eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطره ای از سردار سلیمانی :🌹 در حاشیه "خور عبدالله"مشغول صرف شام بودیم.حاج قاسم به اتفاق برادر فارسی تشریف اوردند.از قرارگاه خبر آوردن نیروها را برای عملیات فردا تجهیز کنیم؛ دشمنان قصد دارند منطقه را بمباران شیمیایی کند.حاج قاسم تذکرات لازم رو دادن. به بچه ها گفتن حالا برای نزول باران دعا توسل برگزار کنید ،فردا هوا بارانی شود وهواپیماهای دشمن نتوانند پرواز کنند🙄 ساعتی بعد صدای مناجات بچه ها خط را نورانی کرد.هنوز دعا به پایان نرسیده بود که قطراه های شفاف باران 🌧را رو چهره های خود حس می کردیم. حاج قاسم در حالی که شبنم مژه هایش با نم نم باران 💧در هم آمیخته بودبا خود می گفت:خدایا این دعای کدام بسیجی عارف بود که مستجاب شد؟!😊 منبع:کتاب اقتدا به عاشوراییان @yousof_e_moghavemat
: "...برادرها! باید که از جهان زدوده شود و شما مردان بزرگ، باید که حرف اماممون رو جامه عمل بپوشونیم..." 📸 شامگاه ۲۱ خرداد ۱۳۶۱، ورود رزمندگان قوای محمد رسول الله(ص) به فرودگاه بین المللی دمشق و استقبال مقامات لشکری و کشوری و نیروهای ارتش جمهوری عربی سوریه از ایشان.   @yousof_e_moghavemat
مالکوم ایکس کیست؟ رهبر مسلمانان سیاهپوست آمریکا @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ❤ ✔ 💠 در آن ملاقات خدمت آقا عرض کرد: "یعنی خداوند متعال، ما را انتخاب کرده که برویم با اسرائیلی‌ها بجنگیم؟ آقا فرمودند: " بله! شما نماینده نظام هستید. بروید آنجا و جلوی اسرائیلی‌ها را سد کنید. به روایت 😍 @yousof_e_moghavemat
شهید... به قَلبت نگاه می کُند اگر جایی برايَش گذاشته باشی می آيد می مانَد لانه می کُند تا شهيدت کُند... "وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ" @yousof_e_moghavemat
• • • بال‌نِمیخواهَم . . . این‌پوتین‌هایِ‌کُهنه‌هم‌میتوانند مَرابِھ‌آسمان‌ببرند(:🦋! نفر اول از سمت راست @yousof_e_moghavemat
🚩 ✔ 🌸 🔸️ 💠 به دستور به سرعت وسایل و تجهیزات تیپ جمع آوری شد و صبح روز جمعه بیستم خرداد ۱۳۶۱ - یعنی یک روز پیش از عزیمت به سوریه - نیروها در پادگان امام حسین علیه السلام گرد آمدند. ؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات ۲۷ می گوید: ✔ «...هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. قریب به هزار نفر بودیم؛ حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر سپاه، و مابقی، بچّه‌های تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطه‌ی زمین صبحگاه پادگان امام حسین (ع) صف کشیده بودند. در مقابل ما و روی جایگاه، علاوه بر و ، و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم اَحدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند. 🌸 در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجان‌انگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهره‌ای برافروخته و لحنی حماسی گفت: 📢 برادران، این راه، راهی بی‌بازگشت است! کسی که با ما می‌آید، باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازه‌ی هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق،‌ از فراز ترکیه می‌گذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با اسرائیلی‌ها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اوّلین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود. 🚩 با حرف‌هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچّه‌ها با وصیت‌نامه‌هایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می‌ریختند. پادگان از فریادهای «یاحسین» بچّه‌های سپاهی و ارتشی به لرزه در آمده بود. حتی به چشم‌های ، و هم اشک نشسته بود. 💕 بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی سوریه شود.» ✔ 🌸 📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای ، به قلم گلعلی بابایی - حسین بهزاد ، با تخلیص و اختصار از صفحات نورانی ۷۷۴، ۷۷۵ و ۷۷۶. 🔸️ ↘️ @yousof_e_moghavemat
🌱 در جبهه گاهی به این نوع تابلوها برمی‌خوردی که مثلا روی تانک واژگون شده و یا در گِل گیر کرده‌ی دشمن که در برابر رزمندگان ما زمین‌گیر شده بود و ڪارایی خود را از دست داده بود می‌نوشتند : اثرِ ذڪر ؛ اثر اخلاص ؛ اثر دعای امام‌ زمان (عج) ، اثر توسل به اهل ‌بیت ، اثر ذکر یازهرا (س)، اثر دعای پدر و مادر، اثر نماز شبِ حضرت امام ... گاهی هم حدیثی یا آیاتی از قرآن می‌نوشتند که تذکر و تلنگری برای بچه‌ها بود مثل این آیه که ورد زبان رزمنده‌ها بود : "و ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى" که معنی ‌اش می‌شود : تو تیر را نینداختی بلکه خدا انداخت. بچه‌‌ها روی این ایفای منهدم شده‌ی عراقی هم نوشته اند : اثـرِ ذڪر آنها باور داشتند که اگر قرار هست یاری شوند باید به یاری‌کننده توجه کنند ... @yousof_e_moghavemat
(عج) إِنَّ الْإِنْسَانَ؛ لَفِي خُسْرٍ ... یعنی آدم بمیرد و روی ماهت را نبیند ..‌. أینَ صاحِبُنا! وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ... @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا شهید ابومهدی المهندس به زبان فارسی مصاحبه می‌کرد؟ 🔹پاسخ از زبان خود شهید @yousof_e_moghavemat
پاسدار علی بهرامی نژاد همرزم قدیمی حاج قاسم سلیمانی در لشگر ثارالله در مورد شجاعت این شهید به مرصاد گفت : در جبهه ها هر زمانی که صدام پاتک می زدند (پاتک های صدام خیلی سنگین بود) کسی جرات نمی کرد جلو برود به جز حاج قاسم مثل شیر میرفتند جلو یکی دوتا از تانک هایشان را می زدند و تانک های دیگر فرار می کردند آن وقت بچه ها روحیه می گرفتند وجلو می رفتند و هر جا حاج قاسم با لشکر حضور می یافت تن سربازان صدام از ترس می لرزید . همرزم حاج قاسم میگفت : در پادگان اموزشی قدس کرمان بهترین و زرنگ ترین مربی ما بود هر کاری که می بایست به ما آموزش بدهد اول خودش انجام می داد بعد به ما می گفت انجام بدهید او مرد عمل بود. نترس زرنگ وسریع در هر کاری .مثلا ماشین با سرعت زیاد می رفت .در همان حال می رفت زیر ماشین پنهان می شد @yousof_e_moghavemat
💠🌷🕊🌷💠 💠همرزم شهید حاج مرتضی مسیب زاده : 🌷بهش گفتم حاجی عکس بچه تو زدی جلوی چشمت سنگینت میکنه، نمیزاره راحت بپّری ، دلت دنیایی میشه... خندید و گفت : داداش ! عکس نازنین زهرا رو آوردم اینجا که با تمام دلبستگی هام فدایی امام زمانم بشم. منظره ی پشت این شیشه جبهه ایه که حق رو سر میبرّن و باید عشق به ولایت رو ترجیح بدیم به عشق های زمینی. من که هیچ ، دخترم ، عشقم ، زندگیم و همه ی دار و ندارم فداییِ امام زمانم. در نهایت از همان مقرّ فرماندهی اش پرکشید. @yousof_e_moghavemat
🚩 ✔ 🌸 ساعت ورود به فرودگاه دمشق: ۲۰:۳۰ به وقت تهران. ✔ استقبال بی نظیر مردم سوریه از ورود (ص) به کشور سوریه. 🔸️ 💠 دولت اسرائیل به محض پخش خبر ورود نیروهای ایرانی به دمشق، تدابیر بی‌سابقه‌ای اتخاذ کرد. در این باره می‌گوید: ✅ "...بلافاصله بعد از ورود اولین هواپیمای حامل نیروهای ما به آنجا، اسرائیل اعلام آتش‌بس یکطرفه کرد و این اولین گام بود برای این‌که دست به عقب‌نشینی تاکتیکی بزند و این امر هم در اینجا پیش آمد که نیروهای وابسته به اسرائیل در خاک لبنان مثل «فالانژیست‌ها» و نیروهای مربوط به سرگرد «سعد حداد» و حتی اسرائیل در برنامه‌ی رادیویی‌شان بخش فارسی دایر کردند و عجیب این‌که بخش فارسی این رادیوها بلافاصله بعد از ورود نیروهای ایرانی، شروع به کار کرد. صهیونیست‌ها و مزدوران‌شان در تبلیغات رادیویی به ما می‌گفتند: شما ایرانی‌ها چرا آتش بیار معرکه شده‌اید؟! شما برای اشغال لبنان آمده‌اید. عجیب این‌که در عرف صهیونیست‌های متجاوز و اشغالگر، ما اشغالگر محسوب می‌شدیم و آنها، اسرائیلی‌ها، حامی مردم..."🤨 @yousof_e_moghavemat
1_340595297.mp3
3.22M
اما نامردا..😢😔 منم یه زمانی مثݪ شما زلال و جاری بودم😢😔 پاڪ بودم😭 کنارتون بودم😭 رفیقتون بودم😭 بابا اگه نبودم😭 نوکرتون که بودم..😭 ... @yousof_e_moghavemat
♦️حسین آقا انسان عجیبی بود. مرد کارهای سخت بود. هر قدر کار سخت تر رضایتش و رغبتش بیشتر بود. آمده بود مرخصی. زمستان بود و برف سنگینی به ارتفاع یک متر باریده بود و تمام کوچه، خیابان، باغ و جنگل را پوشانده بود. باد سردی هم می وزید و بیرون رفتن را سخت می کرد. یک استکان چای دارچین دستش دادم. بعد اورکتش را انداخت روی دوشش و پارو را برداشت و رفت. گفت: زهرا خانم! می روم ببینم اگر راه بسته شده، راه را باز کنم. وقتی برگشت نزدیکی های غروب بود. دستکش ها،کلاه و لباسش برفی و گل آلود بود. می گفت: با چند تا از مردهای محله جاده و کوچه باغ ها را باز کردیم تا عبور و مرور مردم راحت تر شود. این برفی که من می بینم حالا حالاها قصد آب شدن ندارد. ✍️راوی: همسر فرمانده شهید حسین املاکی نیمه پنهان ماه، جلد ۳۲؛ @yousof_e_moghavemat
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شما هرگز نمى توانيد همه مردم را از اموال خود بهره مند سازيد، پس با آنان با گشاده رويى و خوشرويى تمام برخورد كنيد إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِكُم، فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشرِ الكافی جلد2 صفحه103 @yousof_e_moghavemat
بیشتر آب بود با کمی گوشت ولی بهش میگفتن آبگوشت 😂 راستی! بخور بخورشون هم خنده دار بود... @yousof_e_moghavemat
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یکی از اصلی‌ترین رموزِ موفقیتِ سرتاپاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️ تا نماز بخونه.گفتم: شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت☺️☝️: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم😣. حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...😊 📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید @yousof_e_moghavemat
🚩 ✔ 🌸 💠 اعزام قوای محمّد رسول‌الله(ص) به سوریه، در سه مرحله انجام گرفت. درمرحله‌ی اول، به همراه تعدادی از نیروها عازم شدند. در حقیقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قوای اعزامی ایران، در دمشق، زمینه را برای اعزام دیگر نیروها آماده کنند. پس از آن، مرحله‌ی دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زیادی از نیروهای رزمنده به کمک نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، راهی سوریه شدند که سرپرستی مجموعه‌ی سوّم را بر عهده داشت. 📸 شناسنامه عکس: خرداد ۶۱، سخنرانی تیمسار ظهیرنژاد؛ رئیس ستاد ارتش برای قوای محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. 🔸️سمت چپ ظهیرنژاد، سردار ایستاده است. 💐 🚩 @yousof_e_moghavemat
. . 📚نوجوان که بود کلاس زبان میرفت... @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یقینت زیاد شد....... با حسین برای شناسایی رفته بودیم، وقت نماز شد حسین نمازش را با صوتی حزین و قلبی مطمئن خواند، بعد به نگهبانی ایستاد و من نماز خواندم، در قنوت نمازم از خدا خواستم تا یقینم را زیاد كند، نمازم كه تمام شد، دیدم حسین با خنده از من پرسید: می‌خواهی یقینت زیاد شود؟ گفتم: بله، با همان لبخند گفت: چقدر؟ گفتم: زیاد، گفت: گوشت را روی زمین بگذار و گوش كن،بلافاصله همین كار را كردم به گوش شنیدم كه زمین نصیحتم كرد و گفت: نترس عالم عبث نیست و كار شما هم بیهوده نیست، ما هر دو عبد خداییم در دو شكل و دو لباس سعی كن خدا را ناراضی نكنی، سرم را برداشتم، حسین گفت: یقینت زیاد شد. 🌷 @yousof_e_moghavemat
🔰 احمد (1) و قاسم پسرخاله بودند.دوتایی پول هایشان را داشتند روی هم،یک ساعت کوکی خریدند برای سهراب،طفلی وقتی ساعت را دید کلی ذوق کرد.همانطور که داشت به کوک ساعت ور میرفت وازصدای زنگش کیف میکرد بهش گفتند:《اگه ساعت روکوک کنی روی پنج صبح و بلند بشی خراب نمیشه.》 حرفشان را خوانده بود. کوکش کرده بود روی ساعت پنج .هرصبح که بیدار میشد قاسم میگفت:《حالا که پا شدی نماز صبحت روهم بخون.》شگردش بود. بلدبودچطوری برادر کوچکترش رابرای نماز صبح بیدار کند. راوی:یوسف افضلی ‌‌‌۱.شهید احمد سلیمانی که مهرماه۱۳۶۳در میمک به شهادت رسید. @yousof_e_moghavemat
جلسه توجیهی عملیات خیبر اتاق فرماندهی / زمستان ۱۳۶۲ نفر اول از سمت چپ نفر اول از سمت راست @yousof_e_moghavemat