آبشار بیشه در پاییزِ رنگارنگ
لرستان، سرزمین آبشارهای ایران است به طوری که با داشتن ۶۰ آبشار فصلی و دائمی بیشترین آبشارهای ایران را در خودش جای داده است. آبشار بیشه در ۶۵ کیلومتر خرم آباد و ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی دورود در کنار راه آهن تهران – خوزستان و در نزدیکی ایستگاه بیشه قرار دارد.
آبشار بیشه در دل جنگلهای بلوط و کوههای زاگرس واقع شده و مسیر ریلیاش هم بسیار دیدنیست. ارتفاع آبشار ۵٨ متر از سطح رودخانه است و ۲۰ متر هم عرض دارد.
چشمههایی که در نزدیکی ایستگاه بیشهاند آب آبشار را تامین میکنند، آبی که بعد از برخورد به زمین ۱۰ متر جریان دارد تا به رودخانه سزار برسد، همان رودخانهای که از سرشاخههای رود دز است و به همین خاطر به آن آب دز هم میگویند. جدا از تماشای جنگلهای بلوط و چشم انداز ایستگاه راه آهن، هوای خنک اطراف اینجا هم میتواند خستگی یک راه طولانی را از تنمان بیرون کند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 دره قاهان _ قم
دره قاهان در ٨۱ کیلومتری شهر قم و در فاصله ٣۵ کیلومتری مسیر ساوه - سلفچگان قرار دارد. این دره بزرگ طولی حدود ٣۰ کیلومتر را در بردارد.
با دور شدن از جاده اصلی و نزدیک شدن به قسمت پایانی دره قاهان، فضای کویری منطقه به فضایی کوهستانی مبدل میشود. برخی از روستاهای این دره مانند روستاهای کاسوا و انجیله به شکلی پلکانی در ناحیه کوهستانی این دره و در دل کوهستان واقع شدهاند و از طبیعتی بکر و تماشایی برخوردارند.
اگر در فصل بهار از این دره بازدید کنید، خواهید دید این منطقه از گلهای زیبا و رنگارنگ پوشیده شده و شما را با بوی معطر پونه و بیدمشک مدهوش میکند. در فصل تابستان این منطقه چون ییلاقی سرسبز و زیبا با رودخانههایی خنک، میتواند پناهگاهی برای فرار از گرمای طاقتفرسای کویر باشد.
از آنجاییکه عمق شکاف دره قاهان به هشت متر میرسد، نور خورشید قادر نیست بهراحتی درون آن نفوذ کند و از اینرو این دره هوایی خنک را به همراه دارد.
عمق آب در برخی از قسمتهای دره به یک و نیم متر میرسد و آب خنک و تمیز آن برای شنا بسیار مناسب است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
"بلوار" يک کلمهی هلندی هست و معادل فارسیش میشه چهارباغ!
🔹به خیابونهایی که با دو ردیف درخت از هم جدا میشن(بین این دو ردیف غالبا پیاده رو هست) و کنار هر خیابون هم یک ردیف درخت هست میگن چهارباغ!
🔹در واقع هر ردیف درخت یک باغ حساب میشه. عکسهای که مشاهده میکنید چهارباغ کشاورز تهران، چهارباغ عباسی اصفهان و چهار باغ طاق بستان کرمانشاه هستند.
پاییز چهارباغهای ایران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
#کرامتی_از_سید_بحرالعلوم_
✨مرحوم میرزا محمد ابراهیم کرباسی اصفهانی از شاگردان سید بحرالعلوم
بوده و گفته است: به مسجد سهله رفتم، دیدم سید بحرالعلوم ایستاده به نماز و تمام صحن پر از جمعیت است و به او اقتدا کردند، من نزدیک در اقتدا کردم و تا سلام گفتم: دیدم جمعیتی در کار نیست، به سید بحرالعلوم گفتم اینها#جن بودند، فرمود: از کجا ملائکه نبودند.✨
روزنه هایی از عالم غیب ص285، 284
https://eitaa.com/zandahlm1357
#جایگاه_شیخ_عباس_تهرانی_برزخ_
✨آیت الله شیخ عباس تهرانی از بزرگان اخلاق وفضیلت بود.
✨یکی از افراد مورد اعتماد به نام حاج محمد آقا نیک بین تهرانی در مورد او مکاشفه ای داشته است که شنیدنی است. شب رحلت آیت الله تهرانی اینجانب در تهران بودم که به مجرد شنیدن این خبر به سوی قم حرکت کردم و در تشییع و تجهیز او شرکت نمودم. از فقدان او بسیار اندوه زده و غرق در تاثیر و تاسف بودم و ضمن طلب آمرزش برای او، علو مقام او را از خدا میخواستم.
شب پس از فوت او خواب دیدم در قم و در خیابان صفائیه هستم و در آنجا منزل بسیار باشکوهی نظرم را جلب کرد. پرسیدم :((اینجا منزل کیست؟)) گفتند: ((منزل حاج شیخ عباس تهرانی است)) شادمان شدم و در همان حال توجه یافتم که او از دنیا رفته است. درب منزل را زدم بانویی در را گشود و گفت:(( با کی کار دارید)) گفتم:(( آیت الله تهرانی)) رفت و برگشت دیدم نامهای به دستم داد و در آن این چند بیت نوشته است.
مهمان بساط حور و عین می باشم.
هم خسته راه چون جنین می باشم.
امشب زملاقات تو معذورم دار.
اندوه مخور ز مومنین می باشم.✨
سلوک عارفانه ص109
https://eitaa.com/zandahlm1357
#داستان روزگار من (7)
تو مدرسه یه همکلاسی داشتیم به اسم زینب.
دختر محجبه و از خانواده مذهبی بود.
اما سحر ازش خوشش نمی یومد و همش بهش تیکه مینداخت و مسخرش میکرد .
بهش میگفت تو خفه نمیشی با چادر خودتو میپوشونی 😏😏
یا مقنعتو شل کن یکم بابا قلبم گرفت و خیلی چیزای دیگه...
اما در مقابل زینب همیشه با لبخندو صبری که داشت به حرفاش بی اعتنایی میکرد
☺️☺️☺️☺️
بارهاااا سحر تو گوشم یه چیزایی میخوند و باعث میشد که من کم کم هم رنگ خودش بشم 😰😰
من در حد معمولی بودم اما موهامو بیرون نمیذاشتم .
یه روز سحر از کنار مقنعه من یه دسته از موهامو بیرون کشید
واز کیفش یه رژ صورتی💄💄
برداشت
و به لبام زد و گفت :
واااای فرزااانه چقدر خوشگل شدی 😈😈
حیف تو نیست حیف این موها و چشمای رنگیت نیست که
نمیذاری قشنگیش مشخص بشه 😒😒
بیا، بیا این آینه رو بگیر یه نگاه به خودت بنداز
تا به حرف من برسی 😈😈
وقتی تو آینه نگاه کردم یه غرور خاصی وجودمو گرفت.
از اونجا بود که عوض شدم .
ادامه دارد.....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357