.
720) 🌺 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 🌺
سوره فاطر (35) آیه 20
💐 ترجمه
و نه ظلمتها و نه نور؛
22 رجب 1439
1397/1/20
✅ @Yekaye
🔹الظُّلُمات
ماده «ظلم» در اصل بر دو معنا دلالت میکند:
▪️یکی ظلمت و تاریکی در مقابل نور و روشنایی؛
و
▪️ دیگری قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اصلی خود، که ظلم و ستم از این معنای دوم است
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۶۸؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۷).
▫️برخی معتقدند معنای اول هم به این معنای دوم برمیگردد، با این توجیه که اصل در عالم بر نور و روشنایی است و ظلمت و تاریکی، نبودن این اصل در جایگاه خود است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۱۷۴).
🔺معنای دوم آن (قرار ندادن چیزی در جای خود) بقدری عام است که حتی در مورد زمینی که در محصول مناسب نمی دهد هم به کار رفته است: «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» (کهف/33)
▪️«ظُلْمَة» که جمع آن «ظلمات» میشود را خداوند برای اشاره به جهل و شرک و فسق به کار برده است؛ همان گونه که برای مقابلات اینها از تعبیر «نور» استفاده کرده است.
و گاه تعبیر «در ظلمات بودن» و «کوری» به جای هم به کار میرود چنانکه در جایی میفرماید «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ»(أنعام/122) و در جای دیگر میفرماید «كَمَنْ هُوَ أَعْمى» (رعد/19) و یا در جایی میفرماید «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ»(أنعام/39) و در جای دیگر میفرماید «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ» (بقرة/18)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص537)
▪️همچنین تعبیر «أَظْلَمَ» (إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا؛ بقره/20) به معنای «در ظلمت واقع شدن» است📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص537) و با اینکه به باب افعال رفته اما ظاهرا فعل لازم است و شاهدش اینکه اسم فاعل آن «مُظلِم» به معنای کسی است که در ظلمت واقع شده است (وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ؛ یس/37؛ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً، یونس/27)
▪️البته تعبیر «أظلم» به عنوان صفت تفضیلی هم در قرآن کریم به کار رفته است (هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى؛ نجم/52) چنانکه فقط تعبیر «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن: چه کسی ظالمتر است از کسی که ...» 15 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
▪️کلمه «ظالم» واضح است که در معنای ظلم و تجاوز از حق به کار میرود، و چون تجاوز از حق عام است هر کسی که مرتکب هر گناه کوچک یا بزرگی شده باشد، شامل میشود
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص537)
«ظلوم» صیغه مبالغه است (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ، ابراهیم/34؛ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً، احزاب/72) که غالبا آن را در معنای ظلم و ستم گرفتهاند 📚(مثلا لسان العرب، ج12، ص373 و 375) اما شاید بتوان آن را در معنای شدت ظلمت هم به کار برد.
▪️درباره اینکه تعبیر «ظَلّام» به ظلم برمیگردد یا ظلمت هم اختلاف نظر است؛
▫️برخی بر این باورند که در اشعار عرب، تعبیر «ظلّام» به طور خاص در جایی که کاری در جای خود انجام نشده (برای نحر شتر، چاقو را در جای مناسب قرار ندهند)📚(تاجالعروس، ج۱۷، ص۴۵۰) ویا قبل از اینکه زمانش برسد انجام شود 📚(لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۶) به کار رفته است؛
▫️هر چند برخی بر این باورند که «ظلام» اسم است برای مصدر «ظلمت»📚 (معجم مقاييس اللغة، ج3، ص468). و البته در تمامی استعمالات این کلمه در قرآن کریم (آلعمران/۱۸۲، انفال/۵۱، حج/۱۰، فصلت/۴۶، ق/۲۹) همگی درباره نفى ظلم از خداوند در مورد بندگان (ان الله لیس/ ما ربک/ ما أنا، بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد) به کار رفته است.
ماده «ظلم» در مجموع 315 بار در قرآن کریم به کار رفته است که 26 بار آن در معانی ناظر به ظلمت و تاریکی میباشد.
✅ @Yekaye
🔹النُّورُ
▪️همگان متفقاند که ماده «نور» در اصل بر «روشنایی» دلالت میکند،
و البته برخی با توجه به برخی از مشتقات این ماده بر این باورند که در این ماده نوعی اضطراب و کم ثباتی هم نهفته است 📚(معجم مقاييس اللغة، ج5، ص369)
▪️در تفاوت «نور» و «ضوء: روشنایی» گفتهاند که
▫️کلمه «ضوء» از حیث روشناییبخشی و اشراق مورد توجه است؛ اما در «نور» خود نورانیت و روشن بودن. 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج12، ص309)
▫️اما برخی هم گفتهاند «ضوء و ضیاء» آن اجزای نور است که در هوا وارد میشود و هوا را روشن میکند و شاهدش هم این است که تعبیر «ضیاء النهار: روشناییِ روز» را به کار میبرند، اما تعبیر «نور النهار: نور روز» را به کار نمیبرند مگر اینکه مقصودشان «نور خورشید» باشد 📚(الفروق فى اللغة، ص308)
▫️برخی هم گفتهاند «نور» ضوء و روشناییای است که چشم را بر دیدن توانا میسازد، اعم از دیدنهای مادی یا معنوی 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص827).
🔸اما هیچیک از این تفاوتها با این مقدار از توضیحات، چندان قانعکننده به نظر نمیرسد، چرا که
▫️اگر در آیهای از آیات قرآن، ظاهرا نوعی دوگانگی بین این مشاهده میشود که یکی درباره خورشید و دیگری درباره ماه به کار رفته است:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُورا» (یونس/5)
▫️اما در دو آیه دیگر، به نظر میرسد که این دو به جای همدیگر هم به کار رفتهاند:
«الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ» (بقره/17) و
«يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ» (نور/35).
🔺با توجه به خصلت روشناییبخشی نور، این کلمه در معنای حسی محدود نشده، و در امور معنوی هم به کار رفته است و تعابیری مانند نور ایمان و نور عقل و نور قرآن و ... در ادبیات دینی بسیار رایج است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص827).
▪️«مُنیر» اسم فاعل در باب افعال است و به معنای «نور دهنده» و «روشنیبخش» میباشد
(كتاب مُنير، آلعمران/184 و فاطر/25 و حج/8 و لقمان/20؛ سِراجاً وَ قَمَراً مُنيراً، فرقان/61؛ وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً، احزاب/46)
▪️کلمه بسیار پرکاربرد دیگر از این ماده کلمه «نار» (آتش) است. برخی گفتهاند که اساساً روشنایی و حرارت با هم متلازمند و هر دو از تموج شدید در ذرات پدید میآیند، وقتی روشنایی مورد تاکید باشد از کلمه «نور» و وقتی حرارت مورد تاکید باشد از کلمه «نار» استفاده میشود
📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج12، ص309)
ماده «نور» جمعا 194 بار در قرآن کریم به کار رفته است که 6 بار آن، کلمه «منیر»، و 43 بار آن، کلمه «نور» و 145 بار آن، کلمه «نار» میباشد.
✅ @Yekaye
☀️ 1) عقبة بن عمر روایت کرده است که یک روز امام صادق ع به ما فرمود:
گاه شخصی را مییابی که در مقام سخنوری کمترین خطایی از او سر نمیزند در حالی که ظلمت دلش تاریکتر از شب ظلمانی است؛ و گاه شخصی را مییابی که نمیتواند آنچه را که در دل دارد بخوبی به زبان بیان کند در حالی که دلش همچون روشنایی چراغ نورافشانی میکند.
📚الكافي، ج2، ص422
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لَنَا ذَاتَ يَوْمٍ:
تَجِدُ الرَّجُلَ لَا يُخْطِئُ بِلَامٍ وَ لَا وَاوٍ خَطِيباً مِصْقَعاً وَ لَقَلْبُهُ أَشَدُّ ظُلْمَةً مِنَ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ تَجِدُ الرَّجُلَ لَا يَسْتَطِيعُ يُعَبِّرُ عَمَّا فِي قَلْبِهِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبُهُ يَزْهَرُ كَمَا يَزْهَرُ الْمِصْبَاحُ.
✅ @Yekaye
☀️2) از فضیل رنگرز روایت شده است که امام صادق ع [خطاب به شیعیان حقیقی خود] فرمودند:
به خدا سوگند شما نور در ظلمتهای زمین هستید؛
به خدا سوگند آسمانیان در ظلمتهای زمین به شما مینگرند همان گونه که شما به ستارگان درخشان آسمان مینگرید؛ و همانا به همدیگر میگویند: فلانی! واقعا عجب از فلانی، که چگونه به این امر [ولایت اهل بیت ع] رسید!
و این همان سخن پدرم است که میفرمود:
به خدا سوگند کسی که هلاک شد تعجب نمیکنم که چگونه هلاک شد؛ و لیکن در عجبم از کسی که نجات یافت، که [با این همه اغوای شیطان و زمینه برای گمراهی] ، چگونه نجات یافت!
📚الكافي، ج8، ص275
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّار عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ رَوْحٍ عَنْ فُضَيْلٍ الصَّائِغِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
أَنْتُمْ وَ اللَّهِ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ اللَّهِ إِنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ لَيَنْظُرُونَ إِلَيْكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ كَمَا تَنْظُرُونَ أَنْتُمْ إِلَى الْكَوْكَبِ الدُّرِّيِّ فِي السَّمَاءِ وَ إِنَّ بَعْضَهُمْ لَيَقُولُ لِبَعْضٍ يَا فُلَانُ عَجَباً لِفُلَانٍ كَيْفَ أَصَابَ هَذَا الْأَمْرَ
وَ هُوَ قَوْلُ أَبِي ع وَ اللَّهِ مَا أَعْجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَيْفَ هَلَكَ وَ لَكِنْ أَعْجَبُ مِمَّنْ نَجَا كَيْفَ نَجَا.
✅ @Yekaye
☀️3) ابوخالد کابلی میگوید از امام باقر ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: پس ایمان آورید به خداوند و پیامبرش و نوری که نازل کردیم» (تغابن/8).
فرمود:
اباخالد! آن نور - به خدا سوگند - امامان از آل محمد ص هستند تا روز قیامت؛
و آنان – به خدا سوگند – نور خدا هستند که نازل فرمود؛
و آنان – به خدا سوگند – نور خداوند در آسمانها و زمیناند؛
و ای ابوخالد، به خدا سوگند نور امام در دلهای مومنان تابناکتر است از نور خورشید روشناییبخش در روز؛
و آنان - به خدا سوگند – دلهای مومنان را نورانی میکنند و خداوند نور آنان را از هر که بخواهد در حجاب میبرد و دلهای آنان ظلمانی و تاریک میشود.
ای ابوخالد،
به خدا سوگند بندهای نیست که ما را دوست بدارد و به ولایت ما تن دهد مگر اینکه خداوند دلش را پاک گرداند؛
و خداوند دل بندهای را پاک نگرداند مگر اینکه تسلیم ما و سِلمِ ما [در صلح و صفا با ما] باشد، که اگر سِلمِ ما بود خداوند او را از محاسبه شدید سالم بدارد و از فزع عظیم روز قیامت ایمن گرداند.
📚الكافي، ج1، ص194
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مِرْدَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»؟
فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.
✅ @Yekaye
☀️4) روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمودند:
هنگامی که خداوند حضرت ابراهیم خلیل ع را آفرید، پرده از چشمانش برداشت و او در کنار عرش نوری دید. پرسید: خدایا: این نور کیست؟
خطاب آمد: این نور محمد، برگزیده من است.
گفت: خدایا من در کنارش نور دیگری میبینم؟!
فرمود: ابراهیم! این علی ع یاور دین من است.
گفت: خدایا کنارش نور سومی میبینم!
فرمود: ابراهیم! این فاطمه است که پا جای پای پدر و شوهرش میگذارد، و دوستداران خود را از آتش میرهاند.
گفت: خدایا دو نور دیگر در پی این سه نور میبینم.
فرمود: ابراهیم! اینان، حسن و حسین ع هستند که پا جای پای پدر و مادر و جدشان میگذارند.
گفت: خدایا نُه نور میبینم که گرد آن پنج نور حلقه زدهاند.
فرمود: ابراهیم، اینان امامان بعد از ایشاناند.
پرسید: آنان را به چه [اسمی] میشناسند؟!
فرمود: اولینشان علی بن حسین، سپس محمد بن علی، و جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و حسن بن علی، و محمد بن الحسن القائم المنتظر المهدی، علیهمالسلام هستند.
گفت: خدایا پیرامونشان نورهای فراوانی میبینم که جز تو شمارشان را نمیداند.
فرمود: ابراهیم: آنان شیعیان و دوستداران ایشاناند.
پرسید: خدایا شیعیان و دوستدارانشان به چه چیزی شناخته میشوند؟
فرمود: ابراهیم! به پنجاه و یک رکعت نماز خواندنشان* و «بسم الله الرحمن الرحیم» [در نماز] را با صدای آشکارا بیان کردن و قنوت را قبل از رکوع بجا آوردن، و [اهل] سجده شکر [بودن]، و انگشتر به دست راست کردن.
ابراهیم گفت: پروردگارا ! مرا از شیعیان و محبان آنان قرار بده!
خداوند فرمود: تو را از آنان قرار دادم و در موردش این آیه را نازل فرمود: «و همانا از شیعیان او ابراهیم ع بود، هنگامی که با دلی سالم به نزد پروردگارش آمد.» (صافات/83-84)
❇️*پینوشت:
مجموع نمازهای واجب 17 رکعت و مجموع نافلههای روزانه 34 رکعت است که جمعا 51 رکعت میشود.
📚الروضة في فضائل أمير المؤمنين (لابن شاذان القمي)، ص186-187
بِالْإِسْنَادِ- يَرْفَعُهُ- إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبي أَوْفَى، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ:
لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ، كَشَفَ لَهُ عَنْ بَصَرِهِ، فَنَظَرَ إِلَى جَنْبِ الْعَرْشِ نُوراً. فَقَالَ: إِلَهِي مَنْ هَذَا النُّورُ؟
فَقَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ صَفْوَتِي.
فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنِّي أَرَى بِجَانِبِهِ نُوراً آخَرَ؟
فَقَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ هَذَا عَلِيٌّ نَاصِرُ دِينِي.
فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ إِنِّي أَرَى بِجَانِبِهِ نُوراً آخَرَ ثَالِثاً؟
فَقَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَذِهِ فَاطِمَةُ تَلِي أَبَاهَا وَ بَعْلَهَا، فَطَمَتْ مُحِبِّيهَا عَنِ النَّارِ.
فَقَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنِّي أَرَى نُورَيْنِ يَلِيَانِ الثَّلَاثَةَ الْأَنْوَارِ؟
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَذَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، نُورَاهُمَا يَلِيَانِ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا وَ جَدَّهُمَا.
قَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنِّي أَرَى تِسْعَةَ أَنْوَارٍ، فَقَدْ أَحْدَقُوا بِالْخَمْسَةِ الْأَنْوَارِ؟
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَذِهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِمْ،
قَالَ: يَا رَبِّ، بِمَنْ يَعْرِفُونَ؟
قَالَ: أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ، مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ.
قَالَ: إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ أَرَى عِنْدَهُمْ أَنْوَاراً حَوْلَهُمْ لَا يُحْصِي عِدَّتَهُمْ إِلَّا أَنْتَ،
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، هَؤُلَاءِ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُمْ
قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ بِمَا يُعْرَفُ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُمْ؟
قَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ، بِصَلَاتِهِمُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ، وَ الْجَهْرِ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*، وَ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّكُوعِ، وَ سَجْدَةِ الشُّكْرِ، وَ التَّخَتُّمِ بِالْيَمِينِ قَالَ إِبْرَاهِيمُ: رَبِّ اجْعَلْنِي مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ، قَالَ: قَدْ جَعَلْتُكَ مِنْهُمْ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ: وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ».
✅ @Yekaye
☀️5) از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
مومن در پنج نور غوطهور است:
ورودیاش نور است؛
خروجیاش نور است؛
علمش نور است؛
کلامش نور است؛
چشماندازش روز قیامت به سوی نور است.
📚الخصال، ج1، ص277
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّورِ.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
. 720) 🌺 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 20 💐 ترجمه و نه ظلمتها و نه ن
.
1️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
تاریکیها 🌑 و روشنایی 🌕یکسان نیستند.
در مورد تاریکی و روشنایی حسی این امر کاملا برایمان مشهود است؛
اما
مهمتر از تاریکی و روشنایی مادی، ظلمت و نور معنوی است؛
و اگرچه بسیاری از تاریکدلان و روشندلان را یکسان ببینیم
و حتی در زندگی ظاهری چهبسا وضع تاریکدلان را مطلوبتر از وضع روشندلان به حساب آوریم،
✨اما در پیشگاه حقیقت واقعا مزیت روشندلان بر تاریکدلان قابل انکار نیست.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
. 720) 🌺 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 🌺 سوره فاطر (35) آیه 20 💐 ترجمه و نه ظلمتها و نه ن
.
2️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
چرا «ظلمت» را جمع بست، اما «نور» را واحد آورد؟
🍃الف. راه حقّ يكى بيش نيست؛ ولى راههاى انحرافى و شرک زياد است.
📚(تفسير نور، ج9، ص491؛ مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص233)
🍃ب. «منیت» و خودپسندی که افراد را در مقابل هم قرار میدهد و موجب تکثر میشود، مربوط به فضای ظلمت است، کسانی که در نورند و نورانی، دوئیت و کثرتی بین خود نمیبینند.
مستان خدا گر چه هزارند یکیاند
مستان هوا جمله دوگانهست و سهگانهست
https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh332/
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
.
3️⃣ «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»
چرا در این آیه (و نیز آیات بعد) حرف نفی «لا» را بر سر کلمه دوم هم تکرار کرد و مانند آیه قبل نبود که تکرار نکند؟
🍃الف. این اصطلاحا «لا» زائده است که برای تاکید نفی میآید.
📚(مجمع البيان، ج8، ص633؛ الکشاف، ج3، ص608؛ المیزان، ج17، ص36)
🍃ب. این «لا»ء نافیه است؛ و هر یک از این دو «لا» مستقلا دلالت دارد بر عدم تساوی کلمه بعد از آن، با مقابلش
📚(مجمع البيان، ج8، ص633؛ و ابنعطیه، به نقل از البحر المحيط، ج9، ص26)
یعنی میخواهد بفرماید: نه ظلمتها با نور مساویاند و نه نور با ظلمتها مساوی است❗️
🍃ج. در این آیه و آیه بعد (سایه و آفتاب) تقابل بین دو وصف است؛ و بین این دو وصف، ضدیت واقعی برقرار است؛ یعنی نور ضد ظلمت است و سایه ضد آفتاب، و این دو در یکجا جمع نمی شوند؛
اما در مورد کور و بینا، تقابل بین دو شخص است، نه دو وصف؛ و آن دو شخص، به خودی خود ضد هم نیستند، بلکه به خاطر بهرهمندی از این وصف در مقابل هم قرار گرفتهاند و اتفاقا یک شخص واحد ممکن است یک زمان بینا باشد و در زمان بعد، کور باشد؛
▪️پس چون منافات بین نور و ظلمت، و نیز بین سایه و آفتاب، تامتر است، با تکرار کلمه «لا» در این دو آیه (و عدم آن در آیه 19) بر این مطلب تاکید شده است.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص233)
🍃د. اگر «لا» را در هر مورد جایگزین کلمه «لا یستوی» بگیریم، چهبسا بتوان یک معنای دیگری را هم در نظر گرفت و آن اینکه
در مورد «لا الظلمات» با توجه به جمع بودن آن، به معنای عدم تساوی خود ظلمات باشد؛ یعنی خود ظلمتها نیز با هم مساوی نیستند؛
آنگاه چهبسا این معنا هم مورد نظر باشد که «نه خود ظلمات با هم یکسانند و نه نور با ظلمات یکسان است.
🍃ه. ...
✅ @Yekaye
721) 🌺 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 🌺
سوره فاطر (35) آیه 21
💐 ترجمه
و نه سایه [سایبان] ، و نه داغی آفتاب [باد سوزان]؛
23 رجب 1439
1397/1/21
✅ @YekAaye
🔹الظِّلُّ
▪️ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535)
▪️در زبان عربی برای کلمه «سایه» از دو کلمه «ظِلّ» و «فیء» استفاده میشود که «فیء» فقط به سایهای که از ظهر تا مغرب پدید میآید گفته میشود ولی «ظِل» عام تر است و درباره سایهای که در کل روز تشکیل میشود و حتی درباره خود شب به کار میرود 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461). برخی این عام بودن را این طور توضیح دادهاند که [در کاربرد حقیقی این واژه] اساساً به هر جایی که نور خورشید نرسد، تعبیر «ظل» را به کار میبرند، چنانکه تعابیری مانند «ظِلُّ اللّيل: سایه شب» و «ظِلُّ الجنّة: سایه بهشت» رایج است، اما «فیء» تنها در جایی است که نور خورشید از آنجا برچیده شود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535) و به همین جهت است که فقط به سایه ظهر تا مغرب گفته می شود، چون «فیء» به معنای رجوع است و سایه از ظهر به بعد، سایه ای است که نور خورشید در حال برگشتن و برچیده شدن است 📚(الفروق في اللغة، ص304)
▪️کلمه «ظِلّ» هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار میرود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536؛ توضیح بیشتر در تدبر2) و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده میشود چنانکه برای تعابیری مانند زیر سایه کسی بودن (که به معنای تحت حمایت او بودن است) میگویند «أظَلّک فلانٌ» 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و برخی تعابیر سایه در بهشت را (مثلا: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ و عُیونٍ، مرسلات/41؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/35؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، يس/56) غالبا به همین معنای تحت عزت و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتن دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص535) و البته در تمامی این آیات منافاتی ندارد که معنای سایه ظاهری هم در کار بوده باشد.
▪️این ماده وقتی به صورت فعل به کار میرود میتواند به معنای فعل تام باشد ویا فعل ناقص:
▫️در صورتی که فعل تام باشد به همان معنای «سایه افکندن» است (وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ، بقرة/57)،
▫️اما به صورت فعل ناقص (فعل کمکی) که به کار میرود (ظلَّ یفعل) به معنای انجام دادن کار در روز است (لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ؛ روم/51)، چرا که سایه داشتن امور، وضعیتی است که مختص روز است و شب خودش سایه است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و در این حالت گاه با حذف یکی از «لـ»هایش همراه است (فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ،واقعة/65؛ ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً؛ طه/97)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
▪️«ظُلَّة» چیزی است که به شکل سایبان باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و برخی گفتهاند که علاوه بر این، به ابری که هم سایه افکند «ظُلَّة» گویند که البته غالبا برای وضعیت وخیم و ناگواری به کار میرود (وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ، اعراف/171؛ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ، شعراء/189؛ وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ، لقمان/32) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
▪️«ظُلَل»، جمع «ظُلَّة» است، همانند «غُرْفَة» که جمع آن «غُرَف» است؛
اما
▪️«ظلال» هم میتواند جمع «ظِلّ» باشد (يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ، نحل/48) و هم جمعِ «ظُلَّة»، همانند «حُفْرَة» که جمع آن «حِفَار» است (أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ، بقرة/210)
▪️«ظلیل» (َ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً؛ نساء/57) صفت مشبهه است و به معنای چیزی است که در اتصافش به صفت سایه افکندن ثبات و دوام داشته باشد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص168) و برخی چنین توضیح دادهاند که سایهای است که سایه افکندنش پر و پیمان (فائض) (مفردات ألفاظ القرآن، ص536) و دائمی باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص461) و بتواند شخص را از گرمای آزاردهنده حفظ نماید (انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ، لا ظَليلٍ وَ لا يُغْني مِنَ اللَّهَبِ؛ مرسلات/30-31) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص536)
ماده «ظلل» و مشتقات آن جمعا 33 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
🔹الْحَرُورُ
ماده «حرر» در معانی متعددی به کار رفته است.
▪️برخی کوشیدهاند اینها را به دو معنای نهایی برگردانند:
▫️یکی حرارت و گرما در مقابل برودت و سرما؛ و
▫️دوم حُر و آزاد و بری از عیب و نقص بودن در برابر بردگی و بنده بودن.
📚(معجم مقاييس اللغة، ج2، ص6-7)
▪️اما برخی بر این باورند که معنای اصلی این ماده همان حرارت است، و معنای آزادی را هم به آن برگردانند با این توضیح که حرارت حاصل حرکت است (همان گونه که برودت و سرما با ثبات و بیتحرکی همراه است، چنانکه بَرَدَ به معنای «ثَبَت» است) و حُر به معنای کسی است که متصف به حرارت و حرکت و عمل و فعالیت میشود و این در جایی است که شخص اخیتاردار خویش و آزاد باشد.
📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص224)
هرچه باشد در قرآن کریم هر دو معنا به کار رفته است:
▪️در معنای حرارت،
▫️علاوه بر کلمه «حَرّ» (به معنای داغ) (وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا، توبه/81؛ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ، نحل/81)
▫️کلمه «حرور» به کار رفته (وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ فاطر/21) که غالبا آن را به معنای «باد داغ و سوزان» دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص224) و بسیاری تصریح کردهاند که به هر باد سوزانی که در شب یا روز بوزد «حرور» میگویند 📚(معجم مقاييس اللغة، ج2، ص7) در مقابل «سموم» که بادهای سوزانی است که در روز و وقتی خورشید در آسمان است، میوزد
🔖(توضیح بیشتر این دو کلمه در تدبر3 خواهد آمد)
▪️در معنای آزادی نیز برخی توضیح دادهاند که بر دو قسم است:
▫️یکی به معنای کسی که تحت مالکیت دیگری نیست یعنی «حُرّ» (آزاد) است (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ؛ بقره/178) و به آزاد کردن یک انسان «تحریر» گفته میشود (تَحْريرُ رَقَبَةٍ؛ نساء/92 و مائده/89 و مجادله/3)
▫️و دیگری در جایی که کسی از قید و بند گناهان و زشتیها آزاد است و بنده شهوات و هواپرستی و ... نیست و ظاهرا در آنجا که مادر حضرت مریم نذر میکند که فرزندش را «مُحَرَّر» (آزاد شده) قرار دهد (رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً؛ آلعمران/35)، به این معناست که او را از هرگونه بهرهوری دنیوی کنار بدارد و وقف عبادت و بندگی خداوند کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص224)
▪️از این ماده کلمه «حریر» (به معنای پارچهای بسیار لطیف و نازک) در قرآن کریم به کار رفته است (لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ؛ حج/23 و فاطر/33) که گفتهاند هر پارچهای که از ابریشم درست شده باشد «حریر» گویند 📚(فقه اللغة، ص45) برخی با توجه به اینکه این کلمه به عنوان لباس بهشتیان مطرح شده (و نیز: وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً؛ انسان/12) گفتهاند که وجه تسمیهاش بدین جهت است که در این ماده اشارهای است به حرکت و فعالیت مطلوب و تحولاتی که انسان بدانها مایل است؛ اما چهبسا احتمال قویتر این است که این کلمه از زبان دیگری وارد زبان عربی شده باشد و ربطی به ماده «حرر» در دو معنای فوق نداشته باشد. 📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص225)
ماده «حرر» جمعا 13 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
☀️1) معاذ بن جبل میگوید: با رسول الله ص در سفری بودیم؛ به ایشان عرض کردم که یا رسول الله! مطلبی به ما بفرما که از بهرهای ببریم.
فرمود:
اگر زندگانی خوشبختان و مرگ شهدا و نجات در روز حشر و سایه در روز سوزان و هدایت در روز گمراهی میخواهید، قرآن بیاموزید که همانا آن کلام خداوند رحمان و حرز [= دفعکننده بلا] در برابر شیطان و سنگینکننده کفه ترازو [در قیامت] است.
📚روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن (ابوالفتوح رازی)، ج1، ص21 ؛جامع الأخبار(للشعيري)، ص41
وَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي سَفَرٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ حَدِّثْنَا بِمَا لَنَا فِيهِ نَفْعٌ فَقَالَ ص:
إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاةَ يَوْمَ الْحَشْرِ [الْحَسْرَةِ] وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَی يَوْمَ الضَّلَالَةِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَان.
✅ @Yekaye
☀️2) خطبهای توحیدی از امیرالمومنین ع روایت شده که با اندک تفاوتی از امام رضا ع همان مضامین روایت شده است.
این دو به ترتیب بدین بیاناند:
🔅الف. امیرالمومنین ع:
... و به ضدیتی که بین امور انداخت، معلوم میشود که او ضدی ندارد؛
و به اینکه اشیاء را مقارن هم قرار داد معلوم میشود که قرینی ندارد.
ضدیت انداخت بین نور با ظلمت، و وضوح با ابهام، و خشکی با تَری، و داغی با سردی؛
درهمگردآورندهی بین ناسازگاریهایشان است، و نزديكسازندهی دوریهایشان ، و جداگرداننده نزديكيهایشان ..
📚نهج البلاغة، خطبه 186
وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْوُضُوحَ بِالْبُهْمَةِ وَ الْجُمُودَ بِالْبَلَلِ وَ الْحَرُورَ بِالصَّرَدِ [بِالصَّرْدِ] مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَعَادِيَاتِهَا مُقَارِنٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا مُقَرِّبٌ بَيْنَ مُتَبَاعِدَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا
🔅ب. امام رضا ع
... به شباهت برقرار کردنش بین اشیاء معلوم میشود که شبیهی ندارد؛
و به ضدیتی که بین امور انداخت، معلوم میشود که او ضدی ندارد؛
و به اینکه اشیاء را مقارن هم قرار داد معلوم میشود که قرینی ندارد.
ضدیت انداخت بین نور با ظلمت، و سایبان با باد سوزان [یا: سایه با آفتاب داغ]
درهمگردآورندهی نزديكيهایشان است، و جداگرداننده دوریهایشان، ...
📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص70
و من كلام الإمام علي بن موسی الرضا ع في التوحيد رَوَاهُ عَنْهُ مُحَمَّدُ بْنُ زَيْدٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ: كُنْتُ قَائِماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع بِخُرَاسَانَ وَ حَوْلَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرِهِمْ وَ هُوَ يَتَكَلَّمُ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَال ...
بِمُشَابَهَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُلِمَ أَنْ لَا شِبْهَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَضْدَادِ عُلِمَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الظِّلَّ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا ...
✅ @Yekaye