eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
(7) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در معرض قصاص رسول گرامي صلي الله عليه و آله در بيماري آخرين خود به بلال دستور داد كه مردم را در مسجد جمع كند. مردم به مسجد آمدند. خود حضرت در حالي كه سخت بيمار بود وارد مسجد شد و به منبر تشريف برد. پس از حمد و ثناي الهي از زحمات خود براي مردم بيان نمود و فرمود: - ياران! من براي شما چگونه پيامبري بودم؟ آيا همراه شما نجنگيدم؟ آيا دندان پيشينم شكسته نشد؟ پيشاني ام شكسته نشد؟ آيا خون بر صورتم جاري نگرديد و محاسنم با خون رنگين نشد؟ آيا متحمل سختيها نشدم و سنگ بر شكم نبستم تا غذاي خود را به ديگران بدهم؟ اصحاب عرض كردند: - راستي چنين بوديد. چه سختيها كشيديد ولي تحمل كرديد و در راه نشر حقايق از هيچ گونه تلاش و كوششي كوتاهي نفرموديد. خداوند بهترين اجر و پاداش را به شما مرحمت كند. آن گاه پيامبر فرمود: - خداوند عالم، سوگند ياد نموده كه از ظلم هيچ ظالمي نگذرد. شما را به خدا هر كس حقي بر من دارد و يا به كسي ستم روا داشته ام حقش را بگيرد. چون قصاص در اين دنيا نزد من بهتر از كيفر آن دنياست كه آن هم در مقابل فرشتگان و پيامبران انجام خواهد گرفت. در اين هنگام مردي به نام سوادة بن قيس از آخر مجلس برخاست و عرض كرد: يا رسول الله! پدر و مادرم به فدايت! وقتي كه از طائف برگشتي، من به پيشوازتان آمدم. شما بر شتر غضباي خود سوار بودي و عصاي ممشوق به دست داشتي. همين كه عصاي را بلند كردي كه بر شتر بزني به شكم من خورد. نفهميدم از روي عمد بود يا خطا. فرمود: به خدا پناه مي برم. هرگز عمدا نزده ام. سپس فرمود: - بلال! به منزل فاطمه برو و عصاي ممشوق را بياور. بلال از مسجد بيرون آمد و در كوچه هاي مدينه فرياد مي زند: مردم! هر كس حق و قصاصي بر گردن دارد، پيش از روز قيامت پرداخت كند و اكنون پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله خود را در معرض قصاص قرار داده و حقوق مردم را پيش از روز رستاخيز مي پردازد. بلال در خانه فاطمه عليهاالسلام را زد و به ايشان گفت: - پدرت عصاي ممشوق را مي خواهد. فاطمه عليهاالسلام فرمود: - بلال! پدرم عصاي ممشوق را براي چه مي خواهد؟ امروز نيازي به عصا نيست. زيرا پدرم اين عصا را در روزهاي سفر همراه خود مي برد. بلال گفت: - اي فاطمه! آيا نمي داني كه اكنون پدرت در بالاي منبر است و با مردم خداحافظي مي كند. فاطمه عليهاالسلام فرياد كشيد و اشك از ديدگانش فرو ريخت و فرمود: - اي واي از اين غم و اندوه! اي پدر! پس از تو چه كسي به حال فقرا و بيچارگان مي رسد و پس از تو به كه پناه برند؟ اي حبيب خدا! محبوب دلها! سپس عصا را به بلال داد. بلال عصا را خدمت پيامبر گرامي رساند. حضرت فرمود: - آن پيرمرد كجاست؟ - پيرمرد از جا برخاست و گفت: - اين منم يا رسول الله! پدر و مادرم به فدايت. فرمود: جلو بيا و مرا قصاص كن تا راضي شوي. پيرمرد: پدر و مادرم فداي تو باد. شكمت را باز كن! پيامبر پيراهنش را از روي شكم كنار زد. پيرمرد: اجازه مي دهيد لبهايم را بر شكم مباركتان بگذارم و بوسه اي بردارم. حضرت اجازه داد. پيرمرد شكم پيامبر را بوسيد و گفت: - بار خدايا! با اين عمل در روز قيامت از آتش جهنم به تو پناه مي برم. پيامبر صلي الله عليه و آله: سوادة بن قيس! حالا قصاص مي كني يا مي بخشي؟ سوادة: يا رسول الله بخشيدم. پيامبر صلي الله عليه و آله: خدايا! سوادة بن قيس را ببخش، چنانكه او پيامبر تو، محمد را ببخشيد. (7) .......: جلد ۲ 📚داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: 🔴آیا اسلام حجاب را آورده است؟ از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط می گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقی مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است؛ درحالی که بنابر نظر اکثر فقهای اسلامی، پوشاندن صورت واجب نیست. لزوم کناره گیری کامل زن در حیض در دین زرتشت، محق دانستن مرد در طلاق زنی که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدّس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است. بنابراین، نه تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریطهایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، ارائه نموده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا زن بدحجاب که در قیامت مورد بخشش قرار می گیرد همطراز زن با حجاب میشود؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
172.5K
وقتی به زنی می گی موهات بیرونه خیلی راحت می گه مگه بین موی زن ومرد چه فرقی هست که من موهام رو از نامحرم بپوشونم؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
‌ 🌹▪️برترین اقدام برای حفظ شخصیت زن در اسلام از دیدگاه حضرت زهرا (س) چیست؟ خداوند وقتی در قرآن به معرفی زنان نمونه تاریخ بشریت می‌پردازد، از بانوانی یاد می‌کند که در پرتو حفظ عفت و حیا به درجاتی نائل شدند که تا ابد الگویی برای تمام زنان بلکه مردان عالم شدند. بانوانی مثل حضرت زهرا(س)، حضرت مریم(س) و حضرت آسیه همسر فرعون از جمله نمونه‌های زنان شاخص قرآنی هستند که راه رستگاری را با حفظ این گوهر گرانبها و اثرگذار در ایمان زنان طی کردند. در این بین حضرت زهرا (س) به عنوان شاخص‌ترین چهره معنوی بانوان عالم چنان در حفظ عفاف و حجاب کوشا بودند که در جامعه آن دوران به صفت عفت و حیا شناخته می‌شدند. این بانوی بزرگوار چنان حیا و عفاف را به عنوان یک این فضیلت ارزشی وکمال‌گرایانه که مورد خواست و رضایت خداوند است سرلوحه رفتار خویش قرار داده بود که از تمام نامحرمان حتى از مردان نابینا نیز خود را مى‌پوشاند. در روایتی آمده است که مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی(ع) شد. پیامبر(ص) مشاهده کردند که حضرت زهرا(س) برخاست، فرمودند: «دخترم! این مرد نابیناست». فاطمه(س) فرمود: پدر، اگر او مرا نمی‌‏‌بیند، من او را می‌‏‌نگرم، اگر چه او نمی‌‏‌بیند، اما بو را استشمام می‌کند؛ اِن لَم یَکُن یَرانِی فَانّی أرَآهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ». رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می‌دهم که تو پاره تن من هستی.» 📚مستدرک الوسائل، ج 14، ص 289 حضرت زهرا(س) بانوان را به ارزشی مثل رعایت عفاف و حجاب دعوت می‌کرد. ایشان در یکی از سفارشات خود در تأکید بر رعایت عفاف فرمودند: «بهترین اقدام براى حفظ شخصیت زن آن است که مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد؛ خَیْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ» → https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت پنجاه و پنجم در را گشودم و با دیدن محمد و عطیه وجودم غرق شادی شد. عطیه با شکم برآمده و دستی که به کمر گرفته بود، با گام‌هایی کوتاه و سنگین قدم به حیاط گذاشت و اعتراض پُر مهر و محبت مادر را برای خودش خرید: «عطیه جان! مادر تو چرا با این وضعت راه افتادی اومدی؟» صورت سبزه عطیه به خنده‌ای مهربان باز شد و همچنانکه با مادر روبوسی می‌کرد، پاسخ داد: «خوبم مامان! جلو در خونه سوار ماشین شدم و اینجا هم پیاده شدم!» محمد هم به جمع‌مان اضافه شد و برای اینکه خیال مادر را راحت کند، توضیح داد: «مامان! غصه نخور! نمی‌ذارم آب تو دلش تکون بخوره! این مدت بنده کلیه امور خونه‌داری رو به عهده گرفتم که یه وقت پسرمون ناراحت نشه!» بالشت مخملی را برای تکیه عطیه آماده کردم و تعارفش کردم تا بنشیند و پرسیدم: «عطیه براش اسم انتخاب کردی؟» به سختی روی تخت نشست، تکیه‌اش را به بالشت داد و با لبخندی پاسخ داد: «چند تا اسم تو ذهنم هست! حالا نمی‌دونم کدومش رو بذاریم، ولی بیشتر دلم میخواد یوسف بذارم!» که محمد با صدای بلند خندید و گفت: «خدا رحم کنه! از وقتی این آقا تشریف اُوردن، کسی دیگه ما رو آدم حساب نمی‌کنه! حالا اگه یوسف هم باشه که دیگه هیچی، کلاً من به دست فراموشی سپرده میشم!» و باز صدای خنده‌های شاد و شیرینش فضای حیاط را پُر کرد. مادر مثل اینکه با دیدن محمد و عطیه روحیه‌اش باز شده و دردش تسکین یافته باشد، کنار عطیه نشست و گفت: «خُب مادرجون! حالت چطوره؟» و عطیه با گفتن «الحمدالله! خوبم!» پاسخ مادر را داد که من پرسیدم: «عطیه جان! زمان زایمانت مشخص شده؟» عطیه کمی چادرش را از دور کمرش آزاد کرد و جواب داد: «دکتر برا ماه دیگه وقت داده!» مادر دستانش را به سمت آسمان گشود و از تهِ دل دعا کرد: «ان شاء‌الله به سلامتی و دل خوشی!» که محمد رو به من کرد و پرسید: «آقا مجید کجاس؟ سرِ کاره؟» همچنانکه از جا بلند می‌شدم تا برای مهیا کردن اسباب پذیرایی به آشپزخانه بروم، جواب دادم: «آره، معمولاً بعد اذان مغرب میاد خونه!» و خواستم وارد ساختمان شوم که سفارش محمد مرا در پاشنه در نگه داشت: «الهه جان! زحمت نکش!» سپس صدایش را آهسته کرد و با شیطنت ادامه داد: «حالا که می‌خوای زحمت بکشی برای من شربت بیار!» خندیدم و با گفتن «چَشم!» به آشپزخانه رفتم. در چهار لیوان پایه‌دار، شربت آلبالو ریختم و با سینی شربت به حیاط بازگشتم که دیدم موضوع بحث مادر و محمد، گلایه از تصمیم جدید پدر و شکایت از خودسری‌های او شده است. سینی شربت را روی تخت گذاشتم و تعارف کردم. محمد همچنانکه دست دراز می‌کرد تا لیوان شربت را بردارد، جواب گله‌های مادر را هم داد: «مامان جون! دیگه غصه نخور! بابا کار خودش رو کرده! امروز هم طرف اومد انبار و قرارداد رو امضا کرد. شما هم بیخودی خودت رو حرص نده!» چشمان مادر از غصه پُر شد و محمد با دلخوری ادامه داد: «من و ابراهیم هم خیلی باهاش بحث کردیم که آخه کی میاد با همچین مبلغ بالایی همه محصول رو پیش خرید کنه؟ هِی گفتیم نکنه ریگی به کفشش باشه، ولی به گوشش نرفت که نرفت!» https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه انصاف_1.mp3
9.74M
۱ ▪️انصاف ، سخت‌ترین اما مهمترین کمال، از کمالات انسانی است! نه به راحتی به دست می‌آید، و نه بدون آن، رسیدن به یک باطن سالم، ممکن می‌شود! ✘زیرا عاملی در درون انسان، دائماً در برابر این کمال، مقاومت می‌کند ... ‼️ 🎤 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش آمدید -علیرضا افتخاری - کانال : شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
3.03M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خوش آمدید ای بنفشه‌ها ای صنوبران خوش آمدید ای بهار نو ای جهان جان خوش باش با عشق با گل در بهاران در بستر چمن ای بهاران سوی یاران خوش آمدی سوی باران خوش آمدی یارا یارا پروانه‌ي جان پر زند در هوای تو مست مست از وفای تو بازآ كه گل فشانم برای تو پر زنم در هوای تو در بستر چمن ای بهاران سوی یاران خوش آمدی سوی باران خوش آمدی نگار من نگار من همره گل پیك امیدم بهار من بهار من در رخ گل نور و نویدم یاراشادا با شادی بهاران امید من در پی شب صبح سپیدم ما و شاد و نغمه خوان چون بهاران ترانه خوان چو گل جان و دل جوان با بهاران ترانه خوان 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
و هنگامی که قرآن خوانده شود پس به آن گوش فرا دهید وخاموش باشید تا مشمول رحمت شوید! 204 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ - قصص 68 پروردگار تو هر چه را بخواهد می‌آفریند، و هر کس را بخواهد برمی‌گزیند، و مردمان (پس از صدور فرمان خدا درباره‌ی چیزی و کسی) حق انتخاب و اختیار ندارند. خداوند بسی منزّه‌تر و بالاتر از آن است که چیزی را شریک او قرار دهند. 📺 تلاوتی بی نظیر و ماندگار، آیات 68 تا 75 سوره مبارکه قصص با صدای استاد عبدالباسط
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
🔅امام رضا (علیه‌السلام): 🦋ايـمان‌ چهار ركن‌ است‌: ۱-توڪل‌ بر خدا ۲-رضا به‌ قضـاى‌ خدا ۳-تسليـم‌ به‌ امرخدا ۴-واگذاشتـن‌ كار به‌ خدا 📚 تحف‌ العقول‌ ، ص‌ ۴۶۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حکومت 4.MP3
7.04M
🎤🎤🎤 💠 سلسله دروس 15 🎬 جلسه 5️⃣1️⃣ 📋 موضوع : بررسی تخصصی (قسمت چهارم) 🎤 با تدریس ( از اساتید مهدویت )
☪☪☪ 📚 ؛ 🔸 مدعیان دروغین ؛ 📕 از جمله مدّعيان بابيّت، «محمّد بن نصير نُمَيْري» است. وي در ابتدا از اصحاب امام حسن عسکري عليه السّلام بود. زماني که آن حضرت به شهادت رسید ، او مدّعي مقام و منصب «محمّد بن عثمان» شد و گفت: «من وکيل و نائب امام زمان (عج) ميباشم» و با سخنان کفر آميزي که از او صادر شد، جهالتش بر همگان روشن گرديد. خداوند او را رسوا ساخت و «محمّد بن عثمان» او را لعن کرده و از او بيزاري جست. 📘 وي ادّعا ميکرد که پيغمبر است و امام علي النّقي عليه السّلام او را فرستاده است، و عقيده به تناسخ داشت و معتقد به خدائي امام دهم شيعيان بود و نيز ازدواج با محارم را جائز ميدانست. و عمل شنيع (لواط) را حلال ميشمرد. ⚠️ 📒 محمّد بن نصير با حمايت «محمّد بن موسي بن فرات» وزير «المقتدر بالله» خليفه عبّاسي، قادر شده بود تا ادّعاي خود را در ميان اماميّه نشر دهد و چون دو نفر از ايشان در اين امر شرکت داشتند، فرقه ايشان به «نُمَيْريّة الفُراتيّة» معروف شد. اکثر وسيعي از پيروانشان از مدائن بودند و پس از رهبرشان «اسحاق بن محمّد احمر»، به «اسحاقيّه» معروف شدند. («آخرين اميد»، ص 125) https://eitaa.com/zandahlm1357
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
shahidnama_ir - کانال شهیدنما.mp3
1.47M
👆👆👆 🔲شوخی های جنگ🔲 😄روایتی زیبا و طنز 😄 https://eitaa.com/zandahlm1357
😞🌡️🚨📣 در یوسف آباد تهران، خانواده ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می رود. پس از گذشت چند ساعت، بچه ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می کنند و تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه ها طول می کشد. مرد خانه، سراغ همسر خود را از بچه ها می گیرد و بچه ها می گویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله می رود و پرس و جو می کند؛ ولی قصاب اظهار بی اطلاعی می کند. آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی می رود و جریان را تعریف می کند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی پرسش می کنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بی اطلاعی کرد. مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آن جا می بردند، رفتند. هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو می یابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند. سرانجام با پیگیری های دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که: این زن، همسایة ما بود ولی رعایت پاکدامنی را نمی کرد و سر و سینه خود را نمی پوشاند. و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونه ای به خودش رسیده بود که نفس اماره مرا وادار کرد کامی از آن زن بگیرم. او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره می لرزید، اما چاره ای نداشت. در پایان که از او کامی گرفتم. افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم اما باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوانها را نیز در فلان منطقه خاک کردم. این داستان از بدحجابی زن سرچشمه گرفت. شاید هیچگاه آن زن فکر نمی کرد که بدحجابی می تواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد. اخر و عاقبت همچین زن هایی همینه iD https://eitaa.com/zandahlm1357