eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_‌ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_‌ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_esh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 7⃣1⃣ ✍ خاطرات شهید از سوریه 🌻تا این که عرصه خیلی تنگ شد و به حدی نیرو به جلو آمد که تقریبا به بالا و سر تل رسیدند. ما که دیدیم آتش سنگین است 30 متری از لبه تل کشیدیم عقب تر، که شهید نجفی همان جا وقتی که دشمن بالا آمد، سینه به سینه دشمن به شهادت رسید. چند هفته بعد از این درگیری که برای شناسایی رفتیم کلاهش را لا به لای سنگ ها پیدا کردم، دوتا تیر به سرش خورده و شهید شده بود. 🌻هجومشان سنگین بود و به برکت حضرت زینب(س) و دلاوری های بچه ها، توانستیم مقاومت کنیم. هجمه آنقدر سنگین که من در سنگری که بودم، خمپاره از خمپاره قطع نمی شد مرگ را جلوی چشمم حس کردم. سنگرم در منطقه ای شیب دار به سمت دشمن بود و باید به صورت سینه خیز داخل سنگر می رفتم، آنقدر خمپاره ها سنگین بود که هر لحظه امکان شهادت می دادیم. 🌻چند فایل صوتی همان جا ضبط کردم که فایلی هم که از شهید صابری لحظاتی قبل از شهادت در رسانه ها پخش شده به همراه صدای بی سیم که می گوید آب می خواهم و من میگویم نداریم را همان جا ضبط کردم. 🌻به فاصله سی متر تکفیری ها بالا و لبه تل آمدند و آنقدر آتش سنگین بود که نمیتوانستیم از سنگر بیرون بیاییم. 🌻 دیدیم چاره ای نداریم، اگر دشمن جلوتر بیاید موقعیت را از دست می دهیم. هوا سرد بود، نیروها همه خسته بودند و استراحت هم نکرده بودند و انرژی نداشتند. سید ابراهیم که بمب روحیه ای بین بچه ها بود، با اخلاقش و با شوخی و ذکرهایی که می گفت روحیه را به بچه ها برگرداند. توی عملیات «تدمر» اگر سید نبود که روحیه بدهد محال بود بتوان خط را نگه داشت. با روحیه ای که سید داد نیروها پای کار ایستادند. ادامه دارد... 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#رمان #قبله_ی_من_ دو چشم تو مناجات است و بغض من اذان صبح و باران محبت را درون چشم تو دیدم #یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_ نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان #قبله_ی_من_ دو چشم تو مناجات است و بغض من اذان صبح و باران محبت را درون چشم تو دیدم #ی
پس تو دین شما دست زدن به نامحرم شعاره. یلدا هم با اخم توپید: وقتی یکی داره میمیره ایرادی نداره. درضمن تو بیهوش بودی. یحیـی هم گفته بود بهت نگیم که یک وقت فکرت مشغول نشه. ازشونه هات گرفته بوده. بیشتر دستش به مانتوت بوده. این تو دین ما گناه نیست محیا خانوم. اگر به بحث ادامه می دادم حتما مشتش را زیر چشمم ول می کرد. درست زمانی پاپیچش شدم که با یحیـی بحثش شده بود! کالسهای دانشگاه راغیرحضوری دنبال کردم تا کامل خوب شوم. پانسمان پایم راکه باز کردم. جای زخم عمیق و بزرگ روی پایم مانده بود. دکتر گفت: متاسفانه جای این زخم تااخر عمر روی پاتون میمونه. آن روز حسابی غمباد گرفتم. یعنی دیگر نمی توانستم دامن کوتاه یا شلوارک بپوشم؟! ذهنم سمت همسر آینده ام منحرف شد. نکند او بدش بیاید! نه! مگر قراراست ازدواج هم کنم؟! مادرم بعداز شنیدن ماجرای پارک پشت تلفن کم مانده بود خودش را رنده کند! انقدر سوال کرد که سرم رفت! مدام تاکید کردم که حالم خوب است! یک زخم کوچک بود! آذر هم لطف کرد درتماس بعدی به مادرم گفت: پای محیا به یه مو بند بود! یحیی رسوندش بیمارستان! کم مونده بود قطع شه عزیزم! خدابه روت نگاه کرده! نمی توانم احساسم رادر آن لحظه توصیف کنم! اواخر آبان ماه آذر قرار خواستگاری با خانواده ی شریفی گذاشت. همه چیز برای ی یلدا به شیرینی عسل شد. خم می شوم، پاچه ی شلوارم را کمی بالا میدهم و به مچ پایم نگاه می کنم. کاش اثری از زخم نمی ماند! آب دهانم را قورت میدهم و کتاب شعرم را روی پایم باز می کنم. نیمکت دانشگاه بدنم را اذیت می کنم. انگار کسی چوب در کمرم می کند. می ایستم و مقنعه ام را کمی جلو میکشم. داخل زمین چمن میروم و زیر یک درخت مینشینم. کلاغی ازروی شاخه ی ضخیم درخت پرمیزند و مقابلم میشیند. زشت است؟! نمیدانم! سرش را کج می کند و با یک پرش به طرفم می آید. ازداخل کیف ساندویچ مرغم رابیرون می آورم و تکه ای گوشت برایش میندازم. گوشت را درهوا می قاپد و غار غار می کند. زیرلب می گویم: -مرض! چقدر مهربانم ها! دوباره به مچ پایم نگاه می کنم. فکرم راحسابی مشغول کرده. صدایی ازپشت سرم باعث می شود پاچه ی شلوارم را سریع پایین بکشم. پاتون طوریش شده؟! سر می گردانم و با لبخند گرم پسری بیست و دو یا بیست و سه ساله مواجه میشوم. موهای اطراف سرش کوتاه تراز وسطش است! شبیه طالبی است! لبخند میزنم: -نه چیزی نیست! کوله پشتی اش را روی شانه محکم می کند و میپرسد: -اجازه هست؟! بی تفاوت می گویم: -بفرمایید! چقدر چهره اش آشناست! اورا کجا دیده ام؟! یکبار دیگر نگاهش می کنم. پوست گندمی، چشم و ابروی مشکی. ته ریش کوتاه و نامرتب! یادم امد. او با من هم کلاس است. کنارم مینشیند و کوله اش را بغل میگیرد. کمی خودم راکنار میکشم و مشغول کتاب شعرم میشوم. می پرسد: شعر دوست دارید؟! سریع می گویم: -نه! متعجب نگاهم می کند! پس چرا میخونید؟! -بعضی اوقات می چسبه! بدم نمی آمد کمی بااو گپ بزنم! هردودانشجوی یک رشته و کلاسم! سرش را میخاراند محوطه ی دانشگاه رو دوس دارم! خلوته! میتونی برای خودت باشی! باپلک زدن حرفش را تایید می کنم. منو که میشناسید؟! -نه! واقعا؟! من دوردیف پشت شما میشینم! -توجهی نکردم! ↩️ ... :مهیاسادات_هاشمی بدون ذکر و نام نویسنده پیگرد الهی دارد. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#قبله_ی_من #قسمت60 پس تو دین شما دست زدن به نامحرم شعاره. یلدا هم با اخم توپید: وقتی یکی داره می
من آرادم. آراد گودرزی! چی چیه؟! آرده؟! دردلم میخندم! حالا برنج یا گندم؟! لبخندم را بایک سرفه جمع می کنم -آقای گودرزی! خوش بختم! دستش را به طرفم دراز می کند: شماهم ایران منش! -بله! به دستش خیره میشوم. باکمی مکث دستش را عقب میکشد عذرمیخوام! -نه! عیب نداره چه کتابی هست؟! و با سر به کتابم اشاره می کند -سهراب سپهری واقعا؟! من خیلی ازشعراش سر در نمیارم! کمی حرف زدیم و باهم آشناشدیم. اولین پسری بودکه به او اجازه نزدیک شدن دادم! به نظر نمی آید مریض باشد، نگاهش هم سودجو نیست! دراولین برخود از چشم و موهایم هم تعریفی نکرد. بااوخداحافظی می کنم و از محوطه بیرون میروم. یلدا بااسترس لبش را تندتند میجود و پایش را تکان میدهد. خیره به چشمان عسلی اش میخندم -چته! چرا نیومدن؟ دیر کردن! -هول شوهریا! قرار بود هفت بیان...الان هفت و سه دقیقه اس! اخم بانمکی می کند و یکبار دیگر خودش رادرآینه دید میزند محیا! روسریم. بهم میاد؟! -صدبار پرسیدی ...عااااره عاره! صدای آیفون جیغش رابلند می کند! غش غش میخندم و دراتاق راباز می کنم که یلدا سریع میگوید: محیا این لباست دیگه واقعا یه جوریه! تو فعال به مستر سهیل فکر کن! یک شومیز گشاد چهارخانه آلبالویی، آستین سه ربع تا روی کمر شلوارم پوشیده ام.یلدا التماس می کند: بخدا مثل مرداس لباست! خیلی کوتاهه! مث پیرهن شلوار یحیی ست! بیاحداقل تونیک بپوش! دهن کجی می کنم و از اتاق بیرون میروم. موهای روشنم زیر پارچه ی حریر و قرمز رنگ شال نگاه عمو را خشک می کند. شلوار لوله تفنگی آبی روشن و کفش اسپرت روفرشی. آذر با چندقدم بلند سمتم می پرد و دم گوشم میگوید: آخه -دخترجون! این چیه! خوب نیست بخدا! یه مدلی شدی! لبخند دندون نمایی میزنم و جوابی نمیدهم. عمو دررا باز می کند و سهیلا و حاج حمید داخل می آیند. سهیل مثل زن هایی که تازه بند انداخته اند، سرخ شده! دسته گل بزرگ و چشم پرکنی دردست گرفته. بعداز سالم و احوال پرسی می نشینند و من هم کنار آذر می ایستم. سهیلا چپ چپ به سرتاپایم نگاه می کند. سینا باپشت دست عرق پیشانی اش را می گیرد. احساس می کنم در تلاش است مرا نبیند! پوزخند میزنم و به سارا نگاه می کنم. آرایش ملایمی کرده و رویش را گرفته. بعداز صحبتهای خسته کننده سهیلا میخندد و میگوید: گلومون خشک شدا...چایی! همان لحظه یحیی ازاتاقش بیرون می آید. چشمهای سرخ و اخم همیشگی اش یک لحظه دلم را می لرزاند. جذابیت ظاهری اش واقعا دل فریب است! باحاج حمید، سهیل و سینا دست میدهد و خوش آمد می گوید. چندان خوشحال به نظر نمی رسید. حاج حمید می پرسد: یحیی بابا گریه کردی؟! یحیی خونسرد جواب میدهد: نه سردرد داشتم. عذرمیخوام طول کشید تابیام. داشتم حاضر میشدم. صدایش گرفته و به زور شنیده میشود. یلدا بالاخره از اتاق بیرون می آید و باگونه های سرخ و چشمهایی ریز ازخجالت برای آوردن چای به آسپزخانه می رود. یحیی دنبالش به آشپزخانه میرود. میخواهم مرا ببیند. هرطور شده! از اتاق که بیرون آمد، نگاهش حتی یک لحظه نلغزید. می گویم: -میرم شیرینی بیارم. ↩️ ... :مهیاسادات_هاشمی بدون ذکر و نام نویسنده پیگرد الهی دارد. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
❁ ﷽ ❁ تو ماه ڪامل اين آسمـان تيره و تارے ڪ هر شب در فراق حضرت خورشيد بيدارے قيام منتقم حتميست،در آن جمعه ے موعود يقين دارم به دستان تو مےآيد علمدارے #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #لبیک_یا_خامنه‌_ای_حفظه_الله_تعالی #شبتون_مهدوی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
4_5949258406291309454.mp3
6.02M
زیارت عاشورا با صدای آهنگران خیلی زیبا التماس دعا #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
✅ چله ترک گناه 💓زیارت عاشورا💓 سلامتی و ظهور امام زمان عج هدیه به شهدای کربلا شهدای جنگ تحمیلی شهدای مدافع حرم و حاجت روایی اعضای محترم کانال شروع اول محرم 1398/6/10 ⬅️ روز35 هدیه به شهید علی بهرو زی علی اصغر عابد نژاد❤️ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
💐 💐 ۱۳مهر_ماه_۹۸ 💐 ۴۳۳ 💐 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @zakhmiyan_eshgh ╚═ ⚘════⚘ ═╝
4_396596098996639826.mp3
896.2K
#کانال_زخمیان_عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻 زیارت مختصر حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) در روز شنبه : السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّا عَنْ أُمَّتِهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ. سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای محمّد بن عبد اللّه، سلام بر توی ای اختیارشده خدا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای امین وحی خدا، شهادت می دهم که تو فرستاده خدایی و گواهی می دهم که تو محمّد بن عبد اللّه هستی و گواهی می دهم که تو امّت خویش را خیرخواهانه پند گفتی، و در راه پرودگارت جهاد کردی،و او را تا زمان مرگ پرستیدی، پس خدا پاداشت دهد ای فرستاده خدا، بهترین پاداشی که به پیامبری از سوی امّتش می دهد. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست. برترین درودی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، همانا تو ستوده و بزرگواری التماس دعا✋🌸
سلام علی آل یاسین✋🌸 دلم رابه تو میسپارم ای وعده ی خدابر زمینیان دلم که پیش تو باشد گم نمیشود دلتنگ نمیشود سیاه نمیشود مابه بهترین مامن این زمین دل سپرده ایم👌 صبحتون مهدوی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توی خط مقدم، هر وقت بیکار می‌شد یا نوبت نگهبانیش می‌رسید، درس می‌خوند. خبر قبولیش تو پزشکی دانشگاه تهران وقتی به خانوادش رسید که وحید رضا شهید شده بود. #شهید_وحیدرضا_احتشامی ❤️ ❤نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
‌ ‌زيبایی تو پاييز است كه با كُشتن درخت نمايان می‌شود! #گروس_عبدالملکیان ✍ #شهید_سیدمهدی_موسوی_ناجی ❤️ #شهید_سامرا 🌹 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
‌ ‌زيبایی تو پاييز است كه با كُشتن درخت نمايان می‌شود! #گروس_عبدالملکیان ✍ #شهید_سیدمهدی_موسوی_ناجی
وقتی سعادت دیدار رهبر نصیب ما شد آقا بعد از سلام و احوالپرسی از پدر شهید خواستند تا درخواستش را مطرح کند ایشان هم بحث ازدواج پسر کوچکمان را با همسر شهید مطرح کرد و گفت: درخواست دارم همسر شهید را به عقد پسرم در بیاورید. من در نزدیکی رهبر نشسته بودم، آقا نگاهی به من کرده و فرمودند: مگر چند وقت است که فرزندتان شهید شده است؟ گفتم‌: پنج ماه... و رهبری هم بسیار خوشحال شده و فرمودند احسنت به شما و خانواده که انقدر این مسئله برای شما مهم بود که همسر شهید را در آغوش گرفتید و نگذاشتید پسر شهید و همسر شهید تنها بمانند. رهبر از این اقدام ما خوشحال شدند و صیغه عقدشان را خواندند. ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
هر وقت میخواست برای جوانان یــادگاری بنویــسد مـےنوشت: «مَـــــن ڪانَ لِله ڪانَ اللهُ لَهُ» هر که باخدا باشد خدا با اوست رسم عاشـق نیست یڪ دل و دو دلبر داشتن... #شهید_محمدابراهیم_همت ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
سایت و کانال مداحی ابالاحرار.mp3
8.85M
#کربلایی_حمید_علیمی 🎵 دلم هواتو کرده منو ببر به کربلا حسین😔 #عالیه💔 #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#کربلایی_حمید_علیمی 🎵 دلم هواتو کرده منو ببر به کربلا حسین😔 #عالیه💔 #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف
خیلی گشتم روضه مناسب ارسال کنم دیدم هیچی مناسبتر از این تسکین نمیده این دلهای نگران وو... دست به دامن امام رضا بشید بگیرید کربلاتونو...😭 التماس دعا دارم😭😭😭
💠تشییع با شکوه پیکر مطهر شهید جستجوگر نور ؛ حاج « #محمود_توکلی » در شهرستان فلاورجان استان اصفهان 🌷شهید محمود توکلی در تاریخ دهم مهر ماه در پی کاوش پیکرهای مطهر شهدا و در اثر انفجار مین به فیض عظیم شهادت نائل آمد. #صلوات نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
اقامه نماز بر پیکر مطهر جستجوگر نور سردار شهید حاج محمود توکلی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh