یک آیه در روز
907) 📖 فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْ
.
1⃣ «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ»
پیامبران الهی، که برحقترین انسانها بودند، و مستقیما مطلب را از خدا میگرفتند، و خداوند به آنان آموخته بود که چگونه تبلیغ کنند، برترین و راستترین سخن را – که سخن خداوند است – با دلایل آشکار (بینات) و کتابهایی روشنگر آوردند؛ اما باز هم مورد تکذیب قرار گرفتند!
میدانیم هیچکس و هیچ سخنی در حق بودن به گَردِ پیامبران و پیام آنان نمیرسد!
🤔پس
اگر انسان خوبی حقترین سخنان را با بهترین روشها گفت و عدهای زیر بار آن نرفتند و بلکه آن را دروغ شمردند، سریعاً او را به کمکاری و ناتوانی و اشتباه بودن روشها و ... متهم نکنیم!
@Yekaye
یک آیه در روز
907) 📖 فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْ
.
2⃣ «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ»
آشنايى با مشكلات ديگران، مايه تسلّى انسان است.
📚(تفسير نور، ج۹، ص۴۹۳)
@Yekaye
908) 📖 كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ 📖
💢ترجمه
هر جانی چشنده مرگ است؛ و جز این نیست که پاداشهایتان را روز قیامت تماماً دریافت میکنید. پس هر که را از آتش برکنار دارند و داخل در بهشت کنند بیشک نجات یافته است؛ و زندگی دنیا جز کالای فریب نیست.
سوره آل عمران، (3) آیه 185
1397/12/15
28 جمادی الثانی1440
@Yekaye
✅توجه
عبارت «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» در دو جای دیگر قرآن کریم نیز آمده است که آن دو مورد قبلا در
🔖جلسه 32 http://yekaye.ir/57-29-al-ankabut/
,
🔖جلسه 95 http://yekaye.ir/al-anbiya-021-035/
مورد بررسی قرار گرفت؛ و نکاتی که در آنجا بیان شد، مجددا تکرار نمیشود.
@Yekaye
🔹نَفْسٍ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «نفس» هم دلالت بر «روح» و «خود» و «تمام حقیقت شیء» میکند، هم دلالت بر «خروج نسیم، و هوای جاری» (نَفَس).
▫️درباره اینکه کدام از این دو اصل است، برخی اصل را دومی گرفتهاند که چون قوام «نَفْس» به نَفَس کشیدن است، به آن «نَفْس» گفتهاند؛
▫️در نقطه مقابل برخی گفتهاند اصل این ماده، بر آن چیزی دلالت میکند موجب تعین و تشخص یک موجود از غیرش میشود (= خود) و چون نَفَس کشیدن عامل بقای حیات شخص است، «نَفَس» از همین ماده ساخته شده است.
جمع «نَفْس» «نُفوس» و «أنفُس» است؛ اما جمع «نَفَس» «أنفاس» میباشد (که تعبیر أنفاس در قرآن به کار نرفته است).
▪️به «خون» هم «نفس» گفته میشود و به همین ترتیب درباره اینکه چرایی آن، برخی گفتهاند چون مانند هوا جریان دارد، و برخی گفتهاند چون در صورت خروجش، انسان جان میدهد. و کلمه «نفاس» و «نفساء» (وضعیت خاص زنانه که از آنها خون میرود) هم از همین ریشه گرفته شده است.
🔖جلسه ۱۴۷ http://yekaye.ir/yusuf-012-053/
@Yekaye
🔹ذائِقَة الْمَوْت
قبلا بیان شد که
▪️ ذوق به معنای چشیدن است و اگرچه اصل آن در مورد چشیدن با دهان بوده است، اما در قرآن کریم در مورد درکهای مربوط به لامسه (قمر/۴۸، نبا/۲۴) و حتی درکهای کاملا معنوی و غیرمادی (روم/۳۶؛ طلاق/۹) نیز به کار رفته است.
▪️ذائقه اسم فاعل است (= چشنده) و و «الموت» مفعول آن است، و به لحاظ نحوی، چون در این آیه به جای فعل (تذوق الموت)، اسم فاعل آورد (ذائقه الموت)، دلالت بر دوام و همیشگی بودن این چشیدن میکند. پس آیه خبر از یک واقعهای که یکبار رخ خواهد داد نمیدهد، بلکه خبر از واقعهای میدهد که تدریجا و همواره در حال رخ دادن است!
🔖جلسه 95 http://yekaye.ir/al-anbiya-021-035/
📖 اختلاف قرائت
▪️در اغلب قراءات، این عبارت به همین صورت (ذائِقَةُ الْمَوْتِ) (مضاف و مضاف الیه) قرائت شده است: هر نفسی چشنده مرگ است.
▪️اما در قرائت یزیدی (از قراء اربعه عشر) و نیز در روایتی از قرائات اعمش و یحیی و ابیحیوة و ابن أبی اسحاق و مطوعی به صورت «ذائِقَةٌ الْمَوْتَ» قرائت شده که در این صورت «الموت» مفعول برای «ذائقة» میباشد: هر نفسی مرگ را چشنده است.
▪️و از العکبری نقل شده که در قراءات غیرمشهور، قرائتی به صورت «ذائقُهُ الموتُ» نیز وجود دارد: هر نفسی، مرگ چشنده اوست.
📚(البحر المحيط، ج3، ص460 ؛ معجم القراءات، ج1، ص639)
@Yekaye
🔹الْمَوْتِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «موت» را در اصل به معنای از بین رفتن قوت و توانایی چیزی دانسته اند و به لحاظ معنایی «مَوت» و «ممات» درست نقطه مقابل «حیات» است.
▪️به کسی که مرده باشد «مَیِّت» گویند (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ؛ روم/۱۹) که جمع آن «أموات» (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ؛ فاطر/۲۲) و «موتی» (كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتی؛ بقره/۷۳) است. اما کسی که در حال مرگ است را «مائت» گویند و در مورد آیه «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» (زمر/۳۰) هم گفتهاند این به لحاظ آینده است. و کلمه «مَیِّت» گاه به صورت مخفف هم به صورت «مَيْت» بیان میشود (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، انعام/۱۲۲؛ بَلْدَةً مَيْتاً، زخرف/۱۱ و زخرف/۱۱)
زمینی را که لمیزرع باشد و حیات در آن جریان نداشته باشد «موات» یا «مَوَتان» (در مقابل «حَیَوان») گویند؛ و البته قرآن کریم تعبیر «مَیِّت» را برای سرزمین نیز به کار برده است: «فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَيِّتٍ»(فاطر/۹).
▪️«مَيْتَة» (مردار) (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ، مائدة/۳؛ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً، أنعام/۱۴۵) به جانداری گویند که روحش بدون ذبح از بدنش جدا شده باشد، یعنی به مردارِ حیوانِ حلال گوشتی که اگر ذبح میشد گوشتش قابل خوردن میبود و البته در قرآن کریم برای زمین هم به کار رفته است (وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها؛ یس/۳۳)
▪️«مِيتة» دلالت بر حالت خاص می کند؛ و برای مردنی خاص، خوب یا بد به کار میرود (مَات مِيتةً جاهليَّة).
▪️«مَوته» (إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولی، دخان/۳۵؛ لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی، دخان/۵۶) ظاهرا دلالت بر «دفعه واحده» (یکبار) دارد.
▪️وقتی این ماده به باب افعال برود متعدی می شود و به معنای «میراندن» است (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا؛ نجم/۴۴)
🔖جلسه ۷۲۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-22/
@Yekaye
🔹تُوَفَّوْنَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «وفی» در اصل دلالت میکند بر اینکه چیزی ویا کاری به حد تمام و کمال خود برسد؛
▫️چنانکه کلمه «وفاء» به معنای عهد را به پایان رساندن و به مفاد آن کاملا عمل کردن میباشد
▫️و «استوفی» هم به معنای امری را به نحو کامل گرفتن است به نحوی که چیزی از آن فروگذار نشود [در فارسی هم میگوییم کار را به نحو مستوفَی انجام داد] .
▪️درباره اینکه چرا قبض روح کردن انسان را «توفی» میگویند برخی گفتهاند بدین جهت که «توفی» دریافت کامل است و تمام حقیقت انسان روح است که در هنگام مرگ بتمامه دریافت میشود. برخی هم گفتهاند که چون مدت زمانی که در دنیا بدانها داده شده بود، تمام و کمال بدانها داده شد.
🔖 جلسه 181 http://yekaye.ir/an-nisa-004-097/
@Yekaye
🔹زُحْزِحَ
▪️ماده «زحزح» (که برخی اصل آن را همان «زح» دانستهاند) دلالت بر بُعد و دوری می کند؛ و «زُحزِح عن» به معنای «دور شدن از» میباشد: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ» (آل عمران/185) (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص7)
و برخی گفتهاند به معنای از مقر خود زایل شدن میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص378)
برخی اصل معنای این لغت را عقب زدنی که با دور کردن تدریجی همراه باشد، دانسته اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص316)
▪️«مُزَحزِح» اسم مفعول از این ماده است، به معنای «دور شده»: «وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذاب» (بقره/96)
📿از این ماده تنها همین دو مورد در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye