eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هُوَالمُصَوِّر جانها و جمعه ها جان به لب شده اند... بیا  حضرت جانان، تا جان در بدن داریم! دهه اول ماه خدا رو به اتمام است ... عمریست ظلمت نشینِ شب غیبت هستیم...! و تو ای حضرت خورشید... هنوز پرده نشینِ غیبت... در انتظار ما هستی! کاش این ماه برساندمان به مَطلَعِ الفَجر... کاش شب قدر، روح و ملائک برای تحیّت ظهور بمانند بر روی زمین تا صبح قیامت... کاش امسال طلوع کند از پس شب غیبت و قدر، طَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ...؛ اللهم عجل لولیک الفرج ✨! -رکعت‌نشین-🌿•.
"یَرونَ مَقَامِی وَیَسمَعُونَ کَلاَمِی" -جز تو با هرکه حرف زدم، صدایم را نشنید...
چه بگوییم که دل آزردگی‌ها امانمان را بریده و ما را نسبت به تو بی‌میل کرده! ما که از آیین محمّدصلی الله علیه و آله آنچه را دوست داشتیم، برگزیدیم‌وآنچه سخت‌آمدورغبتی‌به‌آن‌نداشتیم‌انتخاب‌نکردیم! . چه بگویم از کسی که مصداق آیهٔ «وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ» شده است؛ وقتی بخواهد به زیارت تو -نماز- بیاید می‌گوید: وای؛ کی حال داره الان نماز بخونه! در سرم‌صدای‌ناامیدی‌‌پیچیده، «إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَالْهَمِّ» پناه می‌بریم به تو از یأس واندوه... . و تو که ندای پناه آورندگان به درگاهت را اجابت می‌کنی،یادمان آوردی روایتی ازپیامبر را که عرضه داشتند:«خداوندا! برادرانم‌رابه‌من بنمایان»ویکی‌ازاصحاب رو به ایشان برگشت و گفت: «ای رسول خدا،مگر ما برادران شمانیستیم؟»ایشان فرمودند:«برادران من کسانی هستند که درآخرالزمان می‌آیندو به‌من،ندیده ایمان می‌آورند،آن‌ها مثل مشعل‌های‌هدایت‌اند که خداوند آنان را از فتنه‌های تیره وتار نجات می‌بخشد» . وگویـی‌کورْسوی‌نوری‌دراین‌ظلمـات‌یـافته‌ باشیم‌وازکلمهٔ‌مشعل‌یادجملهٔ‌شهیدچمران افتادیم‌که‌درزیر نقاشیِ شمع نوشته بود: «من‌ممکن‌است‌نتوانم‌؛این‌تاریکی‌رااز بین ببرم،ولی‌باهمین‌روشنایی‌کوچک‌فرق بین ظلمت‌ونور وحق‌و باطل رانشان می‌دهم وکسی‌که‌به‌‌دنبال‌نوراست،هرچقدرکوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود» . خدایـا ما را نزد مهربـان‌ ترین پیامبرت آن که در روز جزاء او را شافع امت‌های‌ دیگر می‌بینیم ، شرمسار نکن. دل ما را متـوجه خیری ساز که با آن رغبتی نداریم ونگذار برای ترس از دست دادن کسی،برایمانمان پا بگذاریم... . و ما را در زمره کسانی قرار بده که حاملان نور تو هستند و ندایشان می‌دهی «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» ...🌱‌•.
@Baboljjonon - شور یا حبیبی نور عینی.mp3
8.69M
°〖‌ یا حبیبی؛ نور عینی  〗•
Tahdir joze11.mp3
4.07M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 💠 ⚜ ⚜ 📥توسط استاد معتز آقایی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
نام : محمد نام خانوادگی:صدوقی تولد: سال ۱۲۸۸/ شهادت: ۱۰ رمضان مصادف با ۱۱ تیر سال ۱۳۶۱ - بعد از اقامه نماز جمعه صدوقي در يزد به دنيا آمد. نسبش به شيخ صدوق ابن بابويه (ز305ق)* مي‌رسد. پدرش ميرزا ابوطالب امام جماعت مسجد حظيرة يزد بود. محمد صدوقی، در سال ۱۲۸۷ هجری شمسی، در یزد به دنیا آمد و در اوان کودکی، پدر و مادر خویش را از دست داد. دوران تحصیل ایشان، در شهرهای یزد، اصفهان و البته بیشتر قم رقم خورده است. اساتیدی که محمد صدوقی در قم به فراگیری علوم ­اسلامی از ایشان پرداخت عبارتند از: شیخ عبدالکریم حائری، سید صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوه‌کمری و امام خمینی. و از جمله شاگردانی که از محضر وی کسب فیض کرده اند می توان به این افراد اشاره کرد: علامه محمدتقی جعفری، شهید مرتضی مطهری و شهید قدوسی. آن بزرگوار در سال ۱۳۳۰، به علت اصرار مردم یزد به زادگاه خود بازگشت و به ساماندهی وضعیت دینی و معیشتی مردم پرداخت. در ۱۳۴۱ همگام با امام خمینی رحمه الله، نهضت را شروع کرده و با اطلاعیه‌های آتشین و مبارزات خود، عرصه را بر رژیم طاغوت سخت کرد. اسناد باقی مانده از ساواک استان یزد و نیز استان‌های مجاور، بیانگر نفوذ ایشان در شهرهای مختلف کشور بوده است. آن شهید سعید پس از انقلاب، به عنوان نماینده ولی فقیه در یزد و نماینده مردم این استان در مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی خدمت نمود.
💛 . حمیدمربۍ‌ورزش‌رزمۍ‌بود..🥋 . بهشون‌گفتم‌: «آقاحمیدهدفت‌از‌ورزش‌کردن‌چیہ🤸🏻‍♂؟!» . گفت: «یہ‌ورزشکارمومن‌باید‌آماده‌باشہ ‌تااگہ‌آقا‌صاحب‌الزمان‌اومد،ازنظر سلامتۍ‌و‌سربازۍایشون‌در‌جبهہ ‌حق‌علیہ‌باطل‌آماده‌باشہ‌..✌️🏻!» . 🌱
سالروز تولد شهید حمید سیاهکالی مرادی🌺💫
🍃و اردیبهشتی که به نام توست. تویی که فرشته ی بی بالی و با مهربانی های برادرانه ات، راه خودت را به ما نشان میدهی‌. 🍃تو، شهید پاییزیِ مدافعین حرمی، همان که وجودش زندگی میبخشد صدای خش خش برگ های پاییزی را. 🍃کربلا رفتنت را در پاییز تجربه کردی. عقد، عروسی و نهایت آرزوی همیشگی ات که وصال حضرت یار بود، اما بهاری بود، متفاوت تر از تمام رویداد های زندگی ات. چون تو متفاوت ترینی‌.🥰 🍃قدم نهادن تو در این دنیا اوج خلقت و دل سپردن به تو و وجودت عاشقانه ترین لحظات این آفرینش. 🍃آن زمان هایی که آرام و ، سر به زیر سر سخن میگفتی، همیشه میان سخنانت از و پیشوایان حدیثی یاد میکردی و اینگونه دل آدم با حرف هایت آرام میشد😌 🍃یا آن زمان هایی که در هیئت، با سوز دل برای بی کفن اشک میریختی و سینه ات از فرط سینه زنی کبود میشد. این ها تمام اتفاقاتی است که تولد تو به ارمغان اورده، تویی که مادرت میگفت از همان کودکی با دیگر فرزندانش فرق داشتی. 🍃میدانی برادر جان، نام تو شده سنگ این روزهایم، شرمنده ام، آری میدانم کم گذاشته ام اما، تو میبخشی. چشم میپوشی و حمایتم میکنی تا آن بشوم که خدا میخواهد🙃 🍃تو همیشه هستی و منم دلخوشم به بودن همیشگی ات، به عشق بی نهایتی که به داری و منی ک همنشینت میشوم هم از آن بهره مند میکنی آنگونه که با نام (س) جان میگیرم و زیرلب نام تورا میبرم😇 ♡میلادت مبارک عزیزترین خلقت خدا میلادت مبارک عاشق ترینِ مخلوقات :) ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۹۴. حلب 📅تاریخ انتشار : ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قزوین
شهید ی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا... از شهدای بهزیستی استان مازندارن که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن می‌گفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بسیم چی بودن را قبول کرده بود. سرانجام توسط منافقین اسیر شد، برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده بود و منافقین پس از شهادت ایشان، برای بدست آوردن رمز و کدهای بیسیم، سینه و شکمش رو شکافتند، ولی چیزی نصیب آنها نشد. ✅ آسایش امروز را مدیون فداکاری شهدا هستیم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لحظه دیدار دختر سوری با پدر و مادرش بعد از سال‌ها دوری در برنامه قبل از افطار شبکه سه 🔹 ۷ سال پیش پدر و مادرش دخترشون رو از دست داعش فراری میدن به دمشق. بعدم برای ادامه تحصیل اومده ایران و... 💐 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا بگذار ؛ از سیم خاردار نفس عبور کنیم تا به نردبان شهادت برسیم ... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🦋🌈🍄☔️ 🌈🦋 🍄 ☔️ 🦋🌈عاشقانه ای شور انگیز را بخوانید 🦋 باقلم شیوای بانو فاطمی🍄🌈 🦋⚡️ رمانی متفاوت با آنچه که تا به حال خوانده اید.❣ روایتی عاشقانه❣مذهبی ، از دختری بد حجاب که بعد از شناخت دلبسته استاد راهش می شود.🌟 💖عشقی پاک که او را از فرش به عرش برساند.🍄🌈 🌟💕بعد از ازدواج عاشقانه ی و کیان ادامه ماجرای زیبا و خواندنی را به زودی در دنبال میکنیم😍💕 😍 رمان زیبای را در کانال زیبای زخمیان عشق دنبال کنید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 بعد از صرف شام و جمع کردن سفره با اولین فرصت سراغ روهام رفتم _روهام جان یک لحظه میشه بیای،کارت دارم با هم به حیاط رفتیم. دست در جیب هایش کرده بود وبه روبه رویش چشم دوخت. با چونه ای لرزان و صدایی که از بغض میلرزید صدایش کردم _داداشی ببخشید اشتباه کردم چشم از روبه رو کند و به من دوخت _چیو ببخشم؟ با انگشتان دستم بازی کردم _بخاطر حرفی که سر سفره زدم،بخاطر اینکه ناراحتت کردم اشک که روی گونه ام چکید مرا به آغوش کشید _شاید چندان به حرف تو ارتباطی نداشت ولی حرف تو باعث شد یادم بیاد من چه آدمی بودم صدای بغض دارش به قلبم چنگ می انداخت _من حق ندارم علاقه به دختری پیدا کنم که مثل فرشته ها پاکه دختری که تا حالا نامحرم یک تار موی اون رو ندیده ولی من به اندازه موهای سرم با نامحرم دوست بودم ،گفتم و خندیدم. من حتی لیاقت اینو ندارم بهم بگه داداش.زهرا یه آرزوی محاله.عشق و عاشقی که دست آدم نیست .به خودم که اومدم گرفتار صورت قاب گرفته اش با چادر شدم. روژان.... با چشمانی اشکی به برادرم که عاشق شده بود و عذاب میکشید،نگاه کردم _جانم اولین قطره اشک که روی گونه اش سر خورد،سرش را به زیر انداخت.با صدایی مرتعش و پر از غم نالید _کاش قبلا از اینکه خودم رو غرق این همه کثافت کاری کنم ،می دیدمش.کاش انقدر بد نبودم. میخواستم انکار کنم،میخواستم آرامش کنم ولی دستش را روی لبش گذاشت _لطفا هیچی نگو .روژان جان ببخشید من حالم خوب نیست باید کمی قدم بزنم .باید عشقش رو از دلم.... انگار بغض راه نفسش را بست که حرفش را ادامه نداد و فقط از حیاط بیرون زد. &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 دلم میخواست ساعتها همان جا بنشینم و به حال تنها برادرم زار بزنم ولی وجود مهمانانم مانع میشد. چشم دوختم به آسمان _خداجونم مثل همیشه هستی مگه نه؟ حواست به داداشم هست.دلش سریده خدا ،دلش رو آروم کنم . میدونم که حواست به هممون هست.خداجونم داداشم به خودت میسپارم. انگار حرف زدن با خدا خیالم را راحتتر کرده بود. دستی زیر چشمانم کشیدم و نم اشکم را گرفتم. لبخندی به لب نشاندم و وارد خانه شدم. اول از همه نگاه کیان روی من نشست .انگار هرچقدر هم تلاش کنم که بقیه به حالم پی نبرند ،برای کیان تاثیری ندارد.با نگاه اول پی به حالات روحی ام می برد. متعجب مرا نگاه کرد _روهام کجاست؟ کمیل با خنده گفت _ای وای زنداداش چه بلایی سر دوستم آوردی به جان خودم یه باج کوچیک ارزش نداشت بلایی سر دوستم بیاری. صداز خنده جمع بلند شد .به زور لبخندی زدم _یه کار مهمی واسش پیش اومد سریع رفت . &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
شهادت بال نمی خواهد حال میخواهد..نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
@nasimintezar نسیم انتظار - حنیف طاهری.mp3
5.49M
°〖‌ اَمَّن‌یُّجیبُ‌المُضطَرَّ به‌ این‌دعامحتاجم  〗•
roze 2 (1).mp3
9.19M
°〖‌ سلام آقا؛ بسه‌ دوری از حرم؛بزار بیام آقا  〗• نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
مولا علی‌(ع)فرمود: «وَعِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِکْرِهِ» دل‌رابا یادخداآبادکن.آباد،مقابلِ ویرانی‌ست. دل ویران شده، دلی که در آن زلزلهٔ بم آمده! دلی همچون خسارات سونامی‌‌های ژاپن،دلی که‌مانندماهیانِ‌سواحلِ‌جاسک‌خودکشی‌کرده؛ تنها با یاد خدا آباد می‌شود، زنده می‌شود.... «دل به یاد او آباد کن» وقتی عملی شود، موج که هیچ، اقیانوس هم‌به ساحلت‌بزند تو آباد خواهی ماند... یعنی«کسی به شدت تو به صخره‌ام کوبید و من فرو رفتم به قعردریاها که قعردریاها پر از مزار شود» شدنی نیست. . دل لطیـف است. دل بـرگ گل است و؛ « آباد کردن‌ »ش یعنی گلدان منـاسب‌ برای گل برگزیدن!وقتی‌گلی‌رااز گلدان کوچک‌به‌گلدانی‌بزرگ‌ترانتقال‌می‌دهی، شایدآن گل«أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى» از روی ناآگاهی گِله کند! ولی نمی‌داند «وَعَسَى‌أَنْ‌تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌلَكُمْ» چه بسا چیزهایی‌که‌ازآن‌کراهت‌داشته باشند ولی برایشان بهترین است... . گاهی‌هم‌آن‌گُل،چندروزاول،کمی‌ضعیف‌و رنجورنشان‌می‌دهدودیگران‌گمان‌می‌کنند‌ که‌آخ؛.مُرد!امابعد، دوباره‌گل‌جان‌می‌گیرد. داستان، داستان آباد شدن است... قصه، قصهٔ صبر است... . هزاران رحمت بر دستانی که معجزه‌وار آمدند وگلدان وجود ما را عوض کردند،هزاران رحمت بردستان مولایم امیرالمؤمنین که‌ابوتراب است. ای پدر خاک! خاک سرزمین دلمان را عوض‌کن، بی‌آنکه آخ بگوییم،که اگر گفتیم اطلاع‌داشتیم از «چون نام عشق بردی آماده شو بلا را» اصلا «سرخُم مِی سلامت شکند اگر سبویی»... 🌱✨•Γ
🌻➰🌻➰🌻➰🌻➰🌻 ~ بِسْم‌ِاللّٰـہ‌ِالرَّحمٰـن‌ِالرَّحیــمِ ~ " إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ " [ ] 🌾 [ ] 🌾 نماز روزه همه شما دوستان قبول درگاه حق..! 🖤🌼
{بسم الله الرحمن الرحیم...