#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: قسمت سی و سه: سرگشته که باشی، حتی چهارچوبِ قبر هم آرامت نمیکند و من آرام نبودم.. مثله خودم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
قسمت سی و چهار:
قدرت دستان مادر، هر دو ما را به
سمت زمین پرتاب کرد.اما صدای تکه تکه شدنِ شیشه ی الکلِ پدر،زودتر از شوکِ پرتاب شدن، به گوشم رسیدم. پدرنقش زمین بود و من نقشِ سینه اش.. این اولین تجربه بود.. شنیدنِ ضربانِ قلبِ بی محبت مردی به نام بابا.آنالیز ذهنم تمام نشده بود که به ضرب مادر از جایم کنده شدم.رو به رویم ایستاد و بی توجه به مردِ بیهوش و نقش زمین اش، بی صدا براندازم کرد. سپس بدونِ گفتنِ حتی کلمه ایی راهی
راهی اتاقش شد و در را بست. گیج بودم. از حرفای پدر.. از زمین خوردن.. از شنیدن صدای تپشهای ضعیف و یکی در میان.. از برخورد مادر.بالای سرش ایستادم.. دهانش باز بود و بوی الکل از آن فاصله، باز هم بینی ام را مچاله میکرد. سینه اش به سختی بالاو پایین میرفت. وسوسه شدم. به بهانه ی اطمینان از زنده بودنش. دوباره سینه و صدای ضربانش را امتحان کردم. کاش دنیا کمی هم با من دوست میشد. گوشهایم یخ زد..
تپیدنهایش بی جان بود و بی خبر از ذره ایی عشق. همان حسی که اگر میدیمش هم نمیشناختم. روی دو زانو نشسته، نگاهش کردم. انگار جانهایش داشت ته میکشید.. نمیدانستم باید چه احساسی داشته باشم.. نگرانی..شادی.. یا غمگینی..اصلا هیچ کدامشان نبود و من در این بین فقط با خلاء، همان همزاد همیشگیم یک حس بودم!
چند ثانیه خیره به چشمان بسته اش ماندم.گوشیم زنگ خورد. یک بار.. دوبار.. سه بار.. جواب دادم. صدای عثمان بود....
قسمت سی و پنج:
صدای عثمان بلند شد:(چرا جواب نمیدی دختر..) با بی تفاوت ترین لحن ممکن، زل زده به آخرین نفسهای زورکیِ پدر، عثمان را صدا زدم:( عثمان.. بیا خونمون.. همین الان) گوشی را روی زمین انداختم.. مدام و پشت سر هم زنگ میخورد. اما اهمیتی نداشت.
عقب عقب رفتم. تکیه زده به دیوار، چانه ام را روی طاقچه ی زانوانم گذاشتم. یعنی این مرد در حال مرگ بود؟ چرا ناراحت نبودم؟ چرا هیچ وقت برایمان پدری نکرد؟ چرا سازمان و رجوی را به همه ی زندگیش ترجیح داد؟ هیچ وقت زندگی نکرد.. همانطور که به ما هم اجازه ی زندگی نداد.. حالا باید برایش دل میسوزاندم؟ دیگر دلی نداشتم که هیزمِ سوزاندنش کنم..صدای زنگ در بلند شد. در را باز کردم. عثمان بود. با همان قد بلند و صورتِ سبزه اش...
نفس نفس زنان با چشمانی نگران به سمتم خم شد:(چی شده؟؟ طوریت شده ؟) کلماتش بریده بریده بود و مانند همیشه نگران:(سارا با توام.. تموم راهو دوییدم..حالت خوبه؟)به سمت پدرم رفتم:(بیا تو..درم ببند) پشت سرم آمد. در رابست. وقتی چشمش به پدرم افتاد خشکش زد (سارا .. اینجا چه خبره؟ چه بلایی سرش اومده) سر جای قبلم نشستم. (مست بود.. داشت اذیتم میکرد..مادرم هلش داد..)
فشاری که به دندانهایش میآورد چانه اش را سخت نشان میداد. بی صدا و حرف آرام به سمت پدر رفت. نبضش را گرفت گوشی را برداشت و با اورژانس تماس گرفت:(سارا وقتی اورژانس اومد، هیچ حرفی نمیزنی.. مثه الان ساکت میشینی سرجات..) زبانی روی لبهای خشکیده ام کشیدم (مرده؟) به سمت آشپزخانه رفت و با لیوانی آّب برگشت:( نه.. اما وضعش خوب به نظر نمیاد..) جلوی پایم زانو زد ( بخور.. رنگت پریده..) لیوان را میان دو مشتم گرفتم.سری از تاسف تکان داد و کنارم نشست:(مراقب مادرت باش یه وقت بیرون نیاد.. یا حرفی نزنه..) به مَرده جنازه نمای روبه رویم خیره شدم:( بیرون نمیاد.. فکر نکنم دیگه هیچ وقت هم حرف بزنه..) سرش را به سمتم چرخاند. دستش را به طرف موهایم برد که صدای زنگ در بلند شد. به سرعت به طرف در رفت:(پس یادت نره چی گفتم)
مامورین امداد در حین رفتن به طرف پدر،ماجرا را جویا شدند. عثمان با آرامش خاصی برایشان تعریف کرد که پدر مست وارد خانه شد، تلو تلو خوران پایش به فرش گیر کرد و نقش زمین شد. و من فقط نگاهش میکردم. بی حرف و بی احساس. امدادگران کارشان را شروع کردند. ماساژ قلبی.. تنفس مصنوعی.. احیا.. هیچ کدام فایده ایی نداشت.. نتیجه شد ایست قلبی به دلیل مصرف بیش ازحد الکل..
مُرد.. تمام شد.. لحظه ایی که تمام عمر منتظرش بودم، رسید..اما چرا خوشحالی در کار نبود..؟ یکی از امدادگران به سمتم آمد:(خانوم شما حالتون خوبه؟) صدای عثمان بلند شد (دخترشه.. ترسیده) چرا دروغ میگفت، من که نترسید بودم. امدادگر با لحنی مهربان رو به رویم زانو زد:(اجازه میدی، معاینه ات کنم..) عثمان کنارم نشست و اجازه را صادر کرد. کاش دنیا چند ثانیه میایستاد، من با این جنازه خیلی کار داشتم.
بوی متعفن الکل و آن چهره ی کبود و بی روح، داشت حالم را بهم میزد. بی توجه به عثمان و امدادگر از جایم بلند شدم.باید به اتاقم میرفتم، دلم هوایِ بی پدر میخواست.. زانوهایم قدرت ایستادن نداشت. دستم را به دیوار گرفتم و آرام آرام گام برداشتم.
صدای متعجب عثمان بلند شد:(سارا جان کجا میری؟ صبر کن..باید معاینه شی..) چقدر فضا سنگین بود.. انقدر سنگین که شانه هایم بی طاقت افتاد و زانوانم خم شد.. چشمانم سیاهی رفت و بیحال تکیه زده به دیوار روی
زمین لیز خوردم. عثمان به سمتم دویید و فریادش زنگ شد!
ادامه دارد..........
https://eitaa.com/zandahlm1357
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 #مبانی_دعا 🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی 🎬 جلسه 17 👈 دو راه سالم سازی قلب برای دعای بهتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مهدوی 42.mp3
5.41M
💠 #مبانی_دعا
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی
🎬 جلسه 18
👈 اهمیت دعا در نماز
❇️ 90 جلسه
Dua-Kumayl-Nooraei.mp3
7.52M
*┄┅═✧﷽✧═┅*
◾️*#مناجات_آقا_امیرالمومنین_علیه_ السلام
در مسجد کوفه-
✅ *این مناجات قبل از اذان صبح در پادگان دوڪوهه پخش میشد و شهدا و رزمندگان با آن زمزمه عاشقانه مےڪردند(حدود سال ۱۳۶۰-دوڪوهه)*
*چقدر زیبا و دلنشین -واقعا آدم لذت میبرد و آرامش پیدا می کند*
*در خلوت خود این مناجات را گوش کنیم که بسیار اثر گذار است*
*التماس دعا*
۱۸۹. «رابطوا... » (در آیه ۲۰۰ سوره آل عمران) به معنای حضور نزد امام است. غیبت نعمانی
۱۹۰. امام صادق (ع)اگر من زمان حضرت مهدی علیه السلام را درک نمایم، در تمام روزهای زندگی و حیاتم به او خدمت میکنم. غیبت نعمانی
https://eitaa.com/zandahlm1357
CQACAgQAAx0CSmRjDAACSQ9iTmNN2QRb7-FtWkzdzj3rVdVF3gACSA0AAubzaVIlc_q-7u3w6SME.mp3
3.76M
🌙 #ماه_رمضان
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃دلی به دست خود آوردهام از آن تو باشد
🍃سپردهام به تو سر تا بر آستان تو باشد
🎤حاج #میثم_مطیعی
سلام لطفا
#اندڪی_تأمل🇮🇷👇
eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: طبيعي است كه براي آبادي و توسعه اقتصادي كشور و نيز براي ريشه كن شدن فقر و بي كاري، اساس قضي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
پيام خطاب به مردم مبنى بر شركت گسترده در انتخابات چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى
پيام خطاب به مردم مبني بر شركت گسترده در انتخابات چهارمين دوره مجلس شوراي اسلامي بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم اكنون كه به فضل الهي و توجهات حضرت ولي اللَّه الاعظم (روحي فداه) انتخابات چهارمين دوره ي مجلس شوراي
اسلامي با حضور چشمگير و مسؤولانه ي مردم عزيزمان در مرحله اول به پايان رسيده و نتايج آن در سراسر كشور اعلام گرديده است، وظيفه ميدانم تشكرات صميمانه خود را نثار ملت رشيد و هوشيار و عظيم الشأن كرده، به خاطر رشد و آگاهي و همت و وقت شناسي شما ملت بزرگ، جبه ي سپاس به درگاه خداوند موفق و معين بسايم. شما ملت عزيز با اين حركت انقلابي، روح مقدس امام راحل و ارواح طيبه شهدا را شاد كرديد و نام آنان را سرافراز ساختيد. اين حضور عظيم مردمي در مسأله يي كه به سرنوشت كشور ارتباط مييابد و نقشي حياتي در آينده ايران و نظام مقدس جمهوري اسلامي دارد، پاسخ هوشمندانه و قاطعي بود كه ملت ايران به دسيسههاي دشمنان داد و نقشههاي آنان را براي ايجاد محيط يأس آلود و نهايتاً فاصله انداختن ميان مردم و نظام اسلامي تا مدتها خنثي كرد. ملت عزيز ما به خوبي دانسته است كه دشمنان كينه ورز براي آن كه بتوانند توطئههاي خود درباره ي ايران عزيز را جامه عمل بپوشانند، احتياج به اين دارند كه مردم را از صحنه ي عمل و سياست خارج كنند و آنان را نسبت به مسائل مهم و عمده ي كشور بي اعتنا و بي تفاوت سازند. به همين جهت بود كه از مدتها پيش از شروع انتخابات دوره چهارم با زبانها و شيوههاي مختلف تبليغاتي تلاش ميكردند مردم ايران را نسبت به اين انتخابات بي اعتنا و دلسرد و مأيوس سازند. شما مردم آگاه و مؤمن با حضور بي سابقه خود در انتخابات، همه ي اين تلاش خباثت آلود دشمنان را خنثي كرديد و به همه ي دنيا فهمانديد كه ملت ايران همچنان زنده و هوشيار
و در صحنه و آماده دفاع از دستاوردهاي عظيم چندين ساله خود و پاسداري از حاصل خون شهدا است. اكنون شبكه ي استكباري تبليغات جهاني پس از ناكامي در اين مرحله درصدد آن است كه با تفسيرها و تأويلهاي كينه توزانه در باب انتخابات و القائات خصمانه، شيريني اين موفقيت بزرگ را از كام ملت ايران بزدايد و با وارد آوردن اتهام به مسؤولان امين و زحمتكش امر انتخابات، مردم را نسبت به نتايج اين آزمايش الهي دچار ترديد كند. اين جانب اعلام ميكنم برطبق گزارشهاي موثق، انتخابات در سراسر كشور با سلامت و اتقان انجام شده و اطمينان به نتايج آن حاصل است. از گويندگان و نويسندگاني كه توفيق سخن گفتن با مردم را دارند درخواست ميكنم كه همواره خدا را در نظر داشته، حقيقت را بيان كنند و با سخنان خلاف واقع يا تكيه بر گمان واهي خداي نخواسته به تبليغات دشمن كمك نكرده، كام شيرين مردم را تلخ نكنند. لازم است به مردم عزيزمان يادآوري كنم در حوزههايي كه نتايج كامل انتخابات به مرحله دوم كشيده شده، مردم هنوز تكليف الهي و سياسي شركت در انتخابات را بطور كامل ادا نكرده اند و شركت در مرحله دوم انتخابات، واجب شرعي و سياسي است و همه ي آحاد مردم عزيز در اين حوزهها در روز موعود بايد به مراكز رأي گيري هجوم برده آراء خود را به صندوقهاي رأي بريزند و دشمنان اسلام و مسلمين را يكسره مأيوس نمايند و ان شاءاللَّه كوشش كنند كه به تعداد همه ي افرادي كه در حوزه مورد نياز است نام داوطلبان مورد نظر خود را بنويسند. از خداوند متعال فضل و رحمت و توفيق
الهي را براي شما ملت بزرگوار مسألت مينمايم. از همه ي برگزار كنندگان انتخابات صميمانه تشكر كرده، قبول حضرت احديت و پاداش الهي را براي آنان مسألت مينمايم. والسّلام علي جميع عباداللَّه الصالحين - سيزدهم شوال ۱۴۱۲ - مصادف با ۲۷ فروردين ۱۳۷۱ - سيّد علي خامنه اي
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دانشجو دانشجويان به عنوان نيروهاي متخصص در آينده كشور نقش مهمي خواهند داشت. به نظر من، دانشجوي موف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه
دانشگاه نظام جمهوري اسلامي، بايد كساني را تربيت بكند كه تكيه ي اين نظام، به آنها باشد. يعني اين نظام، از لحاظ علمي و عملي و مديريت و گشودن گرههاي ريز و درشت بر سر راه زندگي اين ملت، به آنها تكيه كند.
محيط دانشگاه، بايد محيط ديني باشد. بايد اين را تأمين كنيم. و اين نمي شود، مگر اين كه شما كه رؤسا و مسئولان دستگاههاي دانشگاهي كشور هستيد... صددرصد با تعصب ديني و انقلابي و پايبندي شديد و اصرار بر اين كه بايد دين حاكميت پيدا كند و چتري بر زندگي محيط دانشگاه بزند، اين هدف را تعقيب كنيد. از كلمه ي تعصب نترسيد. تعصب جاهلي بد است. عصبيتي كه از روي جهالت نباشد، خيلي هم خوب است. عصبيت، معنايش جهالت نيست.
دانشگاه كه قوام اصلي آن به استاد و دانشجوست، حقيقتاً پايه يي براي آينده ي كشور محسوب ميشود.
دانشگاه جهت دار و ديندار، به شدت متمايل به ارزشهاي انقلابي و اسلامي است.
#کلمات قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله)
https://eitaa.com/zandahlm1357
#یک_آیه_تدبر
-و کسانی که از بندگی طاغوت، دوری جستند و به سوی خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد!
پس بندگان مرا بشارت بده!
آنان که سخنان آن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند، آنانند که خداوند هدایتشان کرده، و آنانند همان خردمندان.
📚#زمر/17-18
- ناشناس.mp3
3.94M
🎵 تلاوت جزء 24 قرآن کریم با صدای استاد #معتز_آقایی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ياران امام ابراهيم بن ابى البلاد وى از ثقات راويان و از قرّاء قرآن و ادباى زمان خويش است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى
وى شيخ قميين و فقيه بلامنازع و رئيس آن ديار بوده و پس از حضرت رضا (ع) از حضرت جواد (ع) و حضرت هادى (ع) نيز روايت نموده است. جدّ بزرگش سائب بن مالك، جزو وافدين بر پيغمبر (ص) بوده است كه پس از مدتى به كوفه مهاجرت نمود. سعد بن مالك بن احوص بن سائب اول كس از اشعريان است كه به قم مهاجرت نمود. علامه در شأن وى مى نويسد: از موجّهين شيعه و از خاندان جليل و بزرگى بوده است كه در كوفه مى زيستند.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357