#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال 2
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#وقایع_روز_عاشوراء
متوسل شدن حضرت زهراء در قیامت برای داد خواهی به پیراهن مقدس امام حسین ع
تُحْشَرُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ ع يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَعَهَا ثِيَابٌ مَصْبُوغَةٌ بِالدِّمَاءِ تَتَعَلَّقُ
2- ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام] أَحْمَدُ بْنُ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَيْهَقِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْجُرْجَانِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْقَطَّانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِيِّ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الطَّائِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تُحْشَرُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ ع يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَعَهَا ثِيَابٌ مَصْبُوغَةٌ بِالدِّمَاءِ تَتَعَلَّقُ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ تَقُولُ يَا عَدْلُ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ قَاتِلِ وُلْدِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ يَحْكُمُ اللَّهُ لِابْنَتِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ
باب 8- تظلمها صلوات الله عليها في القيامة و كيفية مجيئها إلى المحشر بحارالأنوار ج : 43 ص : 220
نکات پیراهن خونی در دست فاطمة س
1- پیراهن های خونی در دست فاطمة س در روزقیامت در دادخواهی از فرزندانش
2- حکم خدا در باره قتلة اولاد فاطمة س در روز قیامت
3- نقل امام رضا ع از پدرانش در باره داد خواهی فاطمة س در روز قیامت
(2) 2- نيز در كتاب: عيون اخبار رضا عليه السّلام از پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله روايت ميكند كه فرمود:
دخترم فاطمه در حالى وارد صحراى محشر مىشود كه لباسهائى غرقه بخون همراه خود دارد. وى پايه عرش خدا را ميگيرد و ميگويد:
اى خداى عادل و عالم! بين من و آن افرادى كه فرزندان مرا كشتند حكم كن! بحق خداى كعبه كه آن روز پروردگار عادل براى دخترم قضاوت خواهد كرد.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#غارت_خیام_امام_حسین_ع
#خلخال
خلخال
نوعي زينت ساقه پا، حلقهاي از طلا و نقره و امثال آن که در پاي کنند،[1] پاي برنجن. به نقل فاطمه دختر امام حسين «ع»، سپاه عمر سعد پس از شهادت امام، به خيمهها حمله ور شدند و به غارت پرداختند، از جمله دو خلخال، از پاهاي او در آوردند و بردند.[2] راوي اين نکته و گفتگوهاي ميان آن غارتگر و دختر امام حسين «ع»، خود دختر آن حضرت است.[3] .
فرهنگ عاشورا / جواد محدثي
[1] لغت نامه، دهخدا.
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 83.
[3] امالي صدوق، ص 140.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#آتش_در_خیام_امام_حسین_ع
#غارت_خیام_امام_حسین_ع
قال: فأشهد أنه استحيا، فذهب لينصرف. و حمل عليه زهير بن القين في رجال من أصحابه عشرة، فشد علي شمر بن ذيالجوشن و أصحابه، فکشفهم عن البيوت، حتي ارتفعوا عنها، فصرعوا أباعزة الضبابي، فقتلوه، فکان من أصحاب شمر. و تعطف الناس عليهم، فکثروهم، فلا يزال الرجل من أصحاب الحسين قد قتل، فاذا قتل منهم الرجل و الرجلان تبين فيهم، و أولئک کثير لا يتبين فيهم ما يقتل منهم. [20] .
الطبري، التاريخ، 439 - 437/5 مساوي عنه: القمي، نفس المهموم، /270 - 268؛ القزويني، الامام الحسين عليهالسلام و أصحابه، 285 - 283/1؛ المقرم، مقتل الحسين عليهالسلام، /300 - 298؛ بحرالعلوم، مقتل الحسين عليهالسلام، /397 - 396؛ المحمودي، العبرات، 38 - 37، 35 - 34/2
گويد: تا نيمروز سختترين جنگي را که خدا آفريده بود، به آنها کردند و چنان بود که نميتوانستند جز از يک سوي به آنها حمله کنند که خيمهها فراهم بود و راست و چپ به هم پيوسته بود.
گويد: و چون عمر بن سعد چنين ديد، کساني را فرستاد که خيمهها را از پاي درآرند که آنها را در ميان گيرند. ياران حسين سه و چهار ميان خيمهها ميرفتند و به هر که خيمه را از پاي در ميآورد و غارت ميکرد، حمله ميبردند و ميکشتند و از نزديک تير ميزدند و از پاي ميانداختند. در اين وقت عمر بن سعد گفت، خيمهها را آتش بزنند و وارد آن شوند و از پاي بيندازند.
گويد: آتش بياوردند و سوزانيدن آغاز کردند.
حسين گفت: «بگذاريد بسوزانند که چون آتش در آن افتاد، نميتوانند از آن جا به شما دست يابند.»
و چنين شد و نميتوانستند جز از يک سوي با آنها جنگ کنند.
گويد: زن آن مرد کلبي برون شد و به طرف شوهر خويش رفت و بر سر وي بنشست و خاک از آن پاک ميکرد و ميگفت: «بهشت تو را خوش باد.»
گويد: شمر بن ذيالجوشن به غلامي رستم نام گفت: «سرش را با چماق بزن!»
و رستم سر او را بزد و بشکست و در جا بمرد.
گويد: شمر بن ذيالجوشن حمله برد و نيزه در خيمهي حسين فرو برد و بانگ زد: «آتش بياريد تا اين خيمه را بر سر ساکنانش آتش بزنم.»
گويد: زنان فرياد زدند و از خيمه برون شدند.
گويد: حسين بدو بانگ زد: «اي پسر ذي الجوشن! تو آتش ميخواهي که خانهي مرا بر سر کسانم آتش بزني، خدا تو را به آتش بسوزاند.»
حميد بن مسلم گويد: به شمر بن ذي الجوشن گفتم: «سبحان الله! اين کار شايستهي تو نيست. ميخواهي دو چيز را بر خويشتن بار کني. مانند خداي عذاب کني و فرزندان و زنان را بکشي. به خدا همان کشتن مردان، امير تو را خشنود ميکند.»
گويد: گفت: «تو کيستي؟»
گفتم: «به خدا نميگويمت کيستم.»
گويد: «به خدا بيم داشتم که اگر بشناسدم به نزد حکومت زيانم زند.»
گويد: يکي که شمر نسبت به وي مطيعتر از من بود، يعني شبث بن ربعي، بيامد و گفت: «سختي بدتر از سخن تو نشنيدهام و رفتاري زشتتر از رفتار تو نديدهام. ترسانندهي زنان شدهاي؟»
گويد: شهادت ميدهم که شرمنده شد و ميخواست بازگردد که زهير بن قين با گروهي از ياران خويش که ده کس بودند، حمله برد و به شمر و يارانش تاخت و آنها را از خيمهها عقب راند که از آن جا دور شدند. ابوعزهي ضبابي را که از ياران شمر بود از پاي درآوردند و خونش بريختند.
گويد: جماعت به آنها حمله بردند و بر ايشان فزوني گرفتند و پيوسته از ياران حسين کشته ميشد و چون يک کس يا دو کس از آنها کشته ميشد، نمودار بود؛ اما آن گروه بسيار بودند و هر چه از آنها کشته ميشد، نمود نميکرد.
پاينده، ترجمهي تاريخ طبري، 3041 - 3040/7
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#اشک_های_امام_حسین_ع_در_روز_عاشوراء
نقل قسمتی اشک های امام حسین ع در روز عاشوراء به نقل مرحوم شوشتری
گريه بر مصائب اهل بيت از اعظم عبادات است
يکي آنکه خود گريه بر مصائب اهل بيت از اعظم عبادات است، ديگر آنکه به جهت اضمحلال دين خدا بوده، سوم اينکه ايشان از لوازم بشريه خالي نبودند، همچنان که گرسنگي و تشنگي وخستگي از براي ايشان بود، لابد در مصائب دلسوختگي نيز عارض ايشان ميشد، چنانکه حضرت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) در فوت طفلش ابراهيم گريان شد و فرمود: «دل ميسوزد و اشک ميريزد، و ليکن نميگويم حرفي را که موجب غضب الهي باشد» [1] و آن حضرت نيز تأسي به جد بزگوارش نموده، آيا چگونه ممکن است بشر را که به بيند خود را تنها و بيکس بعد از کثرت اصحاب و برادران و اولاد، در حالتي که مظلوم باشد، و روي زمين را بر او تنگ گرفته باشند، و از اطراف دشمنان، او را احاطه نموده باشند، در ميان عيال و اطفالي که همه گرسنه و تشنه، يکي ناخوش، يکي در غش، و ديگري محتضر، و مهيا شده که ايشان را بگذارد و برود به سوي مرگ، و به آنها ميگويد: که مهياي اسيري باشيد، و صبر کنيد، و صيحه و جزع نکنيد، پس ميخواهد روانه شود دختر صغيرهاش سر برهنه ميآيد، و به جامهاش ميچسبد و عرض ميکند: اندکي توقف کن تا توشهاي از تو بگيرم که اين وداع آخر است، پس دست و پاي او را ببوسد، پس بنشيند و او را بدامان خود بنشاند، در چنين حالت گريان نشود، اين بود که حضرت گريان شد و اشک خود را با آستين پاک نمود، و ميفرمود:
سيطول بعدي يا سکينة فاعلمي
منک البکاء اذ الحمام دهاني
يعني: اي سکينه بدان که بعد از من گريهاي طولاني برايت هست، آنگاه که مرگ مرا فرارسد.
اين يک وقت بود از اوقات گريهي آنحضرت [2] .
دوم: آن وقت بود که آمد به نزد جسد برادرش عباس، ديد بر خاک افتاده مشک سوراخ شده در يک طرف، و دستهاي قطع شده هر يک در يک طرف، پس گريهي شديد مينمود. [3] .
سوم: وقتي که قاسم ارادهي قتال نمود، پس او را در بغل کشيد و آنقدر گريست که غش کرد. [4] .
چهارم: وقتي بود که آمد بنزد جسد قاسم و ديد که از سم اسبان پامال شده. [5] .
پنجم: وقتي که پسرش علياکبر به ميدان رفت اشکش جاري شد و محاسن شريفش را به روي دست گرفت و سر به آسمان کرد و مناجات نمود. [6] .
ششم: وقتي که تسلي ميداد خواهرش زينب را از گريه و جزع، در آنحال گريه بر خودش غالب شد و چند قطره اشک از چشمش فروريخت باز خود را نگاه داشت [7] و هر گاه تأمل کني در اين حالت مذکوره، ميداني که عادتا محال است که صاحب قلب رئوف و مهربان گريان نشود در اين احوال.
خاتمه: بدانکه عنوان سابق در خصايص صفات آنجناب بود در تمام ايام حيات، و اين عنوان در خصائص خصائص آن حضرت بود که در روز عاشورا ظاهر شد، و اين خاتمه در بيان خصائص خصائص خصائص خصائصي است که در روز عاشورا بروز نمود، و حاصل آن دو صفت عجيبه است:
اشگ روان بر امیر کاروان [ صفحه 129] [ صفحه 130]
[1] بحار 157:22. فروع کافي 72:3.
[2] مناقب ابن شهر آشوب 257:3.
[3] بحار 42:45 - مثير الاحزان ص 71 - لهوف ص 51.
[4] بحار 35:45.
[5] بحار 36 - 35 :45.
[6] بحار 42:45 - مقتل خوارزمي 30:2.
[7] بحار 2:45 - ارشاد مفيد 96:2.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
استغاثهي امام و تأثير آن بر دو نفر از لشگر ملعون عمر سعد
پس از کشته شدن گروه بسياري از اصحاب، امام عليهالسلام محاسن شريف خود را به دست گرفت و فرمود: خشم خداوند وقتي بر يهوديان سخت و شديد شد که براي او فرزندي قائل شدند، و خشم خدا بر ترسايان شديد شد که بخدايان سهگانه (خداي پدر، خداي پسر، روحالقدس) قائل شدند، و خشم او بر گبران وقتي فزوني يافت که آفتاب و ماه را به جاي خدا پرستش کردند، و خشم و غضب خدا بر قوم ديگر وقتي شدت يافت که براي کشتن پسر دختر پيغمبرشان دست بههم داده و متحد شدند.
پس از آن فرمود: بدانيد، به خدا قسم من به هيچ يک از خواستههاي اينها پاسخ مثبت نخواهم داد (بر عقيدهي خود استوار ميمانم) تا با محاسن رنگين شدهي از خون خود بلقاء الله برسم «اما والله لا اجيبهم الي شيء مما يريدون حتي ألقي الله و أنا مخضب بدمي». آنگاه صدايش را به استغاثه بلند کرد: «اما من مغيث يغيثنا؟ اما من ذاب يذب عن حرم رسول الله» آيا فريادرسي نيست که به فرياد ما برسد؟ آيا کسي نيست از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟
چون صداي امام بگوش بانوان حرم رسيد صدايشان به گريه بلند شد و بسيار گريستند.
و دو نفر ديگر به نام سعد بن حارث انصاري و برادرش ابوالحتوف انصاري که در لشکر عمر سعد بودند صداي استغاثه و مظلوميت ابيعبدالله و گريهي زنان را که شنيدند تغيير عقيده داده و سلاح خود را به سوي همراهيان خود کج کردند و پس از مقاتلهي شديدي در رکاب امام شهيد شدند.
خدايشان رحمت کند.
سالار کربلاء [ صفحه 384]
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
شمر گفت: «لَکَ ذلِکَ يا ابن فاطمةَ!» فرزند فاطمه! اين حق را به تو ميدهيم.
سپس سپاهيانش را صدا کرد:
«اِلَيکُم عَن حَرَمِ الرّجُلِ وَ اقْصُدوهُ بِنَفْسِهِ...»؛ دست از حرم وي برداريد و به خود وي حمله ور شويد...
به اين ترتيب، متجاوزان، از محاصره خيام حرم دست برداشتند و ديگر باره به حضرت حمله ور شدند.
3. امام هنگامي که به اجساد اصحاب و يارانش، که چون سروهاي بي سر، رويزمين افتاده بودند؛ نگاه کرد. و به جوانان بني هاشم، که با پيکرهاي خونين، چون شاخهايجدا شده از نخل، روي خاک گرم کربلا آرميده بودند، چشم دوخت؛ دلش به درد آمد و خطاب به آنها فرمود:
«اين اخي، اين مساعدي، اين العباس، يا اخي الآن قِلَّت حِيلَتي... يا اخي ترکتنيوحيداً غريباً بين الاعداء؛ فنادي يا مسلم بن عقيل! و يا هاني بن عروه، يا حبيب بن مظاهرو يا زهير بن قين... مالي اناديکم فلا تجيبوني، و ادعوکم فلا تسمعوني، انتم نيام ارجوکم تنتبهون، ام حالت مودتکم عن امامکم فلا تنصرونه، فهذه نساء الرسول لفقد کم قدعلاهن النحول فقوموا عن نومتکم ايها الکرام البررة و ادفعوا عن حرم الرسول،...»برادر و ياورم عباس کجاست؟ برادرم! من در ميان جمع لشکر، غريب و تنها ماندهام و برايم سخت است که تو را در خون غوطه ور ببينم.
اي مسلم بن عقيل! اي هاني ابن عروه، اي حبيب! اي زهير...! چرا جواب مرا نميدهيد؟ چرا صداي مرا نميشنويد؟ آيا به خواب رفتهايد و يا از پيشواي خود، رشته محبت بريدهايد که به ياري اش بر نميخيزيد. اين زنان رسول خدايند که آواي غريبيشان بالا گرفته است. پس از خواب برخيزيد، اي نيک مردان کريم! از حرم رسول خدا،دشمن را دور سازيد...
4. کاروان سالار عشق، در گودي قتلگاه افتاده بود. پيشاني اش بر اثر سنگ جفا شکسته بود. تير ستم، به قلب نازنينش فرو رفته بود. تنها بود و بي کس! جز کودکان و زنان، يار و مددکاري نداشت. لحظه به لحظه بر درنده خويي دشمن، افزوده ميشد. نه مِهر مکتبي داشتند و نه نشان آدمي. حيوانانهاي درنده خويي که لباس آدمي بر تن کرده بودند.
از بدن مبارک امام، خون بسيار رفته بود. کم کم قواي بدنياش به تحليل رفت. از ديدگانش اشک پيروزي سرازير شد. صداي گريهاش در گودي قتلگاه پيچيد. در آن واپسين لحظات زندگي، چنين استغاثه نمود:
«واجداه، وامحمداه، واابتاء، واعلياه، وااخاه، واحسناه، واعباساه، واغربتا،واغوثاه، واقلة ناصراه، اقتل مظلوماً و جدي محمد المصطفي، اذبح عطشاناً و ابي عليالمرتضي، اترک مهتوکا و امي فاطمة الزهراء»
آه جدم! آه پدرم! آه برادرم! امان از بي کسي و بي ياوري. من مظلومانه کشته ميشوم، در حالي که جدم محمد مصطفي است؛ آيا مرا تشنه لب ميکشيد، در حالي که ميدانيد پدرم علي مرتضي است؟!
آيا احترام مرا از ميان ميبريد، در حالي که مادرم فاطمه زهرا است؟
5. قتلگاه شاهد بود که در آخرين لحظات زندگي اش، نگاه طولاني و ممتدي به آسمان انداخت. دلش را به مهر خداي بزرگ گره داد. چون بنده فرمانبردار که بار مسئوليتش را به سامان رسانده باشد، چنين به درگاه فرياد رس عالميان استغاثه کرد:
«صَبراً عَلي قَضائِکَ يا رَبِّ، لا اِلهَ سِواکَ يا غِياثَ المُسْتَغيثين، مالِيَ رَبُّ سِواکَ،وَ لا مَعْبُودٌ غَيرَکَ، صَبراً عَلي حُکْمِکَ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ، يا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، يامُحْيِي الْموتي، يا قائِماً عَلي کُلِّ نَفسٍ بِما کَسَبَتْ، اُحْکُمْ بَيني وَ بَينَهُم وَ اَنْتَ خَيرُالحاکِمينَ»
...اي پروردگاري که به جز تو خدايي نيست، در مقابل قضا و قدرت، شکيبايم. مراجز تو پروردگار و معبودي نيست، اي فريادرس داد خواهان! برحکم و تقديرت صابر و شکيبايم. اي فرياد رس آنکه فريادرسي ندارد! اي هميشه زندهاي که پايان ندارد! اي زنده کننده مردگان! اي خدايي که هر کسي را با اعمالش ميسنجي، در ميان من و اين مردم حکم کن که تو بهترين حکم کنندگاني.
يکي درد و يکي درمان پسندد
يکي وصل و يکي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
و در حالي که عبارت «بِسمِ الله و بالله و في سَبيلِ الله و علي مِلّةِ رسولِ الله.» را زيرلب زمزمه ميکرد، روحش به آسمانها پر گشود و بعد از تحمل آن همه زخم شمشير،خنجر، سنگ و سنان، به ميهماني خداي کريم و رسول عظيم و امامان مبين شتافت.
سلام حق جويان و حق پژوهان بر تو اي قرباني راه حق و اي درخت سرسبز باغستان نبوت و امامت!
لعن و نفرين باد بر قاتلان سنگدلت که حقت را نشناختند و با نهايت شقاوت، بالبان تشنه شهيدت کردند؛ و با خاموش ساختن نور و بي توجهي به فضايلت، جهاني را ظلماني کردند. غافل از اين که نور خدا هرگز خاموش نميشود!
دشمنت کشت ولي نور تو خاموش نگشت
آري آن نور که فاني نشود، نور خداست
راز ماندگاری عاشوراء
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
استغاثه امام و منقلب شدن حر بن يزيد رياحي و توبه نمودنش و ملحق شدن آن با سعادت به اردوي کيوان شکوه
به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، بنا کرد در غرق حميتش به زدن و خون تشيعش در جوشيدن، نور هدايت در ساحت دل آن مقبل تابيد و صورتش مثل قرص قمر درخشيد و دست قدرت سبحاني وي را از جنگ وساوس شيطاني نجات داد و حضرت پروردگار خطاب به شيطان فرمود:
ان عبادي ليس لک عليهم سلطان يعني وي از عباد مخلص ما است تو را قدرتي بااين صاحب همت نيست، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود:
أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بييار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟
آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود.
حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟
پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت ميکردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ.
رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب دادهاي؟
گفت: نه يابن عم
حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نميخواهي آب بدهي؟
قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد ميخواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود
گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد.
حر گفت: پس من ميروم مرکب خود را آب بدهم، حر در اين خيال بود که ناگاه دو مرتبه ناله استغاثه و زاري حضرت به گوشش رسيد که ميفرمود:
اما من مجير يجيرنا، اما من معين يعيننا، اما من ناصر ينصرنا.
ابومخنف ميگويد: حر دلاور که اين نداي امام عليهالسلام را شنيد رو کرد به قره فرمود:
پسر عم آيا نميشنوي صداي غريبي امام ابرار و ناله بيکسي سلطان بييار را؟
اما تنظر الي الحسين عليهالسلام کيف يستغيث و لا يغاث و يستجير و لا يجار
آيا نگاه نميکني چگونه در خيمه تکيه به نيزه بيکسي داده هر چه استغاثه ميکند کسي به فريادش نميرسد فهل لک ان تسيربنا اليه و نقاتل بين يديه آيا ميتواني با ما يار شوي اين لشگر را بگذاري دست از اين عالم برداري با هم برويم خدمت جگر گوشه مصطفي اگر بناي کارزار شد ياريش کنيم فان الناس عن هذه الدنيا راحلة و کرامات الدنيا زائلة فلعلنا نفوز بالشهادة و نکون من اهل السعادة.
اي پسر عم دنيا جاي ثبات و قرار نيست و نعمتهاي دنيا بر هيچ کس پايدار نميماند، شايد از دولت اين غريب دولت شهادت نصيب ما گردد و نام ما در زمره اهل سعادت مرقوم شود در حشر با پسر پيغمبر محشور شده و از نعم باقيه مسرور گرديم.
قره بيسعادت گفت: مرا با اين کار حاجت نيست.
حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخسير خود آورد و فرمود:
يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار.
پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نميتوانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم.
فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است.
فجعل يدنوا من الحسين عليهالسلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، ميخواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟
حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد ميلرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده ميشد.
مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون ميبينم، من تو را در معارک ديدار کردهام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديدهام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال ميکرد من تو را نشان ميدادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان ميباشي؟
حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار ميبينم ولي بهشت را اختيار ميکنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت.
مرحوم سيد در لهوف مينويسد:
و يده علي رأسه و هو يقول: اللهم اليک انبت فتب علي فقد ارعبت قلوب اوليائک و اولاد بنت نبيک.
حر سعادتمند و سرافراز دست بر سر گذارده با حالتي زار و گريان و از روي عجز و نياز ميگفت:
پروردگارا به سوي تو بازگشتم، توبه مرا قبول و گناهم را ببخشاي که دل دوستان تو را بترس انداختم و اولاد دختر پيغمبر تو را مضطرب ساختم از کردار زشت خود پشيمانم.
همين نحو زمزمه ميکرد و گريان گريان ميآمد تا خود را به صف اصحاب حضرت رساند، ياران راه دادند آن مرد ديندار چون چشمش بر جمال پر ملال حسيني افتاد ناله از دل کشيد خود را از مرکب به زير انداخت صورت به خاک ماليد، قدم امام عليهالسلام را بوسيد و زار زار گريست و عرضه داشت:
شعر
آمدم اي دوست با حال خراب سينهام شد از غم هجرت کباب
جان نباشد آنکه از بهر تو نيست خشک باد آبي که در نهر تو نيست
يابن رسول الله التوبه التوبه، از سر تقصير من در گذر
ابومخنف مينويسد:
ثم بکي بکاءا شديدا و قال الامام عليهالسلام: ارفع رأسک يا شيخ.
بعد از گريه بسيار امام ابرار فرمودند: اي جوانمرد سر بردار زيرا فرد جوانمرد:
سر نامور لايق خاک نيست سزاي ثريا جز افلاک نيست
به روايتي خود حضرت دست آورد و سر حر را از روي خاک برداشت با دست مرحمت گرد و غبار از سر و صورت آن فرخنده اقبال پاک کرد.
مقتل از مدینه تا مدینه [ صفحه 457]تا [ صفحه 460]
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#ابو_ثمامة_صیداوی
#روضه_روز_عاشوراء
ذکر مصيبت اصحاب امام
شيخ جعفر شوشتري - رحمة الله عليه - چنين ميگويد سلام کنيم بر اصحاب امام:
اول سلام کنيم بر يکي از اجلاي (بزرگان) اصحاب امام، به نام ابوثمامه انصاري، در آن حالتي که بر زمين افتاد، و عرض کنيم: اي ابوثمامه! روز چهارم محرم بود که سيدالشهدا، در کمال سلامت، در خيمهي خود نشسته بود لشکر عمر سعد، وارد کربلا شد. گفت: کسي بيايد و پيغامي براي حضرت ببرد. به هر کسي گفت، قبول نميکرد و ميگفت: من، خودم نامه براي او نوشتهام، کجا بروم؟ خجالت ميکشم. ملعوني گفت: اگر ميخواهي، من ميروم. عمر سعد، پيغام را به او داد.
آن شخص آمد تا نزديک خيمهها رسيد. ابوثمامه او را ديد. به او فرمود: اجازه نداري با شمشير خدمت امام بروي. شمشيرت را بگذار. آن ملعون گفت: شمشيرم را از حمايلم جدا نميکنم. ابوثمامه فرمود: دستم را به قبضهي شمشيرت ميگيرم، آن وقت حرف بزن. آن ملعون، قبول نکرد. فرمود: پس برگرد. گفت: برميگردم.
ميخواهم بگويم: اي ابوثمامه! اين را نتوانتستي ببيني؛ اما کجايي که ببيني سنان بن انس آمد بالاي سر حضرت. هم نيزه داشت و هم شمشير و هم تير و کمان، و هر سه را به کار برد.
امام باقر عليهالسلام فرمود امام حسين عليهالسلام را به گونهاي کشتند که پيامبر صلي الله عليه و آله از کشتن حيوانات درنده به آن نحو، نهي کرده بودند: «لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا». [1] .
سلامي ميکنم به جناب حر. بدانيد که اصل سبب هدايتش که او را منقلب کرد، استغاثهي (کمکخواهي) اول حضرت بود که حضرت، فرياد استغاثه بلند کرد، در حالي که هنوز اصحاب بودند. چون حر آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود. گفت: عمو، «أما تنظر الي الحسين کيف يستغيث». ببين چه طور استغاثه ميکند!
اي حر! استغاثه آن حالت او را ديدي، جان خود را فدا کردي؛ اما اگر ميديدي استغاثه او را آن وقتي که در ميدان افتاده بود، چه ميکردي؟
سعيد بن عبدالله آمد خدمت حضرت، عرض کرد «يابن رسول الله هؤلاء قد إقتربوا منک» آقا جان اينها نزد شما شدند. من تاب ندارم ببينم؟ مرا اذن بده، بروم کشته شوم.
يا سعيد بن عبدالله! تاب نداشتي ببيني لشکر دشمن، نزديک حضرت شوند. کجايي ببيني که لشکر داخل خيمهها شدند. [2] .
و اضافه کنم که خيمهها را آتش کشيدند، در حالي که زنان و کودکان، در خيمهها بودند و امام زينالعابدين عليهالسلام درون خيمه بود و از شدت بيماري، توان حرکت کردن نداشت.
از آن ترسم که آتش برفروزد
ميان خيمه بيمارم بسوزد
از آن ترسم که آتش شعل گيرد
ميان خيمه بيمارم بميرد
لب تشنه کي کشند کسي را کنار آب
گيرم حسين سبط نبي خدا نبود
آتش به آشيانهي مرغي نميزنند
گيرم که خيمهي آل عبا نبود
[1] کبريت الأحمر، ص 134 (يعني: با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا امام را کشتند).
[2] مجالس المواعظ.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
پاسخ به هفت استغاثه امام حسین ع با هفت مرتبه ذکر لبیک یا داعی الله
تلبيات سبعه اجابت از براي استغاثههاي آن حضرت
وجه سوم: اينکه تلبيات سبعه اجابت باشند از براي استغاثههاي آن جناب که به جهت امور مخصوصه نمود، و کسي اجابتش نکرد.
استغاثه جهت طلب آب از براي اهل بيت و اصحاب
اول : استغاثه آب يکي استغاثه نمود به جهت طلب آب از براي اهل بيت و اصحاب.
- بحار 288:44 - مقتل خوارزمي 244:1.
استغاثه طلب آب از براي زنان و اطفال
دوم: استغاثه طلب آب از براي زنان و اطفال بود، که فرمود: اينان را گناهي نيست و با شما قتال نميکنند .
- بحار 51:45 - لهوف ص 52.
استغاثه آب برای علی اصغر ع
سوم: طلب آب نمود از براي طفل شيرخوار، که فرمود: آيا کسي نيست که يک شرب آب از براي اين طفل بياورد؟ بعد قناعت نمود به اينکه خود ايشان او را آب دهند .
تذکرة الخواص ابن جوزي ص 143.
استغاثه در دفاع از حرم
چهارم: استغاثه به جميع لشکر نمود که اي شيعهي آل ابوسفيان مرا قصد کنيد و از حرم من دست برداريد.
استغاثه به لشگر لع از غارت حرم
پنجم: باز استغاثه به لشکر نمود که يک ساعت از نهب خيام تأمل کنيد بعد از کشتنم هر چه خواهيد کنيد.
- مقاتل الطالبيين ص 79.
استغاثه برای اهل حرم که خواستند آتش بزنند
ششم: استغاثه نمود در وقتي که بر زمين افتاد، و شنيد شمر لعين فرياد ميکند آتش بياوريد تا خيمهها را بسوزانم، حضرت فرياد کرد: اي پسر ذوالجوشن، تو آتش ميطلبي که حرم مرا بسوزاني .
- بحار 54:45 - لهوف ص 53.
استغاثه در آخرین لحظه برای آب
هفتم: استغاثه نمود در آخر نفس از براي يک قطره آب پس سر مبارکش را ببريدند، در بين همين استغاثه.
- بحار 56:45 - مقتل خوارزمي 36:2.
پس چون کسي آن جناب را اجابت نکرد در اين استغاثات سبعه، مناسب است که دوستان او، به عدد آنها لبيک، بگويند، تا فائز شوند به ثواب اغاثه آن حضرت، در آن احوال، اگر در دل تصور نمايند.
اشگ روان بر امیر کاروان
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
از چه زمانی و در چه محلی به حضرت مهدی عج قائم گفتند؟
أخبرنا محمد بن يعقوب، عن علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن ابن شمون، عن عبدالله بن عبدالرحمان الأصم، عن کرام، قال:
حلفت فيما بيني و بين نفسي: ألا آکل طعاما بنهار أبدا حتي يقوم قائم آل محمد، فدخلت علي أبيعبدالله عليهالسلام، فقلت له: رجل من شيعتک جعل لله علي ألا يأکل طعاما بالنهار أبدا حتي يقوم قائم آل محمد. فقال: صم يا کرام و لا تصم العيدين و لا ثلاثة أيام التشريق، و لا اذا کنت مسافرا.
فان الحسين عليهالسلام لما قتل عجت السماوات و الأرض و من عليهما و الملائکة [34] ، فقالوا: يا ربنا، أتأذن لنا في هلاک الخلق حتي نجدهم من جديد الأرض بما استحلوا حرمتک، و قتلوا صفوتک؟ فأوحي الله اليهم: يا ملائکتي! و يا سمائي! و يا أرضي! اسکنوا.
ثم کشف حجابا من الحجب، فاذا خلفه محمد صلي الله عليه و آله و اثنا عشر وصيا له، فأخذ بيد فلان من بينهم، فقال:
يا ملائکتي! و يا سماواتي! و يا أرضي! بهذا أنتصر منهم [لهذا] قالها ثلاث مرات.
و جاء في غير رواية محمد بن يعقوب الکليني: «بهذا أنتصر منهم و لو بعد حين» [35] .
النعماني، کتاب الغيبة، / 140 - 139 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 402 / 36
کرام بن عمرو گويد: من در درون خويش (نزد خود) سوگند ياد کرده بودم مانند عهد که «هرگز در روز غذائي نخورم - يعني روزه بگيرم - تا آنگاه که قائم آل محمد قيام کند.»
روزي نزد امام صادق عليهالسلام رفتم و به او عرض کردم: «مردي از شيعيان تو براي خدا بر خويشتن واجب ساخته که هرگز در روز غذايي نخورد و روزه بگيرد تا زماني که قائم آل محمد قيام کند.»
فرمود: «اي کرام! روزه بدار ولي در عيد قربان و عيد فطر و سه روز تشريق (روزهاي 12 و 13 و 14 ماه ذي الحجه) و هنگامي که در سفر به سر ميبري و از روزه داشتن خودداري کن، که هنگامي که حسين عليهالسلام کشته شد آسمانها و زمين و هر که در آن بود و فرشتگان همه به ناله درآمدند و گفتند: «اي پروردگار ما! آيا براي نابود ساختن بندگان به ما اجازه ميفرمائي تا آنان را از روي زمين ريشه کن کنيم و برداريم؟ که آنان حريم و حرمت تو را شکستند و حرام تو را روا داشتند و برگزيده تو را کشتند.»
پس خداي تعالي به آنان وحي فرستاد: «اي فرشتگان من! و اي آسمان و زمينم! آرام باشيد.»
سپس پردهاي از پردهها را برداشت، در اين هنگام در پس آن پرده، محمد صلي الله عليه و آله و دوازده وصي او نمايان شدند، پس خداوند از بين آنان دست کسي را گرفت و فرمود: «اي فرشتگان من! و اي آسمان و زمينم! انتقام آنان را به دست اين شخص خواهم ستاند» و اين سخن را سه بار تکرار فرمود.
و در روايت ديگري غير از روايت کليني که گذشت چنين آمده است: «به وسيله اين شخص از آنان انتقام ميگيرم، هر چند پس از گذشت مدت زماني باشد».
غفاري، ترجمهي غيبت نعماني، / 140 - 139.
النعماني، کتاب الغيبة، / 140 - 139 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 402 / 36
در روایات دیگر حضرت ایستاده بود و نماز می خواند. ندی آمد به این قائم انتقام می گیرم.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
و أقبل فرس الحسين عليهالسلام، حتي لطخ عرفه و ناصيته بدم الحسين، و جعل يرکض و يصهل، فسمعت بنات النبي صلي الله عليه و آله و سلم صهيله فخرجن، فاذا الفرس بلا راکب، فعرفن أن حسينا (صلي الله عليه) قد قتل و خرجت أم کلثوم بنت الحسين واضعة يدها علي رأسها، تندب و تقول: وا محمداه! هذا الحسين بالعراء، قد سلب العمامة و الرداء. [بسند تقدم عن علي بن الحسين عليهالسلام].
الصدوق، الأمالي، 163 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 322 / 44، البحراني،، العوالم 171 / 17، البهبهاني، الدمعة الساکبة، 363 / 4؛ القمي، نفس المهموم، / 374؛ مثله
و اسب حسين آمد و يال و کاکل خود را به خون او آغشت، ميدويد و شيهه ميکشيد.
چون دختران حسين شيههي او را شنيدند، بيرون دويدند واسب بيصاحب ديدند و دانستند که حسين عليهالسلام کشته شده [است].
امکلثوم دختر حسين دست بر سر نهاد و شيون سر داد و گفت:
«وا محمداه! اين حسين است که در بيابان است و عمامه و ردايش به غارت رفته [است].»
کمرهاي، ترجمهي أمالي،/ 163.
تذکر مهم : روضه ها بسیار مکشوف است در محل و برای عاشقانش بخوانید
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
آمدن ذوالجناح به سمت حرم امام حسین ع
قال الراوي: و جاءت جارية من ناحية خيم الحسين عليهالسلام، فقال لها رجل: يا أمة الله! ان سيدک قتل. قالت الجارية: فأسرعت الي سيدتي و أنا أصيح، فقمن في وجهي، و صحن
ابنطاووس، اللهوف، 131، مساوي عنه: السيد هاشم البحراني، مدينة المعاجز، / 364؛ المجلسي، البحار، 58 / 45؛ البحراني، العوالم، 302 / 17، البهبهاني، الدمعة الساکبة، 368 / 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 434، القمي، نفس المهموم، / 375، المازندراني، معالي السبطين، 53 / 2، الزنجاني، وسيلة الدارين، / 333، مثله الأمين، لواعج الأشجان، / 190.
راوي گفت: کنيزي از طرف خيمههاي حسين آمد. مردي به او گفت: «اي کنيز خدا! آقاي تو کشته شد».
کنيز گفت: «چون اين خبر را شنيدم، با شتاب و فرياد کنان نزد بانوي خود رفتم. آنان که مرا ديدند، به پا خاستند و شيون و فرياد آغاز کردند». فهري، ترجمه لهوف، / 131.
@و اسب امام حسين بعد از قتل او رميده به هر جانبي دويدن گرفت، پس از لحظهاي بازآمده و موي پيشاني خود را به خون آن جناب آغشته کرد.
ابوالمؤيد خوارزمي گويد که: آن اسب چندان سر بر زمين زد که نفسش انقطاع يافت. گويند که چون اهل بيت حسين رضي الله عنه اسب را بيخداوند ديدند، دانستند که حال چيست. نوحه و فرياد برآوردند و زينب بنت اميرالمؤمنين علي رضي الله عنه بيش از همه ميناليد و تپانچه به روي ميزد و ميگفت: «يا محمد! آه يا احمد! آه صلي عليک ملائکة السماء! همانا خبر نداري که بر امام حسين چه رفت و بر چه صفت او را کشتهاند و در صحرا اندالختهاند وا محمداه! فرزندان تو اسير و دستگير گشتهاند و دشمن و دوست بر ايشان ميگريند و بر حال آن جماعت ترحم مينمايند. مير خواند، روضة الصفا،170 / 3
در تاريخ احمد بن اعثم کوفي مسطور است که مقارن شهادت آن مهر سپهر سيادت غباري سرخ پديد آمد و جهان تاريک شد. چنان چه مردم يکديگر را نديدند و گمان بردند که مقدمهي عذاب الهي است. بعد از لحظهاي، غبار ارتفاع يافت و اسب حسين رضي الله عنه رميد و به هر جانب دويدن گرفت. پس از ساعتي بازآمد و موي پيشاني خود را به خون آن حضرت آغشته ساخت. ابوالمؤيد خوارزمي گويد که: «آن اسب چندان سر بر زمين زد که نفسش منقطع شد و چون اهل بيت حضرت رسالت اسب آن شهسوار عرصهي کرامت را بيخداوند ديدند، فرياد و زاري و شيون و بيقراري به اوج فلک زر نگاري رساندند. نظم:
پير گردون زين مصيبت
جامهي جان چاک زد
خسرو انجم کلاه
سروري بر خاک زد
قامت گردون دو تا شد
چهرهي مه شد سياه
برق اين آتش مگر
بر قبهي افلاک زد
خواند امير، حبيب السير،57 - 56 / 2.
تذکر مهم : روضه ها بسیار مکشوف است در محل و برای عاشقانش بخوانید
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
آمدن ذوالجناح به سمت حرم امام حسین ع به روایت چلا> العیون مجلسی
پس اسب آن حضرت چون مولاي خود را و امام مؤمنان را کشته ديد، بر کافران حمله کرد و چهل نفر را هلاک کرد و سر خود را به خون آن حضرت رنگين کرد و نعره زنان و فرياد کنان به جانب خيمهها روان شد و فرياد ميکرد که: «واي بر گروهي که فرزند پيغمبر خود را شهيد کردند».
مجلسي، جلاء العيون، / 690
و از حضرت امام زينالعابدين عليهالسلام منقول است که چون آن امام مظلوم را شهيد کردند، اسب آن حضرت پيشاني خود را بر خون آن حضرت گذاشت و فرياد کنان به سوي خيمههاي حرم دويد. چون مخدرات خيام عصمت و جلالت صداي اسب را شنيدند، سر و پاي برهنه از خيمه بيرون دويدند. چون اسب را ديدند و آن شهسوار ميدان خلافت را نديدند، فرياد: «وا حسيناه و وا اماماه» برکشيدند.
و امکلثوم، خواهر آن جناب دست بر سر ميزد و ندبه ميکرد و ميگفت: «وا محمداه! اينک حسين تو بيعمامه و ردا و کشته به تيغ اهل جفا در صحراي کربلا افتاده [است]».
و زينب خاتون، خواهر آن جناب ميگفت: «وا محمداه! اين حسين فرزند گرامي تو است که در خاک و خون غلتيده است و اعضايش از يکديگر جدا شده است و دختران تو را اسير ميکنند. به خدا شکايت ميکنم حال خود را و به محمد مصطفي و به علي مرتضي و به حمزهي سيد الشهداء، وا محمداه! اين حسين تو است که به تيغ اولاد زنا شهيد شده است و عريان در صحراي کربلا افتاده، واکرباه امروز جدم محمد مصطفي مرده است. اي اصحاب محمد! اينها ذريت پيغمبر شمايند که به دست اهل جور و جفا گرفتار شدهاند».
مجلسي، جلاء العيون، / 690.
تذکر مهم : روضه ها بسیار مکشوف است در محل و برای عاشقانش بخوانید
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 32
#مقتل_گودال
#قاتلین_امام_حسین_ع
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#اربعین_روز_خاص_زیارت_حضرت_مهدی_عج
#دشمنان_اهل_بیت_ع
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
سلام استاد: لطفا درباره این مقتل توضیح بفرمائید. ممنون.
فلان و فلان در روایات و مقتل خوارزمی چه کسانی هستند؟
سلام علیکم: دوستان فایل صوتی را حتما و خواهشا به صورت درسی به دقت گوش کنید و نکته بر داری کنید.کلید ورود به فهم زیارت عاشوراء و مقتل است. سوالاتی هم برای دوستان بود در خصوصی نقل بفرمائید.
ابوبکر و عمر: قاتلان واقعی سید الشهدا و اهل بیتشان علیهم السلام
خورازمی یکی از علمای جماعت عمریه در کتاب مقتل الحسین (علیه السلام) خود چنین اعتراف می کند:
فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ وَ قَدْ ضَعُفَ عَنْ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٍ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَسَأَلْتُ الدِّمَاءَ مِنْ جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبِ لیسمح عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مُحَدَّدٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ فِی قَلْبِهِ فَقَالَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ وَ أَخْرَجَهُ مِنَ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمِ کَالْمِیزَابِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْجُرْحِ فَلَمَّا امْتَلَأَتْ دَمًا رَمَى بِهِ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَمَا رَجَعَ مِنْ ذَلِکَ قَطْرَهً وَ مَا عَرَفْتَ الْحُمْرَهُ فِی السَّمَاءِ 👈🏼حتَّى رَمَى الْحُسَیْنِ بِدَمِهِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْجُرْحِ ثَانِیًا فَلَمَّا امْتَلَأَتْ لَطَخَ بِهَا رَأْسُهُ وَ لِحْیَتِهِ وَ قَالَ هَکَذَا وَ اللَّهِ أَکُونَ حَتَّى أَلْقَى جَدِّی مُحَمَّداً وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِی وَ أَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنِی فُلَانٌ وَ فُلَان👉🏻.
چون بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام هفتاد و دو زخم وارد شد ایستادند تا اندکى استراحت کنند، ضعف بر بدنشان غالب شده بود، به طوری که دیگر توان جنگ را نداشت، در این هنگام ناگاه سنگى آمد و بر پیشانیش خورد و خون جاری شد، پس پیراهنش را بالا گرفت تا خون را از پیشانیش پاک کند که ناگاه تیر تیز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب حضرت نشست. امام حسین علیه السلام گفت: بسم اللّه و باللّه و على مله رسول اللّه. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خداى من! تو مىدانى که اینان کسى را مىکشند که روى زمین فرزند پیامبرى جز او نیست. امام تیر را از پشت سر بیرون آورد و خون مانند ناودان جارى شد. دستش را زیر محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پاشیدند. که قطره ای از این خون به زمین بازنگشت و پیش از آن سرخى در آسمان دیده نشده بود. دو مرتبه دسته مبارک را زیر زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش مالید و فرمود: اینگونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمدصلی الله علیه و آله را دیدار کنم و بگویم اى رسول خدا! فلانى و فلانى (ابوبکر و عمر) مرا کشتند.
📕مقتل الحسین، خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۳۹
و از همه عجيب تر اين است از نوادگان امام حسن عليه السلام هم تصريح كرده اند كه ابوبکر و عمر قاتل اصلی و زمینه ساز به شهادت رسیدن سيد الشهدا عليه السلام بوده اند :👇👇👇👇
نكير محمد بن عمر بن الحسن علیه السلام
ورووا عن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب قال : شهدت أبي : محمد بن عمر ، ومحمد بن عمر بن الحسن ـ وهو : الّذي كان مع الحسين بكربلاء ، وكانت الشيعة تنزّله بمنزلة أبي جعفر ، يعرفون حقّه وفضله ـ قال : فكلّمه في أبي بكر وعمر ، فقال محمد بن عمر بن الحسن بن علي بن أبي طالب لأبي : أسكت ، فإنّك عاجز والله ، إنهما لشركاء في دم الحسين
🔵از عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده اند که گفت : پدرم محمد بن عمر ومحمد بن عمر بن الحسن که او در رکاب امام حسین در کربلا بود را دیدم ،که شیعیان برای او منزلتی بمانند منزلت امام باقر علیه السلام قائل بودند وحق وفضلش را می شناختند ، گفت ؛ پس درباره 👈 ابو بکر و عمر 👉با او سخن کرد ، پس محمد بن عمر بن الحسن بن علی بن ابی طالب به پدرم گفت : ساکت شو ، که تو به خداوند قسم عاجز وناتوانی ، 👈 وآنان ( ابوبکر وعمر ) 👉 در خون حسین شریکند .
📕الکتاب : تقريب المعارف المؤلف : أبو الصّلاح الحلبي (شیعی) الجزء : 1 صفحة : 252
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 33
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت_علی_اکبر_ع
#عرفان_و_توحید_در_مکتب_امام_حسین_علیه_السلام
#عرفان_و_عاشوراء
سوال: با توجه به اینکه آبی در خیام نبود و تمام اهل حرم خصوصا کودکان فریاد العطش داشتند، چرا علی اکبر برای رفع عطش و آوردن آب براب اهل حرم به سمت فرات نرفت و به سوی امام حسین ع برای رفع عطش آمد؟آیا نمی دانست آبی در خیام نیست؟
مقتل علی اکبر ع به روایت ابنطاووس، اللهوف
فلما لم يبق معه سوي أهل بيته، خرج علي بن الحسين عليهمالسلام - و کان من أصبح الناس وجها، و أحسنهم خلقا - فاستأذن أباه في القتال، فأذن له، ثم نظر اليه نظر آئس منه، و أرخي عليهالسلام عينه ، و بکي، ثم قال: اللهم اشهد، فقد برز اليهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلي الله عليه و آله و سلم، و کنا اذا اشتقنا الي نبيک، نظرنا اليه. فصاح، و قال: يا ابنسعد! قطع الله رحمک کما قطعت رحمي! فتقدم نحو القوم، فقاتل قتالا شديدا، و قتل جمعا کثيرا، ثم رجع الي أبيه، و قال: يا أبت! العطش قد قتلني، و ثقل الحديد قد أجهدني، فهل الي شربة من الماء سبيل؟ فبکي الحسين عليهالسلام و قال: واغوثاه يا بني! قاتل قليلا، فما أسرع ما تلقي جدک محمدا صلي الله عليه و آله و سلم، فيسقيک بکأسه الأوفي شربة لا تظمأ بعدها أبدا.
فرجع الي موقف النزال و قاتل أعظم القتال، فرماه منقذ بن مرة العبدي (لعنه الله تعالي) بسهم، فصرعه، فنادي: يا أبتاه! عليک السلام، هذا جدي يقرئک السلام، و يقول لک: عجل القدوم علينا. ثم شهق شهقة، فمات.
فجاء الحسين عليهالسلام حتي وقف عليه، و وضع خده علي خده، و قال: «قتل الله قوما قتلوک، ما أجرأهم علي الله و علي انتهاک حرمة الرسول، علي الدنيا بعدک العفاء».
قال الراوي: و خرجت زينب بنت علي عليهالسلام، تنادي: يا حبيباه! با ابن أخاه! و جاءت، فأکبت عليه، فجاء الحسين عليهالسلام، فأخذها، وردها الي النساء .
ابنطاووس، اللهوف، / 114 – 112
و چون آن حضرت به جز خاندانش کسي نماند، علي بن الحسين عليهالسلام که از زيبا صورتان و نيکو سيرتان روزگار بود، بيرون شد و از پدرش اجازهي جنگ خواست. حضرت اجازهاش داد. سپس نگاهي مأيوسانه به او کرد و چشمان خود به زير افکند و اشک فروريخت. سپس فرمود: «بار الها! گواه باش جواني که در صورت و سيرت و گفتار شبيهترين مردم به پيغمبرت بود، به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق ميشديم، به اين جوان نگاه ميکرديم.»
پس به فرياد بلند صدا زد: «اي پسر سعد، خدا رحم تو را قطع کند! همچنان که رحم مرا قطع کردي.»
علي عليهالسلام به جانب لشکر شد و جنگ سختي نمود و عدهاي را کشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض کرد: «پدر جان! تشنگي به جانم آورد و از سنگيني اسلحهي آهنين سخت ناراحتم. آيا جرعهي آبي را فراهم ميشود؟»
حسين عليهالسلام به گريه افتاد و فرمود: «اي امان! پسر جانم کمي هم به جنگ ادامه بده. ساعتي بيش نمانده است که جدت محمد را ملاقات کني. او با کاسهاي لبريز از آب تو را سيراب خواهد کرد. آبي که پس از آشاميدن آن، هرگز تشنه نخواهي شد.»
پس آن جوان به ميدان بازگشت و کارزار عظيمي نمود تا آن که منقذ بن مرة عبدي لعين تيري به سوي او پرتاب نمود و از پايش درآورد. صدا زد: «پدرم سلام بر تو! اينک جدم است که بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد: هر چه زودتر نزد ما بيا!» پس نعرهاي برآورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.
حسين عليهالسلام آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود به صورت علي گذاشت و فرمود: «خدا بکشد گروهي را که تو را کشتند. چه جرأتي نسبت به خدا و هتک احترام پيغمبر داشتند! بعد از تو، خاک بر سر دنيا باد!»
راوي گفت: زينب، دختر علي عليهالسلام از خيمهها بيرون شد و فرياد ميزد «اي دلبندم! اي فرزند برادرم.»
و ميآمد تا آن که خود را به روي کشتهي آن جوان انداخت. حسين آمد و بازوي خواهر را گرفت و به سوي زنان حرم برگردانيد.
فهري، ترجمهي لهوف، / 114 - 112
#دروس_مقتل
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
موضوع : فلسفه ی عطش در روز عاشوراء
موضوع سخنرانی:مقام عرفانی علی اکبر ع در عرفان عاشورایی
هدیه به عاشقان امام حسین ع به مناسبت ولادت علی اکبر ع
محل سخنرانی : خوزستان،مجمع الذاکرین شهرستان ایذه قسمت دوم
سخنران : #خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
حتما بعنوان هدیه روز عید برای دوستان ارسال کنید
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک گروه مقتل متضمن البکاء
مخصوص پرسش از سوالات مقتل امام حسین ع
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrCfVxk0vCn8Lg
4_5976623489770062118.m4a
15.72M
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 34
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
شرح عطش از شب هفتم تاشب عاشوراء ؟
مجمع الذاکرین ایذه
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
@zameneashk
4_5850689362114643521.m4a
11.04M
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 35
#اهداف_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
م:
ببخشید سوالی دارم ،امام حسین هدف از قیام خود را اصلاح دین جدش ذکر کردن ،مگر دین جدش چه اشکالات و انحرافاتی داشتند ،
مگر هر دو گروه اهل نماز وروز و..... نبودند ؟
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
@zameneashk
بسم الله الرحمن الرحیم
#اهداف_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
#وصیت_امام_حسین_علیه_السلام
#سخنان_امام_حسین_علیه_السلام
فلسفه ی قیام و خروج امام حسین ع
وصيّت حضرت امام حسین ع به محمّد بن حنفيّه هنگام خروج از مدینة به سمت کربلاء
و در وقتى كه آن حضرت مىخواستند از مدينه منوّره به مكّه مكرّمه حركت كنند، وصيّت نامهاى نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند؛ و سپس آن را پيچيده و به برادر خود محمّد بن حنفيّه تسليم نمودند. و پس از آن با او وداع نموده و در جوف شب سوّم شعبان سنه شصت هجرى با جميع اهل بيت خود به سمت مكّه رهسپار شدند. و آن وصيّت چنين است:
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.
هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ إلَى أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّه:
اينست آن وصيّتى كه حسين بن علىّ بن أبى طالب به برادرش: محمّد كه معروف به ابن حنفيّه است مىنمايد:
إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِىٍّ يَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ. وَ أَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، جَآءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ. وَ أَنَّ الْجَنَّه وَ النَّارَ حَقٌّ. وَ أَنَّ السَّاعَه ءَاتِيَه لَا رَيْبَ فِيهَا. وَ أَنَّ اللَهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ.
حقّاً حسين بن علىّ گواهى مىدهد كه هيچ معبودى جز خداوند نيست؛ اوست يگانه كه انباز و شريك ندارد. و بدرستيكه محمّد صلّى الله عليه و آله، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب حقّ آمده است.
و اينكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قيامت فرا مىرسد و در آن شكّى نيست. و اينكه خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند بر مىانگيزاند.
إنِّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لَا بَطِرًا وَ لَا مُفْسِدًا وَ لَا ظَالِمًا وَ إنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصْلَاحِ فِى أُمَّه جَدِّى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ؛
من خروج نكردم از براى تفريح و تفرّج؛ و نه از براى استكبار و بلندمنشى، و نه از براى فساد و خرابى، و نه از براى ظلم و ستم و بيدادگرى! بلكه خروج من براى اصلاح امّت جدّم محمّد صلّى الله عليه و آله مىباشد.
أُرِيدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ أَسِيرَ بِسِيرَه جَدِّى وَ سِيرَه أَبِى عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ عليه السلام.
من مىخواهم امر به معروف نمايم، و نهى از منكر كنم؛ و به سيره و سنّت جدّم، و آئين و روش پدرم علىّ بن أبى طالب عليه السّلام رفتار كنم.
فَمَنْ قَبِلَنِى بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِىَ اللَهُ بَيْنِى وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ.
پس هر كه مرا بپذيرد و به قبولِ حقّ قبول كند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ.
و هر كه مرا در اين امر ردّ كند و قبول ننمايد، پس من صبر و شكيبائى پيشه مىگيرم، تا آنكه خداوند ميان من و ميان اين جماعت، حكم به حقّ فرمايد؛ و اوست كه از ميان حكم كنندگان مورد اختيار است.
وَ هَذِهِ وَصِيَّتِى إلَيْكَ يَا أَخِى؛ وَ مَا تَوْفِيقِى إلَّا بِاللَهِ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إلَيْهِ أُنِيبُ. وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى. وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّه إلَّا بِاللَهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ.
و اين وصيّت من است به تو اى برادر! و تأييد و توفيق من نيست مگر از جانب خدا؛ بر او توكّل كردم، و به سوى او بازگشت مىنمايم. و سلام بر تو و بر هر كه از هدايت پيروى نمايد.
و هيچ جنبش و حركتى نيست، و هيچ قوّه و قدرتى نيست؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ».
لعمات الحسين، ص: 16-19
پاورقی
اين وصيّت را محدّث قمّى در «نفس المهموم» ص 45، از علّامه مجلسى در «بحار الانوار» از محمّد بن أبى طالب موسوى آورده. و نيز در «ملحقات إحقاق الحقّ» ج 11، ص 602، از خوارزمى در كتاب «مقتل الحسين» ج 1، ص 188 طبع نجف آورده است. و در «مقتل علّامه خوارزمى» ج 1، ص 188 موجود است.
بسیار مهم
چرا رای میدهیم
ملاک ما برای دادن رای و حسینی بودن از روی سیره ی امام حسین علیه السلام
حتما بخوانید و به دیگران منتقل کنید
1-کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk
2- گروه متضمن البکا فاطمه الزهرا :ویژه پرسش و پاسخ و ارسال مطالب مقتل در رابطه با مقتل امام حسین (علیه السلام )
برای ورود به گروه مقتل به آی دی زیر رجوع کنید
@m_h_tabemanesh1
#روضه_های_شب_عاشوراء 6
#خطـبه_ها_در_عاشوراء
نقل خطبه ی شب عاشورا از حضرت سکینه س
در کتاب نور العين سند به سکينه دختر حسين عليهالسلام منتهي ميشود، ميفرمايد: در خيمهي خويش بودم. بانگ گريه شنيدم. نخواستم از زنان کسي آگاه شود. برخاستم و به نزد پدر آمدم. او را گريان ديدم که به اصحاب هميفرمود:
يا قوم اعلموا خرجتم معي بعلمکم أني أقدم علي قوم بايعونا بألسنتهم و قلوبهم و قد انعکس العلم و استحوذ عليهم الشيطان و أنساهم ذکر الله. و الآن لم يکن لهم مقصد الا قتلي و قتل من يجاهد بين يدي و سبي حريمي بعد سلبهم و أخشي أنکم ما تعلمون أو تعلمون و تستحيون. و الخدع عندنا أهل البيت محرم، فمن کره منکم ذلک فلينصرف، فالليل ستير و السبيل غير خطير و الوقت ليس بهجير و من آسانا بنفسه کان معنا في الجنان نجيا من غضب الرحمن. و قد قال جدي رسول الله صلي الله عليه و آله: ولدي حسين يقتل بطف کربلاء غريبا وحيدا عطشانا، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده القائم و لو نصرنا بلسانه فهو في حزبنا يوم القيامة.
فرمود: «اي جماعت! گاهي که با من بيرون شديد، چنان دانستيد که به ميان قومي ميروم که با دل و زبان با من بيعت کردهاند. آن انديشه ديگرگون شد. شيطان ايشان را بفريفت تا خداي را فراموش کردند و اکنون همت ايشان مقصور است بر قتل من و قتل آنان که در راه من جهاد کنند و حريم مرا از پس نهب اسير گيرند و من بيمناکم که شما پايان اين امر را ندانيد و اگر دانيد از اظهار آن آزم (آزرم: شرم و حيا.) داريد. همانا خديعت و مکيدت (مکيدت: مکر و نيرنگ.) در نزد ما اهل بيت حرام است. پس هر کس از اين سفر کراهتي دارد، طريق مراجعت گيرد. شب تاريک است و راه روشن و وقت شايسته و آن کس که با ما به بذل جان تأسي (تأسي: اقتداء، پيروي.) جويد، با ما در بهشت خدا خواهد بود. و بدانيد که جد من رسول خدا فرمود: فرزند من حسين در طف کربلا غريب و تنها و تشنه کشته ميشود و کسي که او را نصرت کند، نصرت من کرده باشد و نصرت کرده باشد فرزند او قائم آل محمد را و آن کس که به زبان ما را نصرت کند، در قيامت از حزب ما شمرده شود.»
سکينه گويد: «سوگند با خداي چون پدرم سخن بدين جا آورد، مردم ده ده و بيست بيست پراکنده شدند و جز هفتاد و چند کس به جاي نماند. پس به سوي پدر نگران شدم و گريه در گلوگاه من گره شد. نخواستم کس بانگ نالهي مرا گوش کند. روي به آسمان کردم و گفتم:
أللهم! انهم خذلونا، فاخذلهم و لا تجعل لهم دعاء مسموعا في السماء و لا تجعل لهم في الارض مسکنا و لا شرفا و سلط عليهم الفقر الي القبر و لا ترزقهم شفاعة جدنا يوم القيامة. فاستجب دعوة الطاهرة.
يعني: اي پروردگار! اين جماعت ما را مخذول (مخذول: بيياور.) ساختند. پس ايشان را قرين خواري و خذلان بدار و دعوت ايشان را اجابت مفرماي و اين جماعت را در زمين مسکني و مأمني کرامت مکن و فقر و مسکنت را بر ايشان بگمار و ايشان را در قيامت از شفاعت جد ما بهره و نصيبه مرسان.»
سکينه ميفرمايد: اين وقت مراجعت کردم و آب چشمم بر چهرگان روان بود. عمهام، امکلثوم مرا بدين حال ديدار کرد و گفت: «اي دختر! تو را چه افتاده؟»
صورت حال را باز گفتم، فرياد برداشت که:
وا جداه وا علياه وا حسناه وا حسيناه وا قلة ناصراه. أين الخلاص من الأعداء؟ ليتهم يقنعون في العداء. ترکت جوار جدک و سلکت بنا بعد المدا، فعلا منها الوحيب و کثر منا حولها النحيب.
بانگ و ناله و عويل (عويل: فرياد. ناله.) او را حسين عليهالسلام اصغا فرمود. بيامد و اشکش بر چهرهي مبارک روان بود. فرمود: «اين گريه چيست؟»
امکلثوم عرض کرد: أخي! ردنا الي حرم جدنا.
«اي برادر! ما را به مدينه باز گردان!»
قال: يا أختاه! ليس لي الي ذلک سبيل. أما رأيت ممانعة الحر بالأمس؟ قالت: أجل، ذکرهم محل جدک و أبيک و أمک و أخيک. قال: ذکرتهم و وعظتهم فلم يسمعوا کلامي و لم يرعوا ملامي، فما لهم غير قتلي سبيلا و لابد أن تروني علي الثري، لکن أوصيکن بتقوي الله رب البرية و الصبر علي البلية و کظم نزول الرزية و بهذا وعد جدکم و لا خلف لما وعد و ودعتکم.
فرمود: «اي خواهر! بدان چه تو خواهي راهي نيست. مگر منع حر را دي ديدار نکردي؟»
عرض کرد: «پس محل و مکانت جد خود را و پدر خود را و مادر خود را و برادر خود را بر ايشان مکشوف دار تا دست از تو باز دارند.»
فرمود: «شرافت و کرامت ايشان را بر اين جماعت برشمردم و فراوان نصيحت کردم. سخنان مرا نشنيده انگاشتند و نصيحت مرا به چيزي نشمردند و ايشان را جز قتل من قصدي نيست و شما ناچار بايد کشتهي مرا بر خاک نظاره کنيد؛ لکن وصيت ميکنم شما را به پرهيزکاري و صبر بر اين بليه و شکيب بر اين رزيه. جد شما خبر داد اين مصيبت را و هرگز خلاف نپذيرد وعدهي او. اکنون وداع ميکنم شما را.»
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهداء عليهالسلام، 161 - 158/2 .
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
1_100223800.mp3
3.25M
#علی_اصغر_ع
لالا لا لا گل بابا...
دیگه سقا نمی تونه آب بیاره
جواد مقدم
@zameneashk1
#حرکت_و_کاروان_حسینی_به_سمت_مدینة
#وقایع_مدینة_هنگام_ورود_اهل_بیت_ع
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_امام_حسین_ع
#مجالس_عزا_داری_در_مدینة_توسط_اهلبیت_ع
#عبدالله_بن_جعفر_همسر_حضرت_زینب_س
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
موضع عبدالله بن جعفر در مقابل شهادت فرزندانش در راه امام حسین ع در مقابل معترضان
و دخل بعضي موالي عبدالله بن جعفر بن أبيطالب عليهالسلام فنعي اليه ابنيه [24] .
فقال أبوالسلاسل مولي عبدالله [25] : هذا ما لقينا [26] من الحسين بن علي عليهماالسلام!
فحذفه عبدالله بن جعفر بنعله، ثم قال: يا ابناللخناء! أ [27] للحسين عليهالسلام تقول هذا؟ والله لو شهدته لأحببت أن لا أفارقه حتي أقتل معه، والله انه لمما يسخي نفسي [28] عنهما، [29] المصاب [30] بهما، أنهما أصيب [31] مع أخي و ابنعمي مواسيين [32] له، صابرين معه.
ثم أقبل علي جلسائه فقال: الحمدلله الذي [33] عز علي بمصرع [34] الحسين عليهالسلام، أن لا أکن آسيت حسينا بيدي فقد آساه ولدي [35] .
المفيد، الارشاد، 128 / 2 عنه: الاربلي، کشف الغمة، 68 / 2؛ المجلسي، البحار 123 - 122 / 45؛ البحراني، العوالم، 390 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 59 - 58 / 5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 482؛ مثله الأمين، لواعج الأشجان، / 217 ،
و برخي از دوستان عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب که دو پسرش در کربلا شهيد شدند)به نزد عبدالله رفتند و خبر کشته شدن دو پسرش را به او دادند. عبدالله گفت: «انا لله و انا اليه راجعون.»
پس ابوالسلاسل، غلام عبدالله گفت: «اين اندوهي است که ما از ناحيهي حسين بن علي داريم» (و او باعث اين مصيبت شد؟)
عبدالله نعلين خود را به او زد و او را از نزد خود دور کرد و گفت: «اي پسر زن لخناء (دشنامي است در عرب)! آيا دربارهي حسين عليهالسلام چنين گويي؟ به خدا اگر من در خدمت آن حضرت بودم، هر آينه دوست ميداشتم از او دور نشوم تا در کنارش کشته شوم، به خدا چيزي که مرا از آن دو خشنود ميکند و در مرگشان دلداري به من ميدهد، اين است که آن دو در رکاب برادر و پسر عمويم کشته شدند و جان خود را در راه ياريش دادند و دربارهي او شکيبايي ورزيدند.»
سپس رو به همنشينان خود کرد و گفت: «سپاس خداوندي را که گران کرد بر من شهادت حسين را و اگر من به دست خود ياريش نکردم، دو فرزندم او را ياري کردند.»
رسول محلاتي، ترجمهي ارشاد، 128 / 2
اختلاف مقتل
[24] [اللواعج: «عونا و جعفرا فاسترجع و جعل الناس يعزونه، فقال مولي له يسمي أبوالسلاسل»].
[25] [اللواعج: «عونا و جعفرا فاسترجع و جعل الناس يعزونه، فقال مولي له يسمي أبوالسلاسل»].
[26] [الأسرار: «لقيه»]. [27] [لم يرد في الأسرار]. [28] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «بنفسي»]. [29] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام: «و يعزيني عن» و في اللواعج: «و يهون علي»]. [30] [العوالم: «مصائب»]. [31] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار و اللواعج: «أصيبا»]. [32] [في کشف الغمة و الدمعة الساکبة و الأسرار: «مواسين»]. [33] [لم يرد في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و اللواعج]. [34] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار و اللواعج: «مصرع»]. [35] [في البحار و العوالم و الأسرار و اللواعج: «ولداي»].
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
#وقایع_مدینة_هنگام_ورود_اهل_بیت_ع
#حرکت_کاروان_حسینی_به_سمت_مدینة
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_امام_حسین_ع
#مجالس_عزا_داری_در_مدینة_توسط_اهلبیت_ع
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
خبر رسیدن شهادت امام حسین ع به مدینه منوره و عکس العمل مردم
تقدم [ابنزياد] الي عبدالملک بن أبيالحديث [11] [...] بالمدينة [...] فقال عبدالملک [12] : فرکبت راحلتي و سرت نحو المدينة، فلقيني رجل من قريش [13] ، فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمير تسمعه. قال: انا لله و انا [14] اليه راجعون قتل و الله الحسين عليهالسلام!
و لما دخلت علي عمرو بن سعيد، فقال: ما وراءک؟ فقلت: ما يسر [15] الأمير، قتل الحسين بن علي عليهالسلام. فقال: اخرج، فناد بقتله. فناديت، فلم أسمع والله [16] واعية قط مثل واعية بنيهاشم في دورهم علي الحسين بن علي عليهماالسلام حين سمعوا [17] النداء [18] بقتله، فدخلت [19] علي عمرو بن سعيد، فلما رآني تبسم الي ضاحکا، ثم [20] أنشأ متمثلا [21] بقول عمرو بن معدي کرب [22] :
عجت نساء بني زياد عجة
کعجيج نسوتنا غداة الأرنب
ثم قال عمرو: هذه واعية بواعية عثمان [23] .
المفيد، الارشاد، 128 - 127 / 2 عنه: المجلسي، البحار، 122 - 121 / 45؛البحراني، العوالم، 390 - 389 / 17؛ مثله البهبهاني، الدمعة الساکبة، 58 - 57 / 5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 482؛ الأمين، أعيان الشيعة، 615 / 1، لواعج الأشجان، / 215 ،موسوعةالامام الحسین ع ج 7 [ صفحه 181]
[24] عبدالملک گويد: من سوار بر شتر شده و به سوي مدينه رهسپار شدم. پس مردي از قريش مرا ديدار کرد و گفت: «چه خبر؟»
گفتم: «خبر نزد امير است و آن را خواهي شنيد.»
گفت: «انا لله و انا اليه راجعون. به خدا، حسين عليهالسلام کشته شد.»
و چون بر عمرو بن سعيد درآمدم، گفت: «چه خبر داري؟»
گفتم: «خبري است که امير را شاد کند. حسين بن علي کشته شد.»
گفت: «بيرون برو و خبر کشته شدن او را در شهر جار بزن.»
پس آمدم و جار کشيدم. پس شيون و فريادي هرگز نشنيده بودم، مانند شيون زنان بنيهاشم که آن روز از خانههاشان شنيدم. آن گاه که خبر کشته شدن حسين بن علي را شنيدند. پس به نزد عمرو بن سعيد درآمدم، چون مرا ديد، خندهاي کرد و آن گاه به شعر عمرو بن معدي کرب تمثل جست که گويد:
شيون کردند زنان بني زياد شيوني
مانند شيون زنان ما در باداد روز ارنب
سپس عمرو گفت: «اين شيون (امروز) در برابر شيون عثمان (که زنان بنياميه بر او کردند).»
رسول محلاتي، ترجمهي ارشاد، 128 - 127 / 2.
اختلاف در مقاتل
[11] [في البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «أبيالحارث» و في أعيان الشيعة و اللواعج: «الحارث»]. [12] [الأسرار: «عبدالله»]. [13] [في الدمعة الساکبة: «قيس»، و في الأسرار: «قريش أو بني قيس»]. [14] [لم يرد في الأسرار]. [15] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «ما سر»]. [16] [لم يرد في ط علمية]. [17] [لم يرد في الأسرار]. [18] [لم يرد في أعيان الشيعة]. [19] [في البحار و العوالم و الأسرار: «ثم دخلت»]. [20] [في أعيان الشيعة و اللواعج: «تمثل»]. [21] [في أعيان الشيعة و اللواعج: «تمثل»]. [22] [أضاف في أعيان الشيعة و اللواعج: «الزبيدي، و قيل: انه لما سمع أصوات نساء بني هاشم ضحک، و تمثل بذلک، فقال:»]. [23] [لم يرد في الدمعة الساکبة].
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
هدایت شده از آشنایی با کانالها و گروههای عاشورایی در ایتا19
لینک گروهها و کانالهای خادم الحسین ع تابع منش در ایتا
👇👇👇
گروه مقتل متضمن البکاء ، فاطمه الزهراء س
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
کانال ضامن اشک، رفع شبهه
https://eitaa.com/zameneashk1
کانال زائر عرش ،شرح و تفسیر زیارات امام حسین ع
http://eitaa.com/joinchat/3725787156Cadcdabd35d
کانال قرآن و امام حسین ع
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
کانال الدوله الزهرائیه
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
کانال کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
@zamenashkbook1
کانال اشعار حسینی و آموزش مداحی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
کانال فرهنگ عاشقی
http://eitaa.com/joinchat/3374055438C78867d1480