حجت الاسلام علی تمام زاده سال 1355 به دنیا آمد. درس حوزه را از 18 سالگی به بعد و پس از گرفتن دیپلم شروع کرد اول به حوزه ایروانی واقع در چهارراه مولوی رفت و بعد هم وارد حوزه علمیه ی کرج شد. در همین راستا به انجام کارهای فرهنگی نیز مشغول شد و دست به قلم بود. این اواخر نیز پیرو مسئله سوریه راجع به شهدای فاطمیون و شهدای افغانستانی تا جایی که می توانست کار کرد.
در همین مدت توانست دو سه نشریه را به چاپ برساند. اولین نشریه ویژه شهادت ابوحامد بود که منتشر شد. وی همراه تیپ فاطمیون سه بار به سوریه اعزام شد و هر بار چهل روز آنجا بودند که در تار یخ هجدهم آبان ماه سال 1394 در سن 39 سالگی در سوریه بر اثر اصابت گلوله به پهلو به شهادت رسید و در گلزار شهدای امام زاده محمد کرج به خاک سپرده شد. از او دو فرزند به یادگار ماند.
#شهید_علی_تمام_زاده ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
پدر بزرگوار این شهید فرمانده پایگاه بسیج امام محمد باقر(ع)بودن و همین امر کمکی شد برای میثم عزیزتا با بسیج آشنا شود ودر بسیج نوجوانان ثبت نام کرد و یکی از بسیجیان فعال پایگاه شد.بعد از گرفتن دیپلم در سال ۸۰_٧٩ وارد سپاه شد به طور رسمی شروع به کار کرد در همین دوران به طور مستمر برای تفحص شهدا به مناطق جنوب میرفت و پیکر شهدای عزیزتا تفحص میکردن.
در همین دوران بود که تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 87 همسر اختیار کرد و ثمره این زندگی هشت ساله دو دختر دردانه به نامهای فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است.
میثم عزیز با شروع شدن جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شدن و ازسال 89 به دفاع ازدین و اسلام پرداخت بعد از رشادت های بسیار در این زمینه و دفاع از حرمین شریفین آخرین باری که اعزام شدن به مدت چهل روز مقاومت در برابر کفار داعشی در صبح روز ۹۱/۸/۱۶ پس از هشت ساعت درگیری سخت و طاقت فرسا به فیض شهادت نائل آمدن و شهد شیرین شهادت را نوشیدن..
#شهید_میثم_مدواری ❤️
#راوی_پدرشهید ✍
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#خاطرات
#شهید_حمیدرضا_زمانی ❤️
یک شب قبل از عملیات بود هواگرم شده بود و پشه زیاد
حمیدرضا رفت پیش یکی از رفیق هاش که راننده تانک بود وگفت اگه میشه بیابریم تو تانک بخوابیم من کلافه شدم از دست این پشه ها رفیقش هم قبول میکنه ومیرن داخل تانک از اونجایی که حمیدرضا بسیار کنجکاوبود از رفیقش میپرسه این تانک رو چجوری راه میبرن خیلی دوست دارم یادبگیرم وراننده یک سری توضیح مختصر میده به ایشون واون شب رو باحمیدرضا به صبح میرسونه
عملیات که شروع میشه بعداز چند ساعت جنگیدن علیه دشمن یکی از تانک های دشمن که رانندش فرارکرده بود در یکی از معبر هامیونه وحمیدرضابه فرمانده میگه این تانک روکه نمیشه اینجا رهاکردو رفت حیفه فرمانده میگه ن نمیشه تک تیرانداز دشمن میزنه حمیدرضا بعداز کلی خواهش وتمنا میره وداخل تانک قرار میگیره وباهمون توضیح های کم تانک رو روشن میکنه و سمت نیروهای خودی میاره واونجاحمیدرضابچه تهران بازیش گل میکنه و دور درجا میزنه باتانک وهمه هم رزم ها بعد یک عملیات کلی میخندن وفرمانده اون تانک رو اسمش رو میزاره تانک حمیدرضا...
مدافع حرم امام حسین ع
شهید بی سر که بدنش سه روز در زیر آفتاب ماند...
و نیمی از بدنشون در کربلا دفن شد
فقط سرو دستش باز گشت.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh