.
⏹ 11) «إِلَی اللَّهِ الْمَصيرُ»
هستى، هدفمند و داراى حركت تكاملى است.
📚(تفسير نور، ج7، ص489)
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
718) 🌺وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ
.
⏹ 12) «إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
انسان و هر موجودی، سیری را در وجود خود طی میکند و آخرش هرچیزی شد، «مصیرِ» (= شدنِ، عاقبتِ) او همان است؛ و «مصیرِ» همگان خداست.
💠تاملی در حقیقت #جهنم برای جهنمیان
🌀سوال
چگونه است که در این آیه (و 11 آیه دیگر) «مصیر» و شدنِ نهایی همگان را خداوند معرفی نموده است، ولی در 11 آیه مأوی و جایگاه عدهای را «جهنم» یا «نار» معرفی کرده و تعبیر «بئس المصیر» را به کار برده است. بالاخره آیا اینان که «مصیر»شان جهنم است، «مصیر»شان خدا نیست؟
📝پاسخ
غایت و نهایت حرکت هر موجودی خداوند است و در عالَم مقصد و مقصودی جز او وجود ندارد؛
البته این مقصد و مقصود برای انسانها دو گونه میتواند باشد:
🔺گاهی خودشان این را هدف خود قرار میدهند و با خوشی و خرمی به این مقصد و مقصود میرسند، اینان کسانیاند که به خدا میرسند و از این رسیدن اوج لذت را میبرند و از این رو، جایگاهشان بهشت است.
🔻اما برخی به خیال خود برخلاف این هدف میخواهند سیر کنند؛
اما آنان نیز مقصدی جز خدا نخواهند داشت، اما وقتی به آن مقصد میرسند، پوچ بودن تمامی آمال و آرزوهایی که هدف خود قرار داده بودند را میبینند و چنان کور، و از حقیقت دور شدهاند که رسیدن به خدا برای آنان جز عذاب و ناخشنودی و درد و شکنجه نیست.
این وضعیت جهنم، نهایت سیری است که خود آنها در وجود خویش، در پیش گرفتهاند؛ که البته بد بازگشتگاهی است.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
718) 🌺وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ
.
⏹ 13) «وَ مَنْ تَزَكَّی فَإِنَّما يَتَزَكَّی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصيرُ»
اینکه «صیرورت» مقصد نهایی تحولات وجودی همگان تنها خداست. چه ربطی به مطالب قبل دارد؟
🍃الف. میخواهد بفرماید در حالی که هرکس تزکیه کند ثمرهاش به خودش میرسد، اما این پاک شدن، امری نیست که به هدر برود؛ بلکه همگان به سوی خداوند رهسپارند و او پاداش و جزای هرکس را به فراخور عملش میدهد؛ و این کسانی که پاک شدهاند بهترین پاداشها را میگیرند.
📚(الميزان، ج17، ص36)
🍃ب. این عبارت میتواند جمعبندی چند آیه قبل باشد. از آنجا که وعده خدا را مطرح کرد تا آنجا که تنها منشأ عزت را خدا دانست، و آنجا که همه را فقیر و محتاج خداوند معرفی نمود؛ میخواهد نشان دهد که نهتنها ختم کار همه شما، بلکه ختم همه امور به خداست و او هم سررشته امور را به دست دارد و هم پایان امور را؛ پس زندگی را جز با او نباید تنظیم کرد.
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
719) 🌺 وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ 🌺
سوره فاطر (35) آیه 19
💐 ترجمه
و نه یکسانند کور و بینا؛
21 رجب 1439
1396/1/19
✅ @Yekaye
🔹الْأَعْمی
▪️ماده «عمی» در اصل در مورد پوشاندن و از معرض دید مخفی کردن به کار میرود، چنانکه به ابر بسیار انبوه «عَمَاء» و به تکهای از آن «عَمَاءة» گفته میشود.
📚(معجم مقاييس اللغة، ج4، ص135)
▪️معنای بسیار رایج و پرکاربرد این کلمه «فقدان بینایی» است، و بقدری این معنا شیوع دارد که برخی گفتهاند اصل این ماده درباره عدم بینایی است، اعم از عدم بینایی چشم (بَصَر) ویا عدم بینایی دل (بصیرة)
📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص280؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص588)
🔘 دو کلمه «عَمی» و «أَعْمى» به معنای کور و نابینا، و مفرد است (أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى؛ عبس/2) ؛
🔘و جمعِ مکسر آن به صورت «عُمْي» (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ؛ بقره/18) و «عُمْيَان» (لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً؛ فرقان/73) میباشد؛
🔘و جمع سالم آن به صورت «عمون» و «عمین» (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ؛أعراف/64) (مفردات ألفاظ القرآن، ص588)
🔲 البته کلمه «عَمى» به عنوان مصدر (به معنای «کوری و نابینایی») هم به کار میرود (ْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى، فصلت/17؛ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى، فصلت/44).
▪️چنانکه اشاره شد «عمی» هم برای فقدان «بَصَر» (چشم ظاهر) به کار میرود و هم برای فقدان «بصیرة» (چشم باطن، چشم دل)؛
و برخی خواستهاند شبیه تفاوت بین «بصر» و «بصیرة» را در مورد ماده «عمی» نیز بیابند (به صورت «عَمْي» و «أَعْمَى» و ...)
اما به نظر میرسد این ماده در هر دو مورد به کار میرود و مانند «بصر» و «بصیرة» نیست که صرفاً از روی لفظ آن بتوان معنا را تفکیک کرد؛
مثلا در آیه «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (حج/46) فعل «عمی» ابتدا در مورد چشم و سپس در مورد دل به کار رفته؛ و یا در آیه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا» (إسراء/72) میتوان دید که کلمه «أعمی» ابتدا در مورد کورباطنی، و سپس درباره کوری ظاهری به کار رفته است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص588)
▪️تعبیر «عَمِيَ عليه» به معنای آن است که امر بر شخص مشتبه شد چنانکه گویی در قبال آن امر، او نابیناست (فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ، ص/66؛ وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ، هود/28).
(مفردات ألفاظ القرآن، ص589)
و برخی این را به همان معنای اصلی «پوشیده و ملتبس شدن» امر بر شخص برگرداندهاند
📚(معجم مقاييس اللغة، ج4، ص134)
ماده «عمی» و مشتقات آن جمعا 33 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
🔹الْبَصيرُ
درباره ماده «بصر» قبلا بیان شد که
▪️برخی گفتهاند به معنای «چشم» 📚(کتاب العین، ج۷، ص۱۱۷) ویا «قوه بینایی» 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۲۷) است و
▪️برخی گفتهاند به معنای «علم به چیزی» است 📚(معجم المقاييس اللغة، ج1، ص۲۵۴) و
▪️برخی هم این گونه بین این سخنان جمع کردهاند که: به معنای «علمی است که با نظر کردن (خواه نظر کردن [ظاهری] چشم و خواه نظر کردن [باطنی] قلب) حاصل میشود» 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۲۸۰)، علمی که مثل دیدن، کاملا آشکار است 📚(الفروق في اللغة، ص۷۵).
▪️همچنین در تفاوت «بصر» با «عین» (= چشم) گفتهاند «چشم، ابزار دیدن است؛ اما بصر، اسم برای خود دیدن است؛ لذا به کسی نابیناست میگویند: «عین» او کور (عمیاء) است، نه اینکه «بصر» او کور است.
📚(الفروق في اللغة، ص۷۵)
▪️«بصیر» بر وزن فعیل، و به معنای فاعل است (یعنی بیننده)
📚 (کتاب الماء، ج۱، ص۲۵۳)
و مخصوصا وقتی به صورت «بصیرة» میآید دلالتش بر نظر کردن با قلب خیلی بیشتر میشود
📚(مفردات، ص۱۲۷؛ کتاب الماء، ج۱، ص۲۵۳).
▪️جمع «بَصَر»، «أبصار» است؛ و جمع «بصیرت»، «بصائر» 📚(مفردات، ص۱۲۷) و هردو در قرآن کریم آمده است: (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ؛ انعام/۱۰۳) و (قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُم؛ انعام/۱۰۴)
ماده «بصر» و مشتقات آن جمعا 148 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔖جلسه 91 http://yekaye.ir/yusuf-012-108/
✅ @Yekaye
🔅 1) امام زینالعابدین در ضمن حدیثی طولانی فرمودند:
همانا خدا برای بندهاش چهار چشم قرار داده است:
دو چشم که با آن نسبت به کار دین و دنیایش بصیرت یابد
و دو چشم که با آن به بصیرت در امر آخرتش برسد.
پس اگر خدا خیر بندهای را بخواهد، دو چشمی را که در قلبش قرار داده بر او باز میکند تا با آن نسبت به آنچه در امر آخرتش بر او نهان است بینا شود؛
و اگر برای او غیر این را خواهد قلبش را با آنچه در آن است رها میکند.
📚الخصال، ج1، ص240
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ يَقُولُ فِيهِ:
أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْيُنٍ عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ وَ عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ لَهُ الْعَيْنَيْنِ اللَّتَيْنِ فِي قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَيْبَ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَيْرَ ذَلِكَ تَرَكَ الْقَلْبَ بِمَا فِيهِ.
✅ @Yekaye
🔅2) الف. از رسول الله ص روایت شده است:
کورترین (یا: بدترین) کوری، کوریِ دل است.
📚الكافي، ج8، ص81؛ الأمالي( للصدوق)، ص488
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُدَيْسٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ: سَمِعْتُ كَلَاماً يُرْوَى عَنِ النَّبِيِّ ص وَ عَنْ عَلِيٍّ ع وَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ فَعَرَضْتُهُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ هَذَا قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَعْرِفُهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ...
وَ أَعْمَى [شَرَّ] الْعَمَى عَمَى الْقَلْبِ ...
🔅ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است:
هنگامی که چشم از شهوت پر شود، دل از [دیدنِ] عاقبت کور شود.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص305
إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَيْنُ الشَّهْوَةَ عَمِيَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَةِ.
🔅ج. از امیرالمومنین ع روایت شده است:
هنگامی که شکم پر شود [ولو] از مباح، دل کور شود از [تشخیصِ راهِ] صلاح.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص360
إِذَا مُلِئَ الْبَطْنُ مِنَ الْمُبَاحِ عَمِيَ الْقَلْبُ عَنِ الصَّلَاح.
✅ @Yekaye
3) در جلسه 714، حدیث2 فرازی از خطبهای از امیرالمومنین ع گذشت.
جملات قبلی آن خطبه بدین بیان است:
اما بعد، پس همانا مکر و خدعه جایش در جهنم است؛ پس از خداوند بترسید و از صولت و خشمش برحذر باشید؛ همانا خداوند برای بندگانش بعد از اینکه هشدارها را تمام کرد و باب بهانه ها را بست، [باز هم سریعا] برای بندگانش طرد شدن و مبتلا شدن به «سنت استدراج از آن جایی که نمی دانند» [= نعمت دادن تا اینکه تدریجا به نابودی کشانده شوند] (اعراف/182) را نمیپسندد؛ و [سنت استدراج] به این است که تلاش و کوشش بنده را به بیراهه بکشاند تا وفای به عهد* را فراموش کند و گمان کند که کار خوبی می کند (کهف/104) و همواره چنین در گمان و امید و غفلتی از آنچه از خبرهای مهم [= آخرت] است بسر ببرد و بر نفس خویش گرهها بنهد و با تمام تلاش در هلاکت خویش بکوشد در حالی که بر مهلتی از جانب خداوند است ، با وجود عهدی [که در این مهلت بر گردن اوست؛ اما] همراه با غافلان سقوط میکند و همراه با گناهکاران صبحش را آغاز میکند و در مورد طاعت خداوند با مومنان مجادله می نماید و فریبکاریهای رفاهزدگان را نیکو میشمرد؛
اینان کسانیاند که دلهایشان برای شبهه باز و گشوده است و با دروغ و افترا بر دیگران گردنفرازی میکنند و گمان میکنند که این کارشان برای خداست؛
و این بدان جهت است که آنان بر اساس هوا و هوس عمل کردند و کلام حکما را تغییر دادند و با جهل و کوری آن سخنان را تحریف کردند و با آن درصدد ریاکاری و جلب شهرت برآمدند [و قدم برداشتند] بدون [اینکه در] راههای هدفمند و [بر اساس] علامتهایی در مسیر و [دیدن] منارههایی آشکار [حرکت کنند] تا سرآمدشان [سر رسید] و به آبشخوری که در آن وارد میشوند [درآمدند]؛
تا وقتی که خداوند از ثمره معصیتهایشان پرده برداشت و آنان را از سراپردههای غفلت بیرون آورد، در حالی که پشت کرده بودند، جلو آمدند؛ و در حالی که رو کرده بودند، عقب رفتند؛ و از آن آرزوهایی که در سر میپروراندند و خواستههایی که دنبالش بودند و مهلتی که گذرانده بودند، بهرهای نبردند، و آن وبال گردنشان شد؛ پس شروع کردند به فرار از آنچه درصددش بودند؛
و من شما را از اینچنین لغزشی بیم میدهم و شما را به تقوای الهیای فرامیخوانم که غیر از آن سودی نیست. پس هرکس اگر درباره آنچه در ضمیر خود مخفی کرده [که دلش میخواهد از هر کارش سودی ببرد] راست می گوید، بیاید [و تقوا پیشه کند تا] سودی برای خود ببرد؛
که همانا شخص بابصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و از آنچه مایه عبرت است نفعی بَرَد و راههای واضح را بپیماید و در آن از زمین خوردن در پرتگاهها اجتناب کند و از راه کوری فاصله بگیرد و سرکشان را در فساد خویشتن یاری نکند با گیج کردن در مورد مطلب حقی و یا تحریف در سخنی ویا تغییر دادن مطلب راستی؛ و لا قوة الا بالله ...
❇️* پی نوشت
مقصود از فراموشی «وفای به عهد» ظاهرا عهد و میثاق «الست بربکم» است که قبل از ورود در دنیا از همگان گرفته شده است.
📚تحف العقول، ص154-155؛ خطبه 153
✅ @Yekaye
👇 متن حدیث 👇
عن امیرالمومنین ع:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْمَكْرَ وَ الْخَدِيعَةَ فِي النَّارِ فَكُونُوا مِنَ اللَّهِ عَلَى وَجَلٍ وَ مِنْ صَوْلَتِهِ عَلَى حَذَرٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ بَعْدَ إِعْذَارِهِ وَ إِنْذَارِهِ اسْتِطْرَاداً وَ اسْتِدْرَاجاً «مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» وَ لِهَذَا يَضِلُّ سَعْيُ الْعَبْدِ حَتَّى يَنْسَى الْوَفَاءَ بِالْعَهْدِ وَ يَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ أَحْسَنَ صُنْعاً وَ لَا يَزَالُ كَذَلِكَ فِي ظَنٍّ وَ رَجَاءٍ وَ غَفْلَةٍ عَمَّا جَاءَهُ مِنَ النَّبَإِ يَعْقِدُ عَلَى نَفْسِهِ الْعُقَدَ وَ يُهْلِكُهُا بِكُلِّ جَهْدٍ وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَهْدٍ يَهْوِي مَعَ الْغَافِلِينَ وَ يَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبِينَ وَ يُجَادِلُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَسْتَحْسِنُ تَمْوِيهَ الْمُتْرَفِينَ فَهَؤُلَاءِ قَوْمٌ شَرَحَتْ قُلُوبُهُمْ بِالشُّبْهَةِ وَ تَطَاوَلُوا عَلَى غَيْرِهِمْ بِالْفِرْيَةِ وَ حَسِبُوا أَنَّهَا لِلَّهِ قُرْبَةٌ وَ ذَلِكَ لِأَنَّهُمْ عَمِلُوا بِالْهَوَى وَ غَيَّرُوا كَلَامَ الْحُكَمَاءِ وَ حَرَّفُوهُ بِجَهْلٍ وَ عَمًى وَ طَلَبُوا بِهِ السُّمْعَةَ وَ الرِّيَاءَ بِلَا سُبُلٍ قَاصِدَةٍ وَ لَا أَعْلَامٍ جَارِيَةٍ وَ لَا مَنَارٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَمَدِهِمْ وَ إِلَى مَنْهَلٍ هُمْ وَارِدُوهُ حَتَّى إِذَا كَشَفَ اللَّهُ لَهُمْ عَنْ ثَوَابِ سِيَاسَتِهِمْ [جَزَاءِ مَعْصِيَتِهِمْ] وَ اسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلَابِيبِ غَفْلَتِهِمْ اسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلًا فَلَمْ يَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَكُوا مِنْ أُمْنِيَّتِهِمْ وَ لَا بِمَا نَالُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لَا مَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ وَ صَارَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَبَالًا فَصَارُوا يَهْرُبُونَ مِمَّا كَانُوا يَطْلُبُونَ وَ إِنِّي أُحَذِّرُكُمْ هَذِهِ الْمَزَلَّةَ [الْمَنْزِلَةَ] وَ آمُرُكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي لَا يَنْفَعُ غَيْرُهُ فَلْيَنْتَفِعْ بِنَفْسِهِ إِنْ كَانَ صَادِقاً عَلَى مَا يَجُنُّ ضَمِيرُهُ فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ وَ تَفَكَّرَ وَ نَظَرَ وَ أَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ وَ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ الصَّرْعَةَ فِي الْمَهْوَى وَ يَتَنَكَّبُ طَرِيقَ الْعَمَى وَ لَا يُعِينُ عَلَى فَسَادِ نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ أَوْ تَحْرِيفٍ فِي نُطْقٍ أَوْ تَغْيِيرٍ فِي صِدْقٍ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ...
📚تحف العقول، ص154-155؛ خطبه 153
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
719) 🌺 وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 19 💐 ترجمه و نه یکسانند کور
.
1️⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ»
کور و بینا با هم یکسان نیستند.
در دنیا بسیاری از اوقات وضعیت ظاهری هدایتیافتگان و گمراهان شبیه همدیگر است و حتی گاه افراد گمراه، در ظاهر زندگی بهتر و خوشایندتری دارند.
اما
حقیقت این است که واقعا هدایتیافتهها و گمراهها یکسان نیستند.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
719) 🌺 وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 19 💐 ترجمه و نه یکسانند کور
.
2️⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ»
این آیه ناظر به کدام مطلب قبل است؟
🍃الف. عطف به آخرین جمله آیه قبل «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصيرُ: و بازگشت به سوی خداست» میباشد، یعنی در آنجا فرمود هر کس تزکیه کند برای خویش تزکیه کرده است؛ و اکنون میفرماید وقتی همه نزد خداوند برمیگردند شخص بصیری که تزکیه کرده با شخص کوری که تزکیه نکرده است یکسان نیستند.
📚(المیزان، ج17، ص36)
🍃ب. میتواند عطف به آیه 12 (وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ ...: دو دریا یکسان نیستند ...) باشد
📚(المیزان، ج17، ص36)
و در واقع میخواهد بفهماند آن دو دریای شیرین و شور همچنین استعاره است برای اهل بصیرت و کوردلان.
🍃ج. شرحی است بر این مطلب در آیه قبل که «هیچکس بار دیگری را بر دوش نکشد» که توضیح می دهد تفاوت انسانها را در قیامت، که هرکس بر اساس بینایی و کوریای که در دنیا داشته عمل کرده و هرکس باری متناسب با خویش را بر دوش دارد.
🍃د. ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
719) 🌺 وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 19 💐 ترجمه و نه یکسانند کور
.
3️⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ»
در مورد چشم ظاهری، برای ما بسیار واضح است که زندگی برای شخص کور و زندگی برای شخص بینا چه اندازه متفاوت است و شخص بینا هم چقدر بیشتر لذت میبرد و هم چقدر فعالیتهای متنوع تری را می تواند انجام دهد.
اگر توجه کنیم که حقیقت اصلی ما دل و روح ماست تا جسم و بدن ما، و اثرات جان و روان ما بسیار شدیدتر و عمیقتر است تا اثرات جسممان؛
👈 آنگاه درمییابیم که چقدر برخورداری از بصیرت دل زندگی را شیرینتر و امکان فعالیتهای متنوع تری را برای انسان مهیا میسازد. 👉
اگر این مطلب واضح شود وقوع کرامات عجیب از اولیای خدا و نیز ادعای لذت عظیمی که – با همه سختیهای ظاهریای که غالبا اولیای خدا را احاطه کرده – از زندگیشان میبرند برای ما غیرمنتظره نخواهد بود.
💠 تاملی با خویش
از دست دادن چشم و بینایی جسمانی برای هریک از ما بقدری دلخراش است که اگر اندک مشکلی برای بیناییمان پیش آید حاضریم عمده و چهبسا تمام دارایی خود را خرج کنیم تا چشممان سلامت یابد.
آیا مراقب چشم باطنمان هم هستیم⁉️
آیا اصول حفظ سلامتی را در مورد چشم باطنمان رعایت میکنیم‼️
🔖یکبار دیگر احادیث 2 و 3 را مرور کنید.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
719) 🌺 وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 19 💐 ترجمه و نه یکسانند کور
.
4️⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصيرُ»
📜 حکایت
از ابنعباس – که سالها در تفسیر شاگردی امیرالمومنین ع را کرده - در تاویل این آیات روایت شده است:
خداوند میفرماید «و نه یکسانند کور» یعنی ابوجهل «و بینا» یعنی علی بن ابیطالب ع
سپس می فرماید «ونه ظلمتها» یعنی ابوجهل که دلش بر اثر شرک سراسر ظلمت است؛« و نه نور» یعنی دل علی ع که مملو از نور است؛
سپس فرمود « ونه سایه» یعنی جایگاه حضرت علی ع در بهشت «و نه حرارت» یعنی جایگاه ابوجهل در جهنم؛
سپس همه را یکجا جمع کرد و فرمود« و نه یکسانند زندگان» یعنی علی ع و حمزه و جعفر و حسن ع و حسین ع و فاطمه س و خدیجه س، «و نه مردگان» یعنی کفار مکه.
📚شواهد التنزيل، ج2، ص154
أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ، أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عَلِيٍّ أَبُو عُمَرَ، حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ الْكَشِّيُّ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مَالِكٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ
فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى قَالَ: أَبُو جَهْلِ بْنُ هِشَامٍ «وَ الْبَصِيرُ» قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، ثُمَّ قَالَ: «وَ لَا الظُّلُماتُ» يَعْنِي أبو [أَبَا] جَهْلٍ الْمُظْلِمَ قَلْبُهُ بِالشِّرْكِ «وَ لَا النُّورُ» يَعْنِي قَلْبَ عَلِيٍّ الْمَمْلُوءَ مِنَ النُّورِ، ثُمَّ قَالَ: «وَ لَا الظِّلُّ» يَعْنِي بِذَلِكَ مُسْتَقَرَّ عَلِيٍّ [فِي] الْجَنَّةِ «وَ لَا الْحَرُورُ» يَعْنِي [بِهِ] مُسْتَقَرَّ أَبِي جَهْلٍ [فِي] جَهَنَّمَ، ثُمَّ جَمَعَهُمْ فَقَالَ: «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ» عَلِيٌّ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَ فَاطِمَةُ وَ خَدِيجَةُ «وَ لَا الْأَمْواتُ» كُفَّارُ مَكَّةَ.
✅ @Yekaye
.
720) 🌺 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 🌺
سوره فاطر (35) آیه 20
💐 ترجمه
و نه ظلمتها و نه نور؛
22 رجب 1439
1397/1/20
✅ @Yekaye
🔹الظُّلُمات
ماده «ظلم» در اصل بر دو معنا دلالت میکند:
▪️یکی ظلمت و تاریکی در مقابل نور و روشنایی؛
و
▪️ دیگری قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اصلی خود، که ظلم و ستم از این معنای دوم است
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۶۸؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۷).
▫️برخی معتقدند معنای اول هم به این معنای دوم برمیگردد، با این توجیه که اصل در عالم بر نور و روشنایی است و ظلمت و تاریکی، نبودن این اصل در جایگاه خود است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۱۷۴).
🔺معنای دوم آن (قرار ندادن چیزی در جای خود) بقدری عام است که حتی در مورد زمینی که در محصول مناسب نمی دهد هم به کار رفته است: «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» (کهف/33)
▪️«ظُلْمَة» که جمع آن «ظلمات» میشود را خداوند برای اشاره به جهل و شرک و فسق به کار برده است؛ همان گونه که برای مقابلات اینها از تعبیر «نور» استفاده کرده است.
و گاه تعبیر «در ظلمات بودن» و «کوری» به جای هم به کار میرود چنانکه در جایی میفرماید «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ»(أنعام/122) و در جای دیگر میفرماید «كَمَنْ هُوَ أَعْمى» (رعد/19) و یا در جایی میفرماید «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ»(أنعام/39) و در جای دیگر میفرماید «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ» (بقرة/18)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص537)
▪️همچنین تعبیر «أَظْلَمَ» (إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا؛ بقره/20) به معنای «در ظلمت واقع شدن» است📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص537) و با اینکه به باب افعال رفته اما ظاهرا فعل لازم است و شاهدش اینکه اسم فاعل آن «مُظلِم» به معنای کسی است که در ظلمت واقع شده است (وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ؛ یس/37؛ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً، یونس/27)
▪️البته تعبیر «أظلم» به عنوان صفت تفضیلی هم در قرآن کریم به کار رفته است (هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى؛ نجم/52) چنانکه فقط تعبیر «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن: چه کسی ظالمتر است از کسی که ...» 15 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
▪️کلمه «ظالم» واضح است که در معنای ظلم و تجاوز از حق به کار میرود، و چون تجاوز از حق عام است هر کسی که مرتکب هر گناه کوچک یا بزرگی شده باشد، شامل میشود
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص537)
«ظلوم» صیغه مبالغه است (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ، ابراهیم/34؛ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً، احزاب/72) که غالبا آن را در معنای ظلم و ستم گرفتهاند 📚(مثلا لسان العرب، ج12، ص373 و 375) اما شاید بتوان آن را در معنای شدت ظلمت هم به کار برد.
▪️درباره اینکه تعبیر «ظَلّام» به ظلم برمیگردد یا ظلمت هم اختلاف نظر است؛
▫️برخی بر این باورند که در اشعار عرب، تعبیر «ظلّام» به طور خاص در جایی که کاری در جای خود انجام نشده (برای نحر شتر، چاقو را در جای مناسب قرار ندهند)📚(تاجالعروس، ج۱۷، ص۴۵۰) ویا قبل از اینکه زمانش برسد انجام شود 📚(لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۶) به کار رفته است؛
▫️هر چند برخی بر این باورند که «ظلام» اسم است برای مصدر «ظلمت»📚 (معجم مقاييس اللغة، ج3، ص468). و البته در تمامی استعمالات این کلمه در قرآن کریم (آلعمران/۱۸۲، انفال/۵۱، حج/۱۰، فصلت/۴۶، ق/۲۹) همگی درباره نفى ظلم از خداوند در مورد بندگان (ان الله لیس/ ما ربک/ ما أنا، بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد) به کار رفته است.
ماده «ظلم» در مجموع 315 بار در قرآن کریم به کار رفته است که 26 بار آن در معانی ناظر به ظلمت و تاریکی میباشد.
✅ @Yekaye
🔹النُّورُ
▪️همگان متفقاند که ماده «نور» در اصل بر «روشنایی» دلالت میکند،
و البته برخی با توجه به برخی از مشتقات این ماده بر این باورند که در این ماده نوعی اضطراب و کم ثباتی هم نهفته است 📚(معجم مقاييس اللغة، ج5، ص369)
▪️در تفاوت «نور» و «ضوء: روشنایی» گفتهاند که
▫️کلمه «ضوء» از حیث روشناییبخشی و اشراق مورد توجه است؛ اما در «نور» خود نورانیت و روشن بودن. 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج12، ص309)
▫️اما برخی هم گفتهاند «ضوء و ضیاء» آن اجزای نور است که در هوا وارد میشود و هوا را روشن میکند و شاهدش هم این است که تعبیر «ضیاء النهار: روشناییِ روز» را به کار میبرند، اما تعبیر «نور النهار: نور روز» را به کار نمیبرند مگر اینکه مقصودشان «نور خورشید» باشد 📚(الفروق فى اللغة، ص308)
▫️برخی هم گفتهاند «نور» ضوء و روشناییای است که چشم را بر دیدن توانا میسازد، اعم از دیدنهای مادی یا معنوی 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص827).
🔸اما هیچیک از این تفاوتها با این مقدار از توضیحات، چندان قانعکننده به نظر نمیرسد، چرا که
▫️اگر در آیهای از آیات قرآن، ظاهرا نوعی دوگانگی بین این مشاهده میشود که یکی درباره خورشید و دیگری درباره ماه به کار رفته است:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُورا» (یونس/5)
▫️اما در دو آیه دیگر، به نظر میرسد که این دو به جای همدیگر هم به کار رفتهاند:
«الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ» (بقره/17) و
«يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ» (نور/35).
🔺با توجه به خصلت روشناییبخشی نور، این کلمه در معنای حسی محدود نشده، و در امور معنوی هم به کار رفته است و تعابیری مانند نور ایمان و نور عقل و نور قرآن و ... در ادبیات دینی بسیار رایج است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص827).
▪️«مُنیر» اسم فاعل در باب افعال است و به معنای «نور دهنده» و «روشنیبخش» میباشد
(كتاب مُنير، آلعمران/184 و فاطر/25 و حج/8 و لقمان/20؛ سِراجاً وَ قَمَراً مُنيراً، فرقان/61؛ وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً، احزاب/46)
▪️کلمه بسیار پرکاربرد دیگر از این ماده کلمه «نار» (آتش) است. برخی گفتهاند که اساساً روشنایی و حرارت با هم متلازمند و هر دو از تموج شدید در ذرات پدید میآیند، وقتی روشنایی مورد تاکید باشد از کلمه «نور» و وقتی حرارت مورد تاکید باشد از کلمه «نار» استفاده میشود
📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج12، ص309)
ماده «نور» جمعا 194 بار در قرآن کریم به کار رفته است که 6 بار آن، کلمه «منیر»، و 43 بار آن، کلمه «نور» و 145 بار آن، کلمه «نار» میباشد.
✅ @Yekaye