💢مادر شهید: در #وصیتنامهاش تاکید داشت که از امر به "معروف و نهی از منکر" غافل نشویم❌
🔰ما همیشه یک زندگی #ساده و بیآلایش داشتیم و سعی کردیم حداقل اصلیترین👌 مسائل و #واجبات دین را رعایت کنیم. سعی کردم به فرزندانم👥 همین مسائل را آموزش دهم، که امیدوارم موفق بوده باشم😊
🔰محمدحسین علاقه خاصی به #شهید_زین_الدین داشت. شهادت🌷 محمد برای من بسیار سنگین بود، روزها و شبهای🌙 اول شهادت بیقراری و گریههای من پایان نداشت😭
🔰یک شب که #محمدحسین به خوابم آمد، گفت: #مادر میدانی با اشکهایی که میریزی من چقدر عذاب میکشم⁉️ میدانی چقدر ناراحتم۷ که اینقدر بیقراری😔؟ اگرچه دلتنگیهای💔 من پایانی نخواهد داشت، ولی به خاطر #محمدم بر شهادت و دوری💕 از او #صبوری میکنم.
#شهید_محمدحسین_مومنی
#شهید_مدافع_حرم (پاکستانی)
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💢به اسم حبیب
💠روایت اول #قسمت_سوم
🔰محمدحسین تحصیلات #نظامی نداشت❌ مثل همت, اما خوب بلد بود چه میخواهد. هر جا که بود بجای اینکه بگوید بروید میگفت: #بیایید. خودش اول از همه راه میافتاد, #نمیترسید.
🔰به نقل از #شهید_آوینی میگفت: شهادت🌷 یه لباسه هر وقت اندازت بشه میپوشیش. محمد حسین زود بزرگ شد. #شهادت خوب به تنش نشست. بعضی جاها آدم یهو #بزرگ میشه یکیش جنگه💥 #عمار اول تو جنگ فرهنگی بزرگ شد بعد تو سوریه شاید بخاطر همین بود راه چهار ساله رو کمتر از یک سال رفت👌(از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ سیدالشهداء رسید)
🔰حتی اینجا هم به اسم #سیدالشهداء جلو رفت از فرماندهیش که نگم, اکثرا نیروهای غیر ایرانی🇮🇷 میگرفت. عراقی, #پاکستانی...زندگی با این آدما سخته, اخلاقشون, کاراشون زندگیشون با ما #متفاوته ولی محمد حسین باهاشون سر یه سفره مینشست همین شد که همشون شدن #فداییش همه نیروهاش خالکوبی عمار داشتن یا پلاک اسمشو🏷 همیشه چند نفر👥 اسکورتش میکردن طوریش نشه، وقتی #خبر_شهادتش اومد همه تعجب کردن چطور با اون فدایی ها عمار شهید شده⁉️
🔰وقتی درگیری💥 شدید باشه کسی نمیتونه زخمی برگردونه عقب ولی کسی ندید #محمدحسین تنها برگرده🚫
بعد از شهادش🌷 یکی از دوستانش که تیرمیخوره توان برگشتن نداشته. پشت بی سیم میگه: مثل #مسلم تنها شدم کجایی عمار😭 خیلی رو #اخلاق مقید بود, دوران دانشجوییش کل خونه پر بود از عکس #شهدا. حرمت نگه میداشت, هم اتاقیش میگفت: سیگار🚬 کشیدیم عکس شهدا🕊 رو جمع کرد ورفت.
🔰بعد هیئت کتیبه وپارچه سیاه های هیئت🏴 رو باز میکرد بعد میگفت بشینین به شوخی. میگفت: زیارت که رفتین بدون اذن دخول وارد نشین⛔️ #اذن_دخول اشکه اونقدر منتظر بمونین تا اذن بگیرین. #چله میگرفت که گره از کار باز بشه اعمال مستحبی📿 که براش عادی بود تا جایی که روزه روز دوشنبه وپنج شنبه📆 رو برای بچه های شورای #بسیج الزامی کرده بود.
🔰تک خوری نمیکرد هرجا که بود همه تیپ آدمی رو دورش👥 جمع میکرد
کتاب میخوند📖 کتاب هم #هدیه میداد
کتاب های ساندویچی تا بچه ها کتابخون بشن. رو همه تاثیر میذاشت✅ ولی تاثیر نمیگرفت. با هر تیپ آدمی که بود موقع #اذان بلند میشد به نماز بچه ها هم دنبالش.
🔰محرما غذای هیئت #عدس_پلو بود
میگفت اشک رو زیاد میکنه.گوشت🍖 که میگرفت, گوشت #شتر بود شاید براتون سوال بشه چرا گوشت شتر؟ گوشت شتر #غیرت رو زیاد میکنه. به همین سادگی...
#غیــــــرت، همون چیزی که ابر قدرت های دنیا ازش هراس😨 دارن. همیشه این #عملش بود که اطرافیانش رو جذب میکرد. با همه میجوشید ولی یه نقطه مشترک بین همه رفقاش بود👇 #حب_الحسین_یجمعنا
📚برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#خاطرات_شهید
توی هیئت لعن می گفتیم با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید این توی کَت ما نمی رفت لعن را می گفتیم یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»...
#محمدحسین آن موقع سوریه بود یک دفعه قاطی کرد توی خصوصی به من گفت: «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد عکس چندتا از رفقاش رو که سر بریده بودند فرستاد و گفت: «ته این لعن گفتن ها می شه این»
آخرش شکلک خنده گذاشتم...
نوشت: «بی شعور چرا می خندی؟ من دارم جدی صحبت می کنم»
گفتم: «باشه، دیگه فحش نمی دیم»
منبع: عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🔹علاقه خاصی به اهلبیت خصوصا #حضرت_ابوالفضل(ع) داشت و همیشه نام حضرت ابوالفضل(ع)🌷 وِردِ زبانش بود...
🔸محمدحسین واقعاً #مظلوم بود. 2 ساله بود که از روی رختخواب🛌 افتاد و دندان، زبانش را سوراخ کرد. وقتی من او را به بیمارستان رساندم، او اصلاً گریه نمیکرد❌ و صدایش درنمیآمد
🔹در اتاق عمل,زبان #محمدحسین را بخیه زدند و دوختند اما صدای محمدحسین اصلا در نیامد🔇 خیلی مظلوم بود و در درد💔 کشیدن خیلی طاقت داشت.
🔸علاقه خاصی به #ائمه و امامان و اهلبیت بخصوص "حضرت ابوالفضل(ع)" داشت، برای من جالب بود وقتی عکسها📸 و فیلمهای مُحرمش را نگاه میکردم، #محرم سالهای قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت
🔹و همین محرمی که در #سوریه بود تیشرت و سربندی که به همه آنها داده بودند, روی همه تیشرتها و سربندها نوشته بود « #یا_حسین(ع)» ولی به طور اتفاقی تیشرت👕 و سربند «یا ابوالفضل(ع)» به محمدحسین افتاده بود.
راوی: مادرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh