eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت امام سجاد علیه السلام میفرمایند: مادرت سرد و گرم دنیا را برای تو و به خاطر تو چشیده است رساله الحقوق 🌹 ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، را تبریک وشاد باش میگوییم @yousof_e_moghavemat
🚩 خاطره برادر محمد ثابتی از شهید مهدی انحصاری 🟢 تیر آهن ۱۸ 🔸آذر ماه سال ۱۳۶۶ بود. جلوی ساختمان گردان مالک اشتر در پادگان دوکوهه به خط شدیم. فرمانده دسته با لباس بسیجی اش کنار دسته ایستاده بود. با اینکه سپاهی بود ولی لباس بسیجی تنش بود. انگار اینجوری با بچه ها بیشتر احساس یکرنگی میکرد. اوامر نظامی مانند از جلو نظام و ... بوسیله معاونینش یعنی برادر نماینده یا برادر برقعی داده میشد. هنگام راهپیمایی بعضا کنار بچه ها می آمد و با آنها خوش و بش میکرد. پس از چندین ساعت راهپیمایی ساعتی برای نماز و نهار متوقف شدیم. فرمانده دسته خواست چند کلامی صحبت کند. ذرات سفید گرد و غبار بر روی موهای مشکی سر و محاسنش نشسته بود و چهره اش مانند یک شب پر ستاره زیبا شده بود. آنقدر محو جمال او بودم که از سخنانش فقط کلماتی در خاطرم نقش بست. اسلام، معصومین، ایمان، تلاش، مقاومت، جهاد، امام، شهادت .... 🔹اواخر دی ماه در مسیری که از باختران به سمت محور عملیات میرفتیم، شبی در مکانی پر از برف در حومه شهر سقز و در داخل سوله به سر بردیم. در آن شب با تنی چند از دوستان گرم گفتگو بودیم. یکی از برادرها گفت: امیدوارم بتونیم روح و جسم خودمون رو با این شرایط وفق دهیم. برادر منافی گفت: تو این شرایط وجود تیرآهن ۱۸ خیلی روحیه میده؟ با صدای بلند خندیدم و گفتم یعنی چی؟ برادر منافی ادامه داد: فرمانده دسته تون رو میکم دیگه، منظورم برادر انحصاری است. مگر نشنیدی قدیمیهای گردان بهش میگن تیرآهن ۱۸. و بعد ادامه داد بچه های ارکان گردان و گروهان میگن هر وقت در جلسات قبل عملیات بحث شکستن خط مطرح است او پیش قدم میشود و وقتی از او میپرسند چگونه اینکار را میکنی؟ میگوید با توکل بر خدا و کمک بچه های دسته 🔸 شب عملیات بیت المقدس ۲ بود. 30 دی ماه سال ۶۶ و کوهستانهای کردستان عراق. هوا به شدت سرد بود ولی شور و شوق زاید الوصف برادر انحصاری سرما را از یادمان برده بود. برادر انحصاری لباس سپاهی اش را پوشیده بود. یعنی همون لباسی که امام خمینی آرزوی پوشیدنش را داشت. بعد از تاریک شدن هوا و خوردن شام و اقامه نماز در یک ستون به سمت مواضع دشمن حرکت کردیم. پس از سه چهار ساعت راهپیمایی و گذراندن چند ارتفاع، کم کم به مواضع دشمن نزدیک میشدیم. در نقطه رهایی که در خط القعر یک دره بود، فرمانده گردان برادر صالحی ایستاده بود و روی شانه تک تک بچه ها که از مقابلش میگذشتند دست میگذاشت و میگفت به امید خدا پیروز میشویم. توکلتان بر خدا باشد. مقاوم باشید. امید تمام تیپها و لشکرها امشب به شماست و ... 🔹 آتش لحظه به لحظه شدیدتر میشد. تیرها و ترکشها شروع به خودنمایی کردند و به دنبال ماموریتشان بودند. یکی از تیرها انگار ماموریت داشت سبب وصال برادر انحصاری به معشوقش بشه. برادر انحصاری کنار دسته و دقیقا هنگامی که کنار من ایستاده بود به زمین افتاد ، معاونین دسته و بیسیم چی اش دور او جمع شدند و فقط صدای ضعیفی از گلویش به گوشم رسید. "السلام علیک یا ابا عبدالله" 🔸 تمام دلخوشی من از لحظاتی که در جبهه بودم همین لحظه است. زیرا تصور میکنم در آن لحظه سرور و سالار شهیدان آنجا بود و من وجود او را از زبان برادر مخلص و شهید والا مقام حاج مهدی انحصاری حس کردم. @yousof_e_moghavemat
زِ ڪدام رہ رسیدی؟ زِ ڪدام در گذشتی؟ ڪہ ندیدہ ، دیدہ ناگہ بہ درونِ دل فتـادی؟ @yousof_e_moghavemat
😊تبادل😊
| عَهداًوعَقداًوبَیعةله‌في‌عنقي؛ لااحول‌عنهاولاازول‌ابدا 🌿| تاروپوددلمان‌راباعهدِباتوگره‌زده‌ایم؛ ای‌یادگـاراهلِ‌کَســا،! کنارهم‌می‌مانیم‌به‌حرمت‌هم‌عهدی کنارهم‌تا‌صبح‌ظهور‌مهدی‌ ◉همراه‌وهمقدم‌شویدبا، رانیــــــا؛ درآغـوشِ‌خـدا(: @ranyaa313
😊پایان تبادل😊
‌ 🌸 رهبر انقلاب: "روز ولادت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) را روز زن و روز مادر نام‌گذاری کرده‌اند؛ میشد گفت روز رهبر یا روز والاترین انسان، اشکالی نداشت؛ امّا امروز نیاز جامعه‌ی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ زنِ خانه بودن و کدبانو بودن یعنی چه؟ فاطمه‌ی زهرا با آن مقام و عظمت، یک خانم خانه‌دار است؛ یکی از شئون همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانه‌داری کردن." ‌ ➡️ ۹۵/۱۲/۲۹‌ سلام‌الله‌علیها @yousof_e_moghavemat
♦️حق الناس !♦️ 🔵یک شب توفیق نصیب شد در جوار حاج قاسم از سمت روستای قنات ملک به کرمان می‌آمدیم. راننده بودم و حاجی جلو نشسته بود. سردار تلفنی در مورد عملیاتی در حلب صحبت می‌کردند و دستور می‌دادند. در حین صحبت کردن با تلفن گاهی با جدیت؛ حدت و شدت صحبت می‌فرمود تا اینکه تلفن‌شان تمام شد. چون جاده یک بانده بود و مرتب ماشین از روبرو می‌آمد، امکان سبقت گرفتن وجود نداشت برای همین پشت سر یک ماشین قرار گرفته بودم. سردار بعد از تمام شدن تلفن رو کرد به من و فرمود: راستی راننده ماشین جلویی را می‌شناسی؟ گفتم نه حاجی، چطور مگه؟ فرمود: ماشینت سو بالا بود و چشم راننده جلویی را اذیت کردی، دینی بر گردن تو افتاد، فردا باید بروی او را پیدا کنی و از او حلالیت بگیری؛ حالا این حق الناس را چطور می‌خواهی جبران کنی؟ یکه‌ای خوردم؛ از این بی توجهی خودم به حق‌الناس و دقت سردار به جزییات حقوق مردم تعجب کردم. آن هم درست زمانی که در مورد مسئله مهمی چون آزادی حلب در سوریه صحبت می‌کرد حواسش به تضییع نشدن حق راننده خودرو جلویی هم بود. 🔹راوی دادخداسالاری، دادستان عمومی و انقلاب @yousof_e_moghavemat
♦️حضرت فاطمه زهرا عليها السلام میفرمایند: 🍃إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاة َ اُمَّةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم ، گناهكاران امّت پيامبر اسلام (ص) را شفاعت خواهم كرد . إحقاق الحقّ جلد19 صفحه129 @yousof_e_moghavemat
اگه بخاطر فداکاری ها و ایثار شیربچه هاشون نبود، شاید الان نه ایرانی بود و نه ماهایی وجود داشتیم ، به مادران شهدا مبارک ممنون بخاطر این که قهرمان ها و اسطوره های کشورمون بودید، ممنون به خاطر دل بزرگتون اون زمانی که بچه هاتونو از زیر قرآن رد کردید و برای حفظ وطن، راهی جبهه کردینشون ممنون بخاطر صبوریتون وقتی دلتنگ بچه هاتون بودید اما آخرش با یه دسته گل و یه شیشه گلاب، راهی گلزار شهدا می شدین ممنون بخاطر تمام مادری هاتون 🌺 سلام الله علیها @yousof_e_moghavemat
❤ 🌸 ☆♡ 🌸 - حاجی! داغ مادرت سخت‌تر بود یا پدرت؟ - داغِ هردویشان سخت بود؛ امّا داغِ مادرم سخت‌تر بود. 🌸 ☆♡ @yousof_e_moghavemat
دست نوشته‌ی شهید بزرگوار امروز برای تاتر به من پیشنهاد شد که نقش یک امریکایی را بپزیرم ولی چون باید برای اجرای ان محاسنم را از ته می زدم از قبول ان منصرف شدم هر چند که خیلی حرف زده شد که قبول کنم ودلیل هایی اورده شد که احتیاج است ولی من از قبول ان سر باز زدم چون این فکر در من بود که اگر قرار شد در این عملیات که شاید در پیش باشد از این دنیا رخت بر بندم بهتر است که محاسن را با خود داشته باشم تا مادرم برای اخرین بار مرا همانطور مشاهده کند که دوست داشت از بچگی باشم یعنی داشتن محاسن شاید این فکر من از نظر بعضی ها اشتباه باشد ولی من اینگونه فکر میکنم وروی فکر خودم هم کار میکنم وکار به حرف دیگران ندارم و نخواهم داشت. @yousof_e_moghavemat
{با آناݩ بجنگید تا خدا آناݩ را بھ دست شما عذاب ڪند و رسوایشاݩ نماید و شما را بر آناݩ پیروزے دهد}🍃 سورھ توبه آیه ۱۴ @yousof_e_moghavemat
🚩 زمستان 1366 🚩 دامنه شرقی ارتفاع گرده رش 🚩 ستون گردان مالک اشتر در کوهپیمایی 8 ساعته به سمت منطقه عملیات بیت المقدس 2 @yousof_e_moghavemat
میگفت‌شهادت‌خیلی‌زیباتر ازدامادشدن‌است.❤️ درتولد۱۹سالگیش‌گفت"مادر سال‌دیگه‌تولد۲۰سالگی‌منه... یک‌تولدخاص!شمابایدبرای‌من یک‌تولدخاص‌بگیریدسال‌دیگه تولدمن‌یه‌تولدخیلی‌قشنگی😍 میشه‌میخوام‌همه‌رودعوت‌کنم" امامن‌آن‌روزنفهمیدم!😔 فکرکردم‌که‌میخواهدرفقای ‌خودرادعوت‌کندگفتم«باشه ‌مادرجان!سال‌دیگه‌برات‌جشن تولدمیگیرم‌وهمه‌رفیقاتو‌ دعوت‌کن»🌈 امسال‌فهمیدم‌که‌جشن‌تولد۲۰ سالگی‌محمدمهدی‌خیلی‌خاص بود!».🌙 به روایت یکی از بستگان شهید @yousof_e_moghavemat
آنان همه از تبار باران بودند رفتند ولی ادامه دارند هنوز .... @yousof_e_moghavemat
😊تبادل