام رضا ع
... به شباهت برقرار کردنش بین اشیاء معلوم میشود که شبیهی ندارد؛
و به ضدیتی که بین امور انداخت، معلوم میشود که او ضدی ندارد؛
و به اینکه اشیاء را مقارن هم قرار داد معلوم میشود که قرینی ندارد.
ضدیت انداخت بین نور با ظلمت، و سایبان با باد سوزان [یا: سایه با آفتاب داغ]
درهمگردآورندهی نزديكيهایشان است، و جداگرداننده دوریهایشان، ...
📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص70
و من كلام الإمام علي بن موسی الرضا ع في التوحيد رَوَاهُ عَنْهُ مُحَمَّدُ بْنُ زَيْدٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ: كُنْتُ قَائِماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع بِخُرَاسَانَ وَ حَوْلَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرِهِمْ وَ هُوَ يَتَكَلَّمُ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَال ...
بِمُشَابَهَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُلِمَ أَنْ لَا شِبْهَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَضْدَادِ عُلِمَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الظِّلَّ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 21 💐 ترجمه و نه سایه [سایبان] ، و
.
1️⃣ «وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ»
ظل هم به معنای سایه است و هم سایبان، و حرور، هم به معنای باد سوزان است، هم شدت حرارت آفتاب، و هم هر چیز بسیار پرحرارتی. اما اینکه اینها کنایه از چیست، دیدگاههای متفاوتی بیان شده است، که البته همگی آنها میتواند مد نظر باشد.
مقصود از ظل و حرور، به ترتیب، عبارت است از:
🍃الف. بهشت و جهنم
📚(کلبی، به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634؛ سدی، به نقل از الدر المنثور، ج5، ص249)
🍃ب. برخی گفتهاند در این موارد، خود این امور، از این جهت که با هم ضدیت دارند مورد توجهاند، یعنی خداوند خواسته مثالهایی از امور متضاد بیاورد تا توجه دهد که همان طور که این امور مساوی نیستند عبودیت خداوند - که دعوت به آن، هدف اصلی این آیات است- نیز با ضد آن (مانند شرک ورزیدن و ..) برابر نیست.
📚(به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634)
🍃ج. سایه شب و تندبادهای داغ روز
📚(به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634)
🍃د. مردم و چارپایان
📚(تفسیر قمی، ج2، ص208)
🍃ه. ثواب و عقاب
📚(تفسیر الصافی، ج4، ص236)
و یا به تعبیر دیگر، تمثیلی است از حق و باطل؛ و ثواب و عقابی که بر پیروی از آنها مترتب میشود
📚(البحر المحيط، ج9، ص25)
🍃و. مومن و کافر
📚(تفسير نور، ج9، ص491)
🍃ز. ...
✅ @Yekaye