eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 6️⃣2️⃣ چرا دیه جنین دختر حتی از دیه جنینی که معلوم نیست دختر است یا پسر است کمتر است؟ 🔷 اول: دیه‌ی جنین تا قبل از اینکه روح در آن دمیده شود و مشخص نباشد پسر است یا دختر یکی است. 🔶 دوم: بعضی از چیزها قانون کلی است و فرقی بین بزرگ و کوچک هم ندارد. مثلا غذا خوردن و درد و گریه کردن و خندیدن. چه بچه باشد، چه مرد بزرگ نیاز به غذا دارد. نمی‌شود بگویی چون بچه است نیاز به غذا ندارد. یا چون بچه است درد را حس نمی‌کند. بنابراین خیلی چیزها جز قانون کلی خدا است و خدا آن را قرار داده است. وقتی خدا فرموده دیه‌ی مرد دو برابر زن است، بزرگ و کوچک ندارد. 🔻 سوم: مرد نان‌ آور خانواده است و خرج زندگی بر دوش اوست اگر نباشد زندگی خانواده مختل می‌شود. هر چند ممکن است زنی خودش ثروتمند باشد ولی بر او واجب نیست خرج زندگی را بدهد بلکه وظیفه‌ی مرد است که خرج زندگی را بدهد. این جنینی که در حال حاضر جنین است، روزی مرد آینده‌ی خانواده و نان آور خانواده می‌شود. پس اگر می‌ماند، نان آور و کمک خرج خانواده بود. 📝 لینک مطلب: 👇 https://btid.org/fa/news/190337 📎 📎 📎 📎
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 7️⃣2️⃣ آیا فرزندان آدم با خواهران خود ازدواج کردند؟ ⭕️ درباره‌ی ازدواج فرزندان حضرت آدم چند دیدگاه وجود دارد: 🔷 اول: فرزندان آدم با خواهران خود ازدواج کردند ولی بچه‌های آن‌ها که دخترعمو و پسرعمو بودند،با هم ازدواج کردند. این حکم چون از طرف خداوند است، اشکالی ندارد.خدا در یک زمانی یک کاری را حلال می‌کند و در یک زمانی همان کار را حرام می‌کند. مثلا در زمان قبل اسلام مثل زمان حضرت یعقوب علیه السّلام ازدواج با دو خواهر حلال بوده است ولی بعدا حرام شده است. همان خدا در زمان آدم ازدواج بین خواهر و برادر را حلال دانسته ولی بعدا حرام کرده است. 🔶 دوم: ازدواج فرزندان آدم با دخترانی از نسل‌های دیگر که در روی زمین بودند. 🔹 طبق آیات و روایات این تایید می‌شود که قبل از حضرت آدم انسان‌های دیگری بوده است. مثل جریان گفتگوی فرشتگان با خدا که چرا می‌خواهی انسانی را درست کنی که در زمین خونریزی و فساد کند؟ این آیه نشان از این دارد که قبل از حضرت آدم انسان‌های دیگری بوده است و فرزندان آدم با آن‌ها ازدواج کردند. 🔷 سوم: دیدگاه دیگر این است که خداوند برای ازدواج فرزندان آدم عده‌ای از فرشتگان و جنیان را به زمین فرستاد تا با فرزندان آدم ازدواج کنند. در کل هر کدام از دیدگاه‌ها که باشد، هیچ اشکالی ندارد. چون با خواست خدا بوده است. 📝 لینک مطلب: 👇 https://btid.org/fa/news/190334 📎 📎 📎 📎
♨️شبهه ♨️مگر نه اینکه قرآن میفرماید اگر کار خیر انجام بدهید به خودتون برمیگردد و اگر کار بد هم بکنید به خودتون برمیگردد ولی ما خیلی وقتها کار خوب هم در حق خودمون و هم در حق دیگران کردیم ولی بدی به ما برمی‌گرده❓❓ 💢الإسراء آیه7: إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها......💢 اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى میكنيد؛ و اگر بدى كنيد باز هم به خود میكنيد.....❓ ✅جواب بخش اول 👌👌 این آیه دارد قاعده‌ای بیان میکند که تمام موجودات (حداکثر)و ( قبل ) از آنکه به دیگران نفع یا ضرری برسانند خودشان و از سایر موجودات از آن خاصیت و عمل بهرمند خواهند شد.🤔 1⃣مثال طبیعت : گوارایی و زلالی آب چشمه اولا و بالذات برای خود چشمه است ثانیا مقطعی و محدود دیگران بهرمند خواهند شد (مثلا در یک تفریح نیم روزه فقط ازش لذت میبرند ولی آن زلالی همیشه با آب هست و قبل از اینکه من به سمت آب بروم بوده و بعد از اینکه من هم بروم خواهد بود یعنی بیشتر و پیشتر) 👈یا زیبایی و خوش عطری گل..... ✅👌برعکس آن هم صادق است یعنی تلخی سیاهی و... یعنی تلخی اول برای خود مواد طبیعت است بعد برای دیگران، مثلا بوی بد لجن زار که حالت تعفن دارد اولا بالذات برای خود لجن است و بعد برای دیگران است مثلا من کنار زباله رد میشوم فوقش یک دقیقه جلوی دماغم را میگیرم ولی این بوی تعفن هم قبل و هم بعد از من برای این لجن زار هست. 👌✅👌اگر بدانیم که هر کار خیری که از ما صادر میشود و خیر و برکاتش به ما نائل میشود قطعا بیشتر رغبت انجام آن را پیدا خواهیم کرد و بیشتر مراقبت خواهیم کرد.
💢بخش دوم ✅2⃣مثلا کسی که نماز اول وقت میخواند و (یعنی قبل از آن عمل) خود مصلی(کسی که نماز میخواند) لذت میبرد بعد از او نماز لذت میبرد(بله نماز هم لذت میبرد لذا در روایت داریم کسی که نمازش قبول نشود و رد بشود نماز بهش میگوید خداوند ضایع ات بکند همانطوری که من را ضایع کرد... ) الصادق(علیه السلام): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من صلی الصلاة لغیر وقتها رفعت له سوداء مظلمة تقول: ضیعک الله کما ضیعتنی. امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا فرمودند: کسی که نماز را در غیر وقت انجام دهد عوض نماز سیاهی تاریکی بالا می رود و می گوید خدا تو را ضایع گرداند همان طوری که تو مرا ضایع گردانیدی. 💯✅👌3⃣ یا مثلا کسی که کینه دارد بیشتر و پیشتر از دیگران خودش اذیت میشود یعنی اول آزار برای اوست بعد دیگران آزار میبینند ✅👌👈4⃣یامثلا کسی که عصبانی میشود قبل از اینکه با این عصبانیتش لذت زندگی را از دیگران بگیرد اول لذت از زندگی خودش گرفته میشود چون انسان عصبی نمیتواند از داشته هایش لذت ببرد مثلا اگر بچه ای داخل مهمانی کار بدی کرده باشد میگوید رفتیم خانه حسابت را میرسم حالا تا خانه بخواهد بیاید ممکن است نصف روز خود خوری بکند و وقتی خانه رسید فرزندش را بزند ولی و خودش اذیت میشود چون اولا نصف روز خود خوری میکرد دوما بعد از زدن فرزند تا یک روز حداقل پشیمان است که چرا این کار را کرده ولی فرزند میرود بازی یا پای تلویزیون همه چیز را فراموش میکند. 👌5⃣یا مثلا وقتی به فقیری کمک میکنید مثلا غذا درب خانه اش میبرید خیلی خوشحال میشود ولی ممکن دو سه ساعت بعدش فراموش کند ولی شما تا چند روز حالتون خوش است که فقیری را غذا دادین چرا؟ چون شما اقدام کردین به کار خیر لذا شما بیشتر و پیشتر باید لذت ببری.
👌✅این اصلی که خدمتتان عرض کردیم ( و ) در تمام روایات هم موجود است به عنوان نمونه 👇👇 👌👏👏👌6⃣چرا برای کسی که سلام بکند 69تا ثواب میدهند ولی برای کسی که جواب سلام را میدهد یک ثواب؟ چون حَظ و بهره و برای کسی است که اول سلام کند، یعنی برای کسی است که اول اقدام به کار خیر بکند. 🌹انتشارش با شما خوبان
بخش سوم👇👇 👌👈ما خیال میکنیم حتما طرف رو باید ماشین بزنه یا به مرضی غیر قابل درمان مبتلا بشه تا ما متوجه بشیم اثر گناه بهش برگشته یا طرف یک دفعه صاحب خانه بشه یا صاحب فلان امکانات بشه تا ما متوجه بشیم که اثر فلان کار خیرش به او برگشته حال آنکه اینطور نیست 👌👌👌گاهی طرف به یک مرض درونی و روحی مبتلا میشه که فقط خودش و خدایش میدانه از کجا داره میخوره یا برعکس طرفی که احسان کرده به یک آرامش و لذت درونی میرسه که فقط خودش و خدایش میدانن. ✅👌👈کلا تصور ما درباره عذاب و بازگشت عمل خیلی وقتها اشتباه است مثلا عذاب را این میدانیم که از آسمان سنگ ببارد یا زمین باز بشود و طرف را ببلعد خلاصه👇👇 👌👌باید به این بلوغ برسیم👈که ما هیچ وقت نه می‌توانیم آرامش را از کسی بگیریم و نه می توانیم آرامش را بدهیم مگر اینکه قبلش به خودمان آرامش بدهیم ویا آرامش بگیریم. 🌹انتشارش با شما خوبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خیلی از چادرها رو باد برد! خیلی از زندگیا رو باد برد... 🎙استاد دانشمند @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما این همه منکر داریم بدتر از بی حجابی، چرا انقدر گیر دادید به ⁉️ 🎙 پاسخ شنیدنی از استاد عالی @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل سوم: حجاب و تحول مقدمه از اسرار زيارت آن است كه زائر، خود را چون قطره اى ببيند كه مى خواهد به دريا بپيوندد و در آن محو گردد. اين پيوند كه پيوندى معنوى است، نه مادى، بايد همواره مورد توجه زائر باشد. ازاين رو هر چه انسان خود را از پيرايه ها، تعلق ها، زنجيرهاى گناه و خلق و خوى استكبارى برهاند، اين پيوستن و محو شدن، آسان تر و كامل تر است. «علامه طباطبايى (رحمه الله) » چه زيبا سروده است: من خس بي سر و پايم كه به موج افتادم او كه مي‌رفت مرا هم به دل دريا برد من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد [۱] در اهميت زيارت همين بس كه در ادعيه ماه مبارك رمضان و شب قدر، سفارش شده است يكى از خواسته هاى ما از خداوند، توفيق رفتن به حج و عمره و زيارت مشاهد شريفه باشد. [۱] به راستى، دليل اين همه تأكيد چيست و چرا بايد آرزوى هر مؤمن، رفتن به اين زيارتگاه‌ها باشد؟ در پاسخ به اين پرسش مى توان گفت: كم ترين فايده اى كه از اين سفرهاى نورانى نصيب مؤمن مى شود، تحول و اثر پذيرى عميق روحى و معنوى در نفس آدمى است. بهترين تعبيرى كه مى توان براى اين گونه توفيقات، در روايت‌ها يافت، اين حديث شريف نبوى است كه مى فرمايد: اِنَّ لِرَّبِكُمْ فى ايّام دَهْرِكُم نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضوا لَها. [۲] همانا از سوى پروردگارتان، در طول عمر شما، گاهى نسيم رحمت الهى به سوى شما مى وزد. آگاه باشيد كه خود را در معرض اين وزش و نسيم رحمت قرار دهيد و از آن روى گردان نشويد. در يكى از سفرهاى زيارتى كه به مدينه منوره مشرف شده بودم، يكى از استادان دانشگاه شيراز را كه در سفرهاى پيش با او آشنا شده بودم، به همراه دو نفر از دوستانش، در صحن مسجدالنبى ديدم. پس از سلام و احوال پرسى، يكى از همراهان ايشان از من درخواست زيبايى كرد. وى گفت: دعا كنيد من در اين سفر تغيير كنم و انسان بهترى شوم! من گفتم: من كه باشم كه براى شما دعا كنم. شما را راهنمايى مى كنم كه به محضر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شرفياب شويد و اين حاجت را از ايشان بخواهيد. تا من اين جمله را به وى گفتم، چنان از اين سخن دچار تحول روحى شد كه به گريه افتاد و شانه هايش از شدت گريه، شروع به لرزيدن كرد و كم بود از شدت گريه بر زمين افتد. ---------- [۱]: مهر تابان، سيد محمدحسين حسيني تهراني، ص۵۶. [۱]: مفاتيح الجنان، اعمال ماه مبارك رمضان. [۲]: بحارالانوار، ج۶٨، ص٢٢١. آرى، اين سفرهاى كوتاه، ولى عميق زيارتى مى تواند بهترين فرصت براى ايجاد تغيير و تحول اساسى در فكر و رفتار زائران باشد؛ به شرطى كه مسئولان فرهنگى حج و زيارت، زمينه اين تحول را براى آنان فراهم كنند. يكى از دگرگونى هاى عميق در سفرهاى زيارتى، تغيير و تحول در پوشش بانوانى است كه توفيق اين گونه سفرها را پيدا مى كنند، ولى در نوع پوشش و حجاب خود، دچار عادت هاى غير دينى شده اند و از الگوى مناسبى براى لباس و پوشش خود در مقابل نامحرم، برخوردار نيستند. بسيارى از اين بانوان وقتى خود را در جمع زائران و علاقه مندان به معنويت مى بينند، خود را چون قطره اى احساس مى كنند كه به دريا رسيده و از هويت محدود و كوچك خود خارج شده و در يك هويت جمعى و بسيار بزرگ قرار گرفته اند. اين افراد در چنين شرايط، دست به انتخاب مى زنند و با اينكه پيش از اين، حجاب خود را جدى نمى گرفتند، ولى در اين تحول عظيم، هر شرطى را مى پذيرند تا از قافله مؤمنان و خداجويان عقب نمانند. اين تغيير به ظاهر ساده در مدت كوتاه سفر، چنان در فكر، ذهن و رفتار آنان اثر گذار است كه همانجا با خدا عهد مى بندند كه براى هميشه حجاب چادر را از خود دور نسازند. تقویت فرهنگ حجاب https://eitaa.com/zandahlm1357
بهشت برزخى آية اللّه آقا سيّد جمال گلپايگانى (رض) مى فرمودند: روزى نشسته بودم. ناگاه وارد باغى شدم كه بسيار مجلّل وباشكوه بود و مناظر دلفريبى داشت. ريگهاى زمين آن بسيار دلربا بود و درختها بسيار باطراوت وخرّم و نسيم هاى جانفراز لابلاى آنها جارى بود. من وارد شدم و يكسره به وسط باغ رفتم. ديدم حوضى است بسيار بزرگ و مملو از آب صاف و درخشان. بطورى كه ريگهاى كف آن ديده مى شد. اين حوض لبه اى داشت و دختران زيبايى كه چشم، آنها را نديده با بدنهاى عريان دور تا دور اين حوض نشسته و به لبه وديواره حوض يك دست خود را انداخته و با آب بازى مى كنند و با دست آبهاى حوض را بر روى لبه و حاشيه مى ريزند. و آنها يك رئيس دارند كه از آنها بزرگتر و زيباتر بود و او شعر مى خواند و اين دختران همه با هم اشعار او را تكرار مى كردند. او با آواز بلند يك قصيده طولانى را بندبند مى خواند و هر بندش خطاب به پروردگار بود كه: به چه جهت قوم عاد را هلاك كردى؟ و نيز قوم ثمود را و فرعونيان را در دريا غرق كردى؟ و... و چون هر بند كه راجع به قوم خاصّى بود تمام مى شد اين دختران همه با هم مى گفتند: به چه حسابى؟ به چه كتابى؟ و همين طور آن دختر رئيس، اعتراضات خود را بيان كرد و اينها همه تاءييداً پاسخ مى دادند. من وارد شده بودم ولى ديدم اينها همه با من نامحرمند. لذا يك دور استخر كه حركت كردم از همان راهى كه آمده بودم به بيرون باغ رهسپار شدم. (۲۸) صفحه ... https://eitaa.com/zandahlm1357
طعن و انتقاد بر صحابه موجب کفر نمی شود اولا فرمودید که طعن و انتقادی که شیعیان از صحابه و بعض از ازواج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می‌نمایند موجب کفر آنها گردیده. نفهمیدم روی چه دلیل و برهان این بیان را نمودید قطعا اگر طعن و انتقاد مستند به دلیل و برهان باشد که ابدا مذمّت ندارد تا چه رسد بآنکه کفرآور باشد. و اگر بدون دلیل و برهان و محض اتهام باشد بازهم سبب کفر نمی گردد-بر فرض بمؤمنی و لو صحابی باشد بی جهت هم طعن و نقد و یا لعنی هم بنمایند کافر نخواهند شد بلکه فاسق می‌شوند مانند آنکه شراب بخورند یا زنا کنند بدیهی است هر فسق و عصیانی قابل عفو و اغماض است. چنانچه ابن حزم ظاهری اندلسی متولد ۴۵۶ قمری در ص ۲۲۷ جزء سوم کتاب الفصل فی الملل و النحل گوید کسی که به أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دشنام دهد از روی جهل و نادانی معذور است و اگر روی بصیرت و بینائی باشد فاسق خواهد بود مانند آنکه بمعاصی از قبیل زنا و دزدی مشغول شده وقتی کافر می‌شود که بقصد آنکه چون اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می‌باشد دشنام دهد که منتهی می‌شود بعداوت و اهانت با خدا و رسول او که البته آن وقت کافر خواهد شد. و الاّ صرف دشنام بصحابه موجب کفر نمی گردد چنانچه خلیفه عمر رضی اللّه عنه به پیغمبر عرض کرد اجازه بده گردن حاطب منافق را بزنم (با آنکه از صحابه بزرگ و مهاجرین و از اصحاب بدر بود) مع ذلک برای این دشنام و نسبت نفاق باو دادن کافر نشد: انتهی کلامه. پس چطور ممکن است شیعیان را برای دشنام دادن ببعضی از افراد صحابه بفرض صدق و یقین شما-کافر خواند. و حال آنکه اکابر متقدمین از علمای شما بر خلاف عقیده شما در کتب معتبره خود از روی انصاف دفاعها از حق و حقیقت نموده اند. از جمله قاضی عبد الرحمن ایجی شافعی در مواقف وجوهی را که متعصّبین علمای شما در کفر شیعه آورده اند رد کرده و آنها را نظر متعصّبانه دانسته. و امام محمد غزالی صریحا می‌نویسد سبّ و شتم صحابه ابدا کفر نمی باشد حتّی سبّ شیخین هم کفرآور نمی باشد. و ملا سعد تفتازانی در شرح عقاید نسفی گوید اینکه جمعی متعصّب گویند سبّ کنندگان صحابه کافرند مورد اشکال می‌باشد و کفر آنها غیر معلوم است چه آنکه بعض از دانشمندان بصحابه حسن ظن داشتند بدیهای اعمال آنها را ندیده گرفتند بلکه تأویلات بارده نمودند و گفتند صحابه رسول اللّه از گمراهی و فسق مصون بودند- و حال آنکه این قسم نبوده و دلیل بر این امر جنگهائی است که بین آنها اتفاق افتاده ثابت می‌نماید که آنها گمراه و اهل فسق و عصیان بودند و حسادت و جاه طلبی آنها را وادار باعمال زشت می‌نموده و منحرف می‌شدند-حتی بزرگان از صحابه که مصون از کارهای زشت نبودند-پس اگر کسی با نقل دلیل نقد و انتقادی از آنها بنماید موجب کفر نخواهد شد چه آنکه بعضی روی حسن ظن چشم پوشی نموده نقل ننمودند. ولی برخی اعمال آنها را نقل نموده و مورد انتقاد قرار می‌دهند-هرگز نمی توان گفت آنها کافر هستند-برای آنکه هر صحابی که رسول خدا را دیده معصوم و بی گناه نبوده است -انتهی نقل بمعنی- علاوه بر اینها ابن اثیر جزری صاحب جامع الاصول شیعیان را از فرق اسلامی بشمار آورده شما چگونه اثبات کفر بر آنها می‌نمائید. از جمله دلائل بر عدم کفر سبّ کنندگان بعضی از صحابه جهت اعمالشان آن است که زمان حیات خلفاء اشخاصی بآنها سبّ و شتم می‌نمودند و دشنامهای رکیک می‌دادند مع ذلک خلفاء امر بکفر و قتل آنها نمی دادند. چنانکه حاکم نیشابوری در ص ۳۳۵ و ۳۵۴ جزء چهارم مستدرک و امام احمد حنبل در ص ۹ جزء اول مسند و ذهبی در تلخیص مستدرک و قاضی عیاض در باب اول جزء چهارم کتاب شفاء و امام غزّالی در جلد دوم احیاء العلوم نقل می‌نمایند که در زمان خلافت ابو بکر روزی مردی وارد شد بر او و شدیدا بر او فحّاشی نمود و دشنام داد به طوری که حاضرین متأثر شدند ابو برزۀ اسلمی گفت خلیفه اجازه بده او را بقتل رسانم چه آنکه کافر گردید ابی بکر گفت نه چنین است احدی نمی تواند چنین حکمی بنماید مگر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. واقعا آقایان اهل تسنّن دایه از مادر مهربان ترند خود خلیفه سبّ و شتم و دشنام را می‌شنود و حکم بکفر و امر بقتل نمی نماید ولی آقایان محترم عوام بی خبر را اغوا می‌کنند (روی فرض و خیالات خود) که شیعیان کافر و مهدور الدّم اند چون سبّ صحابه می‌نمایند. اگر سبّ صحابه کفرآور است پس چرا آقایان محترم معاویه و اتباع او را که بفرد اکمل از صحابه و افضل خلفاء امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام سبّ و لعن نمودند کافر نمی خوانید پس بدانید هدف شما امر دیگر است و آن جنگ با اهل بیت و عترت طاهره و پیروان آنها می‌باشد.
اگر سبّ صحابه مخصوصا خلفای راشدین کفرآور است پس چرا آقایان حکم بکفر عایشه امّ المؤمنین نمی نمائید که تمام علماء و مورخین خودتان نوشته اند پیوسته بخلیفه عثمان سبّ و شتم می‌نمود و علنا می‌گفت اقتلوا نعثلا فقد کفر یعنی بکشید این پیر خرفت را (که مراد عثمان باشد) پس بتحقیق کافر شده. اگر یک فرد شیعۀ مظلوم بگوید خوب شد عثمان را کشتند چون کافر بود فوری شما آقایان او را کافر و حکم قتلش را صادر می‌نمائید ولی در حضور خود عثمان عایشه او را نعثل و کافر خواند نه خلیفه نه صحابه او را منع و زجر ننمودند؟؟ شما هم او را مورد مذمت قرار نمی دهید. نواب- قبله صاحب مگر نعثل چه معنی دارد که مورد گفتار قرار گرفته. داعی- فیروزآبادی که از علمای بزرگ خودتان است در قاموس اللغة در معنی نعثل گوید نعثل پیر خرفت را گویند و نیز یهودی پرریشی بود در مدینه که عثمان را باو تشبیه می‌نمودند و شارح قاموس علاّمۀ قزوینی همین معنی را گفته بعلاوه گوید ابن حجر در تبصرة المنتبه ذکر کرده است که ان نعثل یهودیّ کان بالمدینة هو رجل لحیانیّ یشبه به عثمان. یعنی نعثل یهودی پرریشی بود در مدینه که مردم مدینه عثمان را تشبیه باو می‌نمودند. از همه بالاتر اگر دشنام دادن بصحابه بد و امر قبیح است و دشنام دهنده کافر می‌شود پس چرا خلیفه ابی بکر در بالای منبر حضور صحابه و جامعۀ مسلمین بفرد اکمل از صحابه علی بن أبی طالب علیه السّلام دشنام داد؟! شما هیچ متأثر نمی شوید-بلکه ابی بکر را تقدیس می‌نمائید و حال آنکه باید تقبیح نمائید. حافظ- چرا تهمت می‌زنید کجا خلیفه ابی بکر رضی اللّه عنه بخلیفه علی کرم اللّه وجهه دشنام داده. داعی- ببخشید ما اهل تهمت نیستیم تا بچیزی علم پیدا نکنیم نقل نمی نمائیم خوبست مراجعه نمائید به ص ۸۰ جلد چهارم شرح نهج البلاغه که ابی بکر در مسجد بالای منبر در مقام انتقاد از امیر المؤمنین علیه السّلام گفت انّما هو ثعالة شهیده ذنبه مربّ لکلّ فتنة هو الذی یقول کروها جذعة بعد ما هرمت یستعینون بالضعفة و یستنصرون بالنساء کامّ طحّال احبّ اهلها الیها البغی [۱] . اینک آقایان مطابقه کنید فحشهای خلیفه ابی بکر را بمولی الموحدین امیر المؤمنین با طعن و انتقادی که یک شیعه بآنها بنماید چقدر تفاوت دارد. پس اگر دشنام دادن بیکی از اصحاب کفرآور است بایستی ابی بکر و دخترش عایشه و معاویه و پیروانشان کافر باشند و اگر کفرآور نیست شما نمی توانید باین جهت شیعیان را کافر بدانید. چنانچه طبق احکام و فتاوای فقهاء و خلفاء بزرگتان دشنام دهندگان کافر و واجب القتل نمی باشند. ---------- [۱]: ۱) جز این نیست که او (علی علیه السّلام) روباهی می‌باشد که شاهد او دم او است؟! ماجراجو و برپا کنندۀ فتنه می‌باشد؟! و فتنه‌های بزرگ را کوچک نشان می‌دهد و مردم را بفتنه و فساد ترغیب و ترهیب می‌نماید؟ کمک از ضعفاء و یاری از زنها می‌طلبد مانند‌ام طحال است (که زنی بود زانیه در جاهلیت چنانچه ابن ابی الحدید توضیح می‌دهد) که دوست می‌داشت به نزدیکان خود زنا بدهد. (ولی در سایر تواریخ باین عبارت آمده که ابی بکر گفت انما هی ثعالة شهیدها ذنبها). همچنان که امام احمد حنبل در جلد سوم مسند و ابن سعد کاتب در ص ۲۷۹ جزء پنجم کتاب طبقات و قاضی عیاض در باب اول جزء چهارم شفاء نقل نموده اند که عامل خلیفه عمر بن عبد العزیز از کوفه باو نوشت که شخصی بعمر بن الخطّاب خلیفه ثانی سبّ نموده و دشنام داده اجازه می‌دهید او را بکشیم در جواب نوشت خون هیچ مسلمانی مباح نمی شود برای سبّ و شتم نمودن بمسلمانی مگر دشنام دهنده برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دشنام داده باشد علاوه بر این اقوال عقاید اکابر علماء خودتان چون ابو الحسن اشعری و پیروان آن اینست که اگر کسی قلبا مؤمن ولی تظاهر بکفر نماید (مانند یهودیت و نصرانیت و غیره) یا بجنگ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برخیزد یا خدا و رسول را بدون عذر شدیدا دشنام دهد مع ذلک کافر نمی شود و نمی توان حکم کفر بر او جاری نمود چه آنکه ایمان عقیده قلبی است و چون از قلب او احدی اطلاع ندارد نمی توان فهمید تظاهر بکفر از روی دل و قلب بوده یا فقط جنبۀ تظاهر داشته. و این مراتب را علمای اشعری در کتب خود درج نموده اند مخصوصا ابن حزم آندلسی در ص ۲۰۴ و ۲۰۶ جزء چهارم کتاب الفصل مبسوطا این عقاید را نقل نموده است. پس در این صورت چگونه آقایان حکم کفر بر شیعیان موحّد پاکدل مطیع خدا و پیغمبر و عامل بتمام احکام شرع انور از واجبات و مستحبات صادر می‌نمائید-بفرض آنکه بعضی از آنها سبّ و شتم و دشنام با دلیل و برهان (بخیال خودشان) به بعضی از صحابه