eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🔵 سپاه محمّد (ص) می آید 🔵 🔷 در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر برگزار شد، نیروها با نظم و انضباط خاصی جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت مقام «رأس الحسین (ع)» روانه آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها٬ برای اهالی پایتخت سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه٬ مردم دمشق٬ از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند. 🔸 ، از افراد شرکت کننده در این مانور می گوید: ... یادم نمی رود مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه ها هجوم می آوردند و با گریه و زاری با ما صحبت می کردند. توی حرف هایشان واژۀ از همه بیشتر شنیده می شد. یک جا زنی سالخورده، اشک ریزان به طرف آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به گفت. رو کرد به مترجم و از او پرسید : این خانم چه می گوید؟ مترجم ما همینطور که گریه می کرد، جواب داد: «او می گوید ما تنها امیدمان به لشکر (ص) است؛ فقط لشکر (ص) است که می تواند ما را نجات بدهد. بعد از شنیدن این حرف ها به شدت تکان خورد و به افتاد. باورم نمی شد فرماندهی مثل با آن همه اقتدار، این طور منقلب بشود و اشک بریزد. دیدن اشک های خیلی برایم عجیب بود. او که تعجب مرا دیده بود ٬ به من گفت : « برادر سعید، ببین! ببین این صحنه ها را ... می بینی این مردم چه می گویند؟! 🔵 آن روز حال خوشی داشت؛ مخصوصاً وقتی که برای زیارت مقام «رأس الحسین علیه السلام» رفته بود، علی نیکوگفتار صفا می گوید: ... خُب، ما نیروهای قدیمی بودیم؛ یعنی از وقتی که مریوان بود بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیه ای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیه ای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود. هرچند در کنار این روحیۀ نظامی گری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حالِ آن روزِ ، یک حال دیگری بود... 🌸 ایشان در کنار مقام «رأس الحسین (ع)» ، مثل این تعزیه خوان ها، همین طور از مقام آن مکان می گفت و اشک می ریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه می کرد و می گفت : برادرها! اینجا رأس حسین (ع) را به نیزه زدند و عمه ی سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین علیه السلام ، آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند. آن روز همین طور می گفت و دور آنجا پابرهنه می چرخید، اشک می ریخت و زار می زد. ⚪راوی همراه این کاروان روایت می کند : ... در سمت راست مسجد اموی، حرم مطهر حضرت (س)، دختر سه سالۀ حضرت امام حسین (ع) قرار دارد. همین که ما برای زیارت قبر حضرت (س) به سمت ضریح آن حضرت رفتیم، در راه، مردم با هر آنچه از دستشان برمی آمد، از بچه ها پذیرایی می کردند؛ با بستنی، شکلات، زردآلو، چای، ساندویچ و... و حتی به بچه ها شیشه های هدیه می دادند و شعار می دادند: «یا لبنان، یا لبنان، هذا جنود القرآن ... ای لبنان، ای لبنان، اینها سربازان قرآن هستند...» 📚 منبع : کتاب ارزشمند Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat