eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
🚩 🏷 با رهاشدن نیروها به سمت اهداف، بعد از چندین ساعت پیاده روی، بالاخره نیروهای محور سلمان به فرماندهی به اولین رده خاکریز دژ افسانه‌ای ارتش بعث عراق واقع در پشت جاده اهواز-خرمشهر می رسند. 🌸 در آن دشت صاف و پهناور ظلمات شب، تکه ابری از طرف خدا مأمور می شود تا چندین هزار رزمنده اسلام را بدون کمترین سر و صدا و درگیری با نیروهای دشمن از مستحکم ترین دژ دشمن عبور دهد. 🌸 به روایت اکثر فرماندهان گردانهای ۲۷ با نزدیک شدن نیروهای محور سلمان به اولین رده خاکریز، تکه ابر جلوی نور مهتاب را می‌پوشاند و بعد از عبور آخرین نیروی تکور، مهتاب روشن می شود. نیروهایی که متوجه این قضیه می شوند، اکثریت به پهنای صورت اشک می ریزند و در آن ساعات آخر روز ۹ اردیبهشت ۶۱ یک امداد عجیب و غریبه الهی، جهت رسیدن به هدف رویایی جاده اهواز-خرمشهر رخ می‌دهد. 🏷 باعنایت امداد الهی، نیروها بدون کوچکترین دردسر روی جاده اهواز-خرمشهر می‌رسند و در عرض ۲۰ دقیقه مواضع توپخانه دشمن را در غرب جاده تصرف می‌کند. در حالی که ساعت شروع عملیات ۳۰ دقیقه بامداد دهم اردیبهشت اعلام شده بود، گردان‌های ۲۷ ساعت ۲۳:۳۰ یعنی یک ساعت زودتر از موعد، بدون درگیری همه اهداف خود را به محاصره در می آورند. 🏷 با هماهنگی قرارگاه نصر، به نیروهای محور سلمان دستور حمله را صادر می‌کند؛ اما یک مشکل وجود دارد: آن هم نرسیدن یگانه های جناحین راست (نصر- ۱ : تیپ یک پیاده از لشکر ۲۱ حمزه ارتش و تیپ ۷ ولیعصر دزفول از سپاه) و چپ [(نصر- ۵ : تیپ ۲۳ نوهد و تیپ ۲۲ پیاده بدر خرمشهر از سپاه) و (نصر- ۳ : تیپ ۳ پیاده لشکر ۲۱ حمزه ارتش و تیپ ۴۶ فجر پیاده از سپاه)] است. 🖇 📝 📷 شناسنامه عکس: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۱، جبهه جنوب، مرحله اول - حضور در جمع رزمندگان یگان ذوالفقار ۲۷_محمد_رسول_الله صلی الله علیه و آله و سلم. 🔎 🏷 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
عبدالحسین در وصیت نامه اش می نویسد: « خانواده ی عزیزم! اگر در جبهه شهید شدم، جسم مرا بدون غسل و کفن و با همان لباس هایم به خاک بسپارید » و با بقیه ی رفقایش در «ستاد ذخیره سپاه» دزفول، راهی می شود برای عملیات بیت المقدس...  اردیبهشت ۶۱_ هوای خوزستان گرم بود قبل از عملیات، تعدادی از بچه های ذخیره سپاه می روند و کلاه های پارچه ای  تهیه می کنند و مشخصاتشان را زیر لبه های کلاه می نویسند یکی شان با خنده می گوید: «اگر طوری شهید شدیم که چیزی از بدنمان باقی نماند، از روی مشخصات زیر کلاه، شناسایی‌مان می کنند» و بقیه هم می زنند زیر خنده! عملیات شروع شد. بچه ها سنگر و جان پناهی ندارند و آنقدر گلوله های تانک در گوشه و کنار شان منفجر می شود که  منطقه از شدت دود و خاک و غبار تیره و تار می شود. کار به جایی می رسد که دشمن برای هر نفر یک گلوله ی تانک شلیک می کند؛  بعضی از بچه ها به وسیله اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت می رسند و چیزی از پیکرشان یا باقی نمی ماند و یا باقی مانده ی پیکر قابل شناسایی نیست. در آن شرایط بچه ها مجبور می شوند که یک خاکریز برگردند عقب. غروب می شود، اما خبری از «عبدالحسین» نیست. شب بچه­ ها دوباره برای بازپس‌گیری مواضع قبلی و شناسایی و انتقال پیکر شهدا می روند، اما تنها نشانه ای که از عبدالحسین  پیدا می شود، فقط یک کلاه نیم سوخته است که نامش در آن نوشته شده بود. اهل دزفول بود و تا به امروز پیکرش هیچ وقت پیدا نشد. مادر شهید بعد از سی و اندی سال انتظار به فرزند شهیدش پیوست... @yousof_e_moghavemat
عشقند آن عاشقانی ڪہ پلاڪشان را از گردنشان ڪندند تا گمنام بمانند اما عڪس امام شان را از سینہ نڪندند... @yousof_e_moghavemat
💠 منطقه عملیاتی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) – اردیبهشت ماه 1361 @yousof_e_moghavemat
عکس کمتردیده شده از حاج قاسم سلیمانی در ماه رمضان سال گذشته دلنوشته «مرتضی قربانی» از افطاری سال گذشته: افطاری پارسال در کنار شهید قاسم سلیمانی و دیگر بچه‌های جنگ که همه با لباس شخصی و همراه فرزندان و خانواده شان در منزل آقا محسن حضور داشتند و نه روی صندلی که روی فرش و موکت کنار همدیگر نشسته بودند چقدر صفا کردیم. چقدر بغض کردیم و خندیدیم از دیدار دوستان و اشک حسرت ریختیم به یاد یاران سفرکرده... @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🏷 🖇 📝 🔎 پس از دریافت خبر قطعی تصرف جاده آسفالت، متوسلیان ضمن تماس با محسن وزوایی (فرمانده عملیاتی محور محرّم) به وی ابلاغ کرد که هرچه سریع تر نیروهای خود را برای آغاز مرحله بعدی عملیات به سمت جاده رهسپار سازد. پس از ابلاغ دستور حرکت گردان ها توسط محسن وزوایی، دو گردان بلال حبشی و حبیب بن مظاهر، اولین گردانهایی از محور محرّم بودند که به جاده تصرف شده اهواز - خرمشهر رسیدند. ✔ به خاطر فشار دشمن در صبح روز عملیات و وضعیت باتلاقی بودن زمین، جناحین راست و چپ ۲۷ پوشش داده نشد و این باعث شد که زرهی دشمن از سمت چپ و راست تیپ ۲۷ پهلو بگیرد و فشار شدیدی را به این ترتیب وارد کند. ↘️ ماموریت گردانهای محور محرّم این بود که با رسیدن به جاده و عبور از ایستگاه گرمدشت، ضمن الحاق با نیروهای نصر- پنج رو به سمت شمال خرمشهر و شرق نهر عرایض پیشروی و منطقه را پاکسازی کند. این درحالی بود که نقطه ثقل هجوم ۲۷ به گردانهای مقداد و میثم در حد چپ محور عملیاتی محرّم معطوف شده بود. ✅ بدین ترتیب، صبح روز عملیات یعنی صبح روز ۱۰ اردیبهشت، ایستگاه گرمدشت، نقطه اوج درگیری ۲۷ با تانکهای مدرن دشمن است. ☑ به خاطر مقاومت شدید نیروهای گردان مقداد و میثم در مقابل پاتکهای سنگین تانکهای دشمن، محسن وزوایی شخصاً فرماندهی عملیاتی این دو گردان را به عهده می گیرد و در همین درگیری به شهادت می رسد. دقایقی بعد، عباس شعف - فرمانده گردان میثم - با بیسیم خبر شهادت وزوایی را به اطلاع می رساند. ✳ ⁉️ 📷 شناسنامه عکس: ساعت ۸ صبح روز جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱، دژ مرزی کوت سواری - مرحله دوم عملیات ، مشغول هدایت نیروها. 🏷 📩 📞☎️ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفره های افطار زمان جنگ ایکاش ماراهم سراین سفره میهمانی میکردند @yousof_e_moghavemat
🌹🕊🌹‍ در عملیات بازی دراز هلےکوپتر 🚁های عراقے بصورت مستقیم به سنگر هاے بچه ها شلیک مےکردند و اوضاع وخیمے را ایجاد کرده بودند. درهمان وضع یکے از نیروها به سمت محسن رفت و با ناراحتے گفت : « پس آنهایے ڪہ قرار بود ما را پشتیبانے کنند کجایند؟ چرا نمےآیند !؟ چرا بچہ ها را بہ ڪشتن مے دهی😤 !؟ وزوایے سرش را برگرداند ، نگاهے به آسمان🌌 انداخت و همه را صدا زد صدایش در فضا پیچید ڪہ مےگفت : « اَلمْ تَر کَیف فَعل رَبڪ بِاَ صحابِ الفـیل ... » بچہ ها با او شروع بہ خواندن ڪردند در همین لحظه یکے از هلے کوپتر ها بہ اشتبـاه تانڪ عراقے را بہ آتش ڪشید و دو هلےڪوپتر دیگر با هم برخورد ڪردند ... شهید محسن وزوایی 《رتبه ۱ شیمی دانشگاه صنعتی شریف》 فرازی وصیت نامه اگر نتوانستید جنازه ام را به عقب بیاورید آنرا به روی مین های دشمن بگذارید تا اقلاًٌ جنازة من کمکی به حاکمیت اسلام کرده باشد . ان شاءالله @yousof_e_moghavemat