🔹أصْحابُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «صحب» در اصل دلالت دارد بر نزدیک و قرین هم قرار گرفتن؛ و وقتی چیزی با چیز دیگر ملائم و سازگار شد تعبیر «استصحبه» به کار میبرند و
«صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته میشود، اعم از اینکه این ملازمت با بدن باشد یا با عنایت و اهتمام؛ و
▫️برخی هم معنای اصلی آن را معاشرتی که در مسیر دنیا، در برنامههای ظاهری یا باطنی، تداوم داشته باشد دانسته اند.
▫️البته برخی از اهل لغت با اینکه رواج کاربرد «صاحب» در معنای «قرین» را قبول دارند، اما اصل این ماده را «حفظ کردن» میدانند که فقط در نسبت بین انسانها به کار میرود، و بر یک نوع انتفاع، دست کم در یکی از طرفین، دلالت دارد؛ برخلاف قرین که در نسبت بین اشیاء هم به کار میرود و بر صرف کنار هم قرار داشتن و در یک مسیر بودن دلالت دارد؛
▫️و شاهدی بر اینکه در اصل ماده «صحب» معنای «حفظ» نهفته، آن است که عرب تعبیر «صحبك الله» را به معنای «خداوند حفظت کند» به کار میبرند؛ چنانکه در «لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ» (انبیاء/۴۳) نیز ظاهرا در همین معنا به کار رفته است؛
هرچند که برخی این کلمه در این آیه را هم در همان معنای مصاحبت و همنشینی گرفته و گفتهاند «إصحاب للشیء» به معنای منقاد و مطیع بودن در برابر آن چیز است؛ به نحوی که آن دیگری را صاحب وی میگرداند، و به همین مناسبت، مقصود در این آیه هم آن است که آنان را از جهت این معبودهای دروغینشان هیچ آرامش و راحتی و رفقی در کار نخواهد بود که مصاحب و همراه ایشان باشد؛
ولی اغلب اهل لغت، این را در همان معنای حفظ کردن و جوار و پناه دادن دانستهاند؛ و خود همین مفهوم منقاد و مطیع بودن نیز دلالت بر نوعی حفاظت کردن از جانب شخص مقابل دارد.
▪️راغب اصفهانی که اصل معنای این ماده را ملازمت و همراهی دانسته، توضیح داده که این ماده در عرف در مواردی اطلاق میشود که این همراهی زیاد باشد، و این ماده دلالت بر طول همنشینی و ملازمت دارد و بدین جهت تعبیر «مصاحبت» و «اصطحاب» بلیغتر از تعبیر «اجتماع» است: هر اصطحابی اجتماع است اما هر اجتماعی اصطحاب نیست؛
و چهبسا اینکه پیامبر را در مقام دفاع از اینکه ایشان دیوانه نیستند «صاحب» آنان خواندهاند (ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ، تکویر/۲۲؛ ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، اعراف/۱۸۴؛ ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ، سبأ/۴۶) بدین جهت باشد که وی مدتها در میان آنان زیسته و با آنان بوده و آنان ظاهر و باطن وی را میشناسند و در واقعا در او دیوانگی و جنونی ندیده بودند.
▪️اما نکته قابل توجه این است که راغب اشاره میکند که این ماده هم در جایی که شخص مافوق و حاکم بر بقیه باشد (مانند صاحب الجیش) و هم در جایی که تحت سلطه قرار گرفته باشد (مانند صاحب الامیر) به کار میرود [به عنوان یک مثال قرآنی، میتوان به «أَصْحابَ النَّارِ» اشاره کرد که هم در مورد جهنمیان که آتش بر آنان مسلط شده به کار رفته، مانند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّار (تغابن/۱۰)؛ و هم در مورد فرشتگان موکل بر جهنم که بر آتش آن مسلطاند، مانند: «ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَة» (مدثر/۳۱)]؛
و به همین جهت همراهی زیاد است که به مالک یک چیز و کسی که اختیار تصرف در چیزی را داشته باشد صاحب آن گفته میشود؛
اما با توجه به اینکه صاحب بدین معنا در قرآن کریم به کار نرفته است؛ بلکه عمده کاربردهایش در جایی است که به خاطر کثرت ملازمت و همراهی با کسی یا امری (أَصْحابُ مُوسى، أَصْحابَ السَّبْتِ، أَصْحابُ الْجَنَّةِ، أَصْحابَ النَّارِ، أَصْحابِ السَّعيرِ، أَصْحابِ الْجَحيمِ، أَصْحابَ الْقَرْيَةِ، أَصْحابِ مَدْيَنَ، أَصْحابِ الْقُبُورِ) ویا به مناسبت اینکه نام آنان با آن واقعه و یا آن چیز گره خورده (أَصْحابَ الْكَهْفِ، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ، أَصْحابَ الرَّسِّ، أَصْحابَ السَّفينَةِ، أَصْحابُ الْأَعْراف، َ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ، أَصْحابُ الْحِجْرِ، أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ، أَصْحابَ الْيَمينِ، أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، أَصْحابُ الشِّمالِ) آنان را صاحب و اصحاب آن امر خوانده است، بتوان نظر کسانی که نوعی معنای حفظ را هم در این ماده دخیل دانستهاند ترجیح داد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «صحب»
▪️این ماده به صورت فعل تنها در باب مفاعله در قرآن کریم به کار رفته است (صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً، لقمان/۱۵؛ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنی، کهف/۷۶) و ظاهرا وقتی به باب مفاعله میرود دلالت بر طرفینی بودن این مصاحبت دارد؛
و برخی بر اساس همین احتمال بوده که گفتهاند علت اینکه زنِ شوهردار را «صاحبة»ی شوهرش – و نه «مُصاحَبَة» – گفته شده (يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ، عبس/۳۴-۳۶؛ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ، معارج/۱۲-۱۱؛ وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً؛ جن/۳؛ َ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ، انعام/۱۰۱) همین تاکید بر یک طرفه بودن نیاز به مصاحبت است؛ یعنی زوجه به فطرتش و به اقتضای جریان معیشتش نیازمند به صحبت و تعلق به همسرش است؛ اما زوج به طبیعت خویش و به اقتضای وظایف و جریان امورش که تلاش و کسب روزی برای معیشت خانواده برعهدهاش است، چنین نیست که دائما اهتمام و فکرش مشغول همسرش باشد و به مصاحبت وی مشغول شود.
🔖جلسه 966 http://yekaye.ir/an-nesa-4-36/
@yekaye
🔹الْمَيْمَنَةِ
قبلا بیان شد که
▪️اصل ماده «یمن» را غالبا از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانستهاند (وَ ما تِلْكَ بِیمینِكَ یا مُوسى، طه۱۷؛ وَ لا تَخُطُّهُ بِیمینِكَ، عنکبوت/۴۸؛ فَراغَ عَلَیهِمْ ضَرْباً بِالْیمینِ، صافات/۹۳) که بعدا به مناسبتهای مختلف در معانی «قدرت» (چون دست راست غالبا قویتر از دست چپ است)، «یُمن» و برکت (چون عرب سمت راست را غالبا به فال نیک میگرفت)، و «قسم خوردن» (چون هنگام همقسم شدن غالبا دست راست را در دست هم میگذاشتند) به کار رفته است.
▫️برخی هم گفتهاند معنای محوری این ماده چیزی است که ابزار قوت و یاری اساسی برای هر کاری باشد؛ و دست راست را هم به این مناسبت که عموم انسانها برای اقدام به هر کاری دست راستشان را جلو میآورند، «الید الیمنی» خواندهاند؛
▫️اما برخی اصل معنای این ماده را مشتمل بر سه مولفه «قوت» در مسیر «خوبی» همراه با نوعی «زیادت» و فزونی دانستهاند که در مقابل «شوم» است که ضعف و در مسیر بدی و خواری میباشد و معتقدند که «یمین» به معنای سوگند، اگرچه تناسبی با معنای عربی واژه دارد، اما در اصل از زبانهای عبری و سریانی گرفته شده است.
▪️چون اشیاءرا غالبا با دست میگیرند و با دست راست بسیاری از کارها را انجام میدهد، به طور استعاری تعبیر در قبضه قدرت خداوند بودن (وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ زمر/۶۷) گاه با تعبیر «یمین» برای خداوند به کار رفته است، چنانکه در ادامه همین آیه میفرماید: «وَ السَّماواتُ مَطْوِیاتٌ بِیمِینِهِ» و یا از اینکه خداوند بخواهد با قوت چیزی را منع و دفع کند با تعبیر «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیمِینِ» (حاقة/۴۵) یاد شده است.
و
▪️ البته به تبع دست راست، بر مطلق سمت و جهت راست هم کلمه «یمین» اطلاق میشود: «لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فی مَسْكَنِهِمْ آیةٌ جَنَّتانِ عَنْ یمینٍ وَ شِمالٍ» (سبأ/۱۵) «یتَفَیؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیمینِ وَ الشَّمائِلِ» (نحل/۴۸) «وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْیمینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ» (کهف/۱۷) «وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیمینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ» (کهف/۱۸) «یسْعى نُورُهُمْ بَینَ أَیدیهِمْ وَ بِأَیمانِهِمْ» (حدید/۱۲)و البته گاه از تعبیر «أیمن» هم برای اشاره به سمت راست استفاده میشود: «جانِبَ الطُّورِ الْأَیمَنَ» (طه/۸ و مریم/۵۲) « نُودِی مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیمَن» (قصص/۳۰)
▪️قرابت دو کلمه «یمین» به معنای دست راست و «یُمن» به معنای برکت و زیادتی در نعمت، نوعی مفهوم سعادت را در کلمه «یمین» اشراب نموده است، چنانکه خداوند از کسانی که به سعادت میرسند با تعبیر «اصحاب الیمین» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ؛ فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ؛ واقعة/۹۰-۹۱) و در مقابل، از کسانی که به شقاوت میافتند با تعبیر «اصحاب الشمال» [شمال به معنای دست چپ هم هست] یاد میکند؛ و در جای دیگر، تعبیر «میمنه» و «مشئمه» که مشخصا از یُمن و شومی است را برای این دو به کار میبرد: «فَأَصْحابُ الْمَیمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیمَنَةِ؛ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (واقعه/۹) و از این جهت نامه عمل را به دست راست دادن (فَأَمَّا مَنْ أُوتِی كِتابَهُ بِیمینِهِ؛ حاقه/۱۹ و انشقاق/۷) میتواند به طور ضمنی اشاره به یمن و برکت نامه عمل وی هم باشد.
🔖جلسه 951 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/
@yekaye
🔹فَأَصْحابُ = فـ+ أصحاب
حرف «فـ» را فاء برخی فاء استیناف (الجدول في إعراب القرآن، ج27، ص111) و برخی فاء عطف که برای تفریع به کار میرود (إعراب القرآن و بيانه، ج9، ص426) و برخی فاء تقسیم (که بیان اقسامی است که در آیه قبل به تعداد آنها اشاره شد) (مفاتيح الغيب، ج29، ص387) دانستهاند.
@yekaye
🔹 أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ
به لحاظ تحلیل نحوی، این عبارت را عموما یک جمله مرکب دانستهاند،
اولین «اصحاب المیمنة» مبتداست؛ و سپس خبر آن عبارتِ «ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» است که خود این عبارت، یک جمله اسمیه کامل است: «ما» که ادات استفهام است، مبتدا؛ و «اصحاب المیمنة»، خبر آن است.
🤔اما چنین تعبیری واقعا چه معنایی دارد؟
اساساً چگونه جمله استفهامی قرار است خبر بدهد از مبتدا، که به لحاظ نحوی آن را خبر بشماریم؟
▪️یک پاسخ ساده این است که در واقع، کل این مطلب را یک جمله استفهامیه بدانیم؛ یعنی گویی گفته شده «اصحاب المیمنه ما هُم؟» که به جای ضمیر، اسم ظاهر آمده برای تعظیم امر
📚(مفاتيح الغيب، ج29، ص388).
▪️اما تحلیل دیگری که اکثر مفسران این را اختیار کردهاند، و دلالت بر یک بلاغت و زیبایی در کلام دارد این است که که درست است که «ما» اصطلاحاً ماء استفهامیه است، اما در اینجا دلالت بر تعجب دارد؛ و این جمله، جمله تعجب است؛ و تعجب میتواند در مقام خبر واقع شود
📚(جامع البيان (طبری)، ج27، ص98-99 )
در واقع، این نوع بیان، استفاده از یک صنعت بلاغی است؛ بدین صورت که متکلم شروع به بیان مطلبی میکند، مبتدا را میگوید اما هنوز خبر را نداده، ساکت میشود و به جای گفتن خبر [= بیان اطلاعات درباره مبتدا] اشاره میکند که مطلب به گونهای است که شنونده توان شنیدنش را ندارد؛ مانند اینکه کسی بگوید «میخواهم از آنچه بر من گذشته به تو خبر دهم» و بلافاصله حدیث نفس کند: «اما نه، نمیخواهم نگرانت کنم». به تعبیر دیگر، در اینجا متکلم سخن گفتن درباره موضوعی را شروع کرده، اما پس از اشاره به موضوع، مطلبی درباره آن نگفته، و از مخاطب پرسیده، «آخر، تو در این باره چه میدانی»، که این سوالش دلالت دارد که گویی هیچ چیزی در این باره نمیدانی؛ یعنی همان طور که گاه از شدت وضوح، خبر برای مبتدا ذکر نمیشود (مثلا وقتی سوال میشود: «مَن جاء؟» صرفا میگوییم: «زید»؛ و نمیگوییم: «زیدٌ جاء») گاهی هم برای نشان دادن شدت خفا و غریب بودن مطلب، خبر گفته نمیشود.
📚(مفاتيح الغيب، ج29، ص388-389 )
@yekaye
☀️1) سلمان فارسی روایت کرده است:
در مریضیای که پیامبر ص جان به جانآفرین تسلیم کرد، بر ایشان وارد شدم و در مقابلشان نشستم. حضرت فاطمه س هم وارد شد؛ و هنگامی که حال و روز ایشان را دید، بغض گلویش را گرفت و اشک از دیدگانش جاری شد.
چون نگاه پیامبر ص به او افتاد، فرمود: دخترکم! چرا گریه میکنی؟
گفت: و چگونه نَگِریَم در حالی شما را در این حال و روز میبینم. یا رسول الله! بعد از تو چه کسی را خواهیم داشت؟
فرمود: خدا را دارید؛ بر او توکل کنید و صبر پیشه سازید همان گونه که پدرانت که پیامبر بودند، و مادرانت که همسران آنها بودند، صبر پیشه میکردند. فاطمه جان! آیا نمیدانستی که خداوند تبارک و تعالی پدرت را انتخاب کرد و او را نبی قرار داد و به رسالت فرستاد؛ سپس علی ع را به همسری تو درآورد و او را وصی قرار داد به طوری که او بعد از پدرت بیشترین حق را بر مسلمانان دارد و پیش از همه اسلام آورد و بیش از همه خطر کرد و اخلاقش از همه نیکوتر بود و برای خدا و برای من شدیدتر از همه غضبناک شد و قلبش از همه شجاعتر بود و ثابتقدمتر و سینهفراختر و گشادهدستترینِ اشخاص بود؟
حضرت فاطمه س بسیار خوشحال شد؛ رسول خدا ص فرمود: دخترکم! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله یا رسول الله! شادم کردی و غمگینم کردی.
فرمود: دنیا این گونه است که شادیاش با غم آمیخته است. آیا دلت میخواهد که درباره همسرت باز هم از خوبیهایش بگویم؟
گفت: بله یا رسول الله!
فرمود: همانا علی ع اولین کسی است که به خدا [و من] ایمان آورد و او پسرعموی رسول خداست و برادر رسول و وصی رسول و همسر دختر رسول الله ص است و دو فرزندش نوههای دوست داشتنی رسول الله ص است و عمویش [حمزه] سیدالشهدا، عموی رسول الله ص است؛ و برادرش جعفر است که در بهشت پرواز میکند و پسر عموی رسول الله ص است؛ و مهدیای که پشت سرش حضرت عیسی ع نماز میگذارد، از تو و اوست؛ اینها ویژگیهایی است که پیش و پس از وی به هیچکس داده نشده، ای دخترکم! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله یا رسول الله!
فرمود: آیا دلت میخواهد که درباره همسرت باز هم از خوبیهایش بگویم؟
گفت: بله!
فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی خلایق را دو دسته کرد و من و همسرت را در آن دسته بهتر قرار داد؛ و این سخن خداوند عز و جل است که: «اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست» (واقعه/۸)؛ سپس این دوتا را سهتا کرد و من و شوهرت را در بهترینِ این سهتا قرار داد و این همان سخن خداوند است که میفرماید: «وسبقتگیرندگان سبقتگیرندگان، آناناند که مقرباناند در بهشتهای نعمت» (واقعه/۱۰-۱۲)
📚تفسير فرات الكوفي، ص۴۶۴-۴۶۵
👇متن حدیث👇
@yekaye