eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥😭در پایانه مرزی چذابه با این حس و حال زوار امام حسین را از زیر قرآن راهی مشّایه می‌کرد. جانم به سربازان حرم ایران 🇮🇷🇮🇷
آسیاسل بخرم یا زین⁉️ در مجموع و پس از بررسی های دقیق، سیم‌کارت آسیاسل بهتر از زین است. از هر جا هم تهیه کردین حتما بگین فعال کنن و شما ببینید داده های گوشی فعال شده و براتون پیام میاد. 🇵🇸
30.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. . . 🔶 تحول دلها برای کار خداست و علامت نصرت الهی که خواهد آمد‼️
آرے‌، این پنجره بڪَشاے‌ ڪہ صبح می‌‏درخشد پسِ این پرده‏‌ے‌ تار 🍁
❣️سلام_امام_زمانم❣️ سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم سلام ای که به ،سرشته آب و گلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم.. امام خوب زمانم هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ 💚 اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧺کانکس های لباسشویی در : 🚏عمود شماره ۲۰۲🌟 🚏عمود شماره ۳۸۰ (برادران و خواهران مشتر‌ک) 🚏عمود شماره ۴۳۰ (برادران و خواهران مشتر‌ک) 🚏عمود شماره ۴۸۰🌟 🚏عمود شماره ۵۵۰ 🚏عمود شماره ۷۵۶ 🚏عمود شماره ۸۰۹ 🚏عمود شماره ۸۸۸ 🚏عمود شماره ۱۰۳۵ 🚏عمود شماره ۱۰۸۰🌟 🚏عمود شماره ۱۱۷۲ 🚏عمود شماره ۱۳۹۸🌟 🌟در عمود های شماره ۲۰۲، ۴۸۰ و ۱۰۸۰ کانکس های شستشوی لباس ویژه بانوان نیز وجود دارد. در شهر نجف: شارع السور، جنب بست شیخ طوسی، روبروی پارکینگ طبقاتی الامیر، موکب انصارالحسین (برادران و خواهران به صورت مجزا) ⭕️ در نشر گسترده این پیام شریک باشید و زائرین اباعبدالله الحسین علیه السلام را یاری کنید.
امیدوارم از اونایی نباشیم که با پای پیاده میریم اربعین و خستگی و گرما رو تحمل میکنیم ولی وقتی اسم غزه بیاد بگیم به ما چه....
🔴مراقبت از پاها در پیاده‌روی اربعین
Shahram Shokoohi - Asheghan [320].mp3
6.87M
موسیقی دلنشین وصف حال جاماندگان 🎙با صدای شهرام شکوهی
رد پای دلتنگی.mp3
6.9M
🔊 | تنظیم 👣 رد پای دلتنگی 👤 کربلایی‌حمیدرضا         ▪️ ویژه ؛ ۱۴۰۳
enc_16627611287457208052443 (1).mp3
2.84M
🚶🏻‍♂نماهنگ طریق عاشقی 🎙عبدالرضا هلالی 🚩مشایه اربعین 🎶استودیویی
enc_16313377615603850374733.mp3
2.23M
😭نماهنگ خواب و خیال شده کربلا 🎙امیر کرمانشاهی 🚶🏻‍♂اربعین حسینی 🎶استودیویی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید باکری ‌در حال محاصره دشمن، خطاب به ‌شهید کاظمی: احمد، اینجا من ‌چیزی ‌می‌بینم، اگر بیایی، دیگر نخواهی ‌رفت! ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
32.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
گفته بود برنمی‌گردم!! جنازه شهدا رو آورده بودن، خواب ديدمش؛ گفت: ميدانِ امام ميری؟ گفتم آره، گفت: نرو، جنازه من رو نميارن گفتم: ميخوای جنازت رو از من مضايقه کنی مادر؟! گفت: جسم مهم نيست؛ روح زنده است ... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
⭕️ اشغال پاوه در کردستان توسط عناصر تجزيه طلب ضد انقلاب 🔻یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توطئه و تهاجم دشمن با حمله احزاب چپ به ویژه حزب دموکرات به مهاباد در اول اسفند 57 آغاز شد و به قصد تشکیل کردستان بزرگ، تهاجم وحشیانه خود را آغاز کردند. آنان قصد داشتند قسمتی از قلمرو حاکمیت ملی و اسلامی ایران را جدا کرده و نقشه های دشمنان ایران مبنی بر تجزیه کشور را به اجرا درآوردند. 🔻افراد مسلح حزب منحله دموکرات در ادامه تجاوزات خود، در روز ۲۴ مرداد ۵۸، همه راه های ورودی شهر پاوه در استان کردستان را به محاصره و کنترل خود درآورد و به گروهان ها و مراکز سپاه پاسداران یورش برد. آنان پس از به دست گرفتن تمام نقاط حساس شهر و ارتفاعات مهم منطقه، به جنایات متعددی دست زدند که در یک مورد، شهادت دلخراش ۲۵ تن از پاسداران بستری در بیمارستان شهر و ۴۰ نفر دیگر از مردم بود. 🔹در پی این جنایات فرمان امام خمینی(ره) برای آزادسازی سریع شهر صادر شد و پس از جان‌فشانی‌های سردار چمران و سرلشکر فلاحی در طی نبردی سهمگین، این شهر از لوث وجود ضدانقلاب پاک شد. ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازگشت پرستوها 🔹 به مناسبت ۲۶ مرداد سالروز آغاز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی 🔹 ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در ۲۲ مرداد ۶۹ تشکیل شده بود و با همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود ۴۰ هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد. 📌انتشار به بهانه سالروز بازگشت به میهن 🕹 سوال عجیب نماینده صلیب سرخ از اسرای ایرانی به هنگام آزادی 🔻دکتر علی هادی‌تبار که از ۱۷ سالگی تا ۲۴ سالگی در اردوگاه های بعثی به سر برد، در بخشی از خاطراتش در کتاب «شهر که آرام شد برمی‌گردم» می گوید: 🔻روز آزادی، نام و شماره مرا که خواندند جلو رفتم. یک دست لباس و کفش کتانی‌ام را گرفتم، لباس‌هایم را عوض کرده و رخت نو را پوشیدم. کمی آن طرف‌تر میزی بود که چند نماینده صلیب پشت آن نشسته بودند. اسیران قبل از خروج در مقابل آن میز لحظاتی می‌ایستادند و به سؤالی پاسخ می‌دادند. نمی‌دانستم این گفتگوی کوتاه چه هست، تا وقتی نوبتم رسید. سؤال این بود: «آیا می‌خواهی به ایران برگردی یا میل داری به عراق و یا هر کشور دیگری پناهنده شوی؟» 🔻سؤال بسیار مسخره‌ای بود. ولی من که نمی‌توانستم همه احساسم را نسبت به این سؤال بیان کنم، لبخندی زدم و جواب منفی دادم و از پای آن میز هم گذشتم... 🗓۲۶ مرداد ۱۳۶۹؛ بازگشت نخستین گروه آزادگان به کشور ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
42.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گرامی باد . ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
📚 📝 نویسنده ♥️ دوباره به فكر فرو رفتم. هر چه زندگى مان جلوتر مى رفت مى فهميدم چقدر حسين پسر مهربان و دست و دلبازى است. در تمام مدتى كه از زندگى مان مى گذشت، حسين در تمام كارها كمكم مى كرد. اغلب غذا مى پخت و در نبود من، خانه را تميز مى كرد. گاهى كه از كلاس برمى گشتم مى ديدم وسايل شام را چيده و منتظر من است. در تمام اين دو ماه، هرگز نتوانسته بودم در سلام كردن، پيش دستى كنم، اگر از بيرون وارد خانه مى شدم، به محض باز شدن در، صداى حسين بلند مى شد، سلام عزيزم، خسته نباشيد. و هر وقت خودش از بيرون مى آمد، به محض باز كردن در، سلام مى كرد. صبحها، بعد از نماز صبح ديگر نمى خوابيد. بنابراين هر وقت چشم مى گشودم، مى ديدمش كه كنارم روى تخت مشغول مطالعه است و با دیدن چشمان باز من، با لبخند سلام می کرد. در تمام این مدت، تنها کسی که گاهی سری به ما می زد سهیل و گلرخ بودند. پدر و مادرم، حتی با تلفن احوالی از ما نمی پرسیدند، هر وقت هم من به خانه مان، زنگ می زدم، پیام گیر تلفنی جوابم را می داد. البته چندین بار برای پدر و مادرم روی پیام گیر، حرف زده و سلام رسانده بودم اما جوابی به تماس هایم نمی دادند. گاهگاهی سهيل چک هايى را در حساب من، مى خواباند كه مى دانستم از طرف پدر است و از نگرانى اين كار را مى كند. ليلا و شادى هم يكى دوبارى در نبود حسين به خانه ام آمده بودند، اما خانه كوچكمان مهمان ديگرى نداشت. مى دانستم على، دوست حسين هم در شرف ازدواج است، دخترى از همكلاسهايش را عقد كرده بود و منتظر جور شدن اوضاع و شرايطش بود تا عروسى بگيرد و زندگى تشكيل بدهد. چند بار از حسين خواسته بودم، دوستش را دعوت كند اما جوابش اين بود: - على تا وقتى مجردى مى گردد نمى آد اينجا، دوست نداره تو معذب بشى! هر وقت خانمش رو آورد خونه اش، مى آن. گاهى وقتها خيلى دلم مى گرفت. ياد عروس و دامادهاى خانواده مان مى افتادم كه بعد از عروسى تا چند ماه به مهمانى هاى پاگشا دعوت مى شدند، خاله، عمه، عمو، دايى، همه دعوتشان مى كردند، ياد سهيل و گلرخ افتادم كه تا دو، سه ماه بعد از جشن عروسى شان، افراد فاميل به ترتيب سن و سال و نسبت خويشى، به خانه هايشان دعوتشان مى كردند و چقدر بهشان خوش مى گذشت. بعد از عروسى، جشن بزرگ پاتختى در خانۀ مادر شوهر برگزار مى شد و همۀ مدعوین عروسى، با هداياى متعدد به مهمانى مى آمدند. اما براى من، تمام اينها فقط يک رويا بود. نه جشن عروسى در كار بود و نه مهمانى پاگشا و پاتختى! نه جهيز برونى و نه حنابندونى! هيچى و هيچى! گاهى درخلوت، بغضم مى تركيد و براى دل خودم و غريبى و بى پناهى ام گريه مى كردم، اما با به ياد آوردن عشق و علاقه ام به حسين، دلتنگى از وجودم پر مى كشيد و پر از اميد و شادى مى شدم. در افكارم غرق بودم كه تماس دستان حسين روى صورتم، از جا پراندم. - كجايى عروسک؟ شام آماده است. مثل دختر بچه ها لب برچيدم و خودم را لوس كردم: - بازم ماكارونى؟ حسين خنديد: ببخشيد آقا، بنده خونۀ مامان جونم فقط همين غذا رو ياد گرفتم، البته صد مدل هم تخم مرغ بلدم بپزم كه فكر نكنم تو خيلى خوشت بياد. ادامه دارد.... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh