eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
143 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
سرمن درد که نه، میل شکستن دارد تا که بیرون بکشم از وسطش فکر تو را... 📎فرمانده گردان سلمان فارسی لش
🌷ارتفاع جاده قدیم به خرمشهر، هفتاد هشتاد سانت است. و گردان سلمان به قجه‌ای در محاصره مانده است. 😰روز اول برادر احمد متوسلیان، شهید محسن وزوایی را فرستاد دنبالش. تا آن موقع سابقه نداشت❌ کسی روی حرف حاج احمد بزند. 🌷 وقتی در افتادند حاج احمد با بیسیم 📞به شهید حسین قجه‌ای می‌گوید: «برادر حسین! بیا عقب.» او می‌گوید: «برادر احمد نمی‌آیم!»⚠️ شهید محسن وزوایی که سه ماه بود با شهید قجه‌ای در بود را می‌فرستد جلو تا او را برگرداند.😥 🌷 وزوایی می‌رود آنجا و قجه‌ای پیغام می‌فرستد که به برادر احمد بگوییدمن نمی‌آیم‼️."اگر مقاومت سه روزه قجه‌ای💪 و گردان نبود معلوم نبود چند سال دیگر آزاد شود... 🌷 📎سالروز شهادت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
۲۰ فروردین سالروز حمله هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هوایی T4 و شهادت جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی 🌷شهیدان مدافع حرم 🌷 ، از شهر 🌷 ، از شهر 🌷 نیاسر، از شهر 🌷 ،از شهر 🌷 ، از شهر 🌷 ، از شهر 🌷 ، از 📎 هدیه به روح شهدای مدافع حرم صلوات نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
نشر معارف شهدا درایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
وقتی به سوریه رفت به مسئولان آنجا معرفی‌اش کردند و گفتند که کریم غوابش آمده اینجا به عنوان مستشار کار کند ولی آن مسئول موضع تندی گرفت و گفت: آقای غوابش کارش فرهنگی است و تخصصی در مورد تانک ندارد و باید برگردد زیرا ما نیروی زرهی و فنی می‌خواهیم. حاجی در کارش خبره بود، قبول کردند به مدت یک هفته به صورت آزمایشی در سوریه کار کند یک هفته که ماند آن مسئول در تعجب ماند و گفت که من نیرویی مثل حاج کریم می‌خواستم این رو از کجا آوردید. کاش زودتر می‌آمد. فرمانده به صورت روزانه با حاج کریم تماس می‌گرفت و شیفته او شد. به طوری که نقل می‌کند که آقای غوابش یک ماهی که در سوریه مستقر بود اندازه یک سال تعمیرات تانک انجام داد زیرا شبانه روزی کار می‌کرد و هیچ وقت در مقر فرماندهی نخوابید، در طول این مدت چند سرهنگ و فرمانده زرهی سوریه زیر دستش کار می‌کردند تا کار را یاد گرفتند. بعد از عملیاتی که در ارتفاعات انجام دادند حاج کریم در چادر بود و از یکی از دوستان خود خواست که عکسی از او بگیرد بعد از گرفتن عکس همراه نیروهای سوری به پادگان تیفور ارتش سوریه رفت و باید یک سری وسایل می آورد. وقتی از پادگان حرکت کرد در راه برگشت از یک جاده مواسلاتی خودروی آنها با تله انفجاری برخورد کرد و منفجرشد و ۱۰ تا ۱۵ متر آن طرفتر واژگون می‌شود همه سرنشینان آن که ۴ نفر بودند شهید شدند. پس از واژگونی به علت وجود مواد قابل اشتعال، خودرو آتش می‌گیرد و پیکرهای شهدا نیز گرفتار شعله‌های آتش می‌شوند، پس از آن که شهدا به سردخانه دمشق منتقل شدند پیکر شهید غوابش از روی انگشتری که در دست داشت شناسایی کردند. ❤️ ----------------------------------------- نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
چشم به حیرت گشودم و تو نبودی کاش سر از خواب برنداشته بودم #فاضل_نظری ✍ #شهید_داوود_نریمیسا ❤️ 🍃 نش
تلفن همراهش را با خودش نبرده بود سوریه. گاهی از طریق یک خط موبایل نا آشنا به ما زنگ میزد. هر وقت هم که تماس میگرفت، میگفت مادر اول برای دوستانم دعا کن بعد برای خودم! من هم میگفتم چشم پسر عزیزم . بعد از شهادتش تعدادی از هم رزمان او به منزلمان آمدند. آن ها از مهربانی و گذشت داوود برای ما خاطرات زیادی تعریف کردند. برای مثال میگفتند داوود و جمعی از رزمندگان وعده غذایی خود را میان کودکان یتیم سوری تقسیم میکردند. این کار داوود موجب شده بود تا یکی از نشریات کشور سوریه تصویر او را کنار یک کودک سوری روی جلد خود چاپ کند. میتوانست معافیت از خدمت بگیرد، ولی خودش خواست به سربازی برود. در دوران سربازی به خاطر فعالیت های فرهنگی اش مورد تشویق قرار گرفت. برای هم پادگانی هایش مراسم های معنوی مثل زیارت_عاشورا و دعای_ندبه بر پا میکرد و با این برنامه ها موجب ترغیب آنها را به انجام معنویات شده بود. ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
شهید حسن حزباوی با صداقت و اهل حجب و حیا بود اگر چه کم حرف می‌زد اما همیشه لبخند به لب داشت. انسانی متواضع وکم توقع و در مسائل کاری بسیار با جدیت و نمونه یک پاسدار وظیفه شناس بود چندین بار در رزمایش ها به خاطر همین جدیت و نظم و ذکاوتش مشورد تشویق قرار می گیرند. همین رفتار وکردارش سبب شد تا یکی از برادران اهل_سنت در سوریه بعد از دوستی با شهید حزباوی و تحت تاثیر رفتارش به مذهب تشیع مشرف شد. ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدحسین علم الهدی🌺 #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا درایتا #کانال_ز
"شهید محمد حسین علم الهدی" 🍃 سال ۱۳۳۷ در خانه مجاهد و عالم بزرگ ، آیت الله مرتضی علم الهدی، پسری به دنیا آمد که وجودش را با نام محمد حسین متبرک کردند. کودک عاشق قرآن و عترت شد و بعدها و مجری احکام قرآن و مطیع عترت و . . 🍃 دشمنان وجود پرتلاشش را تحمل نکردند. دستگیرش کردند و با شکنجه های طاقت فرسا زندگی را بر او سخت کردند.با آمدن رهبر انقلاب به کشور، محمد حسین رها شد. شکنجه گرش نمیدانست در دادگاه انقلاب محاکمه خواهد شد و فکرش را هم نمی کرد که محمد حسین او را خواهد! محمد حسین سرخوش از پیروزی بر استکبار، به استقبال رهبرش رفت و با بزرگان برای ساختن خرابیهای کشور تلاش کرد. 💪 . 🍃 بار دیگر وجود دشمنان از سه قشر غربی و شرقی و ضد انقلاب داخلی قلبش را جریحه دار کردند. تصمیم گرفت وارد دانشگاه مشهد، در رشته تاریخ شود و مقابل دشمنان فرهنگی و منافقین که قصد داشتند را به سود خود منحرف کنند، بایستد. موفق هم شد ولی این بار دشمنان از راه نظامی وارد شدند. محمد حسین به اهواز رفت. نیروهای سپاهی ومردمی و دانشجویان پیرو خط امام را در منطقه در برابر دشمن به صف کرد. دو روز جنگ طاقت فرسا با ارتش مجهز بعثی و در نهایت رسیدن به پیروزی! . 🍃 اما سرانجام در ۱۶ دی ماه سال ۵۹، نرسیدن نیروی کمکی و مهمات وعده داده شده از سوی بنی صدر، محمد حسین و سیصد یار مجاهدش را به زیر تانک برد😢 . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروزشهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۷ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ دی ۱۳۵۹ . 📅تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید:هویزه . نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
سالروزشهادت سردار شهید حسین قجه ای تاریخ تولد :عاشورای سال۱۳۳۷ نام پدر : جواد تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱5 محل تولد :اصفهان /زرین‌شهر محل شهادت :جاده اهواز-خرمشهر مزار شهید : گلستان شهدای زرین شهر خاطره: 🌿 «... والله من فقط می‌توانم برادر قجه‌ای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او اسطوره مقاومت بود. این مرد در طی آن یک هفته‌ای که ما در خاکریز کنار جاده آسفالت - درگیر بودیم خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید. 🌿هیچ کدام از بچه‌ها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند توی و بخورد. بعضی مواقع که بچه‌ها قوطی کمپوتی باز می‌کردند و به او می‌دادند همانطور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف می‌رفت آن را توی راه می‌خورد. 🌿مدام در جلوی دشمن بود و آر‌پی‌جی می‌زد. آنقدر آرپی‌جی زد که خدا شاهد است گوش‌هایش کر شده بود و از آنها خون می‌چکید 😭.>> راوی علی بور بور.معاون دوم گردان_سلمان سالروز شهادت🕊🌹 سردار شهید✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh