eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.7هزار عکس
34.7هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ادب ماه شعبان 1.mp3
4.49M
🔰 سلسله جلسات 13 💠 رعایت بیشتر 1 ✅ تدریس کتاب ادب حضور 👈 ماهی که قرار است با حریم نبوی ، وارد حریم الهی شویم. 👌 بهره مندی حداکثری از ماه جهت آمادگی ورود به ماه مبارک 🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت 👌ماه شعبان امسال با ادب بیشتری در محضر خدا حضور پیدا کنیم. 🔰انقلابی باید قوی شود🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت ۱۵ عوضِ روز قبل، از اولِ صبح، بزن و بکوبی شروع شده بود آن سرش ناپیدا. خمپاره پشت خمپاره طرف‌مان شلیک می‌شد و مسلسل‌های سنگین، یک لحظه دست از ور زدن نمی‌کشیدند. همه جا را بویِ گند باروت سوخته و انفجار پر کرده بود.😣 توی سنگر بودم که صدای سوت رسول بلند شد. هر وقت کارم داشت و می‌خواست همدیگر را ببینیم، دو تا سوت کوتاه می‌زد و یک سوت بلند. انواع و اقسامِ سوت‌ها را بلد بود که من یکی‌اش را هم یاد نداشتم: یک انگشتی، دو انگشتی، چهار انگشتی، یک دستی، دو دستی، بدون دست 😄 رفتم بیرون. ته کانال منتظرم ایستاده بود. تا راه افتادم، خمپاره‌ی پدرنامرد، با صدای وحشتناکی بالای کانال ترکید. آن‌قدر محلِ انفجار نزدیک بود که گوش‌هایم بنا گذاشتند به زنگ زدن و بوی تلخِ انفجار، زد ته حلقم. از میان دود تیره و بدمزه، دویدم طرفش. تا رسیدم، با اَخم و تَخم گفت: «برویم.» انگار نه انگار که خمپاره بغل‌دستم ترکید و چیزی نمانده بود دخلم بیاید. به قیافه‌اش نمی‌خورد که اصلاً هم نگران شده باشد. پرسیدم: «کجا⁉️ جوابم را نداد و جلو جلو رفت. به ناچار، پشت سرش راه افتادم. یک کم جلوتر، روبه‌روی خانه‌ی آجری، از کانال پرید بیرون و رفتیم سمت مخفیگاه. نمی‌دانستم چه شده که اوقاتش تلخ است و قیافه‌اش شده مثل برجِ زهرمار. نامرد چیزی هم نمی‌گفت میان آجرهای خانه‌ی نیم‌مخروب رد شدیم که دیدم غلام شوش هم آن‌جاست. یک دستش را زده بود به چارچوبِ درِ زیرزمین و انگار که طلبکار باشد، پایینِ پله‌ها، سرِ راه ایستاده بود. پرسیدم: «چیزی شده؟» رسول سوتی گفت: «برویم تو تا به‌ات بگوییم.» غلام از سرِ راه رفت کنار و سه تایی رفتیم تو زیرزمین. هنوز گیج بودم، چه شده آن‌ها اخلاق‌شان چنان تلخ است که صد رحمت به شمر ذی‌الجوشن. گفتم: «خب، حالا بگویید.‼️ رسول سوتی گفت: «مگه قرارمان این نبود که کسی تک‌خوری نکند؟» گفتم: «خب، آره.» ـ و آقا... رسول، لاشه‌ی کنسروهای بادمجان و ماهی تُن را با دست نشان داد. ـ تو دیروز این‌جا بودی، درسته؟ همه چیز را فهمیدم! ـ آره، آمده بودم باید یک جوری این خبطم را رفع و رجوع می‌کردم. ولی چه‌طور؟! یک کم صبر کردم تا موتورِ عقلم شروع به کار کند و دروغی سرِ هم کنم و تحویل‌شان بدهم. نه! بدجوری توی گل گیر کرده بودم. هیچ جور نمی‌توانستم بهانه‌ای بتراشم که از عبدل حرفی به میان نیاید.🙄 خبرها را به‌ام می‌رساند. حالا خودت با زبانِ خوش بگو با کی این‌جا بودی... این را گفت و منتظر ماند تا جوابش را بدهم. چه جوابی می‌توانستم بدهم؟ یاد حرف‌های فرمانده افتادم و سفارش‌هایی که به‌ام کرد.🤭 حالا حالی‌ات می‌کنم نارو زدن چه عاقبتی دارد. دیدی ناهار آن گوشت‌های آشغال است، دو تایی آمدید این‌جا، عروسی راه انداختید، هان؟ آمد رو. روی سینه‌ام نشست و اولین مشت را کوبید تو صورتم. بلافاصله دهنم شور شد و لبم سوخت: ـ باید بگویی این پسره کیه و این‌جا چی می‌خواهد. دیشب دیدم با فرمانده آمد تو سنگر دیدگاه. فکر کردی ما خریم! اهه، من جای شما نگهبانی می‌دهم، شما دو تا بروید استراحت کنید...😏 بچه پررو، داشت ادای حرف زدنِ من را در می‌آورد. گردنش را سفت با یک دست گرفتم و با دست دیگر، سعی کردم نگذارم مشت دوم را بزند. خدایی‌اش زور او از من خیلی بیشتر بود. با یک هلش دادم عقب و خواستم از زیرِ دستش در بروم. تا بلند شدم، کوبیدم به دیوارِ زیرزمین. نفسم برید. جست زد رویم و همان کنارِ دیوار، گیرم انداخت. اما دیگر نگذاشتم مشت تو صورتم بزند. دو تا دست‌ها را گذاشتم رو صورت و مچاله شدم کف زیرزمین. اول، لگد بود که خورد به پهلویم و بعد مشتی که رو دست‌هام فرود آمد: ـ این پسره کیه؟ هان؟ می‌دانستم که هرگز او را لو نخواهم داد؛ حتا اگر صد تا مشت بخورم و صد تا لگد.😞 وقتی برگشتم، لبم حسابی باد کرده بود. ترسیدم فرمانده متوجه شود و ازم درباره‌اش چیزی بپرسد. جلوی منبع آب، دست و صورتم را شستم و لباس‌هام را تکاندم. نفهمید. فقط گفت: «از اورژانس صحرایی زنگ زده بودند. مادرت بود. گفت حتماً بروی آن‌جا، ببیندت.» کاری توی سنگر نداشتم. پرسیدم: «الان بروم؟» گفت: «نمی‌خواهی بمانی تا آتش سبک‌تر شود؟» بعد از دعوا، دلم نمی‌خواست آن طرف‌ها بمانم. اجازه‌ام را گرفتم و همان موقع راه افتادم.😊 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: روز جدید و حرکت جوهری موجودات قوله علیه السلام: اللّهم [۱] هَذَا یَوْمٌ حَادِثٌ جَدِیدٌ، وَ هُوَ عَلَیْنَا شَاهِدٌ عَتِیدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا [۲] بِذَمٍّ. یعنی: خدایا این روزی است حادث و تازه بر ما شاهد و حجتی است مهیّا و موجود، اگر خوبی و افعال حسنه در او از ما صادر شد. « ودّعنا بحمده »، یعنی متارکه و مفارقت می‌نماید از ما به حمد و ثنا، چه آن فعل حسن متدرّجاً موجب ملکه حسنه شود که عاقبت او محمود و ممدوح است عنداللّه، و اگر چنانچه فعل سوئی در او از ما به ظهور آید چون باعث بر استحکام و تأکید ملکه ذمیمه شود. « فارقنا [۳] بذم »، أی أوردنا و أصبنا بذمّ ؛ چه آن فعل سوء که در او از ما صادر شود لابد اثره او چون مزید استحکام ملکه رذیله گردیده که اثره او در قلب ابد الدهر باقی ماند، لهذا عاقبت او عنداللّه مذموم است. لذا قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: « من ساوی یوماه فهو مغبون » [۴]، به واسطه آن که انسان مادام العمر به ورود لیالی و ایام بر او به حسب تکوین در حرکت جوهریه استکمالیه است، لابد اگر دو یوم او مساوی باشد، یعنی در یوم ثانی برای او اعمال حسنه[ای] که موجب کمال و ارتقای او به درجه علو باشد حاصل نشود، لابدّ آن کس غبطه نبرده و مغبون است. چنان که اشاره به حرکات استکمالیه دارد کلام الهی: « یَآ أَیُّهَا الاْءِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاَقِیهِ [۱] »، چه « کدح »، حرکت سریع است، و این حرکت چون در ظاهر بدن نیست، لهذا در باطن در جوهر ذات انسان است، چون حرکت نطفه به جانب علقه، و از علقه به مضغه، و از مضغه به جنین، و از جنین به مقام طفلی، و از طفلی به شبابت، و از او به کهولت و شیخوخیت که عاقبت او بعد از وصول به درجه عقلانی موت و لقای حقّ است. کما أشار الیه تعالی فی هذا الحرکات و السیر المعنویة بقوله: « هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوآا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوآا أَجَلاً مُّسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ [۲] »، که منتهای حرکات جوهریه وصول به عقل است. ---------- [۱]: ۱ - صحیفه: و. [۲]: ۲ - اصل: فارغنا. [۳]: ۳ - اصل: فارغنا. [۴]: ۴ - بسنجید: معانی الأخبار، ۳۴۲ ؛ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۸۴ ؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۵۲ ؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۲۲۰: من استوی. [۱]: ۵ - سوره مبارکه انشقاق، آیه ۶. [۲]: ۱ - سوره مبارکه غافر، آیه ۶۷. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: یمنی‌ها معاویه به یکی از یمنی‌ها گفت: نادان تر از مردم یمن سراغ ندارم. چون زنی بر آنها حاکم است. یمنی گفت: جاهل تر از آنها، کسان تو هستند، که به پیامبر گفتند: اگر سخن او حق است بر ما سنگ ببارد و نگفتند اگر سخن پیامبر حق است ما را به حق هدایت نما. اعطاء معاویه روزی معاویه بر منبر گفت: ما به هر کسی در حد مقام و شخصیت او عطا می‌کنیم، وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ وَ مٰا نُنَزِّلُهُ إِلاّٰ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ [۱]، لذا مرا بر کارم ملامت نکنید. احنف برخاست و گفت: ما تو را بر آنچه در خزائن الهی است ملامت نمی کنیم، بلکه ملامت ما به خاطر آن چیزهایی است که در خزینه خود جمع کرده و از آنها پرداخت نمی کنی. ---------- [۱]: ۱) - حجر، ۲۱. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام مَنْ‌ أَطَاعَ‌ التَّوَانِيَ‌ ضَيَّعَ‌ الْحُقُوقَ‌، وَ مَنْ‌ أَطَاعَ‌ الْوَاشِيَ‌ ضَيَّعَ‌ الصَّدِيقَ‌. امام عليه السلام فرمود: آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى‌سازد و كسى كه از سخن‌چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد.
شرح و تفسير نه سستى و نه پيروى از سخن‌چين امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود به دو خصلت بد و آثار منفى آنها اشاره كرده مى‌فرمايد:«آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى‌سازد و كسى كه از سخن‌چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد»؛ (مَنْ‌ أَطَاعَ‌ التَّوَانِيَ‌ ضَيَّعَ‌ الْحُقُوقَ‌، وَ مَنْ‌ أَطَاعَ‌ الْوَاشِيَ‌ ضَيَّعَ‌ الصَّدِيقَ‌) . توانى از مادۀ «ونى»(بر وزن رمى) به معناى سستى كردن است. منظور امام عليه السلام از اطاعت «توانى» آن است كه انسان در كارهاى خود تنبلى كند و امورى را كه لازم است به موقع انجام گيرد انجام ندهد و تدبير و مديريت صحيح در كارهاى خود نداشته باشد. روشن است كه سستى در انجام كارها در موقع مناسب سبب تراكم آنها مى‌گردد و تراكم آنها سبب ضايع شدن بخشى از آن مى‌شود. به يقين چنين كسى هم حق خالق را ضايع مى‌كند و هم حق مخلوق را كه ساده‌ترين نمونۀ آن كاهل بودن در نماز است؛ كسى كه نماز را به تأخير مى‌اندازد بسيار مى‌شود كه آن را ضايع مى‌كند. در مورد حقوق مخلوق نيز همين‌گونه است؛ مثلاً شخصى كارمند يا اجير كسى شده كه امورى را براى او انجام دهد. اگر تنبلى بر وجود او مستولى شود، به وقت سر كار نيايد، تا آخر وقت كار نكند و در اثناى وقت سستى به خرج دهد، حق كسانى را كه او را استخدام كرده‌اند ضايع خواهد كرد. حتى افراد سست و تنبل، حق حيواناتى را كه در اختيار او هستند و از آنها بهره‌بردارى مى‌كند ضايع مى‌سازد؛ به موقع به آنها استراحت نمى‌دهد، غذا و آب نمى‌رساند، مراقبت‌هاى لازم را انجام نمى‌دهد و در نتيجه حق آنها ضايع مى‌شود. منظور از «واشى» افراد سخن‌چين است كه براى بر هم زدن رابطۀ دوستان، خواه به منظور حسادت باشد يا به دليل ديگر، نقطه‌ضعف‌هايى را از اين دوست به آن دوست منتقل مى‌كنند و بالعكس و در نتيجه آن دو را به يكدگر بدبين و از هم جدا مى‌سازند. ممكن است هر دو دوست نقطه‌ضعف‌هايى داشته باشند و آنچه سخن‌چين مى‌گويد مطابق واقع باشد و يا اين‌كه دوستى دربارۀ دوستش لغزشى پيدا كند و سخن نامناسبى در غياب او بگويد؛ ولى نقل كردن اين عيوب يا لغزش‌ها براى دوست ديگر كه سبب سردى آنها مى‌شود حرام و گناه است و اگر دروغ و تهمت باشد گناه مضاعفى خواهد بود. قرآن مجيد نيز پيامبر صلى الله عليه و آله را از گوش دادن به گفتار سخن‌چينان و عيب‌جويان نهى كرده خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: «وَ لا تُطِعْ‌ كُلَّ‌ حَلاّفٍ‌ مَهِينٍ‌* هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِيمٍ‌» ؛و از كسى كه سوگند ياد مى‌كند و پست است اطاعت مكن. كسى كه عيب‌جو و سخن‌چين است». ١ رابطۀ اين دو جمله ( مَنْ‌ أطاعَ‌ التَّواني ... وَ مَنْ‌ أطاعَ‌ الْواشي ...) از اين نظر است كه هر دو مربوط‍‌ به رعايت حقوق است و انجام هر دو سبب تضييع حقوق مى‌گردد. اين دو موضوع در روايات ديگر معصومان عليهم السلام نيز بازتاب گسترده‌اى دارد. رسول خدا صلى الله عليه و آله در يكى از دعاهايش از چند چيز به خدا پناه مى‌برد: از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى، عرضه مى‌دارد: «اللّهُمَّ‌ إنّي أعُوذُ بِكَ‌ مِنَ‌ الْهَمِ‌ّ وَ الْحُزْنِ‌ وَ الْعَجْزِ وَ الْكَسَلِ‌» . ١ در حديثى از امام اميرمؤمنان كه در غرر الحكم آمده مى‌خوانيم: «مَنْ‌ أطاعَ‌ التَّواني أحاطَتْ‌ بِهِ‌ النَّدامَةُ‌ ؛كسى كه از سستى پيروى كند پشيمانى از هر سو او را احاطه خواهد كرد». ٢ در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است: «إيّاكَ‌ وَ التَّواني فيما لا عُذْرَ لَكَ‌ فيهِ‌ فَإلَيْهِ‌ يَلْجَأُ النّادِمُونَ‌ ؛از سستى كردن در آنجا كه عذرى ندارى بپرهيز كه پناه‌گاه پشيمان‌ها است». ٣ در حديث ديگرى كه در كتاب كافى از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده مى‌خوانيم: «إِنَّ‌ الْأَشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ‌ ازْدَوَجَ‌ الْكَسَلُ‌ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَيْنَهُمَا الْفَقْرَ؛ هنگامى كه اشياء با يكدگر ازدواج كردند تنبلى و ناتوانى نيز به هم پيوستند و فرزند آنها فقر بود». ٤ شاعر عرب نيز اين مضمون لطيف را در شعر زيباى خود منعكس كرده است مى‌گويد: إنَّ‌ التَّواني أَنْكَحَ‌ الْعَجْزَ بِنْتَهُ‌ وَ ساقَ‌ إلَيْها حينَ‌ زَوَّجَها مَهْراً فِراشاً وَطيئاً ثُمَّ‌ قالَ‌ لَها: إتّكي قُصاراهُما لا بُدَّ انْ‌ يَلِدَا الْفَقْرا سستى و تنبلى دخترش را به ازدواج «عجز» در آورد و هنگامى كه اقدام به ازدواج او كرد، مهرى براى او فرستاد. (آن مهر عبارت از) بسترى آماده بود و به دخترش گفت: بر آن تكيه كن و نتيجۀ كار آن دو اين مى‌شود كه فرزندى به نام فقر به بار آورند. ٥در مورد سخن‌چينى نيز روايات فراوانى وارد شده و نسبت به آن هشدار شديدى در اين روايات ديده مى‌شود. در حديثى كه در غرر الحكم از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده مى‌فرمايد: «إيّاكَ‌ وَ النَّمِيمَةِ‌ فَإنَّها تَزْرَعُ‌ الضَّغينَةَ‌ وَ تُبْعِدُ عَنِ‌ اللّهِ‌ وَ النّاسِ‌ ؛از سخن‌چينى بپرهي
ز كه بذر عداوت مى‌افشاند و انسان را از خدا و مردم دور مى‌سازد». ١ در حديث ديگرى كه از امام صادق عليه السلام در پاسخ نامۀ «نجاشى» والى اهواز نوشته و «شهيد ثانى» در كتاب الغيبة آن را مسنداً نقل كرده، آمده است: «إِيَّاكَ‌ وَ السُّعَاةَ‌ وَ أَهْلَ‌ النَّمَائِمِ‌ فَلَا يَلْتَزِقَنَّ‌ بِكَ‌ أَحَدٌ مِنْهُمْ‌ وَ لَا يَرَاكَ‌ اللَّهُ‌ يَوْماً وَ لَا لَيْلَةً‌ وَ أَنْتَ‌ تَقْبَلُ‌ مِنْهُمْ‌ صَرْفاً وَ لَا عَدْلاً فَيَسْخَطَ‍‌ اللَّهُ‌ عَلَيْكَ‌ وَ يَهْتِكَ‌ سِتْرَكَ‌ ؛از سخن‌چينان و اهل نميمه بپرهيز. نبايد احدى از آنها به دستگاه تو راه يابند و مبادا خداوند تو را روز يا شبى ببيند كه از آنها سخنى مى‌پذيرى كه سبب مى‌شود بر تو خشمگين شود و پردۀ تو را بدرد». اين سخن را با حديث پر از تأكيدى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مى‌دهيم كه فرمود: «أَلَا أُنَبِّئُكُمْ‌ بِشِرَارِكُمْ‌ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ قَالَ‌ الْمَشَّاءُونَ‌ بِالنَّمِيمَةِ‌ الْمُفَرِّقُونَ‌ بَيْنَ‌ الْأَحِبَّةِ‌ الْبَاغُونَ‌ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ‌ ؛آيا بدترين افراد شما را به شما معرفى نكنم‌؟ عرض كردند: آرى اى رسول خدا. فرمود: آنهايى كه پيوسته سخن‌چينى مى‌كنند و در ميان دوستان جدايى مى‌افكنند و براى بى‌گناهان عيب مى‌تراشند». ٣ بسيار مى‌شود كه دوستان پى به خيانت سخن‌چين مى‌برند و با هم صلح و آشتى مى‌كنند و در اين ميان سخن‌چين بدبخت شرمسار مى‌شود و به گفتۀ سعدى: كنند اين و آن خوش دگر باره دل وى اندر ميان شوربخت و خجل
☘☘نکته☘☘ یکی از نشانه های سالم بودن ریشه های گل و‌گیاه بعد از پوسیدگی ریشه سفید بودن داخل ریشه هست اگه ریشه ای پوسیدگی پیدا کرد یعنی داخلش تو خالی و‌ سیاه بود بدونین که ریشه پوسیده اگه داخلش مثل عکس بالا سفید و پر بود نشانه ی سالم بودن ریشه هست در هر گل و‌گیاهی ریشه ها یه شکل نیستن فرق دارن در این عکسی که میبینین ریشه های برگ انجیری فر هست مثل تنه ی درختان حالت چوبی پیدا کرده چون از نسل درختان هستش به مرور ریشه ها حالت چوبی پیدا میکنن و به این مرحله میرسن .......: ریشه ها🌱 یکی از پوسیدگی های که در ریشه ها ایجاد میشه حالت قارچ گرفتگی یا کپک زدگی هست این علائم از ابیاری زیاد ، رطوبت زیاد خاک و بزرگی سایز گلدون هست وقتی حجم خاک داخل گلدون بزرگ زیاد باشه با ابیاریهای مداوم خاکهای پایین گلدون دیر خشک‌میشه و ریشه هایی که در اونجا جمع شدن با رطوبت زیاد خاک و کمبود اکسیژن به مرور باعث پوسیدگی ریشه میشه و چون تهویه بهش نمیرسه داخل ریشه ها کپک میزنه و میپوسه تا جایی میتونین از خاک زهکش بالا و سایز گلدون مناسب استفاده کنین که کمتر این پوسیدگی ها اتفاق بیفته و همیشه گل سالم داشته باشین
.......: حق الناس شامل دوازده مورد زير است: ۱ در نماز بايد مكان و لباس نمازگزار غصبي نباشد. ۲ در حج بايد لباس احرام غصبي نباشد. ۳ در وصيت نبايدحقوق موصي و موصي له، تضييع شود. ۴ در ارث نبايد حقوق ورثه و حقوق ميت از بين برود. ۵ طولاني ترين آيه قرآن درباره حق الناس است (بقره آيه ۲۸۲). ۶ در حق الناس فرقي نمي كند كه حق كوچك باشد يا بزرگ، حتي يك دانه گندم هم حساب دارد و كسي نمي تواند آنرا از بين ببرد. ۷ در حق الناس تفاوتي بين مرد و زن، كوچك و بزرگ، ضعيف و قوي وجود ندارد. ۸ انسان ممكن است سه نوع ظلم كند، ظلم بخدا، ظلم بخود و ظلم به ديگران: ممكن است خداوند دو قسمت اول را ببخشد، ولي ظلم بحقوق ديگران را نمي بخشد، مگر اينكه صاحبان حقوق از او راضي شوند. ۹ با توجه به اهميت حق الناس لازم است كه هر شخصي، براي رسيدگي به بدهي‌ها و طلب كاريهاي خود، دفتري داشته باشد. ۱۰ لازم است هر شخصي باندازه اي كه فكر مي‌كند در گذشته از حقوق ديگران تضييع نموده رد مظالم بدهد و اگر نمي تواند بدهد، حداقل وصيت كند تا بعد از خودش ديگران بدهي او را بدهند يا حلاليت بطلبند. خلاصه المکاسب📚 نويسنده: عباسعلي حقيقي زاده✍ https://eitaa.com/zandahlm1357