eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
871 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh تبادل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
شب عاشورا 2 ـ سخنان زینب کبری علیها السلام با امام حسین علیه السلام در این شب بود که زینب کبری علیها السلام اشعار «یا دَهرُ اُفٍّ لَکَ مِن خلیل ...» را از زبان برادرش امام حسین علیه السلام شنید، و هنگامی که متوجّه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود : «ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم». سپس سیلی به صورت زد و بیهوش شد. امام علیه السلام خواهر عزیز و مکرّمه ی خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند. (2) 📚 منابع : 2. مثیر الاحزان : ص 35. و ... . ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanes1 @m_h_tabemanesh2 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک گروه مقتل متضمن البکاء https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrD-rSAOIK0SWg لینک ضامن اشک در ایتا @zameneashk1
لینک گروهها و کانالهای خادم الحسین ع تابع منش در ایتا 👇👇👇 گروه مقتل متضمن البکاء ، فاطمه الزهراء س http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 کانال ضامن اشک، رفع شبهه https://eitaa.com/zameneashk1 کانال زائر عرش ،شرح و تفسیر زیارات امام حسین ع http://eitaa.com/joinchat/3725787156Cadcdabd35d کانال قرآن و امام حسین ع http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin کانال الدوله الزهرائیه http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84 کانال کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع @zamenashkbook1 کانال اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال فرهنگ عاشقی http://eitaa.com/joinchat/3374055438C78867d1480 کانال نوای مقتل درایتا @Navaymagtal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
174.2K
37 علت نامگذاری گروه مقتل 👇 متضمن البکاء فاطمة الزهراء س http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 و کانال 👇 ضامن اشک بر امام حسین(ع) مادرش فاطمه زهرا(س) است. @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آقا همسایه ی حضرت امیرالمومنین ع می‌گوید من در هفت سال که همسایه ایشان بودم یکبار هم ،حضرت زینب را حتی با چادر ندیدم....😭😭😭 @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض تسلیت بمناسبت شهادت سجاده نشین کوی عشق ،خطبه اشگ عاشوراء امام سجاد ع روضه عصر عاشوراء و امام سجاد ع آتش در خیام امام سجاد ع و نجات او توسط حضرت زینب س و في روضة الصفا: [...] فأمر باحراق خيام أهل بيت المصطفي، ألا لعنة الله علي القوم الظالمين.. در روضة الصفا آمده است.. پس دستور دادندبه آتش زدن خیام اهل حرم اهل االبیت مصطفی ع که لعنت خدا بر آنها باد.. ان زينب الکبري أقبلت علي زين العابدين و قالت: يا بقية الماضين و ثمال القاقين، قد أضرموا النار في مضاربنا فما رأيک فينا؟ در عصر عاشوراء هنگام آتش زدن خیمه ها حضرت زینب س نزد امام سجاد ع رفت و کسب تکلیف فرمود: ای یادگار اولیاء و ائمه و صالحین آتش در خیمه ها افکنده اند نظر شما در این باره چیست؟ فقال عليه‏السلام: عليکن بالفرار، فَفَرَرنَ بنات رسول الله صائحاتٌ باکياتٌ نادباتٌ الا زينب الکبري امام سجاد ع فرمودند همه زنان و بچه ها فرار کنند، پس زنان و دختران رسول خدا فریاد زنان،اشگ ریزان، بر سر زنان به سمت بیابانها و میدان جنگ فرار کردند مگر حضرت زینب س. فانهاکانت واقفة تنظر الي زين العابدين لأنه لا يتمکن من النهوض و القيام . حضرت زینب س بر در خیمه ی در حال سوختن ایستاده بود و به امام سجاد ع نگاه می کرد زیرا امام سجاد ع قدرت نشستن و برخواستن را نداشت. قال بعض من شهد: رأيت امرأة جليلة واقفة بباب الخيمة و النار تشتعل من جوانبها و هي تارة تنظر يمنة و يسرة و أخري تنظر الي السماء و تصفق بيديها و تارة تدخل في تلک الخيمة، و تخرج شاهدان عینی گفتند دیدیم زنی نورانی و مجلله ای را که بر در خیمه ایستاده بود و آتش اطرافش را گرفته و شعله ور بود و او گاهی به سمت راست وگاهی به سمت چپ نگاه می کرد و گاهی به آسمان می نگریست و دستهای خویش را بهم می زد( اضطراب شدید حضرت زینب س)و گاهی داخل خیمه می رفت و بیرون می آمد. فأسرعت اليها و قلت: يا هذي ما وقوفک هاهنا؟! و النار تشتعل من جوانبک، و هؤلاء النسوة قد فررن و تفرقن و لم تلحقي بهن و ما شأنک؟ به عجله به سمتش رفتم و به او گفتم چرا شما فرار نمی کنی و در محل ایستاده ای در حالیکه آتش تو را محاصره کرده است و تمام زنها گریخته اند و متفرق شده اند و چرا به ایشان ملحق نمی شوی و دلیل ایستادن شما چیست؟ و قالت: يا شيخ، ان لنا عليلا من الخيمة و هو لا يتمکن من الجلوس و النهوض فکيف أفارقه و قد أحاطت النار به. گفت ای شیخ ما مریضی در این خیمه داریم و او نمی تواند بنشیند و بلند شود پس چگونه او را رها کنم در حالیکه در میان آتش است. المازندراني، معالي السبطين، 89 - 88 ، 87 / 2: مثله الزنجاني، وسيلة الدارين، / 344 - 343 ، 337 بیرون آوردن امام سجاد از خیمه در آتش و دود توسط حضرت زینب س و هم در آن کتاب از کتاب مفتاح البکا مروي است که حميد بن مسلم گفت: چون آتش در خيمه‏ها بلندي و فزايش گرفت، «رأيتُ امرأةً ألقت نفسها علي النار فجائت بجسد کأنه ميتٌ و رِجلاهُ تَجران علي الأرض» زني را دیدم که خود را در آن آتش شعله‏ور بيفکند و جسدي را بیرون آورد که گوئیا مرده است و هر دو پايش را بر زمين مي‏کشيد. گفتم: «اين جاريه کيست؟» گفتند: «زينب دختر اميرالمؤمنين است.» گفتم: «اين بيمار کيست؟» گفتند: «علي بن الحسين عليهم‏السلام.» و چون آن جاريه را نظر به پسر سعد افتاد، فرمود: «اي پسر سعد! خداوند نسلت را قطع نمايد. آيا پدرت سعد تو را به اين کار وصيت نهاده بود؟» سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب الکبري عليهاالسلام، 253، 252، 242، 240/1. نکات مقتل : 1. بزرگترین درس مقتل ولایت مداری زنها است که در خیام محکم نشسته بودند و منتظر فرمان امام زمانشان بودند می سوختند و منتظر فرمان ولایت بودند. امام حسین ع موکدا به زنان فرموده بودند که خیمه را ترک نکنند و ما می بینیم بغیر از چند نفر از زنان که حضورشان در میدان و کمک به امام حسین ع لازم بود نامی از سایر زنان در منابع مقتلی نیست و از آنان به صورت حرکت های دسته جمعی یاد می شود که بزرگترین درس عفاف و حجاب برای زنان عاشورایی است و به دلیل همین عفت و حجاب است که سوال می شود آیا حضرت لیلی و یا همسر عباس ع و ..در کربلاء بوده اند؟ جواب عفاف و حجاب شدید آنها در خیام است. که در جمع حاضر نشده اند. و نامی از آنها نیست. زنان بعد از حکم امام سجاد ع فرار کردند . می سوختند مطیع ولایت بودند آتش نتوانست آنها را از ولایت جدا کند. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (1) شام کانون ظلم و فساد و خيانت سرانجام ديوارهاي مرکز حکومت بني‏اميه پديدار شد و خاندان مصيبت‏زده‏ي رسول خدا، خسته و پريشان به سرزميني گام گذاشت که کانون ظلم، فساد، خيانت، و ناجوانمردي بود و در باغ ياد و خاطره‏ي خاندان پيامبر (ص) جز زشتي و سياهي يادگار و نشاني از سران شام وجود نداشت. مردم شام که تربيت‏شدگان دستگاه تبليغاتي بني‏اميه بودند در شکستن صفوف مسلمانان و جلوگيري از حکومت و ولايت امام علي (ع) تعيين کننده‏اي داشتند، و هم اکنون دلهاي لبريز از ريا و نفاق آنها از ديدار خاندان عصمت که حسب ظاهر جامه‏ي اسارت پوشيده بودند شادمان مي‏شد، لذا چون قافله به نزديکي دروازه‏ي دمشق رسيد ام‏کلثوم (س) از شمر درخواست کرد تا اولا آنها را از دروازه‏اي به شام وارد کنند که کمتر مورد توجه و اجتماع مردم باشد، و ثانيا سر مقدس شهدا را از محملها دور کنند تا مردم متوجه آنها شوند و نواميس رسول خدا از تير نگاه شاميان در امان بماند. شمر بن ذي الجوشن بر خلاف درخواست دختر علي (ع) عمل کرد و آنها از دروازه‏ي ساعات [1] که براي ورود کاروان تزيين شده و مردم فراواني از ساعاتي پيش در آنجا اجتماع کرده بودند، به شهر وارد کرد و در مکاني نزديک به مسجد جامع شام مستقر ساخت تا در معرض تماشاي مردم باشند. اينجا شام است، شامي که نزديک به چهل سال تحت تربيت اسلام بني‏اميه با تمامي اصالتهاي اسلام ناب در تعارض است، شامي که در انديشه‏ي مردمش علي (ع) واجب القتل بود و اوج منبرهاي مساجدش محل دشنام و نفرين بر خاندان وحي است و عده‏اي محدود که نور هدايت بر قلبهايشان تابيده در مظلوميت، و اقليتي مطلبق سکوت و تقيه پيش گرفته‏اند. اينجا شام است، جايي که تلخترين ياد و خاطره‏ي اين سفر سرشار از حماسه و مصيبت را در سينه‏ي حضرت زين‏العابدين (ع) کاشت: فياليت لم انظر دمشق و لم اکن يراني يزيد في البلاد اسيره‏ «اي کاش وارد دمشق نشده بودم و يزيد اين گونه مرا در شهر و دياري اسير نمي‏ديد.» [2] . يزيد در جيرون [3] سرگرم ميگساري بود و با اين پندار که ديگر نه رسالتي مانده و نه ديني برجاست، و آخرين مقاومت سپاه توحيد و يکتاپرستي در کربلا در هم شکسته شده است، مستانه مي‏خنديد و با ديدن سرهاي مقدس شهيدان و کاروان عشق و حماسه‏ي زينبي ياوه‏گويي مي‏کرد: لما بدت تلک الحمول و اشرقت تلک الشموس علي ربي جيرون‏ نعب الغراب فقلت صح او لا تصح فلقد قضيت من الغريم ديوني [4] . «هنگامي که محملها رسيدند و آن خورشيدها بر اوج پشته‏هاي جيرون درخشيدند، چون صداي کلاغ برخاست گفتم فرياد بزني يا نزني من ديوني را که طلب داشتم باز پس گرفتم.» [1] باب الساعات، چون در آنجا صورت حيواناتي از نحاس را درست کرده و با نظمي چيده بودند که ساعات روز را با آنها تعيين مي‏کردند، آن دروازه را «باب الساعات» مي‏گفتند. خوارزمي مي‏گويد: اسراي اهل بيت را از باب «توما» که هم اکنون نيز آثار آن در دمشق موجود است به شهر وارد کردند. (مقرم، مقتل الحسين، ص 348). [2] رياض الاحزان، ص 108. [3] مکاني بود در منطقه‏اي سرسبز و آباد در کنار يکي از دروازه‏هاي دمشق که سقفي بلند بر فراز ستونها داشت. معجم البلدان، ج 2، ص 199، گويا بنايي بود که ابتدا مصلاي صابئين و سپس محل عبادت يونانيون شد و عاقبت نيز به دست يهود افتاد و سر حضرت يحيي (ع) را نيز بر در همين بنا آويخته‏اند. (مقرم، مقتل الحسين، ص 348). [4] تذکرة الخواص، ص 262 -261، بحارالانوار، ج 45، ص 199. [5] بعثت بدون وحی[ صفحه 280] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (2) روضه های راس الحسین ع گزارش سهل ساعدي اما در خارج از مجلس ننگين يزيد ماجرا طور ديگري بود. سهل ساعدي [1] مي‏گويد: عازم بيت‏المقدس بودم که در مسير راه خود به دمشق وارد شدم و ديدم رودخانه‏هايش پر آب و درختانش انبوه است و بر در و ديوارهاي آنجا پرده‏هاي ديبا آويخته‏اند مردان شادماني مي‏کردند و زنان دف و طبل مي‏نواختند. با تعجب به اهالي شام گفتم که اين شادماني از چه روست؟ آنگاه ماجراي اين جشن را از گروهي که در گوشه‏اي انزوا اختيار کرده بودند، پرسيدم. گفتند: اي پيرمرد، گويا تو مردي بيابانگردي. گفتم: من سهل بن سعد، صحابي رسول خدا (ص) هستم. گفتند: اي سهل، نمي‏گويي چرا آسمان خون نمي‏گريد و زمين ساکنان خود را نمي‏بلعد؟! گفتم: مگر چه روي داده است؟ آنها پاسخ دادند: اين سر بر نيزه، سر حسين (ع) فرزند پيامبر است که از عراق سوغاتي آورده‏اند. گفتم: واحسرتا! سر حسين (ع) را آورده‏اند و مردم پايکوبي مي‏کنند؟! از کدام دروازه آنها را وارد مي‏کنند؟ پاسخ دادند: از دروازه‏ي ساعات. به سوي دروازه‏ي ساعات رفتم، ديدم که پرچمها يکي پس از ديگري نمايان شد. از دور سري نوراني و زيبا را بر نيزه ديدم که احساس کردم لبخند مي‏زند و آن سر عباس بن علي (ع) بود؛ سپس سواري را ديدم که بر نيزه‏اش سر مبارک امام حسين (ع) را قرار داده بود، [2] شکل و شمایل سر مقدس امام حسین ع ، آن سر شبيه‏ترين چهره به رسول خدا بود، عظمتي پرشکوه داشت، نور از او ساطع بود، محاسنش رنگين شده بود، چشماني درشت و ابرواني باريک به هم پيوسته داشت و تبسمي زيبا بر لبانش نقش بسته بود. ديدگانش به سوي مشرق دوخته شده بود، باد محاسن شريف او را حرکت مي‏داد، گويي اميرالمؤمنين (ع) بود. وضعیت ظاهری اسراء ام‏کلثوم را ديدم که چادري کهنه بر سر کشيده و روي خود را گرفته بود. به حضرت زين ‏العابدين (ع) سلام کردم و خود را معرفي نمودم. تاکید بر حجاب و عفاف در بازار شام امام (ع) پاسخ مرا داد و فرمود: اگر مي‏تواني چيزي به اين نيزه‏دار بپرداز تا سر امام (ع) را کمي جلوتر ببرد، که ما از تماشاچيان در زحمت هستيم. رفتم و يکصد درهم به نيزه‏دار پرداخت کردم تا از بانوان دور شود؛ کار بدين منوال بود تا سرها را نزد يزيد بردند. [3] . [1] سهل بن سعد ساعدي در زمان رحلت پيامبر 15 ساله بود و گويا آخرين صحابي رسول خدا بود که از دنيا رفت. گفته مي‏شود بيش از يکصد سال زندگي نمود. او خود مي‏گفت بعد از شما از کسي نخواهيد شنيد که بدون واسطه بگويد: «قال رسول‏الله.» (الاستيعاب، ج 2، ص 664). [2] دستگاه اموي براي بي‏اهميت نشان دادن جايگاه برجسته‏ي امام حسين (ع) دستور داده بود که سر مبارک او را به دنبال ساير سر شهدا حرکت دهند. شايد نمي‏خواستند مردم سر امام (ع) را بشناسند و قصد داشتند مردم را به اشتباه اندازند. [3] زخار، قمقام، ص 556، بحارالانوار، ج 45، ص 127، العوالم، ج 17، ص 427، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 84، وسيلة الدارين، ص 381، و لواعج الاشجان، ص 220، در ادامه‏ي همين خبر از قول سهل روايت شده است که از دور سواري را ديدم که نيزه‏اي در دست دارد و سري بر آن نيزه نصب شده است که شبيه‏ترين مردم به رسول خدا بود، ديدم زنان و کودکان را بر شتران برهنه سوار کرده‏اند، من به سوي يکي از ايشان رفته و پرسيدم: کيستي؟ پاسخ داد: من سکينه دختر حسين (ع) هستم. گفتم اگر حاجتي داري امر فرما، من سهل بن سعد صحابي جد رسول خدا هستم، سکينه فرمود: اي سهل به نيزه‏دار اين سر [پدرم] بگو از ما جدا شود و پيشتر رود تا مردم به او مشغول شوند و با ديدن او نگاه خود را از حرم رسول خدا بردارند، سهل مي‏گويد: به نزد آن نيزه‏دار رفتم و به او گفتم: آيا حاجت مرا با دريافت چهارصد دينار طلا برآورده مي‏کني؟ گفت چه مي‏خواهي؟! گفتم: سر را از پيش روي اهل حرم جلوتر ببر، نيزه‏دار زر را گرفت و خواسته‏ام را اجابت کرد. [4] بعثت بدون وحی [ صفحه 282- 281] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع ( 3 ) ورود اسراء به مجلس یزید لع فريبکاري يزيد زحر بن قيس ضمن تحويل نامه‏ي عبيدالله به يزيد چنين گزارش داد: اي امير مؤمنان، تو را بشارت دهم که خداوند فتح و پيروزي را نصيبت تو ساخت. حسين بن علي (ع) همراه با هيجده تن از خاندان و شصت تن از اصحاب و شيعيانش نزد ما آمد. ما آنها را به تسليم دعوت کرديم نپذيرفتند، پس هنگام طلوع خورشيد بر آنان تاختيم و از هر سو آنها را در خود گرفتيم، چون شمشيرها بر آنان فرود مي‏آمد مي‏گريختند، بي‏آنکه پناهگاهي داشته باشند، آن گونه که کبوتر از چنگال عقاب مي‏گريزد به بيشه‏ها و گودالها پناه مي‏بردند. به خدا سوگند به اندازه‏ي يک خواب نيمروزي کشتن آنها بيشتر به طول نينجاميد. همه‏ي آنان را کشتيم، اکنون پيکرهايشان برهنه، جامه‏هايشان خونين، و چهره‏هايشان غبارآلود است. آفتاب بر بدنهايشان مي‏تابد و باد بر ايشان مي‏وزد و کرکسها به ديدار آنها مي‏روند، و در سرزميني خشک بر خاک افتاده‏اند. يزيد گفت: من بدون قتل حسين (ع) نيز از شما راضي بودم؛ اگر او به نزد من مي‏آمد او را عفو مي‏کردم، اما خداوند روي ابن ‏مرجانه را زشت کند که چنين کرد. [1] . يزيد دستور داد تا سر امام حسين (ع) را حاضر کنند، سر را آوردند و در داخل تشتي از طلا که در مقابل او بود قرار دادند؛ آنگاه گفت تا اسراي اهل بيت را به مجلس او وارد کنند. [1] العقد الفريد، ج 4، ص 328، جواهر المطالب، ج 2، ص 270، ارشاد، ج 2، ص 122، بحارالانوار، ج 45، ص 129، ابن‏اثير، کامل، ج 3، ص 298، تاريخ طبري، ج 5، ص 459، بغية الطلب ج 8، ص 3784، دينوري، در اخبار الطوال، ص 257، و ابن عديم، در بغية الطلب، ج 6، ص 2631، قول زحر به قيس را مربوط به شمر بن ذي الجوشن دانسته و نوشته‏اند يزيد در پاسخ وي گفت: واي بر شما من به اطاعت و فرمان‏برداري شما بدون قتل حسين نيز راضي بودم، خداوند پسر مرجانه را لعنت کند، به خدا سوگند! اگر من با او طرف مي‏شدم او را مي‏بخشيدم خداوند ابا عبدالله را رحمت کند، بلاذري، در انساب الاشراف، ج 11، ص 33، و محمودي، در العبرات، ج 2، ص 283، و طبري، تاريخ طبري، ج 5، ص 460، و باعوني، در جواهر المطالب، ج 2، ص 293، نوشته‏اند که مخفر بن ثعلبه در مقابل يزيد ايستاد و گفت: سر بي‏خردترين و نابکارترين افراد را آورده‏ايم و يزيد به او پاسخ داد: فرزند مادر مخفر نابکارتر و بي‏خردتر، ناسپاس‏تر، و ستمگرتر است. از سخنان يزيد در لحظه‏هاي آغازين ورود کاروان آزادگان حسني به شام معلوم مي‏شود که علي‏رغم تمهيدات و تبليغات وسيع دستگاه بني‏اميه، با گذشت هر روز از واقعه‏ي کربلا افکار عمومي مسلمانان بيشتر به سوي اهل بيت رسالت معطوف مي‏شد، و انزجار عمومي متوجه حکومت بني‏اميه مي‏شده است، و از سوي ديگر خبرنگاران اموي که مأموريت داشتند جريان نهضت حسين بن علي و فاجعه‏ي عاشورا، را مطابق برنامه‏هاي بني‏اميه تحريف و بازگو نمايند راه و روشي را پيش گرفته‏اند که بار مسئوليت را بر دوش عوامل دسته چندم همانند عبيدالله، شمر، مخفر بن ثعلبه، و زحر بن قيس استوار کنند، تمام اين سخنان و اظهارات متواضعانه جز فريبکاري نيست، آيا ممکن است در يک مجلس و در يک شرايط يزيد هم به لبها و دندان امام (ع) چوب بزند، تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 218، العبرات، ج 2، ص 309، و هم او را تجليل نمايد؟! يزيد و پدرش به تصريح صاحب رسالت، دور ماندگان از رحمت خدا و مسئول اصلي جنايت کربلاست، روزي رسول خدا ابوسفيان را ديد که بر شتري سوار بود که معاويه زمام آن را در دست داشت و يزيد نيز در پي شتر روان بود، پيامبر فرمود: خداوند سوار و جلودار و آن را که در پي مي‏آيد لعنت کند. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 182، به هر حال آنچه از اين قبيل پديده‏ها در شام مشاهده مي‏شود، بيانگر مديريت الهي و بي‏نظير حضرت زين‏العابدين و زينب کبرا و بانوان حرم رسالت در پيام‏آوري نهضت عاشورا و روشنگري افکار عمومي مردم بود، و يزيد و برنامه‏ريزان دستگاه اموي اين خطر را بخوبي دريافته بودند، ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع(4) روضه امام سجادع و پیر مرد جاهل شامی اسارت در بازار شام و قرار دادن اسراء بر سکوی برده فروشان خانواده‏ي پيامبر با دستهاي زنجير شده در کنار مسجد ايستاده و در انتظار آينده بودند. پيرمردي شامي جلو آمد و گفت: خداوند را سپاس که شما را نابود کرد، و يزيد را بر شما مسلط ساخت و سرزمينها را از مردان شما رهايي بخشيد. حضرت زين‏العابدين (ع) فرمود: «پيرمرد آيا قرآن خوانده‏اي؟» گفت: آري. - آيا آيه‏ي " قل لا أسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي " [1] را خوانده‏اي؟» - آري. - «اي پيرمرد، ما قربي هستيم، آيا آيه‏ي، " و اعلموا انما غنمتم من شي فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي " [2] را خوانده‏اي؟» - آري. - «پيرمرد، اين قربي ما هستيم، آيا آيه‏ي: " انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا " [3] را خوانده‏اي؟» - آري. - «اي پيرمرد، ما همان اهل بيتي هستيم که آيه‏ي طهارت در شأن ما نازل شده است.» پيرمرد نادم و مبهوت و ناباور گفت: تو را به خدا، شما همان خاندان هستيد؟ امام (ع) پاسخ داد: «به خدا سوگند بدون هيچ ابهامي ما اهل بيت طهارت هستيم و به جدمان سوگند که همان خاندانيم.» پيرمرد عمامه‏اش را از سر برداشت و در حالي که مي‏گريست و نگاهش را به سوي آسمان دوخته بود، گفت: خداوندا! من از دشمنان آل محمد (ص) بيزاري مي‏جويم و از رفتار خود توبه مي‏کنم. امام (ع) به وي وعده‏ي بخشش داد وقتي يزيد خبر توبه‏ي پيرمرد را شنيد دستور قتل او را صادر کرد. [4] . قاسم بن بخيت گزارش کرده است: هنگامي که فرستادگان اهل کوفه با سر حسين (ع) به مسجد دمشق وارد شدند، مروان بن حکم با ديدن آنها پرسيد: شما چه کرديد؟! آنان پاسخ دادند: هيجده تن از آنها به سوي ما آمدند، به خدا سوگند، همه را کشتيم و هم اکنون اينها سرهاي ايشان است، مروان با شنيدن پاسخ برخاست و از آنها جدا شد، آنگاه يحيي برادر مروان آمد و او نيز پرسيد: شما چه کرديد؟ و همان پاسخ اول را به او نيز بازگفتند. يحيي در حالي که اندوهناک شده بود برخاست و گفت: شما از ملاقات محمد (ص) در روز قيامت محروم شده‏ايد و هيچ‏گاه و در هيچ کاري با شما همکاري نمي‏کنم، سپس از مسجد بيرون شد. [5] . [1] سوره‏ي شوري، آيه‏ي 23. [2] سوره‏ي انفال، آيه‏ي 41. [3] سوره‏ي احزاب، آيه‏ي 33. [4] بحارالانوار، ج 45، ص 129، العوالم، ج 17، ص 429، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 89، طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 120، تسلية المجالس، ج 2، ص 382، با اندکي اختلاف، اين خبر بسيار مهم و عبرت‏آموز در کتابهاي تفسير و تاريخ ثبت شد است. تفسير طبري، ج 22 ، 10 ، 15 ، 25، ص 7 ، 5 ، 13 ، 16، تفسير روح المعاني، ج 15 ، 25، ص 62 ، 31، تفسير الدر المنثور، ج 4 ، 6، ص 176 ، 7، جواهر العقدين، ص 318، البرهان، ج 2 ، 4، ص 415 ، 124، نور الثقلين، ج 2 ، 4 ، 3، ص 157 ، 257 ، 155، مجمع البيان، ج 6، ص 411، فضائل الخمسه، ج 1، ص 288، الفتوح، ج 5، ص 242، خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 61، الحقايق الورديه، ج 1، ص 127، تفسير ابوالفتوح رازي، ج 6 ، 9، ص 307 ، 19. [5] تاريخ طبري، ج 5، ص 465، البداية و النهاية، ج 8، ص 196، ابن‏اثير، کامل، ج 3، ص 301، الامام الحسين و اصحابه، ج 1، ص 415، طريحي در المنتخب، ج 2، ص 484. اضافه مي‏کند که يحيي خطاب به سر امام گفت: اي ابا عبدالله مصيبتي که بر تو رفت برايم سخت و دشوار بود، امام غريب کربلا که سر از بدن تو جدا شد از سوي ابن‏زيادي که او را از ارازل عالم است. [6] بعثت بدون وحی-[ صفحه 285] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع(5) وضعیت مجلس يزيد لع هنگام ورود اسرای اهل البیت رسول الله ص اهل بيت را در حالي که به مجلس يزيد وارد کردند که دستهايشان با زنجير به يکديگر بسته شده بود. بساط عيش و طرب برپا، و چاپلوسان دين و دنيا، متملقانه يزيد را مدح مي‏کردند و طاغوت آل ابوسفيان بر تخت استکبار خود جلوس کرده و به باده‏گساري ادامه مي‏داد، صحنه‏اي بسيار دلخراش و جانکاه بود عصاره‏ي تمامي فضايل هستي را با دستهاي بسته و در هيئت اسيري به دربار مردي آوردند که جامع تمام مفاسد و جنايات و خيانتها بود، اما بهترين فرصت براي ابلاغ پيام عاشورا نيز فراهم شده بود. حضرت زين‏العابدين (ع) با ديدن يزيد فرمود: «ما ظنک بجدنا رسول‏الله لو يرانا علي مثل هذه الحالة؟!» «چه مي‏پنداري اگر جد ما رسول خدا ما، را در چنين حالتي ببيند؟» پيش از آنکه يزيد سخني بگويد فاطمه دختر امام حسين (ع) گفت: «اي يزيد! آيا دختران رسول خدا (ص) بايد اين گونه به اسارت گرفته شوند؟» عده‏اي در مجلس به گريه افتادند و يزيد دستور داد دستهاي امام سجاد (ع) را باز کنند. چوب خیزران و طشت طلا آنگاه در حالي که با چوبدستي‏اش بر لب و دندانهاي امام حسين (ع) ضربه مي‏زد گفت: نفلق هاما من اناس اعزة علينا و هم کانوا اعق و اظلما «سرهايي را از کساني که عزيز بودند شکافتيم و آنها آزاردهنده‏ تر و ستمکارتر بودند.» خطبه و اعتراض حضرت زینب س در مجلس یزید و رسوا شدن طاغوت لع با مشاهده‏ي چنين صحنه‏اي دختر علي (ع) برخاست و با صوتي حزين فرياد زد: اي حسين! اي عزيز رسول خدا! اي پسر مکه و منا! اي پسر فاطمه‏ي زهرا، بانوي بانوان! اي پسر رسول برگزيده! فرياد زينب فضاي مجلس را در هم کوفت سخنان زينب بسيار کوتاه و معارفه‏اي با چند واژه ولي به ژرفاي آفرينش پر از حکمت و دقت و ظرافت بود، اصولا هنر زينب و فرزندان اميرالمؤمنين، کوهي از معنا را در واژه‏اي ظريف نهادن و بيان کردن است، آنچه زينب گفت با همه‏ي فشردگي استيضاح و مهر مرگ حاکميت طاغوتي بني‏اميه بود، اشک و آه و اندوه مجلس را در خود گرفت و در اين هنگام يحيي بن حکم [1] در حالي که مي‏گريست گفت: آنهايي که در کنار طف بودند به ما نزديکتر هستند تا ابن‏زياد عبد، که نسب پستي دارد. نسل سميه مادر زياد به تعداد ريگهاست، اما از دختر پيامبر نسلي به جاي نمانده است. يزيد بر سينه‏ي او کوفت و گفت: خاموش باش! [2] او که در موضع انفعال قرار گرفته بود گفت: خداوند پسر مرجانه را رسوا کند! اگر بين او و شما خويشاوندي بود چنين نمي‏کرد. زنجيرها را برداريد و طنابها را باز کنيد! [3] . [1] ابن شهر آشوب در مناقب نام اين شخص را عبدالرحمن بن حکم ذکر کرده است. [2] شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 124، بحارالانوار، ج 45، ص 131، لها بادني الطف ادني قرابة من ابن‏زياد العبد ذي الحبيب الوغل سمية امسي نسلها عدد الحصي و بنت رسول‏الله ليس لها نسل يزيد بر سينه‏ي يحيي (عبدالرحمن) کوفت وگفت: اي بي‏مادر چه سخني بود که گفتي؟ نمي‏توانستي خاموش باشي؟! الوافي بالوفيات، ج 18، ص 138، تسلية المجالس، ج 2، ص 402، مناقب، ج 4، ص 114. [3] شريف القريشي، حياة الامام زين‏العابدين، ص 173، معالي السبطين، ج 2، ص 159، الانوار النعمانيه، ج 3، ص 251. [4] بعثت بدون وحی - [ صفحه 286] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1