🔰تنبيه بچهها، حفظ قرآن بود
فرماندهي علي اكبر بر گرفته از تعاليم قرآني بود، در جبهه به جاي تنبيه نظامي بچهها به آنان ميگفت سورههاي قرآني را حفظ كنند و همه مباحث قرآني را در جبهه جاري ميساخت. علي اكبر عامل به قرآن بود.
شجاعت و شهامتش در ميدان نبرد و تعبد و خلوصش در محراب عبادت از او يك انسان نمونه و الگو ساخته بود آنچنان كه خصوصيات با ارزشش را قلم نميتواند ترسيم كند.
خصوصيات بارز اخلاقي او آنچنان افراد را تحت تأثير قرار ميداد كه وقتي براي آموزش نظامي دانشآموزان يك اردوي يك هفتهاي پيش آنها رفته بود، به هنگام بازگشت همه دانشآموزان را متاثر كرده و در فراق دوري و رفتنش بيتابي ميكردند.
🔹حافظ کل و قاری قرآن
🔸فرمانده و استاد شهدا
🔹دانشجوی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت
🔸فرمانده گردان الحدیدلشگر۲۷محمدرسولالله(ص)
🔹جانشین پادگان حضرت ولیعصر{عج) تهران
🔸فرماندهٔ شهیدان بزرگی مثل: محمدرضا کارور-ابراهیم حسامی-حاج احمد نوزاد-مهدی خندان -علی جزمانی-سید عبداللّه رضوی-منصور حاج امینی-جواد صراف
شعری که روی مزارش نوشته اند:
از درد ننالید که پاکان ره عشق
با درد بسازند، نخواهند دوا را...
#شهید_علیاکبر_شاهمرادی🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🔰تنبيه بچهها، حفظ قرآن بود فرماندهي علي اكبر بر گرفته از تعاليم قرآني بود، در جبهه به جاي تنبيه ن
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
هر فرازی را فرودی در پیش است و هر اوجی را حضیضی و هر طلوعی را غروبی پی میآید، مگر آنکه این فراز متصل به مبدأ هستی بخش و معطی وجود باشد و سرانجام و فرجام همه عمرها مرگ است و دنباله آن حیات غیر دنیوی و وصل به برزخ و قیامت، که باطن و عمیقتر از آنست که اگر در این دنیا خود به قیامت نروی با مرگ دنیوی به آنجا خواهند برد و چه خوب است که انسان بمیرد تا قبل از آنکه بمیرانند یعنی در باطن خود سفری کرده باشد و خود را شناخته باشد تا از آنجا به سوی پروردگار رحمن و رحیم صعود نماید.
یکی از راههای بسیار عالی این وصول به حق شهادت و جهاد با مال و جان است که واقعاً از عمق وجود و قیامت نفس شهید بر میآید و البته این مرتبه مستلزم ایمان و تقوا و تعیین است که خداوند در بین مردم کم تقسیم نموده است.
غرض از نوشتن این مطالب این نیست که در این راه توانستهام کاری بکنم، چون واقعاً (بینیوبینالله) من خود را حقیرترین و مستمندترین بندگان خدا میدانم از هر جهت که کمالی در آن باشد و این مطلب را در این موقعیت برای تذکری به خود میدهم.
#شهید_علی_اکبر_شاهمرادی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۳۹/۷/۱ تهران
شهادت : ۱۳۶۱/۳/۶ اروندرود ، خرمشهر، عملیات بیتالمقدس
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
○ماجرای رنگ خاکستری چشم های حاج قاسم از زبان دخترش برنامه جشن رمضان
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
نشر معارف شهدا درایتا
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_پناه
دلم هوای تو کرده شه خراسانی ..
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان...
عنایتی که بیایم، تویی که درمانی
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان_پناه دلم هوای تو کرده شه خراسانی .. چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟ دلم زکثرت زشتی بریده
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#پـــــناه
#قسمـت_سی
✍انقدر عصبانی ام که پشت سرهم دکمه ی آسانسور را فشار می دهم . صدای در می آید و بعد هم کیان اصلا دوست ندارم این بار کوتاه بیایم !
_معلوم هست چته پناه ؟ چرا مثل وحشی ها رفتار می کنی ؟
متعجب بر می گردم و نگاهش می کنم
+تو دیگه چی می گی؟ مگه ندیدی آذر هرچی از دهنش دراومد و لایق خودش بود بار من کرد . عوض معذرت خواهیته با این دوستات ؟
_ببین پناه من تو رو نیاوردم تو جمع دوستام که سوژه بشم !
حرصم می گیرد و دلم می خواهد خفه اش کنم
+خفه شو کیان من احمق بودم که با تو دوست شدم
_خودت خفه شو ! تو آبروی منو بردی
من هم فریاد می زنم
+به درک خوب کردم
_چته کیان ؟ باز دور برداشتی پسر
حضور پارسا هردویمان را غافلگیر می کند !
+دخالت نکن پارسا ، هرچند خودت یه پای ماجرایی
_هه ! تا بوده تو ازین ماجراها داشتی ، منتها حق نداری صداتو سر این دختر بلند کنی
+چیه ؟ مدافعش شدی ! از تو بعیده
_آره من در مواقع خاص مدافعم میشم شاید اگه پارسالم یه حرکتی می کردم حالا پشیمون نبودم !
+میشه از گذشته من پاتو بکشی بیرون حداقل؟!
نمی فهمم چه می گویند ! انگار برای هم چنگ و دندان نشان می دهند ، من اما انقدر عصبی هستم که هیچ کدام برایم مهم نباشند . همین که آسانسور می ایستد وارد می شوم و دکمه ی همکف را می زنم ...
تکیه می دهم به در فلزی و توی آینه به خود غمزده ام نگاه می کنم و فکر می کنم از این به بعد چقدر از این آهنگ آشنای پیچیده در فضای آسانسور بدم می آید .
چرا پارسا از من طرفداری کرد در مقابل کیان ؟ چرا کیان بجای این که جانب مرا بگیرد خودش هم شاکی شد ؟ اصلا چرا پا به این مهمانی نحس گذاشتم
احساس می کنم رگ های سرم را کسی می کشد ، دل از آینه می کنم و پیاده می شوم . هنوز چند قدمی دور نشده ام که کسی می گوید :
+خوبی پناه ؟
نمی دانم چرا ول کن نیست ، خودش را چطور با این سرعت پایین رساند اصلا ؟ صبر نمی کنم و به راهم ادامه می دهم . نزدیک تر می شود و پشت سرم صدایش را می شنوم :
_بهت گفته بودم کیان خیلی نرمال نیست !
+نمی خوام چیزی بشنوم
_باشه ، اما ...
می ایستم ، نمی توانم غضبم را پنهان کنم و با لحن تندی می گویم :
+جناب بزرگتر جمع ! تشریف ببرید بالا عیش دوستان خراب نشه ، می ترسم آذر جون پس بیفته از دوری شما !
پارسا با آرامش می خندد و بعد از چند ثانیه می گوید :
_گور بابای آذر بیا می رسونمت
دستش را بالا می آورد و چراغ یکی از ماشین های توی پارکینگ روشن می شود .
+قصدت چیه ؟
شانه بالا می اندازد :
_هیچی
+پس دست از سرم بردار
فاصله ی بینمان را یکی دو قدم می کند ، زل می زند توی چشمم و می گوید :
_این بچه ها لایق دوستی با تو نیستن ، کیان دو قرون قدر و ارزش سرش نمیشه ، خودتو وقتتو پاکیت رو خرجش نکن !
خیلی چیزا هست که تو ازش بی خبری ، باش تا ماشینو بیارم برسونمت .
وسط پارکینگ و خروجی مجتمع ایستاده ام و دقیقا نمی دانم چه خبر شده ! همین یکی دوساعت پیش بود که با آن همه ذوق با کیان آمدم و حالا پارسا می خواهد برساندم !
به خودم که می آیم روی صندلی ماشین شاسی بلند پارسا لم داده ام و موزیک ملایم خارجی گوش می دهم ...
چشمم به پژوی پارک شده ی کیان می افتد و ناخوداگاه نیشخند می زنم .
👈نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#پـــــناه
#قسمـت_سی_و_یکم
✍صدای پارسا حواسم را پرت می کند
_دوستانه بهت میگم ، تو لیاقتت خیلی بیشتر از امثال کیانه . تو همینجوری هم تقریبا از همه دخترایی که تو اون جمع بودن اوکی تری بدون هیچ عمل زیبایی و لباس های آن چنانی و ...
+دوست دخترای شما رو هم دیدم ، مثلا اون شب تئاتر !
راهنما می زند و با آرامش می گوید :
_این بچه بازی ها مال یکی مثل نریمان و افشینه نه من ! اونی هم که تو دیدی همکارمه
شانه بالا می اندازم
+به من چه اصلا
_خب ، کجا بریم ؟
+من دم یه آژانس پیاده کنید لطفا
_شوخی می کنی ؟ یعنی نمی بینی من به افتخار شما از مهمونی دل کندم و اینجوری می خوای تشکر کنی ؟!
+کار اشتباهی کردین، آذر ناراحت میشه !
بلند می خندد و می گوید :
_حسادت ؟!
+به چی باید حسادت کنم ؟
_پس پا رو دمش نذار که بد چنگ و دندون نشون میده
+من دیگه با هیچ کدومشون کاری ندارم ! تا همینجام غلط کردم ...
_بگو تجربه کردم ، خب حالا کجا بریم ؟
چیزی نمی گویم و خودش یکی از بهترین رستوران ها را انتخاب می کند برای شام . تقریبا مجبورم می کند که مخالفتی نکنم دو سه ساعتی که با او هستم واقعا خوش می گذرد ... برعکس تصورات این مدتم ، فوق العاده آدم خوش مشرب و مهربانیست .
با کیان و پسرهایی که تابحال دیده ام فرق دارد طوری دست و دلبازی می کند برای سفارش غذا که مطمئنم هنگامه هم چنین تدارکی برای مهمانانش ندیده بود .
گوشی ام را می گیرد و شماره اش را سیو می کند . احساس می کنم کلی انرژی مثبت نصیبم شده ...
خداروشکر می کنم که با آن حال خراب خانه نرفتم و از پارسا ممنونم که شب خوبی برایم می سازد .
با نور آفتابی که انگار مستقیم توی صورت من طلوع کرده چشم باز می کنم و خمیازه بلندی می کشم .
کش و قوسی به بدن خسته ام می دهم و یاد اتفاقات دیشب می افتم گوشی ام را چک می کنم که ببینم از پارسا پیامی رسیده یا نه اما فقط دو میس کال از لاله افتاده ...
با این که اصلا حوصله ی باز کردن دهانم را ندارم ولی شماره اش را می گیرم . نور موبایل کم شده و ارور باتری می دهد ...
_الو هیچ معلومه کجایی دختر ؟
+علیک سلام
_سلام . این همه زنگ زدم مرده بودی؟
بلند می شوم و پرده را می کشم . از روی پتویی که وسط اتاق پهن کرده ام می گذرم و به آشپزخانه می روم ، دلم چای تازه دم می خواهد .
+چته اول صبحی لاله ؟ بیا بزن
_سر ظهره عزیزم .ببین کار واجب داشتم که زنگ زدم
+بگو
_صبحانه خوردی ؟
+نه الان بیدار شدم کارتو بگو
_باز قندت نیفته
لیوان را توی سینک می گذارم و دلواپس می پرسم :
+قندم چرا بیفته ؟ دق میدی آدمو ، چی شده مگه ؟ همه خوبن ؟
_همه که آره چیزه ، دیشب یعنی نه پریشب تقریبا
صدای بوق می آید
_خب ؟بگو ، داره شارژم تموم میشه .چیزی شده ؟
+بابات ، یعنی دایی صابر پریشب تو خواب حالش بد شده
دستم را روی قلبم می گذارم
_خب ؟
+بردنش بیمارستان بستریه دکتر گفته ع...
صدا قطع می شود ، قلبم می خواهد از دهانم بیرون بزند . گوشی خاموش شده لعنتی
طاقت ندارم صبر کنم تا شارژ بشود ، تلفن هم ندارم . بی تاب احوال بابا شده ام . دل توی دلم نیست ...فکری به سرم می زند، شالم را از روی مبل برمی دارم و تمام پله ها را پرواز می کنم تا پایین .
در می زنم و دست های سردم را درهم گره می کنم . چند روز شده که به پدر زنگ نزدم ؟ صدای پوریا را نشنیده ام ؟
در باز می شود و چهره ی زهرا خانم با آن چادر و مقنعه ی نماز سفید دلم را می برد ... انگار هزاربار این صحنه را دیده ام . لبخند می زند و سلام می کند
_سلام ، ببخشید یه تلفن مهم دارم میشه ازینجا زنگ بزنم ؟
از جلوی در کنار می رود و با دست به داخل اشاره می کند .
+بفرما دخترم ، گوشی توی سالن
زیرلب مرسی می گویم و تازه یادم می افتد که بدون کفش یا دمپایی آمده ام ! با دیدن تلفن هول می کنم ،پایم به لبه ی فرش گیر می کند و سکندری می خورم .
👈نویسنده:الهام تیموری
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
این روزها نمازهایمان
بوی خدا نمیدهد ،
شما برایمان دعا کنید
در آن قنوتِ عاشقانهتان ...
#شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
@zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💐 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
💐#چهارشنبه٧خرداد_ماه_۹٩
💐 #امروز_صفحه١٢
💐 #کانال_زخمیان_عشق
╔═ ⚘════⚘ ═╗
╚═ ⚘════⚘ ═╝